گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۴۹: خط ۱۴۹:
<span id='link55'><span>
<span id='link55'><span>


==وضع سردمداران ضلالت و ظلم كه كفران نعمت كرده، مردم خود را به هلاكت كشاندند ==
==وضع سردمداران کفر و ضلالت، كه مردم خود را به هلاكت كشاندند ==
آيه شريفه، وضع پيشوايان كفر و رؤساى ضلالت كه ظلم نموده و كفران نعمت كردند را بيان مى كند كه چگونه نعمت ها از هر طرف احاطه شان كرده، و ايشان به جاى شكر نعمت خدا و ايمان به پروردگار، كفران نعمت نمودند،
آيه شريفه، وضع پيشوايان كفر و رؤساى ضلالت كه ظلم نموده و كفران نعمت كردند را بيان مى كند كه چگونه نعمت ها از هر طرف احاطه شان كرده، و ايشان به جاى شكر نعمت خدا و ايمان به پروردگار، كفران نعمت نمودند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۹ </center>
با اين كه قبلا تذكر داده بود، كه چگونه خداى تعالى آسمان و زمين را خلق كرده، و هيچ احتياجى به آن ها نداشت، و فقط منظور و غرضش انعام بود. و نيز فرموده بود كه كلمه حق، كه انبياء مردم را به آن و به آثار نيكو و ثابت آن مى خوانند، نعمتى ديگر است.
با اين كه قبلا تذكر داده بود، كه چگونه خداى تعالى آسمان و زمين را خلق كرده، و هيچ احتياجى به آن ها نداشت، و فقط منظور و غرضش انعام بود. و نيز فرموده بود كه كلمه حق، كه انبياء مردم را به آن و به آثار نيكو و ثابت آن مى خوانند، نعمتى ديگر است.


اين آيه شريفه مطلق است، و هيچ دليلى نيست كه آن را به كفار مكه و يا كفار قريش اختصاص دهد، گرچه خطاب در آن، مربوط به رسول خدا است، و در ذيلش دارد: «'''بگو از كفر خود بهره مند شويد كه بازگشت شما به سوى آتش است'''»، و به نظر مى رسد كه پس مراد از كفار هم، كفار معاصر آن حضرت است، ليكن اين چيزها باعث نمى شوند كه آيه را، اختصاص به آنان دهيم، زيرا مضمون آن مطلق است، و شامل همه طاغوت ها و اعمال ايشان مى شود. چه طاغوت هاى اين امت، و چه طاغوت هاى امت هاى گذشته.
اين آيه شريفه مطلق است، و هيچ دليلى نيست كه آن را به كفار مكه و يا كفار قريش اختصاص دهد، گرچه خطاب در آن، مربوط به رسول خدا است، و در ذيلش دارد: «بگو از كفر خود بهره مند شويد كه بازگشت شما به سوى آتش است»، و به نظر مى رسد كه پس مراد از كفار هم، كفار معاصر آن حضرت است، ليكن اين چيزها باعث نمى شوند كه آيه را، اختصاص به آنان دهيم، زيرا مضمون آن مطلق است، و شامل همه طاغوت ها و اعمال ايشان مى شود. چه طاغوت هاى اين امت، و چه طاغوت هاى امت هاى گذشته.


پس آيه «'''الم تر الى الذين بدلوا نعمه الله كفرا'''» وضع طاغوت ها، يعنى پيشوايان ضلالت امت هاى گذشته و امت اسلام را بيان مى كند. به دليل اين كه مى فرمايد: «'''و احلوا قومهم دار البوار: سرانجام كار، قوم خود را به هلاكت كشانيدند'''» كه به خوبى اشعار دارد كه اين ها، افرادى متنفذ بودند، كه از آن ها شنوايى داشتند.
پس آيه «الم تر الى الذين بدلوا نعمه الله كفرا» وضع طاغوت ها، يعنى پيشوايان ضلالت امت هاى گذشته و امت اسلام را بيان مى كند. به دليل اين كه مى فرمايد: «و احلوا قومهم دار البوار: سرانجام كار، قوم خود را به هلاكت كشانيدند»، كه به خوبى اشعار دارد كه اين ها، افرادى متنفذ بودند، كه از آن ها شنوايى داشتند.


و مقصود از اين كه مى فرمايد: «'''نعمت خدا را مبدل به كفر كردند'''» اين است كه شكر نعمت خدا را مبدل به كفران نمودند. پس در حقيقت كلمه شكر حذف شده، و تقدير آيه چنين بوده: «'''بدلوا شكر نعمه الله كفرا'''».
و مقصود از اين كه مى فرمايد: «نعمت خدا را مبدل به كفر كردند» اين است كه شكر نعمت خدا را مبدل به كفران نمودند. پس در حقيقت كلمه شكر حذف شده، و تقدير آيه چنين بوده: «بدلوا شكر نعمه الله كفرا».


