گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۶: خط ۳۶:
دليل كسانى كه گفته اند انسان از ملك برتر است ، يكى همين آيه شريفه است كه البته همانطور كه در تفسيرش اشاره كرديم كلمه كثير را به معناى جميع گرفته اند، دليل ديگرشان رواياتى است كه مى گويد مؤ من نزد خدا گرامى تر از ملائكه است .
دليل كسانى كه گفته اند انسان از ملك برتر است ، يكى همين آيه شريفه است كه البته همانطور كه در تفسيرش اشاره كرديم كلمه كثير را به معناى جميع گرفته اند، دليل ديگرشان رواياتى است كه مى گويد مؤ من نزد خدا گرامى تر از ملائكه است .
واين راى از مذهب شيعه نيز معروف است ، وچه بسا اين استدلال را هم بكنند كه ملائكه مطبوع بر اطاعت خدايند، واطاعت طبيعت وفطرى آنها است ، اصلا قادر بر معصيت نيستند، به خلاف انسان كه هم مى تواند اطاعت كند وهم مخالفت ، وسازمان وجودش را هم دوقسم نيرو تشكيل مى دهد يكى نيروهاى شيطانى وديگرى رحمانى ، يكى عقل و يكى شهوت وغضب .
واين راى از مذهب شيعه نيز معروف است ، وچه بسا اين استدلال را هم بكنند كه ملائكه مطبوع بر اطاعت خدايند، واطاعت طبيعت وفطرى آنها است ، اصلا قادر بر معصيت نيستند، به خلاف انسان كه هم مى تواند اطاعت كند وهم مخالفت ، وسازمان وجودش را هم دوقسم نيرو تشكيل مى دهد يكى نيروهاى شيطانى وديگرى رحمانى ، يكى عقل و يكى شهوت وغضب .
پس انسان مؤ منى كه با نفس خود جهاد نموده ، با آنكه مى تواند معصيت كند خوددارى نموده ، در عوض خداى را اطاعت مى كند از ملائكه افضل است .
پس انسان مؤمنى كه با نفس خود جهاد نموده ، با آنكه مى تواند معصيت كند خوددارى نموده ، در عوض خداى را اطاعت مى كند از ملائكه افضل است .
ولى با همه اين حرفها افضليت انسان به آن معنائى كه گذشت در ميان شيعه واشاعره اتفاقى نيست ، واز اشاعره كسانى هستند كه قائل به افضليت ملك شده اند، مانند زجاج ، وبه ابن عباس هم نسبت داده اند.
ولى با همه اين حرفها افضليت انسان به آن معنائى كه گذشت در ميان شيعه واشاعره اتفاقى نيست ، واز اشاعره كسانى هستند كه قائل به افضليت ملك شده اند، مانند زجاج ، وبه ابن عباس هم نسبت داده اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۲۲ </center>
خط ۶۹: خط ۶۹:
براى اينكه در داستان خلق كردن خليفه براى زمين برترى انسان را براى ملائكه بيان كرده وفرمود: اين موجود در تحمل علم به اسماء، قدرتى دارد كه شما نداريد، اومى تواند علم به تمامى اسماء را تحمل كند، و همين تحمل مقامى است از كمال كه مقام تسبيح ملائكه به حمد خدا و تقديسشان به آن پايه نمى رسد، ومقامى است كه باطن انسان را از فساد و سفك دماء پاك مى كند، ولذا مى بينيم كه ملائكه به اين قانع شدند همچنانكه فرمود: ((واذ قال ربّك للملائكة انى جاعل فى الارض ‍ خليفة قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها ويسفك الدّماء ونحن نسبّح بحمدك ونقدّس لك قال انّى اعلم ما لاتعلمون (( وما تفصيل بحث آن را در جلد اول اين كتاب گذرانديم .
