۱۳٬۸۰۸
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
«روز عاصف» روزى را مى گويند كه: در آن بادهاى تند بوزد، در اين آيه، اعمال كفار را از اين جهت كه به نتيجه نمى رسد و اثر سعادتى براى آنان ندارد به خاكسترى مثل مى زند كه دچار بادهاى تند گشته در يك لحظه نابود گردد. مانند آيه شريفه اى كه مى فرمايد: «و قدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا». پس اعمال كفار، هر يك به منزله يك ذره خاكسترى است كه در برابر تندباد روزى طوفانى قرار گيرد و اثرى از آن باقى نماند. | «روز عاصف» روزى را مى گويند كه: در آن بادهاى تند بوزد، در اين آيه، اعمال كفار را از اين جهت كه به نتيجه نمى رسد و اثر سعادتى براى آنان ندارد به خاكسترى مثل مى زند كه دچار بادهاى تند گشته در يك لحظه نابود گردد. مانند آيه شريفه اى كه مى فرمايد: «و قدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا». پس اعمال كفار، هر يك به منزله يك ذره خاكسترى است كه در برابر تندباد روزى طوفانى قرار گيرد و اثرى از آن باقى نماند. | ||
و از اين جا معلوم مى شود كه كلام تمام است و حاجت به تقدير چيزى ندارد و لازم نيست مانند برخى بگوئيم تقدير آيه «مثل اعمال الذين كفروا... | و از اين جا معلوم مى شود كه كلام تمام است و حاجت به تقدير چيزى ندارد و لازم نيست مانند برخى بگوئيم تقدير آيه «مثل اعمال الذين كفروا...»، است و به طورى كه از ظاهر آيه بر مى آيد اين مثال تتمه كلام موسى (عليه السلام) نيست، بلكه نتيجه اى است كه از كلام او گرفته شده است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۹ </center> | ||
<span id='link36'><span> | <span id='link36'><span> | ||
==بحث روايتى: در ذيل آيات گذشته == | ==بحث روايتى: در ذيل آيات گذشته == | ||
در كافى به سند خود، از معاويه بن وهب، از ابى عبدالله (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: هر كه خداوند توفيق شكرش داده باشد، نعمتش | در كافى به سند خود، از معاويه بن وهب، از ابى عبدالله (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: هر كه خداوند توفيق شكرش داده باشد، نعمتش را هم زياد مى كند، همچنان كه خودش فرمود: «لئن شكرتم لازيدنكم». | ||
و در الدر المنثور است كه ابن ابى الدنيا و بيهقى در كتاب | و در الدر المنثور است كه ابن ابى الدنيا و بيهقى در كتاب «شعب الايمان»، از ابى زهير يحيى بن عطارد بن مصعب، از پدرش روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: | ||
به هيچ كس چهار چيز ندادند كه از چهار چيزش دريغ كرده باشند: | |||
به كسى توفيق شكر ندادند كه از زيادى نعمتش دريغ كرده باشند، زيرا خداى تعالى فرمود: «لئن شكرتم لازيدنكم». | |||
و به كسى توفيق دعا ندادند كه اجابت را از وى دريغ كرده باشند. چون خداى تعالى فرموده: «ادعونى استجب لكم». | |||
و به كسى توفيق استغفار ندادند كه از آمرزشش دريغ كرده باشند. زيرا خداى تعالى فرموده: «استغفروا ربكم انه كان غفارا». | |||
و به كسى توفيق توبه ندادند كه از قبول توبه اش دريغ كرده باشند. چون خداى تعالى فرموده: و «هو الذى يقبل التوبه عن عباده». | |||
و در همان كتاب است كه ابونعيم، در كتاب «حليه»، از طريق مالك ابن انس، از جعفر بن محمد بن على بن الحسين روايت كرده كه گفت: وقتى سفيان ثورى به جعفر بن محمد گفت: من از محضرت بر نمى خيزم تا اين كه مرا حديث كنى. | |||
جعفر بن محمد گفت: پس گوش كن كه براى تو حديثى مى گويم كه از احاديث زيادى بهتر باشد، چون حديث زياد، براى تو خوب نيست: وقتى خداوند به تو نعمتى داد و خواستى هميشه برايت بماند، شكر و سپاس خداى را بر آن زياد به جاى آر چون خداى تعالى در كتاب مجيدش فرموده: «لئن شكرتم لازيدنكم». و هر وقت محروميت از نعمتى طول كشيد زياد استغفار كن، چون خداى تعالى در كتاب مجيدش فرموده: «استغفروا ربكم انه كان غفارا يرسل السماء عليكم مدرارا و يمددكم باموال و بنين» - يعنى در دنيا و آخرت - «و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهارا». | |||
اى سفيان! اگر از ناحيه سلطان و يا كس ديگرى اندوهى به تو روى آورد زياد بگو: «لاحول و لاقوه الا بالله»، كه اين كلمه ، كليد فرج و گنجى از گنج هاى بهشت است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۰ </center> | ||
