گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۹۳: خط ۱۹۳:
<span id='link19'><span>
<span id='link19'><span>


==روايتى درباره معراج پيامبر (ص ) از طريق اهل سنت ونقد وبررسى مضامين آن ==
==نقد و بررسی روايتى درباره معراج پيامبر «ص»، در منابع اهل سنت ==
ودر الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه ومسلم وابن مردويه از طريق ثابت از انس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) فرمود: براق را برايم آوردند، حيوانى بود سفيد ودراز، وبزرگتر از الاغ وكوچكتر از قاطر كه هر گامش به اندازه چشم اندازش بود من آن را سوار شده به راه افتادم تا به بيت المقدس رسيدم ، در آنجا براق را به همان حلقه اى كه انبياء مركب خود را مى بستند ببستم وداخل مسجد شده دو ركعت نماز بجا آوردم .
و در الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه و مسلم و ابن مردويه، از طريق ثابت، از انس روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود:  


آنگاه بيرون آمدم جبرئيل ظرفى شراب وظرفى شير برايم آورد، من شير را انتخاب كردم جبرئيل گفت ، فطرت را اختيار كردى ، آنگاه ما را به طرف آسمان دنيا برد در آنجا اجازه ورود خواست ، پرسيدند توكيستى ؟ گفت: جبرئيلم ، پرسيدند همراهت كيست ؟ گفت : محمد (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) است ، پرسيدند مبعوث شده؟ گفت : آرى مبعوث شده ، در اين موقع درب را باز كردند، ناگهان آدم را ديدم كه به من مرحبا گفت و  
براق را برايم آوردند، حيوانى بود سفيد و دراز، و بزرگتر از الاغ و كوچكتر از قاطر، كه هر گامش به اندازه چشم اندازش بود. من آن را سوار شده، به راه افتادم تا به بيت المقدس رسيدم. در آن جا، براق را به همان حلقه اى كه انبياء مركب خود را مى بستند، ببستم و داخل مسجد شده، دو ركعت نماز بجا آوردم.
برايم دعاى خير كرد.


آنگاه ما به آسمان دوم عروج داده شديم در آنجا نيز جبرئيل اذن ورود خواست ، پرسيدند: توكيستى ؟ گفت : جبرئيلم ، پرسيدند: چه كسى با تو است ؟ گفت : محمد است ، پرسيدند: مگر مبعوث شده ؟ گفت : آرى مبعوث شده ، ما را راه دادند، ناگهان دوپسر خاله ام عيسى بن مريم و يحيى بن زكريا را ديدم مرا مرحبا گفتند وبرايم دعاى خير كردند.
آنگاه بيرون آمدم، جبرئيل ظرفى شراب و ظرفى شير برايم آورد. من شير را انتخاب كردم. جبرئيل گفت: فطرت را اختيار كردى. آنگاه ما را به طرف آسمان دنيا برد، در آن جا اجازه ورود خواست، پرسيدند: تو كيستى؟ گفت: جبرئيلم. پرسيدند: همراهت كيست؟ گفت: محمّد «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است. پرسيدند: مبعوث شده؟ گفت: آرى، مبعوث شده. در اين موقع درب را باز كردند، ناگهان آدم را ديدم كه به من مرحبا گفت و برايم دعاى خير كرد.
 
آنگاه ما به آسمان دوم عروج داده شديم. در آن جا نيز جبرئيل اذن ورود خواست. پرسيدند: تو كيستى؟ گفت: جبرئيلم. پرسيدند: چه كسى با تو است؟ گفت: محمّد است. پرسيدند: مگر مبعوث شده؟ گفت: آرى، مبعوث شده. ما را راه دادند. ناگهان دو پسر خاله ام عيسى بن مريم و يحيى بن زكريا را ديدم، مرا مرحبا گفتند و برايم دعاى خير كردند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۶ </center>
سپس به آسمان سوم برده شديم در آنجا نيز جبرئيل اجازه ورود خواست ، پرسيدند: توكيستى ؟ گفت : جبرئيلم، پرسيدند: همراهت كيست ؟ گفت : محمد است ، پرسيدند: مگر مبعوث شده ؟ گفت : آرى مبعوث شده ، ما را راه دادند، ناگهان يوسف را ديدم كه بهره اى از زيبائى داشت مرحبا گفت وبرايم دعاى خير نمود.
سپس به آسمان سوم برده شديم. در آن جا نيز جبرئيل اجازه ورود خواست. پرسيدند: تو كيستى؟ گفت: جبرئيلم. پرسيدند: همراهت كيست؟ گفت: محمّد است. پرسيدند: مگر مبعوث شده؟ گفت: آرى، مبعوث شده. ما را راه دادند، ناگهان يوسف را ديدم كه بهره اى از زيبایى داشت، مرحبا گفت و برايم دعاى خير نمود.


