گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۴: خط ۲۴:
<span id='link2'><span>
<span id='link2'><span>


==نقل برخى اقوال مدنى بودن بعضى از آيات سوره اسراء واشاره به مفاد كلى اين سوره مباركه ==
==مفاد كلّى سوره مباركه إسراء==
از آيات اين سوره چنين بر مى آيد كه از سوره هاى مكى است ، ولى بنابر قول بعضى از مفسرين بطورى كه روح المعانى نقل نموده دوآيه از آن مدنى است ، كه عبارتند از: آيه ((وان كادوا ليفتنونك ...(( وآيه ((و ان كادوا ليستفزّونك ...((
از آيات اين سوره چنين بر مى آيد كه از سوره هاى مكى است، ولى بنابر قول بعضى از مفسران، به طورى كه روح المعانى نقل نموده، دو آيه از آن مدنى است، كه عبارتند از: آيه «وَ إن كَادُوا لَيَفتِنُونَكَ...» و آيه «وَ إن كَادُوا لَيَستَفِزُّونَكَ...».


بعضى ديگر گفته اند كه: چهار آيه اين سوره مدنى است. يعنى آن دو آيه مذكور، به اضافه آيه «وَ إذ قُلنَا لَكَ إنّ رَبَّكَ أحَاطَ بِالنَّاس...»، و آيه «وَ قُل رَبِّ أدخِلنِى مُدخَلَ صِدقٍ...».


بعضى ديگر گفته اند كه چهار آيه اين سوره مدنى است يعنى آن دوآيه مذكور به اضافه آيه ((و اذ قلنا لك انّ ربّك احاط بالنّاس ...((، و آيه (و قل ربّ ادخلنى مدخل صدق ...((
و از حسن نقل شده كه گفته است: همه آيات اين سوره، جز پنج آيه اش، مكّى است، و آن پنج آيه عبارتند از آيه «وَ لَا تَقتُلُوا النَّفسَ...» و آيه «وَ لَا تَقرَبُوا الزِّنَا...» و آيه «أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدعُونَ...» و آيه «أقِمِ الصَّلَوة...»، و آيه «وَ آتِ ذَا القُربَى...».


و از حسن نقل شده كه گفته است: همه آيات اين سوره جز پنج آيه اش ‍ مكى است ، وآن پنج آيه عبارتند از آيه ((و لاتقتلوا النّفس...( و آيه (و لاتقربوا الزّنا...( و آيه (اولئك الّذين يدعون...( و آيه (اقم الصّلوة...و آيه (و آت ذا القربى...(.
و از مقاتل نقل شده كه گفته است: تمام سوره مكّى است، مگر پنج آيه زير: «وَ إن كَادُوا لَيَفتِنُونَكَ...» و آيه «وَ إن كَادُوا لَيَستَفِزُّونَكَ...» و آيه «وَ إذ قُلنَا لَكَ...» و آيه «وَ قُل رَبِّ أدخِلنِى...» و آيه «إنّ الَّذِينَ أُوتُوا العِلمَ مِن قَبلِهِ...».


و از مقاتل نقل شده كه گفته است كه تمام سوره مكى است مگر پنج آيه زير: (و ان كادوا ليفتنونك...( و آيه (و ان كادوا ليستفزّونك...( و آيه (و اذ قلنا لك...( و آيه (و قل ربّ ادخلنى...( و آيه (انّ الّذين اوتوا العلم من قبله...(.
و از قتاده و معدل، از ابن عباس روايت شده كه گفته است: همه آن مكّى است، مگر هشت آيه و آن ها عبارتند از آيه: «وَ إن كَادُوا لَيَفتِنُونَكَ...»، تا آيه «وَ قُل رَبِّ أدخِلنِى...».


و از قتاده ومعدل از ابن عباس روايت شده كه گفته است: همه آن مكى است مگر هشت آيه وآنها عبارتند از آيه (و ان كادوا ليفتنونك...( تا آيه (و قل ربّ ادخلنى...).
وليكن در مضامين آيات مذكور هيچ دليلى بر اين كه در مدينه نازل شده باشند، ديده نمى شود، و احكامى هم كه در اين آيات هست، احكامى نيست كه نزولش اختصاص به مدينه داشته باشد، چون نظایر آن در سوره هاى مكى نيز ديده مى شود، مانند سوره انعام و اعراف.