مؤلف: در اين معنا، روايات بسيارى از طريق شيعه و سنى رسيده است. | مؤلف: در اين معنا، روايات بسيارى از طريق شيعه و سنى رسيده است. | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۳۱: | ||
و در همان كتاب به سند خود، از حماد بن عثمان روايت كرده كه گفت: امام صادق (عليه السلام) از مسجد بيرون آمد، ديد مركبش گم شده، فرمود: اگر خدا مركبم را به من برگرداند حق شكر او را ادا خواهم كرد، چيزى نگذشت مركبش را آوردند، حضرت در شكر آن گفت: الحمد لله. شخصى پرسيد: فدايت شوم، مگر شما نفرموديد: هر آينه شكر خدا را آن طور كه حق او است بجا مى آورم؟ فرمود: مگر نشنيديد گفتم الحمد لله. | و در همان كتاب به سند خود، از حماد بن عثمان روايت كرده كه گفت: امام صادق (عليه السلام) از مسجد بيرون آمد، ديد مركبش گم شده، فرمود: اگر خدا مركبم را به من برگرداند حق شكر او را ادا خواهم كرد، چيزى نگذشت مركبش را آوردند، حضرت در شكر آن گفت: الحمد لله. شخصى پرسيد: فدايت شوم، مگر شما نفرموديد: هر آينه شكر خدا را آن طور كه حق او است بجا مى آورم؟ فرمود: مگر نشنيديد گفتم الحمد لله. | ||
و در همان كتاب به سند خود، از ابى بصير روايت كرده كه گفت: خدمت امام صادق (عليه السلام) عرضه داشتم: آيا شكر خدا حدى دارد كه اگر بنده خدا به آن حد شكر كند، شكر خداى را كرده باشد؟ فرمود: آرى. عرضه داشتم: چيست؟ فرمود: در مقابل هر نعمتى، از اهل و مال كه به او داده، بگويد: الحمد لله، و اگر در نعمتى كه خداوند به او داده حقى باشد آن حق را ادا كند، و از همين باب است كه خداى تعالى به ما تعليم داده، در هنگام سوار شدن بر مركب بگوئيم | و در همان كتاب به سند خود، از ابى بصير روايت كرده كه گفت: خدمت امام صادق (عليه السلام) عرضه داشتم: آيا شكر خدا حدى دارد كه اگر بنده خدا به آن حد شكر كند، شكر خداى را كرده باشد؟ | ||
فرمود: آرى. عرضه داشتم: چيست؟ | |||
فرمود: در مقابل هر نعمتى، از اهل و مال كه به او داده، بگويد: الحمد لله، و اگر در نعمتى كه خداوند به او داده حقى باشد آن حق را ادا كند، و از همين باب است كه خداى تعالى به ما تعليم داده، در هنگام سوار شدن بر مركب بگوئيم «سبحان الذى سخر لنا هذا و ما كنا له مقرنين». و نيز تعليم داده كه بگوئيم: «رب انزلنى منزلا مباركا و انت خير المنزلين». و همچنين آيه شريفه «رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعل لى من لدنك سلطانا نصيرا». | |||
و در تفسير عياشى، از ابى ولاد روايت شده كه گفت: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم مگر غير از اين است كه اين نعمتى كه داريم (ولايت اهل بيت) از ناحيه خدا است؟ | و در تفسير عياشى، از ابى ولاد روايت شده كه گفت: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم مگر غير از اين است كه اين نعمتى كه داريم (ولايت اهل بيت) از ناحيه خدا است؟ | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۱ </center> | ||
حال اگر شكرش را به جاى آورديم آن را زيادتر مى كند چون خودش | حال اگر شكرش را به جاى آورديم آن را زيادتر مى كند چون خودش فرموده: «لئن شكرتم لازيدنكم»؟ فرمود: چرا، هر كس خداى را بر هر نعمتى شكر و سپاس بگويد، و بداند كه نعمتش از ناحيه او است نه غير، خداوند نعمتش را بر او زياد مى كند. | ||
مؤلف: دو روايت آخرى به بهترين وجهى شكر را تفسير مى كنند، و بيان گذشته ما هم كه گفتيم: شكر، اظهار نعمت است، هم در اعتقاد و هم به زبان و هم به عمل با آن انطباق دارد، زيرا روايت ابى ولاد، شكر اعتقادى، و روايت ابى بصير شكر عملى، و هر دو روايت شكر زبانى را بيان مى كنند، و آيه شريفه «و اما بنعمه ربك فحدث» هم آن را تاييد مى كند. | |||
و در تفسير قمى مى گويد: پدرم مرفوعا و بدون ذكر سند از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) حديث كرد كه ايشان فرمود: هر كه همسايه خود را به طمع منزلش اذيت كند، خداوند خانه خود او را به ارث، به آن همسايه مى دهد، و اين كلام خداى تعالى است كه مى فرمايد: «و قال الذين كفروا لرسلهم... فاوحى اليهم ربهم لنهلكن الظالمين و لنسكننكم الارض من بعدهم». | |||
و در تفسير مجمع و روح المعانى، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده كه هر كه همسايه اش را بيازارد، خداى تعالى، خانه اش را نصيب همان همسايه اش مى فرمايد. | و در تفسير مجمع و روح المعانى، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده كه هر كه همسايه اش را بيازارد، خداى تعالى، خانه اش را نصيب همان همسايه اش مى فرمايد. | ||
