۱۳٬۷۷۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
==نقد مناقشه «آلوسى»، در مراد از «شجره خبيثه»== | ==نقد مناقشه «آلوسى»، در مراد از «شجره خبيثه»== | ||
مؤلف: آلوسى در تفسير خود روح المعانى مطلبى گفته كه عين عبارتش | مؤلف: آلوسى در تفسير خود روح المعانى مطلبى گفته كه عين عبارتش چندين است: اماميه كه تو خود حال ايشان را مى دانى، از ابى جعفر (رضى الله عنه) تفسير اين آيه را چنين روايت كرده اند كه: منظور از شجره خبيثه بنى اميه، و مراد از شجره طيبه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، و على (كرم الله وجهه) و فاطمه (رضى الله عنها)، و آنچه از وى متولد شده می باشد، و در بعضى روايات اهل سنت تفسير شجره خبيثه، به بنى اميه انكار شده است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۱ </center> | ||
از آن جمله :ابن | از آن جمله: ابن مردويه، از عدى بن حاتم نقل كرده كه گفت: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: «'''خداى تعالى مردم را زير و رو كرده، و عرب را از همه بهتر ديد، و عرب را زير و رو كرده، قريش از همه بهتر بوده و قريش بهترين فاميل عرب بودند، و شجره مباركه اى كه خدا در باره شان فرموده: «مثل كلمة طيبة كشجرة طيبة'''» هم ايشان هستند، زيرا بنى اميه نيز از قريش بودند. | ||
اين سخن خيلى عجيب است | |||
تفسير نويسانى از قبيل طبرى و | اين سخن خيلى عجيب است. براى اين كه اگر يك امت و يا فاميلى مبارك باشند، معنايش اين نيست كه همه آن ها و همه دودمان هايى كه از آن ها منشعب مى شوند، مبارك باشند. پس روايت آلوسى به فرضى كه صحيح باشد، بيش از اين دلالت ندارد كه قريش شجره مباركه است، و اما اين كه آيا همه شاخه هاى منشعب از آن، و حتى بنى عبد الدار، و همه افراد ايشان - كه ابى جهل يكى و ابى لهب يكى ديگر از ايشان است - مبارك باشند، از كجا روشن مى شود؟ پس اين چه ملازمه است كه آلوسى ميان شجره طيبه بودن قريش و طيب بودن همه فروع آن، حتى فاسدهايشان ادعا نموده است؟ وانگهى همين ابن مردويه، از عايشه روايت كرده كه او به مروان بن حكم گفت: من از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه به پدرت و جدّت مى فرمود: شما شجرۀ ملعونه در قرآن هستيد. | ||
و عين عبارت سعد اين است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در خواب ديد، كه بنى | |||
و | تفسير نويسانى از قبيل طبرى و ديگران، از سهل بن ساعد، و عبدالله بن عمر و يعلى بن مره و حسين بن على، و سعيد بن مسيب نقل كرده اند كه: منظور از آيه «'''و ما جعلنا الرويا التى اريناك الا فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن'''»، بنى اميه هستند. | ||
و عين عبارت سعد اين است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در خواب ديد، كه بنى فلان، مانند ميمون ها بر منبرش جست و خيز مى كنند. بسيار ناراحت شد، و ديگر كسى او را خندان نديد تا از دار دنيا رحلت نمود. و بعد از اين خواب بود كه آيه مزبور نازل شد. | |||
و به زودى اين روايت را از عُمَر و از على (عليه السلام) در تفسير آيه: «'''الذين بدلوا نعمت الله كفرا'''» كه گفته است منظور از آن، فاجرترين دودمان قريش، يعنى دودمان بنى مغيره و بنى اميه است، نقل خواهيم نمود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۲ </center> | ||