وليكن در مضامين آيات مذكور هيچ دليلى بر اينكه در مدينه نازل شده باشند ديده نمى شود، واحكامى هم كه در اين آيات هست احكامى نيست كه نزولش اختصاص به مدينه داشته باشد، چون نظائر آن در سوره هاى مكى نيز ديده مى شود، مانند سوره انعام واعراف .
سوره مورد بحث هدفى را دنبال مى كند كه آن عبارت است از: تسبيح خداى تعالى. اين سوره مطلب را با اشاره به داستان معراج رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و سير آن حضرت از مسجدالحرام به مسجد اقصى (كه همان بيت المقدس باشد و بنایى است مرتفع (هيكل) كه داوود و سليمان «عليهما السلام» براى بنى اسرائيل بنا نمودند، و خدا آن را خانّه مقدس ايشان قرار داد) شروع نموده و متذكر شده است.
 
سوره مورد بحث هدفى را دنبال مى كند كه آن عبارت است از تسبيح خداى تعالى ، اين سوره مطلب را با اشاره به داستان معراج رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) وسير آن حضرت از مسجد الحرام به مسجد اقصى (كه همان بيت المقدس باشد وبنائى است مرتفع (هيكل ) كه داوود وسليمان (عليهما السلام) براى بنى اسرائيل بنا نمودند، وخدا آن را خانّه مقدس ايشان قرار داد) شروع نموده ومتذكر شده است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵ </center>
آنگاه كلام را به مناسبت ، به مقدرات بنى اسرائيل كشانده ، از عزت و ذلت آنان واينكه خداوند در هر روزگارى كه اورا اطاعت مى كردند سربلندشان مى كرده ، وهر وقت كه از در عصيان در مى آمدند ذليل و خوارشان مى ساخته ، سخن گفته ونيز كيفيت نزول كتاب بر آنان و پيرامون دعوت آنان به توحيد ونفى شرك توضيح داده است .
آنگاه كلام را به مناسبت، به مقدرات بنى اسرائيل كشانده، از عزت و ذلت آنان و اين كه خداوند در هر روزگارى كه او را اطاعت مى كردند، سربلندشان مى كرده، و هر وقت كه از درِ عصيان در مى آمدند، ذليل و خوارشان مى ساخته، سخن گفته و نيز كيفيت نزول كتاب بر آنان و پيرامون دعوت آنان به توحيد و نفى شرك توضيح داده است.


سپس به همين مناسبت كلام را به وضع اين امت معطوف ساخته ، كه بر اين امت نيز كتاب نازل كرده پس اگر اطاعت كنند اجرا مى برند، واگر عصيان بور زند عقاب مى شوند، وملاك كار ايشان مانند آنان به همان اعمالى است كه مى كنند، وبه طور كلى با هر انسانى بر طبق عملش معامله مى كنند، وسنت الهى در امتهاى گذشته نيز بر همين منوال بوده است .
سپس به همين مناسبت كلام را به وضع اين امت معطوف ساخته، كه بر اين امت نيز كتاب نازل كرده. پس اگر اطاعت كنند، اجر مى برند، و اگر عصيان بورزند، عقاب مى شوند، و ملاك كار ايشان مانند آنان به همان اعمالى است كه مى كنند، و به طور كلى با هر انسانى بر طبق عملش معامله مى كنند، و سنت الهى در امت هاى گذشته نيز بر همين منوال بوده است.


پس آنگاه حقايق مهم وبسيارى از معارف مربوط به مبداء ومعاد وشرايع عامه از اوامر ونواهى وغير آن را بيان مى كند.
پس آنگاه حقايق مهم و بسيارى از معارف مربوط به مبدأ و معاد و شرايع عامه از اوامر و نواهى و غير آن را بيان مى كند.