ممكن است بگوئيم: مراد، تبديل خود نعمت به كفر است، البته در اين صورت بايد يك نوع مجاز مرتكب بشويم، و در قرآن نظير اين تعبير را داريم، آن جا كه مى فرمايد: «'''و تجعلون رزقكم انكم تكذبون'''».
ممكن است بگوئيم: مراد، تبديل خود نعمت به كفر است، البته در اين صورت بايد يك نوع مجاز مرتكب بشويم، و در قرآن نظير اين تعبير را داريم، آن جا كه مى فرمايد: «و تجعلون رزقكم انكم تكذبون».


و لازمه به هلاكت كشاندن قوم، اين است كه خود را هم به هلاكت كشانده باشند، چون پيشواى ضلالت بودند. و پيشواى ضلالت، معلوم است كه هم خود و هم ديگران را به گمراهى مى كشاند، و ديگران او را در ضلالتى كه دارد، پيروى مى كنند. و نظير اين تعبير، در آيه: «'''يقدم قومه يوم القيامه فاوردهم النار'''» در باره فرعون است.
و لازمه به هلاكت كشاندن قوم، اين است كه خود را هم به هلاكت كشانده باشند، چون پيشواى ضلالت بودند. و پيشواى ضلالت، معلوم است كه هم خود و هم ديگران را به گمراهى مى كشاند، و ديگران او را در ضلالتى كه دارد، پيروى مى كنند. و نظير اين تعبير، در آيه: «يقدم قومه يوم القيامه فاوردهم النار» در باره فرعون است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۸۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۸۰ </center>
بنا براين، معناى آيه اين مى شود: آيا به پيشوايان و رؤساى ضلالت، چه در امت هاى گذشته و چه در امت خودت نمى نگرى كه چگونه شكر نعمت خدا را مبدل به كفران كرده، و مردمى هم پيرويشان نمودند. و در نتيجه، هم خود و هم مردم خود را به هلاكت و شقاوت و آتش ‍ كشاندند؟
بنابراين، معناى آيه اين مى شود: آيا به پيشوايان و رؤساى ضلالت، چه در امت هاى گذشته و چه در امت خودت نمى نگرى كه چگونه شكر نعمت خدا را مبدل به كفران كرده، و مردمى هم پيروی شان نمودند. و در نتيجه، هم خود و هم مردم خود را به هلاكت و شقاوت و آتش ‍ كشاندند؟


«'''جَهَنَّمَ يَصلَوْنَهَا وَ بِئْس الْقَرَارُ'''»:
«'''جَهَنَّمَ يَصلَوْنَهَا وَ بِئْس الْقَرَارُ'''»:


اين جمله «'''دار البوار'''» را معنا مى كند. بعضى احتمال داده اند كلمه «'''جهنم'''» به عامل اشتغال منصوب شده باشد. يعنى تقدير كلام اين بوده: «'''يصلون جهنم يصلونها'''»، و جمله مزبور بيان دار البوار نبوده، بلكه جمله اى مستانفه باشد. ليكن احتمال ايشان صحيح نيست، چون دليلى ندارد. زيرا منصوب بودن كلمه مرجوح است. و مستانفه بودن جمله هم، هيچ نكته اضافى را نمى رساند.
اين جمله «دار البوار» را معنا مى كند. بعضى احتمال داده اند كلمه «جهنم» به عامل اشتغال منصوب شده باشد. يعنى تقدير كلام اين بوده: «يصلون جهنم يصلونها»، و جمله مزبور بيان دار البوار نبوده، بلكه جمله اى مستانفه باشد. ليكن احتمال ايشان صحيح نيست، چون دليلى ندارد. زيرا منصوب بودن كلمه مرجوح است. و مستانفه بودن جمله هم، هيچ نكته اضافى را نمى رساند.


و از همين جا فساد گفتار بعضى ديگر، روشن مى شود كه گفته اند: آيات مورد بحث، در مدينه نازل شده و مقصود از كفار، بزرگان مكه و صناديد قريش است، كه لشكرى فراهم ساخته و در بدر با رسول خدا (صلى الله و عليه و آله و سلم) جنگيدند و كشته شدند و مردم را هم به كشتن دادند.
و از همين جا فساد گفتار بعضى ديگر، روشن مى شود كه گفته اند: آيات مورد بحث، در مدينه نازل شده و مقصود از كفار، بزرگان مكه و صناديد قريش است، كه لشكرى فراهم ساخته و در بدر با رسول خدا (صلى الله و عليه و آله و سلم) جنگيدند و كشته شدند و مردم را هم به كشتن دادند.
خط ۱۷۶: خط ۱۷۶:
و مراد از حلول دادن در دار البوار، جاى دادن آنان در آتش شقاوت و بدبختى است، نه كشته شدن در دنيا. و حتى آيه، آن هايى را هم كه هنوز كشته نشده اند و نمرده اند و به آتش دوزخ نرفته اند، شامل مى شود.
و مراد از حلول دادن در دار البوار، جاى دادن آنان در آتش شقاوت و بدبختى است، نه كشته شدن در دنيا. و حتى آيه، آن هايى را هم كه هنوز كشته نشده اند و نمرده اند و به آتش دوزخ نرفته اند، شامل مى شود.


