گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۸۳: خط ۱۸۳:


==شجره ملعونه اى كه در رؤيا بر پيامبر«ص» نشان داده شده است، فتنه اسلام است ==
==شجره ملعونه اى كه در رؤيا بر پيامبر«ص» نشان داده شده است، فتنه اسلام است ==
آرى جاى هيچ ترديدى نيست كه سياق آيه اشاره به ارتباطى دارد كه در ميان دوفقره ((ما جعلنا الرّويا الّتى اريناك الا فتنة للناس (( وفقره ((و الشجرة الملعونة فى القرآن (( برقرار است ، مخصوصا با دقت در اينكه قبل از اين فقره جمله ((و اذ قلنا لك ان ربّك احاط بالناس (( قرار گرفته وآنگاه دنباله هر سه فقره جمله «و نخوفهم فما يزيدهم الا طغيانا كبيرا» آمده است.
آرى، جاى هيچ ترديدى نيست كه سياق آيه، اشاره به ارتباطى دارد كه در ميان دو فقره «مَا جَعَلنَا الرُّؤيَا الَّتِى أرَينَاكَ إلّا فِتنَةً لِلنّاسِ»، و فقره «وَ الشَّجَرَةَ المَلعُونَةَ فِى القُرآن» برقرار است. مخصوصا با دقت در اين كه قبل از اين فقره، جملۀ «وَ إذ قُلنَا لَكَ إنَّ رَبَّكَ أحَاطَ بِالنَّاس» قرار گرفته و آنگاه دنباله هر سه فقره جملۀ «وَ نُخَوِّفُهُم فَمَا يَزِيدُهُم إلّا طُغيَاناً كَبِيراً» آمده است.


زيرا ارتباط اين چند فقره با يكديگر اين معنا را به خوبى مى رساند كه آيه شريفه در صدد بيان واشاره به يك امرى است كه خداى سبحان به آن احاطه دارد، خطرى است كه موعظه وتخويف از آن را نكاسته بلكه بيشترش مى كند.
زيرا ارتباط اين چند فقره با يكديگر اين معنا را به خوبى مى رساند كه آيه شريفه در صدد بيان و اشاره به يك امرى است كه خداى سبحان به آن احاطه دارد. خطرى است كه موعظه و تخويف از آن را نكاسته، بلكه بيشترش مى كند.


با در نظر گرفتن اين جهات معلوم مى شود كه قضيه از اين قرار بوده كه خداى سبحان شجره ملعونه را در عالم خواب به رسول گرامى خود نشان داده ، آنگاه در قرآن بيان كرده كه آن شجره اى كه در رؤ يا نشانت داديم ، وپاره اى از رفتارشان را در اسلام برايت ارائه داديم فتنه اسلام است.
با در نظر گرفتن اين جهات معلوم مى شود كه قضيه از اين قرار بوده كه خداى سبحان، «شجره ملعونه» را در عالَم خواب به رسول گرامى خود نشان داده، آنگاه در قرآن بيان كرده كه آن شجره اى كه در رؤيا نشانت داديم، و پاره اى از رفتارشان را در اسلام برايت ارائه داديم، «فتنۀ اسلام» است.


پس مراد از ((احاطه( در جمله ((واذ قلنا لك انّ ربّك احاط بالنّاس (( به مقتضاى سياق احاطه علمى است، و ظرف «اذ» متعلق به محذوف است ، وتقدير كلام چنين است ((بياد آور آن زمانى را كه به تو چنين و چنان گفتيم (، وخلاصه آنچه را كه در اين آيات برايت گفتيم فراموش مكن كه شيوه مردم است مرار بر فساد و فسق و فجور است ودر اعراض از ياد خدا وبى اعتنائى اواز اسلاف خود پيروى مى كنند، وگفتيم كه پروردگار تواحاطه علمى به سراپاى بشريت دارد، ومى داند كه اين شيوه همانطور كه در گذشته در بشر جريان داشت در آينده نيز جريان خواهد يافت.
پس مراد از «احاطه» در جملۀ «وَ إذ قُلنَا لَكَ إنَّ رَبَّكَ أحَاطَ بِالنَّاس» به مقتضاى سياق احاطه علمى است، و ظرف «إذ» متعلق به محذوف است، و تقدير كلام چنين است:


پس حاصل معناى ((و ما جعلنا الرّويا الّتى اريناك الا فتنة للنّاس و الشّجرة الملعونه فى القرآن (( اين شد كه ما شجره ملعونه در قرآن را (كه توبا معرفى ما آن را شناختى ودر رويا پاره اى از فسادهايش را ديدى)  قرار نداديم مگر فتنه براى مردم وبوته امتحانى كه يك يك مردم در آن آزمايش گردند، وما به همه آنان احاطه داريم.
«به ياد آور آن زمانى را كه به تو چنين و چنان گفتيم». و خلاصه آنچه را كه در اين آيات برايت گفتيم، فراموش مكن كه شيوه مردم استمرار بر فساد و فسق و فجور است، و در اعراض از ياد خدا و بى اعتنایى او از اسلاف خود پيروى مى كنند. و گفتيم كه پروردگار تو احاطه علمى به سراپاى بشريت دارد، و مى داند كه اين شيوه، همان طور كه در گذشته در بشر جريان داشت، در آينده نيز جريان خواهد يافت.


و دو ضمير جمعى كه در جمله ((نخوفهم فما يزيدهم الاطغيانا كبيرا(( است ظاهرا به ناس بر مى گردد، ومراد از تخويف (ترساندن ) مردم يا تخويف با موعظه بيان است ويا تخويف به آيات آسمانى و زمينى است كه ايشان را مى ترساند ولى از بين نمى برد.
پس حاصل معناى «وَ مَا جَعَلنَا الرُّؤيَا الَّتِى أرَينَاكَ إلّا فِتنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ المَلعُونَةَ فِى القُرآن» اين شد كه ما «شجره ملعونه» در قرآن را (كه تو با معرفى ما آن را شناختى و در رؤيا پاره اى از فسادهايش را ديدى)،  قرار نداديم مگر «فتنه» براى مردم، و بوتۀ امتحانى كه يك يك مردم در آن آزمايش گردند، و ما به همه آنان احاطه داريم.


و معنايش اين است كه ما مردم را مى ترسانيم ، ولى هشدار وترساندن ما جز به طغيان ايشان نمى افزايد، آن هم نه هر طغيانى ، بلكه طغيانى بزرگ ، يعنى مردم از هشدار ما نمى ترسند، تا بدينوسيله از كرده هاى زشت خود دست بردارند، بلكه تخويف ما را با طغيانى كبير پاسخ مى گويند، و خلاصه مردم در طغيان خود تا آنجا كه مى توانند پيش مى روند، و دشمنى وعناد با حق را از حد مى گذرانند.
و دو ضمير جمعى كه در جملۀ «نُخَوِّفُهُم فَمَا يَزِيدُهُم إلّا طُغيَاناً كَبِيراً» است، ظاهرا به «ناس» بر مى گردد، و مراد از تخويف (ترساندن) مردم، يا تخويف با موعظه بيان است، و يا تخويف به آيات آسمانى و زمينى است، كه ايشان را مى ترساند، ولى از بين نمى برد.
 
و معنايش اين است كه: ما مردم را مى ترسانيم، ولى هشدار و ترساندن ما، جز به طغيان ايشان نمى افزايد. آن هم نه هر طغيانى، بلكه طغيانى بزرگ. يعنى مردم از هشدار ما نمى ترسند، تا بدين وسيله از كرده هاى زشت خود دست بردارند، بلكه تخويف ما را با طغيانى كبير پاسخ مى گويند. و خلاصه مردم در طغيان خود تا آن جا كه مى توانند، پيش مى روند، و دشمنى و عناد با حق را از حدّ مى گذرانند.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۶}}
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۶}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۱۳٬۸۰۸

ویرایش