۱۳٬۷۶۹
ویرایش
خط ۱۹۳: | خط ۱۹۳: | ||
<span id='link19'><span> | <span id='link19'><span> | ||
==روايتى درباره معراج پيامبر | ==نقد و بررسی روايتى درباره معراج پيامبر «ص»، در منابع اهل سنت == | ||
و در الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه و مسلم و ابن مردويه، از طريق ثابت، از انس روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: | |||
براق را برايم آوردند، حيوانى بود سفيد و دراز، و بزرگتر از الاغ و كوچكتر از قاطر، كه هر گامش به اندازه چشم اندازش بود. من آن را سوار شده، به راه افتادم تا به بيت المقدس رسيدم. در آن جا، براق را به همان حلقه اى كه انبياء مركب خود را مى بستند، ببستم و داخل مسجد شده، دو ركعت نماز بجا آوردم. | |||
آنگاه ما به آسمان دوم عروج داده شديم در | آنگاه بيرون آمدم، جبرئيل ظرفى شراب و ظرفى شير برايم آورد. من شير را انتخاب كردم. جبرئيل گفت: فطرت را اختيار كردى. آنگاه ما را به طرف آسمان دنيا برد، در آن جا اجازه ورود خواست، پرسيدند: تو كيستى؟ گفت: جبرئيلم. پرسيدند: همراهت كيست؟ گفت: محمّد «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است. پرسيدند: مبعوث شده؟ گفت: آرى، مبعوث شده. در اين موقع درب را باز كردند، ناگهان آدم را ديدم كه به من مرحبا گفت و برايم دعاى خير كرد. | ||
آنگاه ما به آسمان دوم عروج داده شديم. در آن جا نيز جبرئيل اذن ورود خواست. پرسيدند: تو كيستى؟ گفت: جبرئيلم. پرسيدند: چه كسى با تو است؟ گفت: محمّد است. پرسيدند: مگر مبعوث شده؟ گفت: آرى، مبعوث شده. ما را راه دادند. ناگهان دو پسر خاله ام عيسى بن مريم و يحيى بن زكريا را ديدم، مرا مرحبا گفتند و برايم دعاى خير كردند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۶ </center> | ||
سپس به آسمان سوم برده شديم در | سپس به آسمان سوم برده شديم. در آن جا نيز جبرئيل اجازه ورود خواست. پرسيدند: تو كيستى؟ گفت: جبرئيلم. پرسيدند: همراهت كيست؟ گفت: محمّد است. پرسيدند: مگر مبعوث شده؟ گفت: آرى، مبعوث شده. ما را راه دادند، ناگهان يوسف را ديدم كه بهره اى از زيبایى داشت، مرحبا گفت و برايم دعاى خير نمود. | ||
آنگاه ما به آسمان چهارم برده شديم | آنگاه ما به آسمان چهارم برده شديم. جبرئيل اجازه ورود خواست. پرسيدند: كيستى؟ گفت: جبرئيلم. پرسيدند: چه كسى با تو است؟ گفت: محمّد است. پرسيدند: مگر مبعوث شده؟ گفت: آرى، مبعوث شده. آنگاه ما را راه دادند، وارد شديم و من به ادريس برخوردم، بر من مرحبا گفت و برايم دعاى خير كرد. | ||
آنگاه به آسمان پنجم رفتيم | آنگاه به آسمان پنجم رفتيم و جبرئيل اجازه ورود خواست. گفتند: كيستى؟ گفت: جبرئيلم. گفتند: آن كيست با تو؟ گفت: محمّد است. پرسيدند: مگر مبعوث شده؟ گفت: آرى، مبعوث شده. اجازه دادند، وارد شديم و من به هارون برخوردم و مرا ترحيب گفت و برايم دعاى خير كرد. | ||
سپس به آسمان ششم عروجمان دادند در | سپس به آسمان ششم عروجمان دادند. در آن جا نيز جبرئيل اجازه خواست. گفتند: كيستى؟ گفت: جبرئيلم. پرسيدند: به همراه تو كيست؟ گفت: محمّد است. پرسيدند: مگر مبعوث شده؟ گفت: آرى، مبعوث شده. اجازه دادند، وارد شديم و من موسى را ديدم و مرا ترحيب گفت و دعاى خير برايم كرد. | ||
پس آنگاه به آسمان هفتم عروج داده شديم | پس آنگاه به آسمان هفتم عروج داده شديم و جبرئيل اجازه خواست. پرسيدند: كيستى؟ گفت: جبرئيلم. گفتند: آن كيست؟ گفت: محمّد. پرسيدند: مگر مبعوث شده؟ گفت: آرى، مبعوث شده، اجازه ورودمان دادند و من به ابراهيم برخوردم كه تكيه به بيت المعمور داده بود و هر روز هفتاد هزار فرشته به ديدارش مى آمدند و ديگر آن عده نزد او نمى آمدند، بلكه هر روز يك عده اى ديگر او را ديدار مى كردند. | ||
ویرایش