گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۴: خط ۷۴:
كلام خداى سبحان هم اين معنا را تصديق نموده وحجت هاى خود را بر همين اساس چيده است ، از آن جمله مى فرمايد ((وما يستوى الاعمى والبصير ولاالظلمات ولاالنّور ولاالظّلّ ولاالحرور وما يستوى الاحياء ولاالاموات (( ونيز مى فرمايد ((الخبيثات للخبيثين والخبيثون للخبيثات والطيبات للطيبين والطيبون للطيبات ...(( و امثال اين از آيات بسيارى ديگر.
كلام خداى سبحان هم اين معنا را تصديق نموده وحجت هاى خود را بر همين اساس چيده است ، از آن جمله مى فرمايد ((وما يستوى الاعمى والبصير ولاالظلمات ولاالنّور ولاالظّلّ ولاالحرور وما يستوى الاحياء ولاالاموات (( ونيز مى فرمايد ((الخبيثات للخبيثين والخبيثون للخبيثات والطيبات للطيبين والطيبون للطيبات ...(( و امثال اين از آيات بسيارى ديگر.
بيان وجه ارتباط واتصال اين آيه با ((وننزل من القرآن ...((
بيان وجه ارتباط واتصال اين آيه با ((وننزل من القرآن ...((
((كل يعمل على شاكلته (( - پس اين جمله به هر معناى كه حمل شود معناى محكمى دارد، جز اينكه اتصالش به آيه ((وننزّل من القرآن ما هوشفاء ورحمة للمؤ منين ولايزيد الظالمين الاخسارا(( ونيز واقع شدنش در سياق اين معنا كه خداى سبحان مؤ منين را بهره داده وبا قرآن كريم ودعوت حقه اش شفا مى دهد واز همين راه ستمگران را خسران مى بخشد اين احتمال را به ذهن نزديك مى كند كه شايد مراد از شاكله ، شاكله به معناى دوم باشد كه همان شخصيت روحى است كه از مجموع غرائزش وعوامل خارجيش به دست مى آيد.
 
«'''كل يعمل على شاكلته'''» - پس اين جمله به هر معناى كه حمل شود معناى محكمى دارد، جز اينكه اتصالش به آيه ((وننزّل من القرآن ما هوشفاء ورحمة للمؤ منين ولايزيد الظالمين الاخسارا(( ونيز واقع شدنش در سياق اين معنا كه خداى سبحان مؤ منين را بهره داده وبا قرآن كريم ودعوت حقه اش شفا مى دهد واز همين راه ستمگران را خسران مى بخشد اين احتمال را به ذهن نزديك مى كند كه شايد مراد از شاكله ، شاكله به معناى دوم باشد كه همان شخصيت روحى است كه از مجموع غرائزش وعوامل خارجيش به دست مى آيد.
گوئى كه خداى تعالى بعد از آنكه فرمود مؤ منين از كلام اوشفا ورحمت استفاده نموده وظالمين از آن محرومند، وبلكه استفاده شان از قرآن بيشتر شدن خسران ايشان است ، كسى اعتراض كرده است كه چرا بايد ميان بندگانش فرق بگذارد، اعتراض ديگر اينكه اگر اين تفاوت را قائل نمى شد وقرآن را بر هر دوفرقه شفا ورحمت قرار مى داد غرض رسالت بهتر حاصل مى شد وبه حال دعوت نافع تر بود وچرا چنين تفاوتى قائل شد، لذا در آيه مورد بحث رسول گرامى خود را دستور مى دهد كه ايشان را پاسخ دهد.
گوئى كه خداى تعالى بعد از آنكه فرمود مؤ منين از كلام اوشفا ورحمت استفاده نموده وظالمين از آن محرومند، وبلكه استفاده شان از قرآن بيشتر شدن خسران ايشان است ، كسى اعتراض كرده است كه چرا بايد ميان بندگانش فرق بگذارد، اعتراض ديگر اينكه اگر اين تفاوت را قائل نمى شد وقرآن را بر هر دوفرقه شفا ورحمت قرار مى داد غرض رسالت بهتر حاصل مى شد وبه حال دعوت نافع تر بود وچرا چنين تفاوتى قائل شد، لذا در آيه مورد بحث رسول گرامى خود را دستور مى دهد كه ايشان را پاسخ دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۶۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۶۷ </center>
خط ۹۰: خط ۹۱:
به اين بيان كه گفته اند اگر ميان فعل كه معلول است وفاعل كه علت است هيچ ارتباط ومناسبتى ذاتى وخصوصيتى واقعى كه اين فعل را مختص ‍ آن فاعل وآن فاعل را مختص اين فعل كند وجود نداشت مى بايست نسبت فاعل به فعلش بانسبت اوبه غير آن فعل برابر باشد، همچنين نسبت فعل به فاعل وغير فاعل يكسان باشد، وبنابراين ديگر معنا ندارد كه فعلى را به فاعل معينى نسبت دهيم .
به اين بيان كه گفته اند اگر ميان فعل كه معلول است وفاعل كه علت است هيچ ارتباط ومناسبتى ذاتى وخصوصيتى واقعى كه اين فعل را مختص ‍ آن فاعل وآن فاعل را مختص اين فعل كند وجود نداشت مى بايست نسبت فاعل به فعلش بانسبت اوبه غير آن فعل برابر باشد، همچنين نسبت فعل به فاعل وغير فاعل يكسان باشد، وبنابراين ديگر معنا ندارد كه فعلى را به فاعل معينى نسبت دهيم .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۶۹ </center>
نظير اين برهان در معلول بالنسبة به سائر علل جريان داشته اثبات مى كند كه ميان علت ها ومعلولها نيز سنخيت ورابطه وجود برقرار است ، وعلت فاعلى از آنجائى كه اقتضا دارد وجود معلول را ووجود دهنده آن است .
نظير اين برهان در معلول بالنسبة به سائر علل جريان داشته اثبات مى كند كه ميان علت ها ومعلولها نيز سنخيت ورابطه وجود برقرار است ، وعلت فاعلى از آنجائى كه اقتضا دارد وجود معلول را ووجود دهنده آن است.
ذات نا يافته از هستى بخش
 
كى تواند كه شود هستى بخش
ذات نا يافته از هستى بخش * كى تواند كه شود هستى بخش
 
ناگزير بايد خودش واجد كمال وجودى معلول باشد، وهمچنين معلوم ممثل ومجسم كننده وجود علت باشد (البته در مرتبه نازله اى )
ناگزير بايد خودش واجد كمال وجودى معلول باشد، وهمچنين معلوم ممثل ومجسم كننده وجود علت باشد (البته در مرتبه نازله اى )


۱۳٬۷۸۱

ویرایش