براى اينكه در داستان خلق كردن خليفه براى زمين برترى انسان را براى ملائكه بيان كرده وفرمود: اين موجود در تحمل علم به اسماء، قدرتى دارد كه شما نداريد، اومى تواند علم به تمامى اسماء را تحمل كند، و همين تحمل مقامى است از كمال كه مقام تسبيح ملائكه به حمد خدا و تقديسشان به آن پايه نمى رسد، ومقامى است كه باطن انسان را از فساد و سفك دماء پاك مى كند، ولذا مى بينيم كه ملائكه به اين قانع شدند همچنانكه فرمود: ((واذ قال ربّك للملائكة انى جاعل فى الارض ‍ خليفة قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها ويسفك الدّماء ونحن نسبّح بحمدك ونقدّس لك قال انّى اعلم ما لاتعلمون (( وما تفصيل بحث آن را در جلد اول اين كتاب گذرانديم .
ونيز داستان ماءمور شدن ملائكه به سجده كردن بر آدم واينكه همه آنان وى را سجده كردند يادآور شده ومى فرمايد: ((فسجد الملائكة كلّهم اجمعون (( وما در تفسير آياتى كه راجع به اين داستان در سوره اعراف آمده روشن كرديم كه سجده ملائكه بر آدم از باب خضوع ايشان در برابر مقام كمال انسانى بوده ، وآدم جنبه قبله را براى ايشان داشته ، وى با وجود خود، انسانيت را در برابر ايشان مجسم نموده بود، اين بود آنچه كه از ظاهر آيات مورد بحث وساير آياتى كه آورديم استفاده مى شد، و البته در روايات هم گوشه ها واشاراتى كه اين معنا راتاءييد كند ديده مى شود، وچون اين بحث غير از جنبه قرآنيش جنبه عقلانى نيز دارد تفصيل آن را بايد در مباحث عقلى جستجوكرد.
ونيز داستان ماءمور شدن ملائكه به سجده كردن بر آدم واينكه همه آنان وى را سجده كردند يادآور شده ومى فرمايد: ((فسجد الملائكة كلّهم اجمعون (( وما در تفسير آياتى كه راجع به اين داستان در سوره اعراف آمده روشن كرديم كه سجده ملائكه بر آدم از باب خضوع ايشان در برابر مقام كمال انسانى بوده ، وآدم جنبه قبله را براى ايشان داشته ، وى با وجود خود، انسانيت را در برابر ايشان مجسم نموده بود، اين بود آنچه كه از ظاهر آيات مورد بحث وساير آياتى كه آورديم استفاده مى شد، و البته در روايات هم گوشه ها واشاراتى كه اين معنا راتاءييد كند ديده مى شود، وچون اين بحث غير از جنبه قرآنيش جنبه عقلانى نيز دارد تفصيل آن را بايد در مباحث عقلى جستجوكرد.
يَوْمَ نَدْعُوا كلَّ أُنَاسِ بِإِمَمِهِمْ
 
