گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۰۸ </center>
<span id='link77'><span>
<span id='link77'><span>
==اشكال ديگرى بر كلام ابراهيم و بيان ضعف پاسخهاى داده شده به آن ==
==اشكال ديگرى بر كلام ابراهيم«ع» و بيان ضعف پاسخ های آن ==
اشكال ديگرى كه مفسرين بر كلام ابراهيم كرده و در مقام پاسخ از آن بر آمده اند اين است كه چرا در جمله «''' و من عصانى فانك غفور رحيم '''» طلب مغفرت براى مشركين كرده است ، با اينكه مغفرت خدا شامل مشرك نمى شود، زيرا خود خداى تعالى فرموده :«'''ان الله لا يغفر ان يشرك به - خدا اين گناه را كه به وى شرك بورزند نمى آمرزد'''».
اشكال ديگرى كه مفسران بر كلام ابراهيم كرده و در مقام پاسخ از آن بر آمده اند، اين است كه چرا در جمله: «'''و من عصانى فانك غفور رحيم'''»، طلب مغفرت براى مشركان كرده است، با اين كه مغفرت خدا شامل مشرك نمى شود، زيرا خود خداى تعالى فرموده: «'''ان الله لا يغفر ان يشرك به = خدا اين گناه را كه به وى شرك بورزند، نمى آمرزد'''».
آنگاه در جواب از آن ، يكى گفته است :نيامرزيدن شرك دليلش همين آيه ايست كه گذشت ، و اين آيه قرآن است و قرآن بر خاتم انبياء نازل شده ، نه بر ابراهيم ، و از كجا كه قبل از اسلام گناه شرك مانند ساير گناهان قابل آمرزش نبوده باشد، و ابراهيم بر اساس شريعت خود درخواست نكرده باشد.يكى ديگر گفته :مراد از مغفرت و رحمت ، مغفرت و رحمت بعد از توبه مشرك است ، و قيد توبه در كلام حذف شده .ديگرى گفته است :مقصود آن جناب اين بوده كه هر كه مرا عصيان كند و بر شرك خود استوار بماند تو بخاطر اينكه غفور و رحيمى مى توانى او را از شرك به سوى توحيد بكشانى ، و مشمول مغفرت و رحمت خود كنى .
آنگاه در جواب از آن، يكى گفته است: نيامرزيدن شرك دليلش همين آيه ای است كه گذشت، و اين آيه قرآن است و قرآن بر خاتم انبياء نازل شده، نه بر ابراهيم، و از كجا كه قبل از اسلام، گناه شرك، مانند ساير گناهان قابل آمرزش نبوده باشد، و ابراهيم بر اساس شريعت خود، درخواست نكرده باشد.  
بعضى ديگر گفته اند:مقصودش از مغفرت پوشاندن شرك مشرك ، و مقصودش از رحمت شتاب نكردن در عقاب او است .و معنايش اين است كه پروردگارا هر كس كه از فرمان من سر بتابد تو شركش را در دنيا پوشيده بدار و با تاخير عقابت ، او را مورد رحمت قرار ده .
 
بعضى ديگر گفته اند:معناى آن همان چيزيست كه از ظاهرش استفاده مى شود و حاجت به هيچ توجيهى ندارد و اشكالى هم وارد نيست ، زيرا آن روز ابراهيم (عليه السلام ) نمى دانسته كه خدا شرك را نمى آمرزد، و ندانستن اين حكم نقص نيست زيرا آمرزيدن شرك جزء محالهاى عقلى نيست كه هر كسى آن را درك كند، و عقل هيچ امتناعى نمى بيند در اينكه خداوند شرك را هم بيامرزد، تنها دليلى كه در مساله هست دليل نقلى است كه ممكن است آن روز به گوش ابراهيم (عليه السلام ) نخورده باشد و كسى هم سند نداده كه انبيا بايد در يك روز و بلكه در يك آن تمامى ادله نقلى را ياد بگيرند.
يكى ديگر گفته: مراد از مغفرت و رحمت، مغفرت و رحمت بعد از توبه مشرك است، و قيد توبه در كلام حذف شده. ديگرى گفته است: مقصود آن جناب اين بوده كه هر كه مرا عصيان كند و بر شرك خود استوار بماند، تو به خاطر اين كه غفور و رحيمى، مى توانى او را از شرك به سوى توحيد بكشانى، و مشمول مغفرت و رحمت خود كنى.
 
