گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۶}}
__TOC__
__TOC__


خط ۵: خط ۷:
جمله ((لاقوة الاباللّه (( انحصار هر نيرويى در خداى تعالى را افاده مى كند، يعنى مى فهماند آنچه نيروكه مى بينيم قائم به مخلوقات خدا است بعينه همان نيروقائم به خود خداى تعالى است ، بدون اينكه از خدا منقطع شده باشد ومخلوق خود، مستقل در آن نيروباشد، همچنانكه در جاى ديگر فرموده : ((ان القوة لله جميعا((
جمله ((لاقوة الاباللّه (( انحصار هر نيرويى در خداى تعالى را افاده مى كند، يعنى مى فهماند آنچه نيروكه مى بينيم قائم به مخلوقات خدا است بعينه همان نيروقائم به خود خداى تعالى است ، بدون اينكه از خدا منقطع شده باشد ومخلوق خود، مستقل در آن نيروباشد، همچنانكه در جاى ديگر فرموده : ((ان القوة لله جميعا((
در اينجا جواب از گفتار آن شخص كافر به رفيقش وهمچنين گفتار اوبه خودش در هنگام ورودش به باغ جواب داده شد.
در اينجا جواب از گفتار آن شخص كافر به رفيقش وهمچنين گفتار اوبه خودش در هنگام ورودش به باغ جواب داده شد.
إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنك مَالاً وَ وَلَداً(۳۹) فَعَسى ...لَهُ طلَباً
إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنك مَالاً وَ وَلَداً(۳۹) فَعَسى ...لَهُ طلَباً
در مجمع البيان گفته : كلمه ((حسبان (( در اصل نام تيرهاى كوچكى بوده كه چند عدد آن را با يك زه مى انداختند، واين در سواران فارس ‍ مرسوم بوده ، وماده اصلى آن ((حساب (( است واگر آنها را ((حسبان (( مى ناميدند بدين مناسبت بوده كه حساب را زيادتر مى كرده . ودرباره كلمه ((زلق (( گفته : به معناى زمين صاف و هموارى است كه نه گياه در آن باشد نه چيز ديگر، واصل آن از ((زلق (( به معناى زمين ليز گرفته شده كه پاى آدمى بر آن استوار نمى ماند.
در مجمع البيان گفته : كلمه ((حسبان (( در اصل نام تيرهاى كوچكى بوده كه چند عدد آن را با يك زه مى انداختند، واين در سواران فارس ‍ مرسوم بوده ، وماده اصلى آن ((حساب (( است واگر آنها را ((حسبان (( مى ناميدند بدين مناسبت بوده كه حساب را زيادتر مى كرده . ودرباره كلمه ((زلق (( گفته : به معناى زمين صاف و هموارى است كه نه گياه در آن باشد نه چيز ديگر، واصل آن از ((زلق (( به معناى زمين ليز گرفته شده كه پاى آدمى بر آن استوار نمى ماند.
ما در سابق درباره كلمه ((صعيد(( گفتيم كه آن نيز به معناى زمين هموار بى علف است ، ومقصود از اينكه گفت ((آب آن غور شود(( اين است كه آبش در زمين فرورود واز جريان بيفتد.
ما در سابق درباره كلمه ((صعيد(( گفتيم كه آن نيز به معناى زمين هموار بى علف است ، ومقصود از اينكه گفت ((آب آن غور شود(( اين است كه آبش در زمين فرورود واز جريان بيفتد.
خط ۱۳: خط ۱۵:
وظاهر كلام چنين مى نمايد كه كلمه ((ترن (( در جمله ((ان ترن انا اقل منك ...(( از ماده ((راءى (( به معناى اعتقاد باشد. وبنابراين ، فعل مذكور از افعال قلوب خواهد بود. وضمير ((انا(( ضمير فصلى است كه ميان دومفعول فعل مزبور كه در اصل مبتداء وخبر بوده اند فاصله شده است . ممكن هم هست از ماده رؤ يت به معناى ديدن باشد، وآن وقت ضمير نامبرده ضمير فاعلى است كه مفعول را كه در ظاهر لفظ حذف شده تاءكيد مى كند.
