گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
«'''وَ اصبرْ نَفْسك مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ...'''»:
«'''وَ اصبرْ نَفْسك مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ...'''»:


راغب در مفردات گفته : كلمه ((صبر(( به معناى امساك وخوددارى در تنگنا است . وقتى كسى مى گويد: ((صبرت الدابة (( معنايش اين است كه من فلان حيوان را در جايى بدون علف حبس كردم . ونيز وقتى كسى مى گويد: ((صبرت فلانا(( معنايش اين است كه بلائى بر سرش آوردم كه بعدا مى فهمد، بلائى كه از آن خلاصى نخواهد يافت . كلمه ((صبر(( به طور كلى به معناى حبس ونگهدارى نفس است در برابر عمل به مقرراتى كه عقل وشرع معتبر مى شمارند ويا ترك چيزهايى كه عقل وشرع اقتضاء مى كنند كه نفوس را از ارتكاب آن حبس كرد.
راغب در مفردات گفته: كلمه «صبر» به معناى امساك و خوددارى در تنگنا است. وقتى كسى مى گويد: «صبرتُ الدّابة»، معنايش اين است كه من فلان حيوان را در جايى بدون علف حبس كردم. و نيز وقتى كسى مى گويد: «صبرتُ فُلاناً»، معنايش اين است كه بلایى بر سرش آوردم كه بعدا مى فهمد. بلایى كه از آن خلاصى نخواهد يافت.  


كلمه ((وجه (( از هر چيز به معناى آن رويى است كه به طرف ماست ، وما به سويش مى رويم . واصل در معناى وجه همان وجه آدمى و صورت اواست كه يكى از اعضاى وى است ، ووجه خداى تعالى همان اسماء حسنى وصفات عليائى است كه متوجهين به درگاهش با آنها متوجه مى شوند، وبه وسيله آنها خدا را مى خوانند وعبادت مى كنند، همچنانكه خودش فرمود: «و لله الاسماء الحسنى فادعوه بها» و اما ذات متعالى خدا به هيچ وجه راهى بدان نيست ، وقاصدين آن درگاه و مريدين اگر قصد اورا مى كنند بدين جهت است كه اواله و رب و على و عظيم و رحيم و صاحب رضوان است و صاحب صدها اسماء و صفات ديگر.
كلمه «صبر»، به طور كلى، به معناى حبس و نگهدارى نفس است در برابر عمل به مقرراتى كه عقل و شرع معتبر مى شمارند، و يا ترك چيزهايى كه عقل و شرع اقتضاء مى كنند كه نفوس را از ارتكاب آن حبس كرد.


كسى كه خدا را مى خواند ووجه اورا مى خواهد اگر صفات فعلى اونظير رحمت ورضا وانعام وفضل را منظور دارد آن وقت اراده وجه خدا به معناى اين مى شود كه خدا اورا به لباس مرحوميت ومرضى بودن در آورد. واگر منظور اوصفات غير فعلى خدا مانند علم وقدرت وكبرياء و عظمت اواست ، پس منظورش اين است كه با اين صفات عليا به درگاه اوتقرب جويد. واگر خواستى مى توانى به عبارت ديگرى بگويى : مى خواهد خود را در جايى قرار دهد كه صفت الهى اقتضاى آن را دارد، مثلا آنقدر خود را ذليل جلوه دهد كه عزت وعظمت وكبريائى اواقتضاء آن را دارد، وآنچنان خود را در موقف ، جاهل عاجز ضعيف قرار دهد كه علم وقدرت وقوت خدا آن را اقتضاء مى كند، وهمچنين ساير صفات - دقت فرمائيد.
كلمه «وجه» از هر چيز، به معناى آن رويى است كه به طرف ماست، و ما به سويش مى رويم. و اصل در معناى «وجه»، همان وجه آدمى و صورت اوست، كه يكى از اعضاى وى است، و وجه خداى تعالى، همان اسماء حُسنى و صفات عليایى است كه متوجهين به درگاهش با آن ها متوجه مى شوند، و به وسيله آن ها خدا را مى خوانند و عبادت مى كنند، همچنان كه خودش فرمود: «وَ لله الأسمَاءُ الحُسنَى فَادعُوهُ بِهَا»، و اما ذات متعالى خدا به هيچ وجه راهى بدان نيست، و قاصدان آن درگاه و مريداين اگر قصد او را مى كنند، بدين جهت است كه او «إله» و «ربّ» و «علىّ» و «عظيم» و «رحيم» و «صاحب رضوان» است، و صاحب صدها اسماء و صفات ديگر.
 
كسى كه خدا را مى خواند و وجه او را مى خواهد، اگر صفات فعلى او نظير رحمت و رضا و انعام و فضل را منظور دارد، آن وقت «اراده وجه خدا» به معناى اين مى شود كه خدا او را به لباس مرحوميت و مرضى بودن در آورد. و اگر منظور او، صفات غير فعلى خدا، مانند علم و قدرت و كبرياء و عظمت او است، پس منظورش اين است كه با اين صفات عليا به درگاه او تقرب جويد.  
 
و اگر خواستى مى توانى به عبارت ديگرى بگويى: مى خواهد خود را در جايى قرار دهد كه صفت الهى اقتضاى آن را دارد. مثلا آن قدر خود را ذليل جلوه دهد كه عزت و عظمت و كبريایى او اقتضاء آن را دارد، و آن چنان خود را در موقف، جاهل عاجز ضعيف قرار دهد كه علم و قدرت و قوت خدا آن را اقتضاء مى كند، و همچنين ساير صفات - دقت فرمایيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۱۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۱۸ </center>
گفتار ديگران در معناى ((وجه (( و((دعاى صبح وشام (( در آيه شريف
==گفتار ديگران در معناى «وجه» و دعاى صبح و شام، در آيه شريفه==


از اينجا معلوم مى شود عدم صحت قول بعضى كه گفته اند: منظور معناى مجازى وجه خدا يعنى رضايت خدا واطاعت مرضى ، رضاى اواست ، چون وقتى كسى از كسى راضى شد بدوروى مى آورد، خدا هم وقتى از ما راضى شد به ما روى مى آورد، همچنانكه وقتى خشم كرد روى مى گرداند. ونيز اينكه بعضى ديگر گفته اند: منظور از وجه ذات است ودر حقيقت مضاف آن حذف شده وتقدير ((ذات وجه (( بوده ، ومعناى آيه اين است كه مى خواهند به ذاتى داراى وجه تقرب جويند. وهمچنين اينكه بعضى گفته اند: مراد از آن توجه است.
از اينجا معلوم مى شود عدم صحت قول بعضى كه گفته اند: منظور معناى مجازى وجه خدا يعنى رضايت خدا واطاعت مرضى ، رضاى اواست ، چون وقتى كسى از كسى راضى شد بدوروى مى آورد، خدا هم وقتى از ما راضى شد به ما روى مى آورد، همچنانكه وقتى خشم كرد روى مى گرداند. ونيز اينكه بعضى ديگر گفته اند: منظور از وجه ذات است ودر حقيقت مضاف آن حذف شده وتقدير ((ذات وجه (( بوده ، ومعناى آيه اين است كه مى خواهند به ذاتى داراى وجه تقرب جويند. وهمچنين اينكه بعضى گفته اند: مراد از آن توجه است.
۱۳٬۷۰۳

ویرایش