گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:


==۳ - داستان از نظر غير مسلمانان==
==۳ - داستان از نظر غير مسلمانان==
بيشتر روايات وسندهاى تاريخى برآنند كه قصه اصحاب كهف در دوران فترت ما بين عيسى ورسول خدا(صلى اللّه عليه وآله وسلم ) اتفاق افتاده است ، به دليل اين كه اگر قبل از عهد مسيح بود قطعا در انجيل مى آمد واگر قبل از دوران موسى (عليه السلام) بود در تورات مى آمد، و حال آن كه مى بينيم يهود آن را معتبر نمى دانند. هر چند در تعدادى از روايات دارد كه قريش آن را از يهود تلقى كرده و گرفته اند. وليكن مى دانيم يهود آن را از نصارى گرفته چون نصارى به آن اهتمام زيادى داشته آنچه كه از نصارى حكايت شده قريب المضمون با روايتى است كه ثعلبى در عرائس از ابن عباس نقل كرده. چيزى كه هست روايات نصارى در امورى با روايات مسلمين اختلاف دارد:
بيشتر روايات و سندهاى تاريخى بر آنند كه:


اول اينكه مصادر سريانى داستان مى گويد: عدد اصحاب كهف هشت نفر بوده اند، وحال آنكه روايات مسلمين و مصادر يونانى وغربى داستان آنان را هفت نفر دانسته اند.
قصه اصحاب كهف در دوران فترت مابين عيسى و رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» اتفاق افتاده است. به دليل اين كه اگر قبل از عهد مسيح بود، قطعا در انجيل مى آمد و اگر قبل از دوران موسى «عليه السلام» بود، در تورات مى آمد، و حال آن كه مى بينيم يهود آن را معتبر نمى دانند. هرچند در تعدادى از روايات دارد كه قريش آن را از يهود تلقى كرده و گرفته اند.


دوم اينكه داستان اصحاب كهف در روايات ايشان از سگ ايشان هيچ اسمى نبرده است .
وليكن مى دانيم يهود آن را از نصارا گرفته. چون نصارا، به آن اهتمام زيادى داشته. آنچه كه از نصارا حكايت شده، قريب المضمون با روايتى است كه ثعلبى در عرائس، از ابن عباس نقل كرده. چيزى كه هست روايات نصارا در امورى با روايات مسلمين اختلاف دارد:
 
اول اين كه: مصادر سريانى داستان مى گويد: عدد اصحاب كهف، هشت نفر بوده اند، و حال آن كه روايات مسلمين و مصادر يونانى و غربى، داستان آنان را هفت نفر دانسته اند.
 
دوم اين كه: داستان اصحاب كهف در روايات ايشان از سگ ايشان، هيچ اسمى نبرده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۰۸ </center>
سوم اينكه مدت مكث اصحاب كهف را در غار دويست سال ويا كمتر دانسته وحال آنكه معظم علماى اسلام آن را سيصد ونه سال يعنى همان رقمى كه از ظاهر قرآن برمى آيد دانسته اند.
سوم اين كه: مدت مكث اصحاب كهف را در غار، دويست سال و يا كمتر دانسته و حال آن كه معظم علماى اسلام، آن را سيصد و نُه سال، يعنى همان رقمى كه از ظاهر قرآن بر مى آيد، دانسته اند.