وظاهر كلام چنين مى نمايد كه كلمه ((ترن (( در جمله ((ان ترن انا اقل منك ...(( از ماده ((راءى (( به معناى اعتقاد باشد. وبنابراين ، فعل مذكور از افعال قلوب خواهد بود. وضمير ((انا(( ضمير فصلى است كه ميان دومفعول فعل مزبور كه در اصل مبتداء وخبر بوده اند فاصله شده است . ممكن هم هست از ماده رؤ يت به معناى ديدن باشد، وآن وقت ضمير نامبرده ضمير فاعلى است كه مفعول را كه در ظاهر لفظ حذف شده تاءكيد مى كند.
ومعناى آيه شريفه اين است كه اگر اعتقاد دارى (ويا اگر مى بينى ) كه من از جهت مال وفرزند دست كمى از تودارم ، وتودر اين جهت از من جلوترى ، بارى زمام امر به دست پروردگار من است ، وچون چنين است هيچ بعدى ندارد، وبلكه اميد آن هست كه پروردگار من جنتى بهتر از جنت توبه من بدهد، وجنت تورا هدف تيرهاى بلاى خود قرار داده بلائى آسمانى چون سرما ويا باد داغ هلاك كننده ويا صاعقه وامثال آن بر آن بفرستد، وبه صورت زمينى خشك وخالى از درخت وزراعت در آورد، ويا بلائى زمينى بر آن مسلط ساخته آب چشمه اش را قبل از آنكه به زمين توبرسد در زمين فروبرد وچشمه را خشك كند.
ومعناى آيه شريفه اين است كه اگر اعتقاد دارى (ويا اگر مى بينى ) كه من از جهت مال وفرزند دست كمى از تودارم ، وتودر اين جهت از من جلوترى ، بارى زمام امر به دست پروردگار من است ، وچون چنين است هيچ بعدى ندارد، وبلكه اميد آن هست كه پروردگار من جنتى بهتر از جنت توبه من بدهد، وجنت تورا هدف تيرهاى بلاى خود قرار داده بلائى آسمانى چون سرما ويا باد داغ هلاك كننده ويا صاعقه وامثال آن بر آن بفرستد، وبه صورت زمينى خشك وخالى از درخت وزراعت در آورد، ويا بلائى زمينى بر آن مسلط ساخته آب چشمه اش را قبل از آنكه به زمين توبرسد در زمين فروبرد وچشمه را خشك كند.
وَ أُحِيط بِثَمَرِهِ فَأَصبَحَ يُقَلِّب كَفَّيْهِ...
وَ أُحِيط بِثَمَرِهِ فَأَصبَحَ يُقَلِّب كَفَّيْهِ...
احاطه به ثمر ويا به هر چيز ديگر كنايه از نابود كردن آن است ، واين از احاطه دشمن ومحاصره كردن اواز همه اطراف گرفته شده كه در چنين مواقعى ديگر اميد آدمى از هر يار وياورى قطع گشته هلاك حتمى مى شود، همچنانكه فرموده : ((وظنوا انهم احيط بهم (( واينكه فرمود: ((فاصبح يقلب كفيه ...(( كنايه از ندامت است ، چون شخص ‍ نادم بيشتر اوقات حالت درونى خود را با پشت وروكردن دستها مجسم مى سازد. واينكه فرمود: ((وهى خاويه على عروشها(( به طورى كه گفته اند كنايه است از كمال خرابى ، زيرا خانه وقتى خراب مى شود اول سقف آن فرومى ريزد، وسپس ديوارها به روى سقف مى افتد.
احاطه به ثمر ويا به هر چيز ديگر كنايه از نابود كردن آن است ، واين از احاطه دشمن ومحاصره كردن اواز همه اطراف گرفته شده كه در چنين مواقعى ديگر اميد آدمى از هر يار وياورى قطع گشته هلاك حتمى مى شود، همچنانكه فرموده : ((وظنوا انهم احيط بهم (( واينكه فرمود: ((فاصبح يقلب كفيه ...(( كنايه از ندامت است ، چون شخص ‍ نادم بيشتر اوقات حالت درونى خود را با پشت وروكردن دستها مجسم مى سازد. واينكه فرمود: ((وهى خاويه على عروشها(( به طورى كه گفته اند كنايه است از كمال خرابى ، زيرا خانه وقتى خراب مى شود اول سقف آن فرومى ريزد، وسپس ديوارها به روى سقف مى افتد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۳۹ </center>
خط ۱۹: خط ۲۱:
ومعناى اينكه فرمود: ((ويقول ياليتنى لم اشرك بربّى احدا(( اين است كه : اى كاش به آنچه دل بسته بودم ، دل نمى بستم وركون واعتماد نمى كردم واين اسباب ظاهرى را كه مستقل در تاءثير پنداشته بودم ، مستقل نمى پنداشتم وهمه امور را از خدا مى دانستم . هزار حيف و تاءسف كه يك عمر سعى وكوششم را بى نتيجه كردم وخود را هلاك نمودم .