چند روايت در مورد | ==چند روايت در مورد سؤال قبر و تفسیر آيه: «يُثبّتُ اللهَ الّذِينَ آمنوا...»== | ||
در تفسير | در تفسير عياشى، از صفوان بن مهران، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: شيطان در هنگام مرگ يكى از شيعيان و دوستداران ما مى آيد تا او را از ولايت ما باز بدارد، و از طرف راستش مى آيد حريف نمى شود، از طرف چپش مى آيد، همچنين حريف نمى شود؛ و همين جا است كه خداى تعالى در باره اش مى فرمايد: «'''يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الاخرة'''». | ||
و در همان | |||
و در الدر المنثور است كه | و در همان كتاب، از زراره و حمران و محمد بن مسلم، از امام باقر و امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمودند: وقتى شخصى را در قبرش مى گذارند، دو ملك، يكى از طرف راست و يكى از طرف چپ مى آيند، و شيطان هم با چشم هايى از مس از پيش رويش پيدا مى شود، و فرشتگان مى گويند: اين مردى كه در ميان شما پيدا شد، چه مى گفت و منظورشان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است. شخص مدفون، دچار وحشت سختى شده، اگر مؤمن باشد، مى گويد: او، محمد فرستادۀ خدا بود. آن موقع به او مى گويد: بخواب، خوابى كه در آن هيچ پريشانى نبينى، و قبر او را به مقدار ۹ ذراع گشاد مى كنند، و از همان جا كه خوابيده، جاى خود را در بهشت مى بيند. و اين است منظور از آيه: «'''يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا'''» و اگر كافر باشد، همين پرسش را از او مى كنند، و او مى گويد: نمى دانم. آن وقت است كه او را با شيطان مى گذارند و مى روند. | ||
و در همان كتاب آمده كه طبرسى در كتاب تفسير اوسط، و ابن | |||
و در الدر المنثور است كه طيالسى، و بخارى، و مسلم، و ابو داوود، و ترمذى، و نسائى، و ابن ماجه، و ابن جرير، و ابن منذر، و ابن ابى حاتم، و ابن مردويه، از براء بن عازب نقل مى كنند كه گفت: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: وقتى مسلم در قبر مورد سؤال قرار مى گيرد، گواهى مى دهد به اين كه معبودى جز خدا نيست، و اين كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) فرستاده او است و اين، همان آيه است كه مى فرمايد: «'''يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الاخرة'''». | |||
و در همان كتاب آمده كه: طبرسى در كتاب تفسير اوسط، و ابن مردويه، از ابى سعيد خدرى نقل مى كنند كه گفت: من از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه مى فرمود: در اين آيه «يثبت الله...»، كلمه آخرت به معناى قبر است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۳ </center> | ||
مؤلف: در اين بين روايات بسيارى از شيعه و همچنين از سنى داريم كه درباره جزئيات سؤال قبر، و آمدن دو ملك منكر و نكير و ثبات مؤمن، و لغزش و ضلالت كافر، در دست هست كه در بسيارى از آن ها به آيه مورد بحث، بعنوان شاهد تمسك شده است. | |||
و ظاهر | |||
ولى از اين نظر كه تمامى آنچه كه در | و ظاهر آن ها همين است كه مراد از آخرت، قبر و عالَم مرگ باشد، و شايد اين ظهور بر اين اساس مبتنى باشد كه تثبيت، ظاهرش ثبات در غير روز قيامت است. چون خداوند كه اشخاصى را ثبات مى دهد، در مقامى مى دهد كه اگر ندهد دچار لغزش و خطا بشوند، و لغزش و خطا در غير روز قيامت تصور دارد. زيرا روز قيامت، روز مجازات به اعمال است. لذا از اين نظر مى گویيم: مراد از تثبيت، تثبيت در قبر و عالَم مرگ است. | ||