و از آيات برجسته ، در اين سوره آيه شريفه ((قل ادعوا اللّه اوادعوا الرّحمن ايّا ما تدعوا فله الاسماء الحسنى: بگوچه خدا را بخوانيد وچه رحمان را، به هر نامى كه بخوانيد براى اواست اسماى حسنى) و نيز آيه (كلّا نمدّ هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربّك و ما كان عطاء ربّك محظورا - هر يك از طايفه مؤمن و غير مؤمن را از عطاء پروردگارت مدد مى رسانيم و عطاء پروردگار تو ممنوع نيست و نيز آيه (و ان من قرية الاّ نحن مهلكوها - و هيچ قريه اى نيست مگر آنكه ما هلاك كننده آنيم) و همچنين آيات ديگر، است .
و از آيات برجسته، در اين سوره آيه شريفه «قُل ادعُوا اللّه أو ادعُوا الرَّحمَن أيّاً مَا تَدعُوا فَلَهُ الأسمَاء الحُسنَى: بگو چه خدا را بخوانيد و چه رحمان را، به هر نامى كه بخوانيد، براى اوست اسماى حسنى». و نيز آيه «كُلّاً نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ مِن عَطَاءِ رَبِّكَ وَ مَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحظُوراً: هر يك از طايفه مؤمن و غير مؤمن را از عطاء پروردگارت مدد مى رسانيم و عطاء پروردگار تو ممنوع نيست». و نيز آيه «وَ إن مِن قَريَةٍ إلّا نَحنُ مُهلِكُوهَا: و هيچ قريه اى نيست مگر آن كه ما هلاك كننده آنيم)، و همچنين آيات ديگر، است.


معناى آيه شريفه : ((سبحان الذى اسرى بعبده ...((
==معناى آيه شريفه: «سُبحَانَ الَّذِى أسرَى بِعَبدِهِ...»==
«'''سبْحَانَ الَّذِى أَسرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسجِدِ الْحَرَامِ...'''»:
«'''سُبْحَانَ الَّذِى أَسرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسجِدِ الْحَرَامِ...'''»:


كلمه (سبحان) اسم مصدر از ماده تسبيح به معناى تنزيه است ، و همواره به طور اضافه استعمال مى شود ودر تركيب ، مفعول مطلقى است كه قائم مقام وجانشين فعل است ، بنابراين تقدير (سبحان اللّه) «سبحت اللّه تسبيحا) است يعنى خداى را تنزيه مى كنم تنزيه كردن مخصوصى ، وآن تنزيه ومبرى ساختن او از هر چيزی است كه لايق ساحت قدسش نباشد.
كلمه «سُبحَان»، اسم مصدر از ماده «تسبيح» به معناى تنزيه است، و همواره به طور اضافه استعمال مى شود و در تركيب، مفعول مطلقى است كه قائم مقام و جانشين فعل است. بنابراين تقدير «سُبحَانَ اللّه»، «سَبَّحتُ اللّه تَسبِيحاً» است. يعنى خداى را تنزيه مى كنم، تنزيه كردن مخصوصى و آن، تنزيه و مبرّى ساختن او از هر چيزی است كه لايق ساحت قدسش نباشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶ </center>
و بيشتر در وقتى استعمال مى شود كه بخواهند اظهار تعجب كنند، ولى در اين آيه به شهادت سياق ، براى تنزيه است نه تعجب ، چون سياق كلام وغرض از آن تنزيه خداست ، هر چند بعضيها اصرار دارند كه آن را براى تعجب بگيرند.
و بيشتر در وقتى استعمال مى شود كه بخواهند اظهار تعجب كنند، ولى در اين آيه به شهادت سياق، براى تنزيه است، نه تعجب. چون سياق كلام و غرض از آن تنزيه خداست، هر چند بعضی ها اصرار دارند كه آن را براى تعجب بگيرند.