ومعناى اينكه فرمود: ((ويقول ياليتنى لم اشرك بربّى احدا(( اين است كه : اى كاش به آنچه دل بسته بودم ، دل نمى بستم وركون واعتماد نمى كردم واين اسباب ظاهرى را كه مستقل در تاءثير پنداشته بودم ، مستقل نمى پنداشتم وهمه امور را از خدا مى دانستم . هزار حيف و تاءسف كه يك عمر سعى وكوششم را بى نتيجه كردم وخود را هلاك نمودم .
ومعناى آيه اين مى شود: انواع مالهايى كه در آن باغ داشت همه نابود گرديد، ويا همه ميوه هاى باغش از بين رفت ، پس بر آن مالى كه خرج كرده وآن باغى كه احداث نموده بود پشيمانى مى خورد، ومى گفت : اى كاش به پروردگارم شرك نمى ورزيدم ، واحدى را شريك او نمى پنداشتم ، وبه آنچه كه اعتماد كرده بودم اعتماد نمى كردم ، ومغرور آنچه شدم نمى شدم ، وفريب اسباب ظاهرى را نمى خوردم .
ومعناى آيه اين مى شود: انواع مالهايى كه در آن باغ داشت همه نابود گرديد، ويا همه ميوه هاى باغش از بين رفت ، پس بر آن مالى كه خرج كرده وآن باغى كه احداث نموده بود پشيمانى مى خورد، ومى گفت : اى كاش به پروردگارم شرك نمى ورزيدم ، واحدى را شريك او نمى پنداشتم ، وبه آنچه كه اعتماد كرده بودم اعتماد نمى كردم ، ومغرور آنچه شدم نمى شدم ، وفريب اسباب ظاهرى را نمى خوردم .
وَ لَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَ مَا كانَ مُنتَصراً(۴۳)
وَ لَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَ مَا كانَ مُنتَصراً(۴۳)
كلمه ((فئه (( به معناى جماعت وكلمه ((منتصر(( به معناى ممتنع است .
كلمه ((فئه (( به معناى جماعت وكلمه ((منتصر(( به معناى ممتنع است .
همانطور كه آيات پنجگانه اول يعنى از جمله ((قال له صاحبه (( تا كلمه ((طلبا(( بيان زبانى بود براى خطاى مرد كافر در كفر وشركش ، همچنين اين دوآيه يعنى از جمله ((واحيط بثمره (( تا جمله ((وما كان منتصرا(( حكايت بيان عملى آن است . آرى خطاى آن شخص تا بود يكى اظهار غرورش در هنگام ورود به باغ بود كه گفتارش يعنى جمله ((ما اظن ان تبيد هذه ابدا(( حكايت گر آن بود كه بعد از بيان زبانى خطا. بودن آن عملا نيز متوجهش كردند كه آنطور كه توخيال مى كردى نبود بلكه از بين بردن باغ توبراى خدا كارى ندارد، اينك ببين كه چگونه زير وروشد.
همانطور كه آيات پنجگانه اول يعنى از جمله ((قال له صاحبه (( تا كلمه ((طلبا(( بيان زبانى بود براى خطاى مرد كافر در كفر وشركش ، همچنين اين دوآيه يعنى از جمله ((واحيط بثمره (( تا جمله ((وما كان منتصرا(( حكايت بيان عملى آن است . آرى خطاى آن شخص تا بود يكى اظهار غرورش در هنگام ورود به باغ بود كه گفتارش يعنى جمله ((ما اظن ان تبيد هذه ابدا(( حكايت گر آن بود كه بعد از بيان زبانى خطا. بودن آن عملا نيز متوجهش كردند كه آنطور كه توخيال مى كردى نبود بلكه از بين بردن باغ توبراى خدا كارى ندارد، اينك ببين كه چگونه زير وروشد.