علاوه بر اين، ظاهر آيه بعدى هم كه مى فرمايد: «و جعلوا لله اندادا ليضلوا عن سبيله قل تمتعوا فان مصيركم الى النار» كه ظاهر آن اين است كه ضمير جمع در آن (واو در فعل هاى جعلوا و ليضلوا) به كفار نامبرده در اين آيه بر مى گردد. و معلوم است كه وقتى ضمير به افراد مذكور در آيه قبل، برگشت خطاب «'''قل تمتعوا'''» به باقيماندگان از كفار است، كه در روز فتح مكه زنده بودند و تهديد قطعى ايشان به شقاوت و بدبختى مسلم بدون استثناء مى باشد.
علاوه بر اين، ظاهر آيه بعدى هم كه مى فرمايد: «و جعلوا لله اندادا ليضلوا عن سبيله قل تمتعوا فان مصيركم الى النار» كه ظاهر آن اين است كه ضمير جمع در آن (واو در فعل هاى جعلوا و ليضلوا) به كفار نامبرده در اين آيه بر مى گردد.  
 
و معلوم است كه وقتى ضمير به افراد مذكور در آيه قبل، برگشت خطاب «قل تمتعوا» به باقی ماندگان از كفار است، كه در روز فتح مكه زنده بودند و تهديد قطعى ايشان به شقاوت و بدبختى مسلم بدون استثناء مى باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۸۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۸۱ </center>
«'''وَ جَعَلُوا للَّهِ أَندَاداً لِّيُضِلُّوا عَن سبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكمْ إِلى النَّارِ'''»:
«'''وَ جَعَلُوا للَّهِ أَندَاداً لِّيُضِلُّوا عَن سبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكمْ إِلى النَّارِ'''»:


كلمه «'''انداد'''» جمع «'''ند'''» و به معناى مثل است. و مقصود از آن، معبودهايى است كه كفار از ميان ملائكه و جن و انس به جاى خدا براى خود، اتخاذ كردند.
كلمه «انداد» جمع «ند» و به معناى مثل است. و مقصود از آن، معبودهايى است كه كفار از ميان ملائكه و جن و انس به جاى خدا براى خود، اتخاذ كردند.
<span id='link56'><span>
<span id='link56'><span>
==انگيزه اصلى مشركان در شرك ورزيدن به عمد و اختيار ==
==انگيزه اصلى مشركان در شرك ورزيدن به عمد و اختيار ==
و اگر مشركان با اعتراف به اين كه آفريدگار همه جهان و جهانيان و حتى بت ها و ارباب ايشان خدا است، با اين وصف بت را مانند خداوند قرار دادند، از اين جهت بوده است كه ايشان بت هاى خود را الهه خود مى خواندند، به اين معنا كه پاره اى از تدابير عالم را به آن ها نسبت داده، آنگاه به خاطر طمع به خيرات و ترس از شرشان، آن ها را پرستش ‍ مى نمودند. (آرى اشتباه و انحرافشان از هدايت فطرى، همين جا بود)، با اين كه فطرت خود آنان، حكم مى كرد كه خلق عالم و امر آن، همه به دست خداست. علاوه بر حكم فطرت، خداوند اين فطرت را به وسيله انبياء و تذكرات ايشان تاييد و فطرت ها را بيدار كرده بود، و انبياء (صلوات الله عليهم) براى بيدار كردن فطرت، ادله و حجت هاى قاطع آورده بودند.
و اگر مشركان با اعتراف به اين كه آفريدگار همه جهان و جهانيان و حتى بت ها و ارباب ايشان خدا است، با اين وصف بت را مانند خداوند قرار دادند، از اين جهت بوده است كه ايشان بت هاى خود را الهه خود مى خواندند، به اين معنا كه پاره اى از تدابير عالم را به آن ها نسبت داده، آنگاه به خاطر طمع به خيرات و ترس از شرشان، آن ها را پرستش ‍ مى نمودند. (آرى اشتباه و انحرافشان از هدايت فطرى، همين جا بود)، با اين كه فطرت خود آنان، حكم مى كرد كه خلق عالم و امر آن، همه به دست خداست. علاوه بر حكم فطرت، خداوند اين فطرت را به وسيله انبياء و تذكرات ايشان تاييد و فطرت ها را بيدار كرده بود، و انبياء (صلوات الله عليهم) براى بيدار كردن فطرت، ادله و حجت هاى قاطع آورده بودند.
۱۳٬۷۰۳

ویرایش