گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۹۸: خط ۹۸:
«'''يُثَبِّت اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ'''»:
«'''يُثَبِّت اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ'''»:


ظاهرا كلمه «'''بالقول'''» متعلق به «'''يثبت'''» است، نه به جمله «'''آمنوا'''» و باى آن، باى آلت، و يا سببيت است، نه باى تعدى، و جمله «'''فى الحيوه الدنيا و فى الاخرة'''» نيز متعلق به «'''يثبت'''» است، نه به «'''الثابت'''».
ظاهرا كلمه «بالقول» متعلق به «يثبت» است، نه به جمله «آمنوا» و باى آن، باى آلت، و يا سببيت است، نه باى تعدى، و جمله «فى الحيوه الدنيا و فى الاخرة» نيز، متعلق به «يثبت» است، نه به «الثابت».


در نتيجه، معناى آيه به اين برگشت مى كند كه: كسانى كه ايمان آورده اند، اگر بر ايمان خود ثابت بمانند و استقامت به خرج دهند، خداوند هم ايشان را در دنيا و آخرت بر همان ايمانشان ثابت قدم مى كند و اگر مشيت خداى تعالى نباشد، ثبات خودشان سودى نخواهد داشت، و از فوايد آن بهره نمى برند. آرى همه امور به خداى سبحان بازگشت مى كند، پس جمله: «'''يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت'''» در مقام هدايت همان نكته اى را مى رساند كه آيه «فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم» در طرف ضلالت، آن را افاده مى كند.
در نتيجه، معناى آيه به اين برگشت مى كند كه: كسانى كه ايمان آورده اند، اگر بر ايمان خود ثابت بمانند و استقامت به خرج دهند، خداوند هم ايشان را در دنيا و آخرت بر همان ايمانشان ثابت قدم مى كند و اگر مشيت خداى تعالى نباشد، ثبات خودشان سودى نخواهد داشت، و از فوايد آن بهره نمى برند.  


فرقى كه ميان اين دو مقام يعنى باب هدايت و ضلالت است، اين است كه هدايت، ابتدا و آغازش از ناحيه خدا است، كه نتيجه اش هدايت شدن است؛ ولى ضلالت، ابتدايش از خود بنده است، و خداوند به خاطر سوء اختيار بنده، او را با ضلالت بيشترى كيفر داده و بر ضلالتش مى افزايد. همچنان كه فرمود: «'''و ما يضل به الا الفاسقين'''» و بسيارى آيات از قرآن اين معنا را خاطر نشان مى سازد كه هدايت تنها از خداى سبحان است، و غير او كسى در آن دخالت ندارد.
آرى همه امور به خداى سبحان بازگشت مى كند، پس جمله: «يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت» در مقام هدايت همان نكته اى را مى رساند كه آيه «فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم» در طرف ضلالت، آن را افاده مى كند.
 
فرقى كه ميان اين دو مقام يعنى باب هدايت و ضلالت است، اين است كه هدايت، ابتدا و آغازش از ناحيه خدا است، كه نتيجه اش هدايت شدن است؛ ولى ضلالت، ابتدايش از خود بنده است، و خداوند به خاطر سوء اختيار بنده، او را با ضلالت بيشترى كيفر داده و بر ضلالتش مى افزايد. همچنان كه فرمود: «و ما يضل به الا الفاسقين» و بسيارى آيات از قرآن اين معنا را خاطر نشان مى سازد كه هدايت تنها از خداى سبحان است، و غير او كسى در آن دخالت ندارد.