خط ۲۶: خط ۲۸:
<span id='link294'><span>
<span id='link294'><span>
==زمام همه امور بدست خدا است ==
==زمام همه امور بدست خدا است ==
هُنَالِك الْوَلَيَةُ للَّهِ الحَْقِّ هُوَ خَيرٌ ثَوَاباً وَ خَيرٌ عُقْباً(۴۴)
هُنَالِك الْوَلَيَةُ للَّهِ الحَْقِّ هُوَ خَيرٌ ثَوَاباً وَ خَيرٌ عُقْباً(۴۴)
قرائت مشهور كلمه ((الولايه (( را با فتح واوقرائت كرده ، وبعضى آن را به كسره خوانده اند. از حيث معنا تفاوتى ندارد. بعضى گفته اند: تفاوت دارد زيرا ولايت به فتحه واوبه معناى نصرت وبه كسره آن به معناى سلطنت وقدرت است ، ولى سخن وى ثابت نشده .
قرائت مشهور كلمه ((الولايه (( را با فتح واوقرائت كرده ، وبعضى آن را به كسره خوانده اند. از حيث معنا تفاوتى ندارد. بعضى گفته اند: تفاوت دارد زيرا ولايت به فتحه واوبه معناى نصرت وبه كسره آن به معناى سلطنت وقدرت است ، ولى سخن وى ثابت نشده .
كلمه ((حق (( را بايد به كسره خواند تا صفت ((اللّه (( باشد. وكلمه ((ثواب (( به معناى مطلق اثر ونتيجه است ، چه نيك وچه بد چه كيفر وچه پاداش ، وليكن استعمالش در اجر نيك غلبه دارد. وكلمه ((عقب (( به ضمه عين وسكون قاف وهمچنين ((عقب (( به دو ضمه به معناى سرانجام وعاقبت است .
كلمه ((حق (( را بايد به كسره خواند تا صفت ((اللّه (( باشد. وكلمه ((ثواب (( به معناى مطلق اثر ونتيجه است ، چه نيك وچه بد چه كيفر وچه پاداش ، وليكن استعمالش در اجر نيك غلبه دارد. وكلمه ((عقب (( به ضمه عين وسكون قاف وهمچنين ((عقب (( به دو ضمه به معناى سرانجام وعاقبت است .
خط ۴۱: خط ۴۳:
<span id='link296'><span>
<span id='link296'><span>
==مثلى ديگر براى بيان حقيقت زندگى دنيا وزينت هاى سريع الزوال ==
==مثلى ديگر براى بيان حقيقت زندگى دنيا وزينت هاى سريع الزوال ==
وَ اضرِب لهَُم مَّثَلَ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَهُ مِنَ السمَاءِ...
وَ اضرِب لهَُم مَّثَلَ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَهُ مِنَ السمَاءِ...
اين داستان مثلى است كه در سابق بدان اشاره كرديم وگفتيم كه براى بيان حقيقت زندگى دنيا وزينتهاى سريع الزوال ، آن دومثل را آورده .
اين داستان مثلى است كه در سابق بدان اشاره كرديم وگفتيم كه براى بيان حقيقت زندگى دنيا وزينتهاى سريع الزوال ، آن دومثل را آورده .
كلمه : ((هشيم (( كه بر وزن فعيل است ، به معناى ((مهشوم (( بر وزن مفعول است ، وبه طورى كه راغب گفته به معناى شكسته شدن چيزهاى سست وبى دوام از قبيل گياهان است . وكلمه ((تذروه (( از ((ذراء(( به معناى تفريق وجدا كردن است . بعضى گفته اند: به معناى آوردن وبردن است (مانند گياه شكسته وخشكى كه بادها از اين طرف به آن طرفش مى برند)
كلمه : ((هشيم (( كه بر وزن فعيل است ، به معناى ((مهشوم (( بر وزن مفعول است ، وبه طورى كه راغب گفته به معناى شكسته شدن چيزهاى سست وبى دوام از قبيل گياهان است . وكلمه ((تذروه (( از ((ذراء(( به معناى تفريق وجدا كردن است . بعضى گفته اند: به معناى آوردن وبردن است (مانند گياه شكسته وخشكى كه بادها از اين طرف به آن طرفش مى برند)
واگر فرمود: ((فاختلط به نبات الارض - پس گياه زمين با آن مختلط شد(( ونفرمود: ((فاختلط بنبات الارض - با گياه زمين مختلط شد(( براى اشاره به اين نكته است كه در تكوين گياهان آب از ساير عناصر بيشتر است ، واگر با آب آسمان ساير آبها يعنى آب چشمه - سارها ونهرها را ذكر نكرد بدين جهت است كه مبداء هر آب ديگرى همان آب آسمان است . وكلمه ((اصبح (( در آيه شريفه به طورى كه گفته اند به معناى ((صار - شد(( مى باشد، نه اينكه بخواهد خبرى را كه داده مقيد به هنگام صبح كند.