بعضى ديگر گفته اند: مقصودش از مغفرت، پوشاندن شرك مشرك، و مقصودش از رحمت، شتاب نكردن در عقاب او است. و معنايش اين است كه: پروردگارا! هر كس كه از فرمان من سر بتابد، تو شركش را در دنيا پوشيده بدار و با تأخير عقابت، او را مورد رحمت قرار ده.
 
بعضى ديگر گفته اند: معناى آن همان چيزی است كه از ظاهرش استفاده مى شود و حاجت به هيچ توجيهى ندارد و اشكالى هم وارد نيست، زيرا آن روز ابراهيم (عليه السلام) نمى دانسته كه خدا شرك را نمى آمرزد، و ندانستن اين حكم، نقص نيست. زيرا آمرزيدن شرك، جزء محال هاى عقلى نيست كه هر كسى آن را درك كند، و عقل هيچ امتناعى نمى بيند در اين كه خداوند شرك را هم بيامرزد. تنها دليلى كه در مسأله هست، دليل نقلى است كه ممكن است آن روز به گوش ابراهيم (عليه السلام) نخورده باشد و كسى هم سند نداده كه انبيا بايد در يك روز و بلكه در يك آن، تمامى ادله نقلى را ياد بگيرند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۰۹ </center>
بعضى ديگر گفته اند مقصود از عصيان ، معصيت پائين تر از شرك است .
بعضى ديگر گفته اند: مقصود از عصيان، معصيت پائين تر از شرك است.
اين بود جوابهايى كه از اشكال مذكور داده اند، و هيچ يك از آنها صحيح نيست .
 
اما اولى براى اينكه اين ادعا كه شرك در شرايع قبل از اسلام جائز المغفرت بوده ، ادعائى است بدون دليل ، بلكه دليل بر خلاف آن هست ، زيرا قرآن حكايت مى كند كه خداى تعالى خطاب كرده به آدم كه شريعتش اولين شريعت است ، و به او فرمود:«''' و الذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون '''».و از مسيح (عليه السلام ) كه شريعتش آخرين شريعت سابق بر اسلام است حكايت مى كند كه گفت :«'''انه من يشرك بالله فقد حرم الله عليه الجنه و ماويه النار و ما للظالمين من انصار'''».
اين بود جواب هايى كه از اشكال مذكور داده اند، و هيچ يك از آن ها صحيح نيست.
آرى ، دقت در آيات مربوط به قيامت و بهشت و جهنم و همچنين آيات شفاعت و آياتى كه كلمات انبياء را در دعوتهاى خود حكايت مى كند، جاى هيچ ترديدى باقى نمى گذارد كه در همه شرايع اين معنا گوشزد بشر شده كه براى مشرك هيچ راه نجاتى نيست ، مگر توبه قبل از مرگ .
اما اولى، براى اين كه اين ادعا - كه شرك در شرايع قبل از اسلام جائز المغفرت بوده - ادعایى است بدون دليل، بلكه دليل بر خلاف آن هست. زيرا قرآن حكايت مى كند كه خداى تعالى خطاب كرده به آدم، كه شريعتش اولين شريعت است، و به او فرمود: «'''و الذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون'''». و از مسيح (عليه السلام) كه شريعتش آخرين شريعت سابق بر اسلام است، حكايت مى كند كه گفت: «'''انه من يشرك بالله فقد حرّم الله عليه الجنة و ماويه النار و ما للظالمين من انصار'''».
اما دومى براى اينكه مقيد كردن مغفرت و رحمت به صورت توبه مشرك ، تقيدى است بى دليل ، علاوه بر اينكه مشرك توبه كار جزو «''' فمن تبعنى '''» است نه جزو و «''' من عصانى '''»، چون توبه از شرك متابعت ابراهيم است ، و اگر مقصود از «'''من عصانى '''» چنين افرادى بودند ديگر معادله معنا نداشت ، و يك طرفى مى شد.
 