توضيح اين كه: خداى سبحان، بشر را بر فطرت توحيد آفريده است فطرتى سالم، كه مساله معرفت ربوبيت و خوبى تقوا و بدى كارهاى زشت را در آن به امانت گذارده و معناى اين كه گفتيم: هدايت، ابتدايش از خدا است، همين است. آنگاه اين فطرت را به وسيله دعوت هاى دينى، كه داعيان آن انبياء و رسل هستند، تاييد فرموده است.
توضيح اين كه: خداى سبحان، بشر را بر فطرت توحيد آفريده است فطرتى سالم، كه مساله معرفت ربوبيت و خوبى تقوا و بدى كارهاى زشت را در آن به امانت گذارده و معناى اين كه گفتيم: هدايت، ابتدايش از خدا است، همين است. آنگاه اين فطرت را به وسيله دعوت هاى دينى، كه داعيان آن انبياء و رسل هستند، تاييد فرموده است.
خط ۱۰۸: خط ۱۱۰:
پس اگر انسان ها بر اساس همين فطرت سالم زندگى نموده، در نتيجه مشتاق معرفت، پروردگار خود و عمل صالح گشته، از فجور و عمل زشت نفرت بورزند، خداوند هدايتشان كرده و به آن معرفتى كه مى خواستند، خواهند رسيد. البته اين نكته فراموش نشود كه وقتى عمل كردن بر طبق فطرت سالم را اهتداء مى ناميم كه خود فطرت سالم را هدايت بدانيم.
پس اگر انسان ها بر اساس همين فطرت سالم زندگى نموده، در نتيجه مشتاق معرفت، پروردگار خود و عمل صالح گشته، از فجور و عمل زشت نفرت بورزند، خداوند هدايتشان كرده و به آن معرفتى كه مى خواستند، خواهند رسيد. البته اين نكته فراموش نشود كه وقتى عمل كردن بر طبق فطرت سالم را اهتداء مى ناميم كه خود فطرت سالم را هدايت بدانيم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۶ </center>
اما اگر انسان از راه فطرت منحرف گشته، و با انتخاب بد خود، و به خاطر نشناختن مقام پروردگار و دلدادگى به زندگى خاكى، و پيروى هواى نفسش، از حق متنفر گرديد، خودش، خود را گمراه كرده است، و تا اين جا گمراهيش مربوط به خداى تعالى نيست. ضلالتى است كه منشأش، گمراه كردن خدا نمى باشد - چون لطف و رحمت پروردگار، مانع از اين است كه كسى را ابتداء گمراه كند. وليكن در صورتى كه بنده با آگاهى و توجه بر انحراف خود پافشارى كند، خداى تعالى به عنوان مجازات، رحمت خود را از او قطع، و توفيق را از او سلب نموده، ضلالتش را حتمى مى كند. پس اضلال و گمراه كردن خدا مربوط به كسانى مى باشد، كه خود آن ها راه انحراف را با توجه و آگاهى پيش بگيرند. آرى، او خود شروع به مخالفت و انحراف نمود، خداوند هم به عنوان مجازات (كفر نعمت) منحرف ترش كرد.
اما اگر انسان از راه فطرت منحرف گشته، و با انتخاب بد خود، و به خاطر نشناختن مقام پروردگار و دلدادگى به زندگى خاكى، و پيروى هواى نفسش، از حق متنفر گرديد، خودش، خود را گمراه كرده است، و تا اين جا گمراهی اش مربوط به خداى تعالى نيست. ضلالتى است كه منشأش، گمراه كردن خدا نمى باشد - چون لطف و رحمت پروردگار، مانع از اين است كه كسى را ابتداء گمراه كند.  


از اين گفتار، علت اختلاف در دو آيه: «'''فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم'''» و آيه: «'''يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت'''» معلوم مى شود كه چرا در اولى، انحراف و لغزش را از ناحيه خود منحرفين فرض نموده. سپس ازاغه را به خدا نسبت مى دهد. و در دومى نخست ايمانى كه خود مستلزم هدايت خدايى است، (منحرف كردن) فرض نمود. و سپس قول ثابت را كه عبارت است از ثبات و استقامت، به حسن اختيار آنان اضافه مى كند. آنگاه تثبيت را به عنوان پاداش ثبات اختيارى آنان، كه فعل آن ها است، ذكر مى فرمايد. و خلاصه كلام اين كه:
وليكن در صورتى كه بنده با آگاهى و توجه بر انحراف خود پافشارى كند، خداى تعالى به عنوان مجازات، رحمت خود را از او قطع، و توفيق را از او سلب نموده، ضلالتش را حتمى مى كند. پس اضلال و گمراه كردن خدا مربوط به كسانى مى باشد، كه خود آن ها راه انحراف را با توجه و آگاهى پيش بگيرند. آرى، او خود شروع به مخالفت و انحراف نمود، خداوند هم به عنوان مجازات (كفر نعمت) منحرف ترش كرد.