واگر فرمود: ((فاختلط به نبات الارض - پس گياه زمين با آن مختلط شد(( ونفرمود: ((فاختلط بنبات الارض - با گياه زمين مختلط شد(( براى اشاره به اين نكته است كه در تكوين گياهان آب از ساير عناصر بيشتر است ، واگر با آب آسمان ساير آبها يعنى آب چشمه - سارها ونهرها را ذكر نكرد بدين جهت است كه مبداء هر آب ديگرى همان آب آسمان است . وكلمه ((اصبح (( در آيه شريفه به طورى كه گفته اند به معناى ((صار - شد(( مى باشد، نه اينكه بخواهد خبرى را كه داده مقيد به هنگام صبح كند.
ومعناى آيه اين است كه : براى اين فرورفتگان در زينت حيات دنيا و روى گردانان از ياد پروردگار خود زندگى دنيا را به آبى مثل بزن كه ما از آسمان نازلش كرديم وگياهان زمين با اين باران مختلط گشته سبز وخرم گرديد وطراوت وبهجت يافت وبه زيباترين شكلى نمودار گشت ، سپس هشيمى (گياه خشكى ) شكسته شد كه بادها شاخه هاى آن را از هم جدا نموده به اين سووآن سومى برد، وخدا بر هر چيزى مقتدر است .
ومعناى آيه اين است كه : براى اين فرورفتگان در زينت حيات دنيا و روى گردانان از ياد پروردگار خود زندگى دنيا را به آبى مثل بزن كه ما از آسمان نازلش كرديم وگياهان زمين با اين باران مختلط گشته سبز وخرم گرديد وطراوت وبهجت يافت وبه زيباترين شكلى نمودار گشت ، سپس هشيمى (گياه خشكى ) شكسته شد كه بادها شاخه هاى آن را از هم جدا نموده به اين سووآن سومى برد، وخدا بر هر چيزى مقتدر است .
الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا...
الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا...
اين آيه به منزله نتيجه گيرى از مثلى است كه در آيه قبل آورد، وحاصلش ‍ اين است كه : هر چند كه دلهاى بشر علاقه به مال وفرزند دار وهمه ، مشتاق ومتمايل به سوى آنند وانتظار انتفاع از آن را دارند وآرزوهايشان بر اساس آن دور مى زند وليكن زينتى زودگذر وفريبنده هستند كه آن منافع وخيراتى كه از آنها انتظار مى رود ندارند، وهمه آرزوهايى را كه آدمى از آنها دارد برآورده نمى سازند بلكه صد يك آن را واجد نيستند. پس در اين آيه شريفه به طورى كه ملاحظه مى فرماييد انعطافى به آغاز كلام يعنى آيه شريفه ((انا جعلنا ما على الارض زينة لها(( وآيه بعدى اش وجود دارد.
اين آيه به منزله نتيجه گيرى از مثلى است كه در آيه قبل آورد، وحاصلش ‍ اين است كه : هر چند كه دلهاى بشر علاقه به مال وفرزند دار وهمه ، مشتاق ومتمايل به سوى آنند وانتظار انتفاع از آن را دارند وآرزوهايشان بر اساس آن دور مى زند وليكن زينتى زودگذر وفريبنده هستند كه آن منافع وخيراتى كه از آنها انتظار مى رود ندارند، وهمه آرزوهايى را كه آدمى از آنها دارد برآورده نمى سازند بلكه صد يك آن را واجد نيستند. پس در اين آيه شريفه به طورى كه ملاحظه مى فرماييد انعطافى به آغاز كلام يعنى آيه شريفه ((انا جعلنا ما على الارض زينة لها(( وآيه بعدى اش وجود دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۴۳ </center>
خط ۵۵: خط ۵۷:
<span id='link298'><span>
<span id='link298'><span>
==آيات ۴۷ - ۵۹ سوره كهف ==
==آيات ۴۷ - ۵۹ سوره كهف ==
وَ يَوْمَ نُسيرُ الجِْبَالَ وَ تَرَى الاَرْض بَارِزَةً وَ حَشرْنَهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنهُمْ أَحَداً(۴۷)
وَ يَوْمَ نُسيرُ الجِْبَالَ وَ تَرَى الاَرْض بَارِزَةً وَ حَشرْنَهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنهُمْ أَحَداً(۴۷)
وَ عُرِضوا عَلى رَبِّك صفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَكمْ أَوَّلَ مَرَّةِ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نجْعَلَ لَكم مَّوْعِداً(۴۸)
وَ عُرِضوا عَلى رَبِّك صفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَكمْ أَوَّلَ مَرَّةِ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نجْعَلَ لَكم مَّوْعِداً(۴۸)