كلمه ((اسراء(( وهمچنين كلمه (سرى) كه ثلاثى مجرد آنست به معناى سير در شب است ، وقتى گفته مى شود (سرى و اسرى) معنايش اين است كه فلانى در شب راه پيمود، ووقتى گفته مى شود (سرى به و اسرى به) معنايش اين است كه او را شبانه سير داد، و سير مخصوص روز يا اعم از روز وشب مى باشد.
كلمه «إسراء» وهمچنين كلمه «سَرَى»، كه ثلاثى مجرد آن است، به معناى سير در شب است. وقتى گفته مى شود: (سَرَى وَ أسرَى)، معنايش اين است كه: فلانى در شب راه پيمود. و وقتى گفته مى شود: (سَرَى بِهِ و أسرَى بِهِ)، معنايش اين است كه: او را شبانه سير داد. و سير مخصوص روز، يا اعم از روز و شب مى باشد.


و كلمه (ليلا) مفعول فيه است وبودنش در كلام اين معنا را افاده مى كند كه اين سير همه اش در شب انجام گرفت ، هم رفتنش وهم برگشتنش .
و كلمه «لَيلاً»، مفعول فيه است و بودنش در كلام اين معنا را افاده مى كند كه اين سير، همه اش در شب انجام گرفت. هم رفتنش و هم برگشتنش.


مراد از ((مسجداقصى (( به قرينه جمله ((الّذى باركنا حوله (( بيت المقدس است وكلمه ((اقصى (( از ماده ((قصو(( واين ماده به معناى دورى است ، واگر مسجد بيت المقدس را مسجد الاقصى ناميده بدين جهت است كه اين مسجد نسبت به محل زندگى رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) ومخاطبينى كه با اويند از مسجدالحرام خيلى دور است ، زيرا محل زندگى ايشان شهر مكه است كه مسجدالحرام در همانجا است.
مراد از «مسجد اقصى»، به قرينه جملۀ «الَّذِى بَارَكنَا حَولَهُ»، بيت المقدس است و كلمه «اقصى»، از ماده «قصو» و اين ماده به معناى دورى است، و اگر مسجد بيت المقدس را مسجد الاقصى ناميده، بدين جهت است كه اين مسجد نسبت به محل زندگى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و مخاطبانى كه با اويند، از مسجدالحرام خيلى دور است. زيرا محل زندگى ايشان شهر مكه است، كه مسجدالحرام در همان جا است.


و جمله ((لنريه من آياتنا(( نتيجه اين سير دادن را بيان مى كند وآن اين است كه پاره اى از آيات ونشانه هاى خود را به وى نشان دهد، واين كه گفتيم : ((پاره اى (( به خاطر وجود كلمه ((من (( در كلام است.
و جملۀ «لِنُرِيَهُ مِن آيَاتِنَا»، نتيجه اين سير دادن را بيان مى كند و آن، اين است كه پاره اى از آيات و نشانه هاى خود را به وى نشان دهد، و اين كه گفتيم: «پاره اى» به خاطر وجود كلمه «مِن» در كلام است.


و سياق كلام دلالت دارد بر اينكه آن آيات از آيات ونشانه هاى عظيمى بوده ، هم چنانكه در آيه ديگرى در داستان معراج به اين معنا تصريح نموده وفرموده است ((لقد راى من آيات ربّه الكبرى : آيه هاى بزرگى از آيات پروردگارش را مشاهده نمود((
و سياق كلام دلالت دارد بر اين كه آن آيات، از آيات و نشانه هاى عظيمى بوده، همچنان كه در آيه ديگرى در داستان معراج، به اين معنا تصريح نموده و فرموده است: «لَقَد رَآى مِن آيَاتِ رَبِّهِ الكُبرَى: آيه هاى بزرگى از آيات پروردگارش را مشاهده نمود».


و اينكه فرمود: ((انّه هوالسّميع البصير(( بيان علت سير دادن اوبه منظور نشان دادن آيات است ، يعنى خدا چون شنوا بگفته هاى بندگان و بيناى به افعال ايشان است وتقاضاى حال رسول خود را ديد كه چنين اكرامى را اقتضاء مى كرد لذا اورا براى نشان دادن پاره اى از آيات و نشانه هايش شبانه سير داد.
و اين كه فرمود: «إنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِير»، بيان علت سير دادن او، به منظور نشان دادن آيات است. يعنى خدا چون شنوا به گفته هاى بندگان و بيناى به افعال ايشان است و تقاضاى حال رسول خود را ديد كه چنين اكرامى را اقتضاء مى كرد، لذا او را براى نشان دادن پاره اى از آيات و نشانه هايش شبانه سير داد.