«'''يَوْمَ نَدْعُوا كلَّ أُنَاسِ بِإِمَامِهِمْ'''»:
 
مقصود از اين ((يوم (( روز قيامت است ، وظرف يوم متعلق به مقدر است ، وتقدير كلام چنين است : ((اذكر يوم فلان - بياد آور روزى را كه ((
مقصود از اين ((يوم (( روز قيامت است ، وظرف يوم متعلق به مقدر است ، وتقدير كلام چنين است : ((اذكر يوم فلان - بياد آور روزى را كه ((
موارد استعمال كلمه ((امام (( در قرآن
موارد استعمال كلمه ((امام (( در قرآن
خط ۸۵: خط ۸۷:
پس ظاهر اين مى شود كه مراد از امام هر طائفه ، آن كسى است كه مردم به پيشوائيش تن در داده باشند، حال چه اينكه امام حق باشد وچه امام باطل .
پس ظاهر اين مى شود كه مراد از امام هر طائفه ، آن كسى است كه مردم به پيشوائيش تن در داده باشند، حال چه اينكه امام حق باشد وچه امام باطل .
وچنين نيست كه بعضى پنداشته اند كه روز قيامت مردم به اسم امامشان خوانده شوند، مثلا گفته شود ((اى امت ابراهيم (( و((اى آل فرعون (( و((اى آل فلان ((، براى اينكه اين معنا با ظاهر آيه نمى سازد، آيه شريفه نتيجه وفرع جمله ((ندعوا كل اناس بامامهم (( را، اين دوجمله : يعنى جمله ((فمن اوتى كتابه بيمينه (( وجمله ((و من كان فى هذه اعمى ...(( قرار داده ، واگر دعوت به امام معنايش آن باشد نتيجه بودن آن دوجمله فرع براى جمله دعوت به امام روشن نيست ، چه ربطى هست ميان اينكه مردم را به اسم امامشان بخوانند، و ميان به دست راست دادن نامه عمل ، ويا به كورى در دنيا وآخرت .
وچنين نيست كه بعضى پنداشته اند كه روز قيامت مردم به اسم امامشان خوانده شوند، مثلا گفته شود ((اى امت ابراهيم (( و((اى آل فرعون (( و((اى آل فلان ((، براى اينكه اين معنا با ظاهر آيه نمى سازد، آيه شريفه نتيجه وفرع جمله ((ندعوا كل اناس بامامهم (( را، اين دوجمله : يعنى جمله ((فمن اوتى كتابه بيمينه (( وجمله ((و من كان فى هذه اعمى ...(( قرار داده ، واگر دعوت به امام معنايش آن باشد نتيجه بودن آن دوجمله فرع براى جمله دعوت به امام روشن نيست ، چه ربطى هست ميان اينكه مردم را به اسم امامشان بخوانند، و ميان به دست راست دادن نامه عمل ، ويا به كورى در دنيا وآخرت .
به خلاف اينكه مراد از ((دعوت (( را - به طورى كه از سياق بر مى آيد احضار بگيريم كه هر طائفه اى با پيشواى خودشان احضار شده وهر كه به امام حقى اقتداء كرده ونامه عملش را به دست راستش مى دهند، و هر كه از معرفت امام حق در دنيا كور بوده ، در آنجا هم كور خواهد بود، اين آن معنائى است كه از تدبر ودقت در آيه به دست مى آيد.
به خلاف اينكه مراد از ((دعوت (( را - به طورى كه از سياق بر مى آيد احضار بگيريم كه هر طائفه اى با پيشواى خودشان احضار شده وهر كه به امام حقى اقتداء كرده ونامه عملش را به دست راستش مى دهند، و هر كه از معرفت امام حق در دنيا كور بوده ، در آنجا هم كور خواهد بود، اين آن معنائى است كه از تدبر و دقت در آيه به دست مى آيد.
اقوال ووجوه مختلف درباره مراد از ((امام (( در جمله فوق
 
اقوال و وجوه مختلف درباره مراد از «امام» در آیه فوق
 
البته مفسرين در تفسير ((امام (( در آيه مورد بحث نظرات مختلفى دارند.
البته مفسرين در تفسير ((امام (( در آيه مورد بحث نظرات مختلفى دارند.
بعضى گفته اند كه مراد از ((امام (( كتابى است كه از آن پيروى شده است ، مانند تورات ، انجيل وقرآن ، روز قيامت مردم به اسم كتابشان خوانده شوند مثلا گفته مى شود: اى پيروان تورات ، اى پيروان انجيل ، اى پيروان قرآن ، از آنجا كه قبلا اشكالش را خوانديد، ديگر تكرار نمى كنيم .
بعضى گفته اند كه مراد از ((امام (( كتابى است كه از آن پيروى شده است ، مانند تورات ، انجيل وقرآن ، روز قيامت مردم به اسم كتابشان خوانده شوند مثلا گفته مى شود: اى پيروان تورات ، اى پيروان انجيل ، اى پيروان قرآن ، از آنجا كه قبلا اشكالش را خوانديد، ديگر تكرار نمى كنيم .
۱۳٬۷۱۹

ویرایش