وَ وُضِعَ الْكِتَب فَترَى الْمُجْرِمِينَ مُشفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يَوَيْلَتَنَا مَا لِ هَذَا الْكتَبِ لايُغَادِرُ صغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلاأَحْصاهَا وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَ لايَظلِمُ رَبُّك أَحَداً(۴۹)
وَ وُضِعَ الْكِتَب فَترَى الْمُجْرِمِينَ مُشفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يَوَيْلَتَنَا مَا لِ هَذَا الْكتَبِ لايُغَادِرُ صغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلاأَحْصاهَا وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَ لايَظلِمُ رَبُّك أَحَداً(۴۹)
وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئكَةِ اسجُدُوا لاَدَمَ فَسجَدُوا إِلاإِبْلِيس ‍ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِن دُونى وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوُّ بِئْس لِلظلِمِينَ بَدَلاً(۵۰)
وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئكَةِ اسجُدُوا لاَدَمَ فَسجَدُوا إِلاإِبْلِيس ‍ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِن دُونى وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوُّ بِئْس لِلظلِمِينَ بَدَلاً(۵۰)
* مَّا أَشهَدتهُمْ خَلْقَ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ لاخَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَ مَا كُنت مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضداً(۵۱)
* مَّا أَشهَدتهُمْ خَلْقَ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ لاخَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَ مَا كُنت مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضداً(۵۱)
وَ يَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شرَكاءِى الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَستَجِيبُوا لهَُمْ وَ جَعَلْنَا بَيْنهُم مَّوْبِقاً(۵۲)
وَ يَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شرَكاءِى الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَستَجِيبُوا لهَُمْ وَ جَعَلْنَا بَيْنهُم مَّوْبِقاً(۵۲)
وَ رَءَا الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظنُّوا أَنهُم مُّوَاقِعُوهَا وَ لَمْ يجِدُوا عَنهَا مَصرِفاً(۵۳)
وَ رَءَا الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظنُّوا أَنهُم مُّوَاقِعُوهَا وَ لَمْ يجِدُوا عَنهَا مَصرِفاً(۵۳)
وَ لَقَدْ صرَّفْنَا فى هَذَا الْقُرْءَانِ لِلنَّاسِ مِن كلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الانسنُ أَكثرَ شىْءٍ جَدَلاً(۵۴)
وَ لَقَدْ صرَّفْنَا فى هَذَا الْقُرْءَانِ لِلنَّاسِ مِن كلِّ مَثَلٍ وَ كانَ الانسنُ أَكثرَ شىْءٍ جَدَلاً(۵۴)
وَ مَا مَنَعَ النَّاس أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَ يَستَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلاأَن تَأْتِيهُمْ سنَّةُ الاَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيهُمُ الْعَذَاب قُبُلاً(۵۵)
وَ مَا مَنَعَ النَّاس أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَ يَستَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلاأَن تَأْتِيهُمْ سنَّةُ الاَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيهُمُ الْعَذَاب قُبُلاً(۵۵)
وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسلِينَ إِلامُبَشرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ يجَدِلُ الَّذِينَ كفَرُوا بِالْبَطِلِ لِيُدْحِضوا بِهِ الحَْقَّ وَ اتخَذُوا ءَايَتى وَ مَا أُنذِرُوا هُزُواً(۵۶)
وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسلِينَ إِلامُبَشرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ يجَدِلُ الَّذِينَ كفَرُوا بِالْبَطِلِ لِيُدْحِضوا بِهِ الحَْقَّ وَ اتخَذُوا ءَايَتى وَ مَا أُنذِرُوا هُزُواً(۵۶)