در باب هدايت، نقطه شروع را به خود بندگان نسبت نداده، بلكه ثبات بر هدايت فطرى را به ايشان نسبت مى دهد و سپس تثبيت خود را به عنوان پاداش ذكر مى كند و نويد مى دهد كه چنين افرادى را خداوند در خطرهاى زندگى دنيا و آخرت از لغزش و انحراف حفظ فرمايد. پس نتيجه اين شد كه هدايت اولى و فطرى بشر، مربوط به خود او نبوده، بلكه هدايت اول و دومش همه از خدا است، و تنها آنچه از ناحيه او و به اختيار او است، ثبات بر هدايت اولى است .به خلاف ضلالت، كه نخست، از ناحيه خودش شروع مى شود (دقت فرمائيد).
از اين گفتار، علت اختلاف در دو آيه: «فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم»، و آيه: «يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت» معلوم مى شود كه چرا در اولى، انحراف و لغزش را از ناحيه خود منحرفين فرض نموده. سپس ازاغه را به خدا نسبت مى دهد. و در دومى نخست ايمانى كه خود مستلزم هدايت خدايى است، (منحرف كردن) فرض نمود. و سپس قول ثابت را كه عبارت است از ثبات و استقامت، به حسن اختيار آنان اضافه مى كند. آنگاه تثبيت را به عنوان پاداش ثبات اختيارى آنان، كه فعل آن ها است، ذكر مى فرمايد. و خلاصه كلام اين كه:
 
در باب هدايت، نقطه شروع را به خود بندگان نسبت نداده، بلكه ثبات بر هدايت فطرى را به ايشان نسبت مى دهد و سپس تثبيت خود را به عنوان پاداش ذكر مى كند و نويد مى دهد كه چنين افرادى را خداوند در خطرهاى زندگى دنيا و آخرت از لغزش و انحراف حفظ فرمايد.  
 
پس نتيجه اين شد كه هدايت اولى و فطرى بشر، مربوط به خود او نبوده، بلكه هدايت اول و دومش همه از خدا است، و تنها آنچه از ناحيه او و به اختيار او است، ثبات بر هدايت اولى است .به خلاف ضلالت، كه نخست، از ناحيه خودش شروع مى شود (دقت فرمائيد).


به هرحال تثبيت مذكور در آيه، با در نظر گرفتن مثالى كه برايش آورده، به منزله محكم كردن درخت طيب است، به طورى كه ريشه اش در زمين، جاى گيرتر شود.
به هرحال تثبيت مذكور در آيه، با در نظر گرفتن مثالى كه برايش آورده، به منزله محكم كردن درخت طيب است، به طورى كه ريشه اش در زمين، جاى گيرتر شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۷ </center>
و وقتى ريشه درخت ثابت شد، نمو مى كند. و رگ هاى مويى و بزرگتر خود را در اطراف دوانيده، در نتيجه ميوه خود را همه وقت مى دهد. و اين كه گوييم همه وقت كه معناى «'''كل حين'''» در آيه است، عبارتى است كه با عمر دنيا و آخرت درست منطبق مى شود. زيرا عمر دنيا و آخرت كه مى گوئيم، تمامى زمان ها و دقائق را شامل مى شود. و عبارت «'''كل حين'''» هم همين طور است و اين معنائى است كه از آيه شريفه به دست مى آيد.
و وقتى ريشه درخت ثابت شد، نمو مى كند. و رگ هاى مويى و بزرگتر خود را در اطراف دوانيده، در نتيجه ميوه خود را همه وقت مى دهد. و اين كه گوييم همه وقت كه معناى «كل حين» در آيه است، عبارتى است كه با عمر دنيا و آخرت درست منطبق مى شود. زيرا عمر دنيا و آخرت كه مى گوئيم، تمامى زمان ها و دقائق را شامل مى شود. و عبارت «كل حين» هم همين طور است و اين معنائى است كه از آيه شريفه به دست مى آيد.