و اما سوم و چهارم براى اينكه ظاهر آيه بر خلاف آن دو است ، چون ظاهر آن اين است كه خداوند مشرك را در حين عصيان بيامرزد و رحم كند، نه بعد از آنكه توبه كرد و به اطاعت گراييد.علاوه ، ظاهر آمرزش ‍ گناه ، برداشتن آثار سوء آن است ، حال يا در دنيا و يا مطلقا.و اما برداشتن عقاب دنيوى و تاخير آن به آخرت ، آمرزش نيست ، اگر هم باشد معنايى است دور از فهم عرف .
آرى، دقت در آيات مربوط به قيامت و بهشت و جهنم و همچنين آيات شفاعت و آياتى كه كلمات انبياء را در دعوت هاى خود حكايت مى كند، جاى هيچ ترديدى باقى نمى گذارد كه در همه شرايع اين معنا گوشزد بشر شده كه براى مشرك هيچ راه نجاتى نيست، مگر توبه قبل از مرگ.
 
اما دومى، براى اين كه مقيد كردن مغفرت و رحمت به صورت توبه مشرك، تقيدى است بى دليل. علاوه بر اين كه مشرك توبه كار، جزو «'''فمن تبعنى'''» است، نه جزو و «''' من عصانى'''»، چون توبه از شرك متابعت ابراهيم است، و اگر مقصود از «'''من عصانى'''» چنين افرادى بودند، ديگر معادله معنا نداشت، و يك طرفى مى شد.
 
و اما سوم و چهارم، براى اين كه ظاهر آيه بر خلاف آن دو است، چون ظاهر آن اين است كه خداوند مشرك را در حين عصيان بيامرزد و رحم كند، نه بعد از آن كه توبه كرد و به اطاعت گراييد. علاوه، ظاهر آمرزش ‍ گناه، برداشتن آثار سوء آن است، حال يا در دنيا و يا مطلقا. و اما برداشتن عقاب دنيوى و تأخير آن به آخرت، آمرزش نيست، اگر هم باشد معنايى است دور از فهم عرف.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۱۰ </center>
و اما پنجم - كه از همه وجوه ديگر بعيدتر است - براى اينكه از مثل ابراهيم خليل (عليه السلام ) آن هم در اواخر عمرش كه گفتيم اين دعا را در آن موقع كرده است بسيار بعيد است كه يكى از واضحات معارف دينى را ندانسته باشد، و به قول شما به گوشش نخورده باشد، و از در جهل و نادانى اين درخواست را براى مشركين بكند، آن هم بدون اينكه قبلا از خداى تعالى اجازه اى بگيرد، چون اگر اجازه گرفته بود خداوند حكم مساله را برايش بيان مى كرد، و مى فرمود كه چنين چيزى ممكن نيست ، و از قرآن كريم هم بعيد است كه چنين جهل و كلام بيهوده اى را از كسى نقل بكند و آن را رد ننمايد و حقيقت مطلب را بيان نفرمايد، با اينكه مى بينيم وقتى طلب مغفرت ابراهيم جهت پدرش را حكايت مى كند بلافاصله براى برائت ساحت مقدس او مى فرمايد:«''' و ما كان استغفار ابراهيم لابيه الا عن موعده وعدها اياه فلما تبين له انه عدو لله تبرا منه '''».
و اما پنجم - كه از همه وجوه ديگر بعيدتر است - براى اين كه از مثل ابراهيم خليل (عليه السلام) آن هم در اواخر عمرش كه گفتيم اين دعا را در آن موقع كرده است، بسيار بعيد است كه يكى از واضحات معارف دينى را ندانسته باشد، و به قول شما به گوشش نخورده باشد، و از در جهل و نادانى اين درخواست را براى مشركان بكند، آن هم بدون اين كه قبلا از خداى تعالى اجازه اى بگيرد. چون اگر اجازه گرفته بود خداوند حكم مسأله را برايش بيان مى كرد، و مى فرمود كه چنين چيزى ممكن نيست، و از قرآن كريم هم بعيد است كه چنين جهل و كلام بيهوده اى را از كسى نقل بكند و آن را رد ننمايد و حقيقت مطلب را بيان نفرمايد، با اين كه مى بينيم وقتى طلب مغفرت ابراهيم جهت پدرش را حكايت مى كند، بلافاصله براى برائت ساحت مقدس او مى فرمايد: «و ما كان استغفار ابراهيم لابيه الا عن موعدة وعدها اياه فلما تبين له انه عدو لله تبرأ منه».
و اما ششم كه معصيت را به پايين تر از شرك تقييد مى كرد، هيچ دليلى بر اين تقييد ندارد، مگر آنكه بخواهد حرف ما را بگويد.
 