وَ مَنْ أَظلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِئَايَتِ رَبِّهِ فَأَعْرَض عَنهَا وَ نَسىَ مَا قَدَّمَت يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَ فى ءَاذَانهِمْ وَقْراً وَ إِن تَدْعُهُمْ إِلى الْهُدَى فَلَن يهْتَدُوا إِذاً أَبَداً(۵۷)
وَ مَنْ أَظلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِئَايَتِ رَبِّهِ فَأَعْرَض عَنهَا وَ نَسىَ مَا قَدَّمَت يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَ فى ءَاذَانهِمْ وَقْراً وَ إِن تَدْعُهُمْ إِلى الْهُدَى فَلَن يهْتَدُوا إِذاً أَبَداً(۵۷)
وَ رَبُّك الْغَفُورُ ذُوالرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُم بِمَا كسبُوا لَعَجَّلَ لهَُمُ الْعَذَاب بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن يجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئلاً(۵۸)
وَ رَبُّك الْغَفُورُ ذُوالرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُم بِمَا كسبُوا لَعَجَّلَ لهَُمُ الْعَذَاب بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن يجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئلاً(۵۸)
وَ تِلْك الْقُرَى أَهْلَكْنَهُمْ لَمَّا ظلَمُوا وَ جَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِداً(۵۹)
وَ تِلْك الْقُرَى أَهْلَكْنَهُمْ لَمَّا ظلَمُوا وَ جَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِداً(۵۹)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۴۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۴۵ </center>
ترجمه آيات
ترجمه آيات
خط ۸۷: خط ۸۹:
اين آيات متصل به آيات قبل است ودر پى همان آيات سير مى كند وبه بيان اينكه اين اسباب ظاهرى وزخارف فريبنده دنيوى كه زينت حيات هستند به زودى زوال ونابودى بر آنها عارض مى شود مى پردازد، وبراى انسان روشن مى كند كه مالك نفع وضرر خويش نيست ، وآنچه براى انسان مى ماند همان عمل اواست كه بر طبقش كيفر ويا پاداش ‍ مى بيند.
اين آيات متصل به آيات قبل است ودر پى همان آيات سير مى كند وبه بيان اينكه اين اسباب ظاهرى وزخارف فريبنده دنيوى كه زينت حيات هستند به زودى زوال ونابودى بر آنها عارض مى شود مى پردازد، وبراى انسان روشن مى كند كه مالك نفع وضرر خويش نيست ، وآنچه براى انسان مى ماند همان عمل اواست كه بر طبقش كيفر ويا پاداش ‍ مى بيند.
در اين آيات ابتدا، مساءله قيام قيامت مطرح شده ، وبيان مى فرمايد كه هر انسانى تك وتنها بدون اينكه كسى به غير از عملش همراه اوباشد محشور مى گردد، وسپس مساءله امتناع ابليس از سجده بر آدم وفسقش ‍ نسبت به امر پروردگار را ذكر مى كند كه پيروانش اووذريه اورا اولياى خود مى گيرند، وبه جاى خدا اورا كه دشمن ايشان است سرپرست خود اتخاذ مى كنند. آنگاه دوباره مساءله قيامت را عنوان مى كند كه در آن روز خداوند خود پيروان شيطان ونيز شيطانها را كه شريك خدايش ‍ گرفته بودند احضار مى كند، در حالى كه رابطه ميان آنان قطع شده باشد. ودر آخر آياتى چند در خصوص وعده ووعيد آمده ومجموع آيات از نظر هدف با آيات قبل متصل است .
در اين آيات ابتدا، مساءله قيام قيامت مطرح شده ، وبيان مى فرمايد كه هر انسانى تك وتنها بدون اينكه كسى به غير از عملش همراه اوباشد محشور مى گردد، وسپس مساءله امتناع ابليس از سجده بر آدم وفسقش ‍ نسبت به امر پروردگار را ذكر مى كند كه پيروانش اووذريه اورا اولياى خود مى گيرند، وبه جاى خدا اورا كه دشمن ايشان است سرپرست خود اتخاذ مى كنند. آنگاه دوباره مساءله قيامت را عنوان مى كند كه در آن روز خداوند خود پيروان شيطان ونيز شيطانها را كه شريك خدايش ‍ گرفته بودند احضار مى كند، در حالى كه رابطه ميان آنان قطع شده باشد. ودر آخر آياتى چند در خصوص وعده ووعيد آمده ومجموع آيات از نظر هدف با آيات قبل متصل است .