البته معانى ديگرى هم براى آيه ذكر كرده اند. مثلا از آن جمله  بعضى گفته اند: معنايش اين است كه خداوند، كسانى را كه ايمان آورده اند، تثبيت نموده در كرامت و ثواب خود قرار مى دهد، و اين پاداش را به خاطر قول ثابتى كه در ايشان ديد، به ايشان مى دهد. و مقصود از قول ثابت هم ايمان است، كه با دليل ها و برهان ها اثبات مى شود. پس مراد از تثبيت ايشان، نزديك كردن آنان به خود، و در بهشت منزل دادن است. وليكن اين حرف از اين جهت باطل است كه موجب تقييد بدون دليل است.
البته معانى ديگرى هم براى آيه ذكر كرده اند. مثلا از آن جمله  بعضى گفته اند: معنايش اين است كه خداوند، كسانى را كه ايمان آورده اند، تثبيت نموده در كرامت و ثواب خود قرار مى دهد، و اين پاداش را به خاطر قول ثابتى كه در ايشان ديد، به ايشان مى دهد. و مقصود از قول ثابت هم ايمان است، كه با دليل ها و برهان ها اثبات مى شود. پس مراد از تثبيت ايشان، نزديك كردن آنان به خود، و در بهشت منزل دادن است. وليكن اين حرف از اين جهت باطل است كه موجب تقييد بدون دليل است.
خط ۱۲۲: خط ۱۲۸:
بعضى ديگر گفته اند: معناى آن اين است كه خداوند ايشان را در زمين تثبيت كند، يعنى با يارى خود، ايشان را در زمين تمكين داده و فتح و غلبه بر دشمن را نصيبشان مى گرداند. و در آخرت هم، در بهشت جاى مى دهد. ولى اين معنا از سياق آيه دور است.
بعضى ديگر گفته اند: معناى آن اين است كه خداوند ايشان را در زمين تثبيت كند، يعنى با يارى خود، ايشان را در زمين تمكين داده و فتح و غلبه بر دشمن را نصيبشان مى گرداند. و در آخرت هم، در بهشت جاى مى دهد. ولى اين معنا از سياق آيه دور است.


«'''و يضل الله الظالمين'''» - ظاهرا در مقابل هم قرار دادن ظالمين، در اين جا و مؤمنين، در آيه «'''الذين آمنوا'''» كه در جمله سابق بود، اين است كه مراد از ظالمين، اهل كفر هستند، كه به خدا و آيات او ايمان نياورده اند. علاوه بر اين خود قرآن كريم، در بعضى موارد، به طور مطلق، ظالمين را به معنائى نزديك به كفر معنا كرده و فرموده است: «'''ان لعنه الله على الظالمين الذين يصدون عن سبيل الله و يبغونها عوجا و هم بالاخره كافرون'''».
«'''و يضل الله الظالمين'''» - ظاهرا در مقابل هم قرار دادن ظالمين، در اين جا و مؤمنين، در آيه «الذين آمنوا» كه در جمله سابق بود، اين است كه مراد از ظالمين، اهل كفر هستند، كه به خدا و آيات او ايمان نياورده اند.  


اين جمله، به منزله نتيجه اى است كه از مثال دوم يعنى جمله: «'''و مثل كلمه خبيثه كشجره خبيثه اجتثت من فوق الارض مالها من قرار'''» استخراج مى شود و معنايش اين است كه: خداى تعالى اهل كفر را، با محروميت از صراط هدايت گمراه نموده، و ديگر به سوى زندگى سعادتمندانه دنيایى، و نعمت هاى باقى و خوشنودى خدا در آخرت راهنمائى نمى كند،
علاوه بر اين خود قرآن كريم، در بعضى موارد، به طور مطلق، ظالمين را به معنائى نزديك به كفر معنا كرده و فرموده است: «ان لعنه الله على الظالمين الذين يصدون عن سبيل الله و يبغونها عوجا و هم بالاخره كافرون».
 
اين جمله، به منزله نتيجه اى است كه از مثال دوم يعنى جمله: «و مثل كلمه خبيثه كشجره خبيثه اجتثت من فوق الارض مالها من قرار» استخراج مى شود و معنايش اين است كه: خداى تعالى اهل كفر را، با محروميت از صراط هدايت گمراه نموده، و ديگر به سوى زندگى سعادتمندانه دنيایى، و نعمت هاى باقى و خوشنودى خدا در آخرت راهنمائى نمى كند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۸ </center>
به طورى كه اگر پرده از روى دل هايشان بردارى، جز شك و ترديد و كورى و اضطراب و تأسف و حسرت و اندوه و حيرت، در آن نمى يابى.
به طورى كه اگر پرده از روى دل هايشان بردارى، جز شك و ترديد و كورى و اضطراب و تأسف و حسرت و اندوه و حيرت، در آن نمى يابى.
خط ۱۳۲: خط ۱۴۰:
از همين جا معلوم مى شود كه: مساله اضلال اين ها و تثبيت آن ها مربوط به مشيت او است و ناگزير، بايد جزو قضاياى حتمى، يكى شقاوت كافر و ديگرى سعادت مؤمن را شمرد و روايتى هم اين معنا را تاييد مى كند.
از همين جا معلوم مى شود كه: مساله اضلال اين ها و تثبيت آن ها مربوط به مشيت او است و ناگزير، بايد جزو قضاياى حتمى، يكى شقاوت كافر و ديگرى سعادت مؤمن را شمرد و روايتى هم اين معنا را تاييد مى كند.