اين بود خلاصه آن وجوهى كه مفسرين در ذيل اين دو آيه مورد بحث ذكر كرده اند، و همه اشتباهات ايشان ناشى از اين جهت است كه در تحقيق معناى در خواست مصونيت از شرك و نيز متفرع نمودن «''' جمله فمن تبعنى ...'''» بر آن اهمال ورزيده اند.
و اما ششم كه معصيت را به پايين تر از شرك تقييد مى كرد، هيچ دليلى بر اين تقييد ندارد، مگر آن كه بخواهد حرف ما را بگويد.
رَّبَّنَا إِنى أَسكَنت مِن ذُرِّيَّتى بِوَادٍ غَيرِ ذِى زَرْعٍ عِندَ بَيْتِك الْمُحَرَّمِ ...
 
كلمه «''' من ذريتى '''» جانشين مفعول «'''اسكنت '''» است ، و «'''من '''» در آن ، تبعيض را مى رساند.و منظور ابراهيم (عليه السلام ) از ذريه اش ‍ همان اسماعيل و فرزندانى است كه از وى پديد مى آيند، نه اسماعيل به تنهايى ، براى اينكه دنبالش گفته است :«''' ربنا ليقيموا الصلوه : پروردگارا تا نماز بپاى دارند'''»، و اگر اسماعيل به تنهايى مقصود بود نمى بايست لفظ جمع بكار برد.
اين بود خلاصه آن وجوهى كه مفسران در ذيل اين دو آيه مورد بحث ذكر كرده اند، و همه اشتباهات ايشان ناشى از اين جهت است كه در تحقيق معناى در خواست مصونيت از شرك و نيز متفرع نمودن جمله «'''فمن تبعنى...'''»، بر آن اهمال ورزيده اند.
و مقصود از«''' غير ذى زرع '''»، «''' غير ذى مزروع '''» است ، آن طور تعبير كرد تا تاكيد را برساند، و در نداشتن روييدنى مبالغه نمايد، چون جمله مذكور بطورى كه گفته اند علاوه بر دلالت بر نبودن زراعت اين معنا را هم مى رساند كه زمين غير ذى زرع اصلا شايستگى زراعت را ندارد،
 
«'''رَّبَّنَا إِنى أَسكَنت مِن ذُرِّيَّتى بِوَادٍ غَيرِ ذِى زَرْعٍ عِندَ بَيْتِك الْمُحَرَّمِ ...'''»:
 
كلمه «''' من ذريتى'''»، جانشين مفعول «'''اسكنت'''» است، و «مِن» در آن، تبعيض را مى رساند. و منظور ابراهيم (عليه السلام) از ذريه اش، ‍همان اسماعيل و فرزندانى است كه از وى پديد مى آيند، نه اسماعيل به تنهايى. براى اين كه دنبالش گفته است: «''' ربنا ليقيموا الصلوة: پروردگارا! تا نماز به پاى دارند'''»، و اگر اسماعيل به تنهايى مقصود بود، نمى بايست لفظ جمع به كار برد.
 