وَ يَوْمَ نُسيرُ الجِْبَالَ وَ تَرَى الاَرْض بَارِزَةً وَ حَشرْنَهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنهُمْ أَحَداً(۴۷)
وَ يَوْمَ نُسيرُ الجِْبَالَ وَ تَرَى الاَرْض بَارِزَةً وَ حَشرْنَهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنهُمْ أَحَداً(۴۷)
<span id='link299'><span>
<span id='link299'><span>
==جابجائى كوهها در قيامت كه به تعبيرهاى مختلفى در قرآن آمده است ==
==جابجائى كوهها در قيامت كه به تعبيرهاى مختلفى در قرآن آمده است ==
خط ۹۸: خط ۱۰۰:
<span id='link300'><span>
<span id='link300'><span>
==يادآورى قيام وعرضه گشتن مشركين وهمه مردم بر پروردگار، همراه با اعمالشان وديگرهيچ ==
==يادآورى قيام وعرضه گشتن مشركين وهمه مردم بر پروردگار، همراه با اعمالشان وديگرهيچ ==
وَ عُرِضوا عَلى رَبِّك صفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَكمْ أَوَّلَ مَرَّةِ...
وَ عُرِضوا عَلى رَبِّك صفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَكمْ أَوَّلَ مَرَّةِ...
سياق ، شهادت مى دهد بر اينكه ضمير جمع در عرضوا وهمچنين ضمير جمع در آيه قبل به مشركين برمى گردد كه به نفس خود وبه اسباب ظاهرى كه مربوط به زندگى ايشان است ركون واعتماد كردند، ودل را يكجا به زينت زندگى دنيا دادند، آنچنان كه دل به امرى دائم وباقى مى بندند، وهمين خود قطع رابطه با پروردگارشان بود، وهمين خود انكار بازگشت به سوى اووبى مبالاتى نسبت به كارهايشان بود، چه آن كار مايه رضاى خدا باشد يا مايه خشم او.
سياق ، شهادت مى دهد بر اينكه ضمير جمع در عرضوا وهمچنين ضمير جمع در آيه قبل به مشركين برمى گردد كه به نفس خود وبه اسباب ظاهرى كه مربوط به زندگى ايشان است ركون واعتماد كردند، ودل را يكجا به زينت زندگى دنيا دادند، آنچنان كه دل به امرى دائم وباقى مى بندند، وهمين خود قطع رابطه با پروردگارشان بود، وهمين خود انكار بازگشت به سوى اووبى مبالاتى نسبت به كارهايشان بود، چه آن كار مايه رضاى خدا باشد يا مايه خشم او.
اين وضع وحال ايشان است مادام كه اساس اين امتحان الهى بر جا است ، وزينت زودگذر دنياى مادى در اختيار آنان است ، واسباب ظاهرى دور وبر ايشان قرار دارد، تا آنكه اين دور سپرى شود واسباب ظاهرى از كار بيفتد وآرزوها بر باد رود، وخداوند آنچه كه زينت در روى زمين بود ودلهاى مردم روى زمين را مى ربود به صورت خاكى خشك در آورد، آن وقت است كه جز پروردگارشان وخودشان ونامه اعمالشان چيزى برايشان نمى ماند، آن وقت است كه بر پروردگار خود - كه اورا پروردگار خود نمى دانستند وبندگيش نمى كردند - به صف واحد عرضه مى شوند،
اين وضع وحال ايشان است مادام كه اساس اين امتحان الهى بر جا است ، وزينت زودگذر دنياى مادى در اختيار آنان است ، واسباب ظاهرى دور وبر ايشان قرار دارد، تا آنكه اين دور سپرى شود واسباب ظاهرى از كار بيفتد وآرزوها بر باد رود، وخداوند آنچه كه زينت در روى زمين بود ودلهاى مردم روى زمين را مى ربود به صورت خاكى خشك در آورد، آن وقت است كه جز پروردگارشان وخودشان ونامه اعمالشان چيزى برايشان نمى ماند، آن وقت است كه بر پروردگار خود - كه اورا پروردگار خود نمى دانستند وبندگيش نمى كردند - به صف واحد عرضه مى شوند،
خط ۱۱۶: خط ۱۱۸:
همچنانكه در آيه ديگر به اين معنا تصريح شده ، مى فرمايد: ((ان الذين يضلون عن سبيل الله لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب ((
همچنانكه در آيه ديگر به اين معنا تصريح شده ، مى فرمايد: ((ان الذين يضلون عن سبيل الله لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب ((


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۶}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش