گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۹: خط ۱۵۹:


==از هر چیزی که بدان علم و یقین ندارید، پیروی نکنید ==
==از هر چیزی که بدان علم و یقین ندارید، پیروی نکنید ==
«'''وَ لا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَك بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئك كَانَ عَنْهُ مَسئُولاً'''»:
«'''وَ لا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَك بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئكَ كَانَ عَنْهُ مَسئُولاً'''»:


بنا به قرائت معروف : ((لاتقف (( (به سكون قاف وضمه فاء) از ماده ((قفا - يقفو- قفوا(( وبه معناى متابعت است ، قافيه شعر را هم از اين جهت قافيه مى گويند كه آخر هر مصراع با آخر مصراعهاى قبل از خودش متابعت مى كند.
بنابر قرائت معروف: «لَا تَقفُ» - به سكون قاف و ضمّه فاء - از ماده «قَفَا - يَقفُو- قَفواً»، و به معناى متابعت است. قافيه شعر را هم از اين جهت «قافيه» مى گويند كه آخر هر مصراع با آخر مصراع هاى قبل از خودش متابعت مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۲۶ </center>
وبنا به قرائت غير معروف كه ((لاتقف (( (با ضمه قاف وسكون فاء) قرائت كرده اند از ماده ((قاف (( گرفته اند كه به همان معناى متابعت است ، ولذا از بعضى اهل لغت نقل شده كه گفته اند: ماده دومى از ماده اولى قلب شده ، مانند لغت ((جبذ(( كه از ماده ((جذب (( قلب شده وهر دوبه يك معنا است ، ولذا علم قيافه شناسى را از اين نظر قيافه گفته اند كه دنبال جاى پا را گرفته وبه مقصود راهنمائى مى شود.
و بنابر قرائت غير معروف كه «لَا تَقُف» - با ضمّه قاف و سكون فاء - قرائت كرده اند، از مادۀ «قَافَ» گرفته اند، كه به همان معناى متابعت است. و لذا از بعضى اهل لغت نقل شده كه گفته اند: مادۀ دومى از ماده اولى قلب شده، مانند لغت «جَبَذَ»، كه از ماده «جَذَبَ» قلب شده و هر دو، به يك معنا است. لذا علم قيافه شناسى را از اين نظر «قيافه» گفته اند كه دنبال جاى پا را گرفته و به مقصود راهنمایى مى شود.


اين آيه از پيروى ومتابعت هر چيزى كه بدان علم ويقين نداريم نهى مى كند، وچون مطلق وبدون قيد وشرط است پيروى اعتقاد غير علمى وهمچنين عمل غير علمى را شامل گشته ومعنايش چنين مى شود: به چيزى كه علم به صحت آن ندارى معتقد مشو، وچيزى را كه نمى دانى مگو، وكارى را كه علم بدان ندارى مكن ، زيرا همه اينها پيروى از غير علم است ، پيروى نكردن از چيزى كه بدان علم نداريم وهمچنين پيروى از علم در حقيقت حكمى است كه فطرت خود بشر آن را امضاء مى كند.
اين آيه، از پيروى و متابعت هر چيزى كه بدان علم و يقين نداريم، نهى مى كند. و چون مطلق و بدون قيد و شرط است، پيروى اعتقاد غير علمى و همچنين عمل غير علمى را شامل گشته و معنايش چنين مى شود:  
 
به چيزى كه به صحت آن علم ندارى، معتقد مشو، و چيزى را كه نمى دانى، مگو، و كارى را كه علم بدان ندارى مكن، زيرا همۀ اين ها، پيروى از غير علم است. پيروى نكردن از چيزى كه بدان علم نداريم و همچنين پيروى از علم، در حقيقت حكمى است كه فطرت خود بشر آن را امضاء مى كند.
<span id='link83'><span>
<span id='link83'><span>


۱۴٬۱۱۵

ویرایش