گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۲۰۱: خط ۲۰۱:


==بحث روايتى: (روایاتی درباره برخی آیات گذشته)==
==بحث روايتى: (روایاتی درباره برخی آیات گذشته)==
در الدر المنثور است كه ابن مردويه از طريق جويبر از ضحاك از ابن عباس روايت كرده كه در ذيل آيه ((و لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا(( گفته است : اين آيه درباره امية بن خلف نازل شده كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) مى گفت : بايد فقراء را از دور خودت برانى تا ما اشراف و صناديد قريش با تو رابطه وآمد وشد برقرار كنيم . خداى تعالى اين آيه را فرستاد كه ((گوش به حرف كسى كه قلبش را غفلت زده كرده ايم مده (( يعنى كسى كه مهر بر دلش زده ايم ومعناى ((ذكرنا(( همان توحيد است ، ومقصود از هوى در جمله ((و اتبع هواه (( شرك است ((و كان امره فرطا(( يعنى دستورى كه اين مرد مى دهد نادانى نسبت به خدا است.
در الدر المنثور است كه: ابن مردويه، از طريق جويبر، از ضحاك، از ابن عباس روايت كرده كه در ذيل آيه «وَ لَا تُطِع مَن أغفَلنَا قَلبَهُ عَن ذِكرِنَا» گفته است: اين آيه درباره امية بن خلف نازل شده كه به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مى گفت: بايد فقراء را از دور خودت برانى تا ما اشراف و صناديد قريش با تو رابطه و آمد و شد برقرار كنيم. خداى تعالى اين آيه را فرستاد كه: «به حرف كسى كه قلبش را غفلت زده كرده ايم، گوش مده». يعنى كسى كه مُهر بر دلش زده ايم و معناى «ذِكرِنَا» همان توحيد است، و مقصود از «هوى» در جمله «وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ» شرك است. «وَ كَانَ أمرُهُ فُرُطاً» يعنى دستورى كه اين مرد مى دهد، نادانى نسبت به خدا است.


و در همان كتاب است كه ابن مردويه وابونعيم - در كتاب حليه - و بيهقى - در كتاب شعب الايمان - از سلمان فارسى روايت آورده اند كه گفت : آن عده اى كه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) مى خواست با به دست آوردن دلهايشان آنها را به سوى اسلام بكشاند آمدند نزد آن جناب كه دونفر از ايشان عيينه بن بدر و اقرع بن حابس نام داشتند، و گفتند:
و در همان كتاب است كه: ابن مردويه و ابونعيم - در كتاب حليه - و بيهقى - در كتاب شعب الايمان - از سلمان فارسى روايت آورده اند كه گفت: آن عده اى كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مى خواست با به دست آوردن دل هايشان، آن ها را به سوى اسلام بكشاند، آمدند نزد آن جناب كه دو نفر از ايشان «عيينه بن بدر» و «اقرع بن حابس» نام داشتند، و گفتند:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۲۳ </center>
يا رسول اللّه (صلى اللّه عليه وآله وسلم) اگر براى خود مجلسى ترتيب دهى بالا و پائين داشته باشد وخودت بالاى مجلس بنشينى واينقدر در دسترسى اين فقراء و قاطى با اين ژنده پوشها نباشى بسيار خوبست و منظورشان از ژنده پوش سلمان وابوذر وفقراى مسلمين بود كه غالبا جبه پشمى مى پوشيدند. و آنگاه گفتند: اگر چنين كنى ما با تو نشست و برخاست مى كنيم و با توبه گفتگو مى پردازيم و از تو استفاده مى نماييم. خداى تعالى در جوابشان اين آيه را فرستاد: ((واتل ما اوحى اليك من كتاب ربّك (( تا آنجا كه مى فرمايد: ((اعتدنا للظالمين نارا(( و ايشان را به آتش تهديد نمود.
يا رسول اللّه! اگر براى خود مجلسى ترتيب دهى بالا و پایين داشته باشد و خودت بالاى مجلس بنشينى و اين قدر در دسترسى اين فقراء و قاطى با اين ژنده پوش ها نباشى، بسيار خوب است و منظورشان از ژنده پوش، سلمان و ابوذر وفقراى مسلمين بود، كه غالبا جبّه پشمى مى پوشيدند. و آنگاه گفتند: اگر چنين كنى ما با تو نشست و برخاست مى كنيم و با تو به گفتگو مى پردازيم و از تو استفاده مى نماييم. خداى تعالى در جوابشان اين آيه را فرستاد: «وَ اتلُ مَا أُوحِىَ إلَيكَ مِن كِتَابِ رَبِّك» تا آن جا كه مى فرمايد: «أعتَدنَا لِلظَّالِمِينَ نَاراً» و ايشان را به آتش تهديد نمود.


مؤ لف : نظير اين روايت را قمى در تفسير خود آورده ليكن اوتنها عيينة بن حصين بن حذيفة بن بدر فزارى را آورده ولازمه اين روايت اين است كه آيه شريفه مورد بحث واين آيه ديگر هر دودر مدينه نازل شده باشد. و بر طبق روايت مزبور روايات ديگرى نيز هست كه اين داستان را آورده اند. وليكن سياق آيات با مدنى بودن آن نمى سازد.
مؤلف: نظير اين روايت را، قمى در تفسير خود آورده، ليكن او تنها «عيينة بن حصين بن حذيفة بن بدر فزارى» را آورده و لازمه اين روايت، اين است كه: آيه شريفه مورد بحث و اين آيه ديگر، هر دو در مدينه نازل شده باشد. و بر طبق روايت مزبور، روايات ديگرى نيز هست كه اين داستان را آورده اند. وليكن سياق آيات با مدنى بودن آن نمى سازد.


و در تفسير عياشى از حضرت ابى جعفر و ابى عبداللّه (عليه السلام) روايت كرده كه در ذيل آيه ((و اصبر نفسك مع الّذين يدعون ربهم بالغدوة و العشى (( فرموده است : مقصود از دعا همان نماز است.
و در تفسير عياشى، از حضرت ابى جعفر و ابى عبداللّه «عليهما السلام» روايت كرده كه در ذيل آيه «وَ اصبِر نَفسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدعُونَ رَبَّهُم بِالغَدَوةِ وَ العَشِىِّ» فرموده است: مقصود از دعا، همان نماز است.


و در همان كتاب از عاصم كوزى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت: من از آن حضرت شنيدم كه در تفسير آيه ((فمن شاء فليومن و من شاء فليكفر(( فرمود: منظور تهديد و وعيد است.
و در همان كتاب، از عاصم كوزى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: من از آن حضرت شنيدم كه در تفسير آيه «فَمَن شَاءَ فَليُؤمِن وَ مَن شَاءَ فَليَكفُر» فرمود: منظور تهديد و وعيد است.


و در كافى وتفسير عياشى وغير آن از ابى حمزه از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: آيه ((و قل الحق من ربكم فمن شاء فليومن و من شاء فليكفر(( در باره ولايت على (عليه السلام) است.
و در كافى و تفسير عياشى و غير آن، از ابى حمزه، از امام باقر «عليه السلام» روايت شده كه فرمود: آيه «وَ قُلِ الحَقَّ مِن رَبِّكُم فَمَن شَاءَ فَليُؤمِن وَ مَن شَاءَ فَليَكفُر» در باره ولايت على «عليه السلام» است.




۱۳٬۶۸۹

ویرایش