چند روايت در تطبيق آيه : | |||
و در تفسير | ولى از اين نظر كه تمامى آنچه كه در عالَم هستى است، چه آن ها كه زوال پذيرند و چه غير آن ها، ثبوتشان به واسطه خداى سبحان است، ديگر فرقى ميان برزخ و قيامت نيست. چه، مؤمن هم در آن عالَم و هم در اين عالَم، ثبوتش به وسيله تثبيت خداى سبحان است. و به همين جهت مى گوييم: بهتر اين است كه روايات مذكور را از باب تطبيق گرفته، بگوئيم: يكى از مصاديق تثبيت را بيان مى كند. | ||
و در همان | ==چند روايت در تطبيق آيه: «الّذِينَ بَدّلُوا نِعمَةَ الله كُفراً...»، بر بنى اميه و بنى مغيره== | ||
و در تفسير عياشى، از اصبغ بن نباته نقل مى كند كه گفت: اميرالمؤمنين (عليه السلام)، در ذيل آيه: «'''الم تر الى الذين بدلوا نعمة الله كفرا'''» فرمود: مائيم نعمت خدا كه خداوند بر بندگان خود انعام فرموده است. | |||
مؤلف: اين روايت نيز از باب تطبيق كلى بر مصداق است. | |||
و در همان كتاب، از معصم مسرف، از على بن ابى طالب (عليه السلام) نقل كرده كه در ذيل جمله «'''واحلوا قومهم دار البوار'''» فرمود: مقصود دو فاميل از قريش است، كه فاجرترين فاميل ها بودند، فاميل بنى اميه و فاميل بنى مغيره. | |||
مؤلف: اين روايت را صاحب برهان نيز آورده، و آن را از ابن شهر آشوب، از ابى الطفيل، از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل كرده است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۹۴ </center> | ||
و در الدر المنثور است كه ابن جرير، و ابن منذر، و ابن ابى | و در الدر المنثور است كه ابن جرير، و ابن منذر، و ابن ابى حاتم، و طبرانى (در كتاب تفسير اوسط) و ابن مردويه، و حاكم (وى، حديث را صحيح دانسته)، از طرق مختلفى، از على بن ابيطالب (عليه السلام) نقل كرده اند كه در ذيل جمله: «'''الم تر الى الذين بدلوا نعمة الله كفرا'''» فرمود: مقصود دو فاميل از قريش است، كه فاجرتر از آن دو نيست، بنى مغيره و بنى اميه. اما بنى مغيره كه خدا روز جنگ بدر كارشان را ساخت، و اما بنى اميه يك چندى مهلت داده شده اند، تا آنچه مى خواهند بكنند. | ||
و نيز در همان كتاب آمده كه بخارى در تاريخ خود، و ابن جرير، و ابن منذر، و ابن | مؤلف: اين روايت از عُمَر هم نقل شده و به زودى خواهد آمد. | ||
و در همان كتاب است كه ابن | |||
و نيز در همان كتاب آمده كه بخارى در تاريخ خود، و ابن جرير، و ابن منذر، و ابن مردويه، از عمر بن خطاب روايت كرده اند كه در تفسير آيه: «'''الم تر الى الذين بدلوا نعمة الله كفرا'''» گفته است: منظور از آن ها كه نعمت خدا را كفران كردند، دو فاميل از قريش است، كه فاجرترين ايشان است. يكى بنى مغيره و يكى بنى اميه، كه خدا شرّ بنى مغيره را در روز بدر، از سرِ شما كوتاه كرد، و اما بنى اميه چندى مهلت داده شدند. | |||
و در همان كتاب است كه ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده كه گفت: به عمر گفتم در باره آيه: «'''الذين بدلوا نعمة الله كفرا'''» چه مى گویى؟ گفت: مقصود از آن، دو فاميل از قريش است كه فاجرترين ايشان اند، و آن ها دایى هاى من و عموهاى تواند. اما دایى هاى مرا خداوند در جنگ بدر منقرضشان كرد، و اما عموهاى تو، خداوند تا مدتى مهلتشان داده است. | |||
ویرایش