و درالدر المنثور است كه ابن ضريس از ابى مجلز روايت كرده كه گفت: مردى خدمت على بن ابى طالب (عليه السلام) عرض كرد: من داناترين مردم به انساب هستم. فرمود: تو نمى توانى همه مردم را به دودمانى نسبت دهى؟ عرض كرد: چرا مى توانم. فرمود: بگو ببينم، در آيه | و درالدر المنثور است كه ابن ضريس از ابى مجلز روايت كرده كه گفت: مردى خدمت على بن ابى طالب (عليه السلام) عرض كرد: من داناترين مردم به انساب هستم. فرمود: تو نمى توانى همه مردم را به دودمانى نسبت دهى؟ عرض كرد: چرا مى توانم. | ||
فرمود: بگو ببينم، در آيه «و عادا و ثمود و قرونا بين ذلك كثيرا» مى دانى اين قرون بسيار چه كسانى هستند؟ عرض كرد: بله، من همه آن ها را نسبت مى دهم (و مى گويم كدام پسر كدام و نوه كدام بود). | |||
فرمود: مگر آيه «الم ياتكم نبوا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم لا يعلمهم الا الله» را نخوانده اى؟ آن مرد، ساكت ماند.(زيرا آيه شريفه صريحا مى فرمايد كه انسابى هستند كه جز خدا كسى آنها را نمى داند). | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲ </center> | ||
و در | و در مجمع از ابى عبدالله (عليه السلام) روايت مى كند كه فرموده است: كلمه «صديد»، به معناى چرك و خونى است كه از عورت زنان فاحشه به آتش دوزخ مى ريزد. | ||
و در | و در الدر المنثور است كه احمد و ترمذى و نسائى و ابن ابى الدنيا در كتاب «صفه النار»، و ابويعلى و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و طبرانى و ابو نعيم در كتاب «حليه» (وى حديث را صحيح دانسته) و ابن مردويه و بيهقى در كتاب «البعث و النشور»، از ابى امامه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت كرده اند كه در ذيل آيه «و يسقى من ماء صديد يتجرعه» فرموده: | ||
و در همان كتاب در روايت ابى الجارود، از امام باقر (عليه السلام) چنين آمده: | آن را نزديكش مى برند و او خود را پس مى كشد، و هرچه نزديكترش مى آورند صورتش از حرارت آن كباب مى شود و پوست سرش كنده مى شود، و چون آن را مى آشامد امعاء و اعضاى داخلى اش پاره پاره مى گردد و از پايين تنش مى ريزد. خداى تعالى هم فرموده: «فسقوا ماء حميما فقطع امعاءهم». و نيز فرمود: «و ان يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل يشوى الوجوه». | ||
و در تفسير قمى در ذيل همين آيه، از يكى از معصومين (عليهم السلام) نقل كرده كه فرمود: چون نزديكش مى شوند بدش مى آيد، و چون نزديكش مى آورند صورتش كباب گشته پوست سرش كنده مى شود، و چون آن را مى خورد اعضاى داخلى اش پاره پاره گشته و نيز كف پاهايش بريده بريده مى گردد و از بعضى از ايشان صديد و چرك مانند سيل بيرون مى آيد... | |||
و در همان كتاب در روايت ابى الجارود، از امام باقر (عليه السلام) چنين آمده: «عنيد»، به معناى روى گردان از حق است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۳ </center> | ||
<span id='link38'><span> | <span id='link38'><span> | ||
==آيات ۱۹ - ۳۴ سوره ابراهيم == | ==آيات ۱۹ - ۳۴ سوره ابراهيم == | ||
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض بِالحَْقِّ إِن يَشأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بخَلْقٍ جَدِيدٍ(۱۹) | أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض بِالحَْقِّ إِن يَشأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بخَلْقٍ جَدِيدٍ(۱۹) | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۸۴: | ||
وَ ءَاتَاكُم مِّن كلِّ مَا سأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّوا نِعْمَت اللَّهِ لا تحْصوهَا إِنَّ الانسنَ لَظلُومٌ كفَّارٌ (۳۴) | وَ ءَاتَاكُم مِّن كلِّ مَا سأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّوا نِعْمَت اللَّهِ لا تحْصوهَا إِنَّ الانسنَ لَظلُومٌ كفَّارٌ (۳۴) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۴ </center> | ||
«'''ترجمه | <center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | ||
مگر نمى دانى كه خدا آسمان ها و زمين را به حق آفريد؟ اگر بخواهد، شما را مى برد و خلقى تازه مى آورد (۱۹) | مگر نمى دانى كه خدا آسمان ها و زمين را به حق آفريد؟ اگر بخواهد، شما را مى برد و خلقى تازه مى آورد (۱۹) |
ویرایش