در اين آيه شريفه التفات ونكته اى به كار رفته وآن التفات از غيبت به تكلم با غير است ، آنجا كه فرموده :
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷ </center>
(باركنا حوله لنريه من آياتنا) زيرا در آغاز كلام خداى را غايب گرفته ودر اينجا به صورت متكلم آورد و گفت: ((مبارك كرديم پيرامون آن را(( ودوباره خداى را غايب گرفته فرمود: ((او شنوا و بينا است (( و وجه آن اين است كه خواست بدين معنا اشاره كند كه اين اسراء شبانه وآثار مترتّب بر آن يعنى نشان دادن آيات امرى بوده كه از ساحت عظمت وكبريائى وموطن عزت وجبروت حق تعالى صادر شده ، ودر آن سلطنت عظماى او به كار رفته ، وخداوند با آيات كبراى خود براى اوتجلى كرده است واگر اين التفات به كار نمى رفت و گفته مى شد: (ليريه من آياته) تا از آيات خود به اونشان دهد ويا تعبير ديگرى نظير آن مى كرد اين نكته حاصل نمى شد.
در اين آيه شريفه التفات و نكته اى به كار رفته و آن، التفات از غيبت به تكلم با غير است. آن جا كه فرموده: «بَارَكنَا حَولَهُ لِنُرِيَهُ مِن آيَاتِنَا». زيرا در آغاز كلام، خداى را غايب گرفته و در اين جا به صورت متكلم آورد و گفت: «مبارك كرديم پيرامون آن را». و دوباره خداى را غايب گرفته فرمود: «او، شنوا و بينا است».
 
و وجه آن، اين است كه خواست بدين معنا اشاره كند كه اين اسراء شبانه و آثار مترتّب بر آن، يعنى نشان دادن آيات امرى بوده كه از ساحت عظمت و كبريایى و موطن عزت و جبروت حق تعالى صادر شده، و در آن سلطنت عظماى او به كار رفته، و خداوند با آيات كبراى خود براى او تجلى كرده است. و اگر اين التفات به كار نمى رفت و گفته مى شد: «لِيُرِيَهُ مِن آيَاتِه: تا از آيات خود به او نشان دهد»، و يا تعبير ديگرى نظير آن مى كرد، اين نكته حاصل نمى شد.
 
و معناى آيه اين است كه:


و معناى آيه اين است كه: (بايد تنزيه كند تنزيه كردن مخصوصى آن خدائى را كه با عظمت وكبريائيش بنده خود محمد (صلى اللّه عليه و آله وسلم) را شبانه سير داد، نهايت قدرت وسلطنت خود را به وى نشان داده در دل يك شب اورا از مسجد الحرام به سوى مسجد اقصى برده كه همان بيت المقدسى است كه پيرامونش را مبارك گردانيده بود، و اين بدان جهت است كه عظمت وكبريائى وآيات كبراى خود را به وى بنماياند، چون او شنواى به گفتار و بصير و داناى به حال او بود، و مى دانست كه او لايق چنين عنايت و مكرمتى هست).
«بايد تنزيه كند تنزيه كردن مخصوصى آن خدایى را كه با عظمت و كبريائی اش، بنده خود محمّد «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را شبانه سير داد، نهايت قدرت و سلطنت خود را به وى نشان داده، در دل يك شب، او را از مسجدالحرام به سوى مسجد اقصى برده، كه همان بيت المقدسى است كه پيرامونش را مبارك گردانيده بود، و اين، بدان جهت است كه عظمت و كبريایى و آيات كبراى خود را به وى بنماياند. چون او شنواى به گفتار و بصير و داناى به حال او بود، و مى دانست كه او لايق چنين عنايت و مكرمتى هست».
<span id='link4'><span>
<span id='link4'><span>


۱۳٬۶۹۳

ویرایش