و علت اين اختلاف وتحديد مدت مكث آنان به دويست سال اين است كه گفته اند آن پادشاه جبار كه اين عده را مجبور به بت پرستى مى كرده و اينان از شر اوفرار كرده اند اسمش دقيوس بوده كه در حدود سالهاى ۲۴۹ - ۲۵۱ م زندگى مى كرده ، واين را هم مى دانيم كه اصحاب كهف به طورى كه گفته اند در سال ۴۲۵ ويا سال ۴۳۷ ويا ۴۳۹ از خواب بيدار شده اند پس براى مدت لبث در كهف بيش از دويست سال يا كمتر باقى نمى ماند، واولين كسى كه از مورخين ايشان اين مطالب را ذكر كرده به طورى كه گفته است جيمز ساروغى سريانى بوده كه متولد ۴۵۱ م و متوفاى ۵۲۱ م بوده وديگران همه تاريخ خود را از اوگرفته اند، وبه زودى تتمه اى براى اين كلام از نظر خواننده خواهد گذشت .
و علت اين اختلاف و تحديد مدت مكث آنان به دويست سال، اين است كه گفته اند: آن پادشاه جبار كه اين عده را به بت پرستى مجبور مى كرده و اينان از شر او فرار كرده اند، اسمش «دقيوس» بوده، كه در حدود سال هاى ۲۴۹ - ۲۵۱ م، زندگى مى كرده، و اين را هم مى دانيم كه اصحاب كهف، به طورى كه گفته اند، در سال ۴۲۵ و يا سال ۴۳۷ و يا ۴۳۹ از خواب بيدار شده اند.
 
پس براى مدت لبث در كهف، بيش از دويست سال يا كمتر باقى نمى ماند، و اولين كسى كه از مورخان ايشان، اين مطالب را ذكر كرده، به طورى كه گفته است، «جيمز ساروغى سريانى» بوده، كه متولد ۴۵۱ م و متوفاى ۵۲۱ م بوده و ديگران همه تاريخ خود را از او گرفته اند، و به زودى تتمه اى براى اين كلام از نظر خواننده خواهد گذشت.
<span id='link274'><span>
<span id='link274'><span>


==۴ - غار اصحاب كهف كجا است؟==
==۴ - غار اصحاب كهف كجا است؟==
در نواحى مختلف زمين به تعدادى از غارها برخورد شده كه در ديوارهاى آن تمثالهايى چهار نفرى وپنج نفرى و هفت نفرى كه تمثال سگى هم با ايشان است كشيده اند. و در بعضى از آن غارها تمثال قربانيى هم جلوآن تمثالها هست كه مى خواهند قربانيش كنند. انسان مطلع وقتى اين تصويرها را آن هم در غارى مشاهده مى كند فورا به ياد اصحاب كهف مى افتد، و چنين به نظر مى رسد كه اين نقشه ها و تمثالها اشاره به قصه آنان دارد و آن را كشيده اند تا رهبانان و آنها كه خود را جهت عبادت متجرد كرده اند و در اين غار براى عبادت منزل مى كنند با ديدن آن به ياد اصحاب كهف بيفتند، پس صرف يادگارى است كه در اين غارها كشيده شده نه اينكه علامت باشد براى اينكه اينجا غار اصحاب كهف است.
در نواحى مختلف زمين، به تعدادى از غارها برخورد شده كه در ديوارهاى آن، تمثال هايى چهار نفرى و پنج نفرى و هفت نفرى كه تمثال سگى هم با ايشان است، كشيده اند. و در بعضى از آن غارها، تمثال قربانيى هم جلو آن تمثال ها هست كه مى خواهند قربانی اش كنند.  
 
انسان مطلع وقتى اين تصويرها را آن هم در غارى مشاهده مى كند، فورا به ياد اصحاب كهف مى افتد، و چنين به نظر مى رسد كه اين نقشه ها و تمثال ها، اشاره به قصه آنان دارد و آن را كشيده اند تا رهبانان و آن ها كه خود را جهت عبادت متجرد كرده اند و در اين غار براى عبادت منزل مى كنند، با ديدن آن به ياد اصحاب كهف بيفتند. پس صرف يادگارى است كه در اين غارها كشيده شده، نه اين كه علامت باشد. براى اين كه اين جا، غار اصحاب كهف است.
 
