گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۵ فروردین ۱۴۰۳
خط ۷۶: خط ۷۶:
مجمع البحرين در سرزمين شامات و فلسطين واقع بوده، به قرينه اين كه در روايت اين دو بزرگوار، آن قريه اى كه در كنار آن ديوار ساختند، «ناصره» ناميده شده، كه نصارى منسوب به آن اند، و «ناصره» در اين سرزمين است. ولى در بعضى از روايات، مجمع البحرين را اراضى آذربايجان دانسته.  
مجمع البحرين در سرزمين شامات و فلسطين واقع بوده، به قرينه اين كه در روايت اين دو بزرگوار، آن قريه اى كه در كنار آن ديوار ساختند، «ناصره» ناميده شده، كه نصارى منسوب به آن اند، و «ناصره» در اين سرزمين است. ولى در بعضى از روايات، مجمع البحرين را اراضى آذربايجان دانسته.  


اين معنا را، الدر المنثور هم، از سدى نقل كرده كه گفته است: آن دو بحر عبارت بوده از: «كر» و «رس» كه در دريا مى ريختند و قريه نامبرده در داستان «باجروان» ناميده مى شد، كه مردمش بسيار لئيم و پست بوده اند. و از اُبَى روايت شده كه آن قريه «افريقيه» بوده، و از قرظى نقل شده كه گفته است: «طنجه» بوده. و از قتاده نقل شده كه مجمع البحرين، محل تلاقى درياى روم و درياى فارس است.
اين معنا را، الدر المنثور هم، از سدى نقل كرده كه گفته است:  
 
آن دو بحر عبارت بوده از: «كر» و «رس» كه در دريا مى ريختند و قريه نامبرده در داستان «باجروان» ناميده مى شد، كه مردمش بسيار لئيم و پست بوده اند. و از اُبَى روايت شده كه آن قريه «افريقيه» بوده، و از قرظى نقل شده كه گفته است: «طنجه» بوده. و از قتاده نقل شده كه مجمع البحرين، محل تلاقى درياى روم و درياى فارس است.


اختلاف ديگرى كه وجود دارد، در باره آن ماهى است. در بعضى آمده كه ماهى بريان بوده. و در بيشتر روايات آمده كه ماهى شور بوده. و در مرسله قمى و در روايات مسلم و بخارى و نسائى و ترمذى و ديگران آمده كه: نزد تخته سنگ، چشمه حيات بوده.  
اختلاف ديگرى كه وجود دارد، در باره آن ماهى است. در بعضى آمده كه ماهى بريان بوده. و در بيشتر روايات آمده كه ماهى شور بوده. و در مرسله قمى و در روايات مسلم و بخارى و نسائى و ترمذى و ديگران آمده كه: نزد تخته سنگ، چشمه حيات بوده.  
خط ۱۲۹: خط ۱۳۱:
و در همان كتاب، از ابى بصير، از امام صادق «عليه السلام» آمده كه در ذيل جمله «فَخَشِينَا» فرموده: ترسيد از اين كه آن پسرك بزرگ شود، و پدر و مادر خود را به كفر دعوت كند و آن دو، به خاطر شدت محبتى كه به وى داشتند، دعوتش را بپذيرند.
و در همان كتاب، از ابى بصير، از امام صادق «عليه السلام» آمده كه در ذيل جمله «فَخَشِينَا» فرموده: ترسيد از اين كه آن پسرك بزرگ شود، و پدر و مادر خود را به كفر دعوت كند و آن دو، به خاطر شدت محبتى كه به وى داشتند، دعوتش را بپذيرند.


باز، در آن كتاب، از عثمان، از مردى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل جمله: «فَأرَدنَا أن يُبَدِّلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيراً مِنهُ زَكَوةً وَ أقرَبَ رُحماً» فرموده: همين طور هم شد. زيرا صاحب دخترى شدند كه آن دختر، پيغمبرى زایيد.
باز، در آن كتاب، از عثمان، از مردى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل جمله: «فَأرَدنَا أن يُبَدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيراً مِنهُ زَكَوةً وَ أقرَبَ رُحماً» فرموده: همين طور هم شد. زيرا صاحب دخترى شدند كه آن دختر، پيغمبرى زایيد.


مؤلف: در اكثر روايات آمده كه از آن دختر، هفتاد پيغمبر - البته با واسطه - به دنيا آمد.
مؤلف: در اكثر روايات آمده كه از آن دختر، هفتاد پيغمبر - البته با واسطه - به دنيا آمد.
۱۳٬۷۶۹

ویرایش