آنگاه ما به آسمان چهارم برده شديم ، جبرئيل اجازه ورود خواست ، پرسيدند كيستى ؟ گفت جبرئيلم ، پرسيدند: چه كسى با تواست ؟ گفت محمد است ، پرسيدند مگر مبعوث شده ؟ گفت : آرى مبعوث شده ، آنگاه ما را راه دادند وارد شديم ومن به ادريس برخوردم بر من مرحبا گفت وبرايم دعاى خير كرد.
آنگاه ما به آسمان چهارم برده شديم. جبرئيل اجازه ورود خواست. پرسيدند: كيستى؟ گفت: جبرئيلم. پرسيدند: چه كسى با تو است؟ گفت: محمّد است. پرسيدند: مگر مبعوث شده؟ گفت: آرى، مبعوث شده. آنگاه ما را راه دادند، وارد شديم و من به ادريس برخوردم، بر من مرحبا گفت و برايم دعاى خير كرد.


آنگاه به آسمان پنجم رفتيم ، وجبرئيل اجازه ورود خواست ، گفتند: كيستى ؟ گفت : جبرئيلم گفتند: آن كيست با تو؟ گفت : محمد است ، پرسيدند: مگر مبعوث شده ؟ گفت : آرى مبعوث شده ، اجازه دادند وارد شديم ، و من به هارون برخوردم ومرا ترحيب گفت وبرايم دعاى خير كرد.
آنگاه به آسمان پنجم رفتيم و جبرئيل اجازه ورود خواست. گفتند: كيستى؟ گفت: جبرئيلم. گفتند: آن كيست با تو؟ گفت: محمّد است. پرسيدند: مگر مبعوث شده؟ گفت: آرى، مبعوث شده. اجازه دادند، وارد شديم و من به هارون برخوردم و مرا ترحيب گفت و برايم دعاى خير كرد.


سپس به آسمان ششم عروجمان دادند در آنجا نيز جبرئيل اجازه خواست ، گفتند: كيستى ؟ گفت : جبرئيلم ، پرسيدند: به همراه توكيست ؟ گفت : محمد است ، پرسيدند: مگر مبعوث شده ؟ گفت : آرى مبعوث شده ، اجازه دادند وارد شديم ومن موسى را ديدم ومرا ترحيب گفت و دعاى خير برايم كرد.
سپس به آسمان ششم عروجمان دادند. در آن جا نيز جبرئيل اجازه خواست. گفتند: كيستى؟ گفت: جبرئيلم. پرسيدند: به همراه تو كيست؟ گفت: محمّد است. پرسيدند: مگر مبعوث شده؟ گفت: آرى، مبعوث شده. اجازه دادند، وارد شديم و من موسى را ديدم و مرا ترحيب گفت و دعاى خير برايم كرد.


پس آنگاه به آسمان هفتم عروج داده شديم وجبرئيل اجازه خواست ، پرسيدند: كيستى ؟ گفت : جبرئيلم ، گفتند آن كيست ؟ گفت محمد، پرسيدند، مگر مبعوث شده ؟ گفت آرى مبعوث شده اجازه ورودمان دادند ومن به ابراهيم برخوردم كه تكيه به بيت المعمور داده بود وهر روز هفتاد هزار فرشته به ديدارش مى آمدند وديگر آن عده نزد او نمى آمدند، بلكه هر روز يك عده اى ديگر اورا ديدار مى كردند.
پس آنگاه به آسمان هفتم عروج داده شديم و جبرئيل اجازه خواست. پرسيدند: كيستى؟ گفت: جبرئيلم. گفتند: آن كيست؟ گفت: محمّد. پرسيدند: مگر مبعوث شده؟ گفت: آرى، مبعوث شده، اجازه ورودمان دادند و من به ابراهيم برخوردم كه تكيه به بيت المعمور داده بود و هر روز هفتاد هزار فرشته به ديدارش مى آمدند و ديگر آن عده نزد او نمى آمدند، بلكه هر روز يك عده اى ديگر او را ديدار مى كردند.




۱۳٬۷۶۹

ویرایش