و مقصود از «''' غير ذى زرع'''»، «غير ذى مزروع» است، آن طور تعبير كرد تا تأكيد را برساند، و در نداشتن روييدنى مبالغه نمايد، چون جمله مذكور به طورى كه گفته اند، علاوه بر دلالت بر نبودن زراعت اين معنا را هم مى رساند كه زمين غير ذى زرع اصلا شايستگى زراعت را ندارد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۱۱ </center>
مثلا شوره زار و يا ريگزار است ، و آن موادى كه روييدنى ها در روييدن احتياج دارند، را ندارد، به خلاف آن تعبير ديگر كه فقط نبودن زرع را مى رساند، و اين نكته در جمله «''' قرآنا عربيا غير ذى عوج : قرآنى عربى غير معوج '''» نيز هست .
مثلا شوره زار و يا ريگزار است، و آن موادى كه روييدنى ها در روييدن احتياج دارند، را ندارد. به خلاف آن تعبير ديگر كه فقط نبودن زرع را مى رساند، و اين نكته در جمله «قرآنا عربيا غير ذى عوج: قرآنى عربى غير معوج» نيز هست.
و اگر خانه را به خدا نسبت داده از اين باب است كه خانه مزبور براى منظورى ساخته شده كه جز براى خدا صلاحيت ندارد، و آن عبادت است . و مقصود از«''' محرم '''» بودن آن ، همان حرمتى است كه خداوند براى خانه تشريع نموده .و ظرف مكان «''' عند بيتك المحرم '''» متعلق به جمله «'''اسكنت '''» است .
 
و اگر خانه را به خدا نسبت داده، از اين باب است كه خانه مزبور براى منظورى ساخته شده كه جز براى خدا صلاحيت ندارد، و آن عبادت است. و مقصود از«محرم» بودن آن، همان حرمتى است كه خداوند براى خانه تشريع نموده. و ظرف مكان «عند بيتك المُحرّم»، متعلق به جمله «اسكنت» است.
<span id='link78'><span>
<span id='link78'><span>
==دعاى ابراهيم (ع ) بعد از بناى كعبه و ساخته و آباد شدن مكه بوده است ==
==دعاى ابراهيم (ع ) بعد از بناى كعبه و ساخته و آباد شدن مكه بوده است ==
اين جمله ، يعنى جمله «''' ربنا انى اسكنت '''» تا كلمه «'''المحرم '''» كه يك فقره از دعاى ابراهيم (عليه السلام ) است ، خود شاهد بر مطلبى است كه ما قبلا گفتيم كه آن جناب اين دعا را بعد از ساختن كعبه و ساخته شدن شهر مكه و آبادى آن كرده است ، همچنانكه آيه «''' الحمد لله الذى وهب لى على الكبر اسمعيل و اسحق '''» نيز شاهد بر اين معنا است .
اين جمله ، يعنى جمله «''' ربنا انى اسكنت '''» تا كلمه «'''المحرم '''» كه يك فقره از دعاى ابراهيم (عليه السلام ) است ، خود شاهد بر مطلبى است كه ما قبلا گفتيم كه آن جناب اين دعا را بعد از ساختن كعبه و ساخته شدن شهر مكه و آبادى آن كرده است ، همچنانكه آيه «''' الحمد لله الذى وهب لى على الكبر اسمعيل و اسحق '''» نيز شاهد بر اين معنا است .
۱۳٬۷۲۸

ویرایش