اگر در جمله «'''و يضل الله'''» و جمله «'''و يفعل الله'''»، لفظ «'''الله '''» به جاى ضمير آمده، به آن جهت است كه به طورى كه گفته اند: عظمت و هيبت مقام او را برساند.
اگر در جمله «و يضل الله» و جمله «و يفعل الله»، لفظ «الله»، به جاى ضمير آمده، به آن جهت است كه به طورى كه گفته اند: عظمت و هيبت مقام او را برساند.


«'''أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَت اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ'''»:
«'''أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَت اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ'''»:


در مجمع البيان گفته است: كلمه «'''احلال'''» به معناى نهادن چيزى در محلى است، البته اگر از قبيل اجسام است، معنايش مجاور قرار دادن آن جسم يا چيز ديگر، و اگر از اعراض است، معنايش داخل كردن آن عرض در چيز ديگر مى شود. و كلمه «'''بوار'''» به معناى هلاكت است. وقتى گويند: «'''بار الشئ'''» يعنى هلاك شد آن چيز، و «'''يبور'''» يعنى هلاك مى شود. و «'''قوم بور'''» به معناى «'''قومى هلاك شده '''» است.
در مجمع البيان گفته است: كلمه «'''احلال'''» به معناى نهادن چيزى در محلى است، البته اگر از قبيل اجسام است، معنايش مجاور قرار دادن آن جسم يا چيز ديگر، و اگر از اعراض است، معنايش داخل كردن آن عرض در چيز ديگر مى شود. و كلمه «بوار» به معناى هلاكت است. وقتى گويند: «بار الشئ»، يعنى هلاك شد آن چيز، و «يبور» يعنى هلاك مى شود. و «قوم بور» به معناى «قومى هلاك شده» است.


راغب در باره «'''بوار'''» گفته به معناى كسادى مفرط است، و چون كسادى مفرط سرانجام به فساد منتهى مى شود تا آن جا كه گفته شده: «'''كسد حتى فسد: كساد شد تا آن جا كه فاسد شد'''»، از اين نظر، هلاكت را هم «'''بوار خوانده '''» و گفته اند: فلان چيز «'''بار، يبور، بورا'''» يعنى هلاك شد، خداى سبحان هم فرموده: «'''تجاره لن تبور'''».
راغب در باره «بوار» گفته به معناى كسادى مفرط است، و چون كسادى مفرط سرانجام به فساد منتهى مى شود تا آن جا كه گفته شده: «كسد حتى فسد: كساد شد تا آن جا كه فاسد شد»، از اين نظر، هلاكت را هم «بوار خوانده» و گفته اند: فلان چيز «بار، يبور، بورا». يعنى هلاك شد، خداى سبحان هم فرموده: «تجاره لن تبور».
<span id='link55'><span>
<span id='link55'><span>
==وضع سردمداران ضلالت و ظلم كه كفران نعمت كرده، مردم خود را به هلاكت كشاندند ==
==وضع سردمداران ضلالت و ظلم كه كفران نعمت كرده، مردم خود را به هلاكت كشاندند ==
آيه شريفه، وضع پيشوايان كفر و رؤساى ضلالت كه ظلم نموده و كفران نعمت كردند را بيان مى كند كه چگونه نعمت ها از هر طرف احاطه شان كرده، و ايشان به جاى شكر نعمت خدا و ايمان به پروردگار، كفران نعمت نمودند،
آيه شريفه، وضع پيشوايان كفر و رؤساى ضلالت كه ظلم نموده و كفران نعمت كردند را بيان مى كند كه چگونه نعمت ها از هر طرف احاطه شان كرده، و ايشان به جاى شكر نعمت خدا و ايمان به پروردگار، كفران نعمت نمودند،
۱۳٬۶۸۹

ویرایش