غار «اصحاب كهف» كه در آن جا پناهنده شدند و اصحاب در آن جا از نظرها غايب گشتند، مورد اختلاف شديد است كه چند جا را ادعا كرده اند:


غار اصحاب كهف كه در آنجا پناهنده شدند واصحاب در آنجا از نظرها غايب گشتند، مورد اختلاف شديد است كه چند جا را ادعا كرده اند:
'''۱- غار «افسوس» در تركيه:'''


'''۱- غار «افسوس» در تركيه'''
غار اول: كهف إفسوس.


غار اول: كهف افسوس - افسوس - به كسر همزه و نيز كسر فاء و بنا به ضبط كتاب «مراصد الاطلاع» كه مرتكب اشتباه شده به ضمه همزه و سكون فاء - شهر مخروبه اى است در تركيه كه در هفتاد و سه كيلومترى شهر بزرگ ازمير قرار دارد، و اين غار در يك كيلومترى - ويا كمتر - شهر افسوس نزديك قريه اى به نام «اياصولوك» و در دامنه كوهى به نام «ينايرداغ» قرار گرفته است .
إفسوس - به كسر «همزه» و نيز كسر «فاء»، و بنا به ضبط كتاب «مراصد الاطلاع»، كه مرتكب اشتباه شده، به ضمه «همزه» و سكون «فاء» - شهر مخروبه اى است در تركيه، كه در هفتاد و سه كيلومترى شهر بزرگ «ازمير» قرار دارد، و اين غار در يك كيلومترى - و يا كمتر - شهر إفسوس، نزديك قريه اى به نام «اياصولوك» و در دامنه كوهى به نام «ينايرداغ» قرار گرفته است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۰۹ </center>
و اين غار، غار وسيعى است كه در آن به طورى كه مى گويند صدها قبر كه با آجر ساخته شده هست . خود اين غار هم در سينه كوه و رو به جهت شمال شرقى است ، وهيچ اثرى از مسجد ويا صومعه ويا كليسا و خلاصه هيچ معبد ديگرى بر بالاى آن ديده نمى شود. اين غار در نزد مسيحيان نصارى از هر جاى ديگرى معروف تر است، و نامش در بسيارى از روايات مسلمين نيز آمده .
و اين غار، غار وسيعى است كه در آن به طورى كه مى گويند، صدها قبر كه با آجر ساخته شده، هست. خود اين غار هم در سينه كوه و رو به جهت شمال شرقى است، وهيچ اثرى از مسجد و يا صومعه و يا كليسا و خلاصه هيچ معبد ديگرى بر بالاى آن ديده نمى شود. اين غار در نزد مسيحيان نصارا، از هر جاى ديگرى معروف تر است، و نامش در بسيارى از روايات مسلمين نيز آمده.


و اين غار على رغم شهرت مهمى كه دارد به هيچ وجه با آن مشخصاتى كه در قرآن كريم راجع به آن غار آمده تطبيق نمى كند.
و اين غار، على رغم شهرت مهمى كه دارد، به هيچ وجه با آن مشخصاتى كه در قرآن كريم، راجع به آن غار آمده، تطبيق نمى كند.


اولا براى اينكه خداى تعالى درباره اينكه در چه جهت از شمال و جنوب مشرق ومغرب قرار گرفته مى فرمايد آفتاب وقتى طلوع مى كند از طرف راست غار به درون آن مى تابد ووقتى غروب مى كند از طرف چپ غار، ولازمه اين حرف اين است كه درب غار به طرف جنوب باشد، وغار افسوس به طرف شمال شرقى است (كه اصلا آفتاب گير نيست مگر مختصرى )
اولا: براى اين كه خداى تعالى درباره اين كه در چه جهت از شمال و جنوب مشرق و مغرب قرار گرفته، مى فرمايد: آفتاب وقتى طلوع مى كند، از طرف راست غار به درون آن مى تابد و وقتى غروب مى كند، از طرف چپ غار، و لازمه اين حرف، اين است كه درب غار به طرف جنوب باشد، و غار افسوس به طرف شمال شرقى است (كه اصلا آفتاب گير نيست، مگر مختصرى).




۱۳٬۷۰۳

ویرایش