گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
«روز عاصف» روزى را مى گويند كه: در آن بادهاى تند بوزد، در اين آيه، اعمال كفار را از اين جهت كه به نتيجه نمى رسد و اثر سعادتى براى آنان ندارد به خاكسترى مثل مى زند كه دچار بادهاى تند گشته در يك لحظه نابود گردد. مانند آيه شريفه اى كه مى فرمايد: «و قدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا». پس اعمال كفار، هر يك به منزله يك ذره خاكسترى است كه در برابر تندباد روزى طوفانى قرار گيرد و اثرى از آن باقى نماند.
«روز عاصف» روزى را مى گويند كه: در آن بادهاى تند بوزد، در اين آيه، اعمال كفار را از اين جهت كه به نتيجه نمى رسد و اثر سعادتى براى آنان ندارد به خاكسترى مثل مى زند كه دچار بادهاى تند گشته در يك لحظه نابود گردد. مانند آيه شريفه اى كه مى فرمايد: «و قدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا». پس اعمال كفار، هر يك به منزله يك ذره خاكسترى است كه در برابر تندباد روزى طوفانى قرار گيرد و اثرى از آن باقى نماند.


و از اين جا معلوم مى شود كه كلام تمام است و حاجت به تقدير چيزى ندارد و لازم نيست مانند برخى بگوئيم تقدير آيه «مثل اعمال الذين كفروا...» است و به طورى كه از ظاهر آيه بر مى آيد اين مثال تتمه كلام موسى (عليه السلام) نيست، بلكه نتيجه اى است كه از كلام او گرفته شده است.
و از اين جا معلوم مى شود كه كلام تمام است و حاجت به تقدير چيزى ندارد و لازم نيست مانند برخى بگوئيم تقدير آيه «مثل اعمال الذين كفروا...»، است و به طورى كه از ظاهر آيه بر مى آيد اين مثال تتمه كلام موسى (عليه السلام) نيست، بلكه نتيجه اى است كه از كلام او گرفته شده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۹ </center>
<span id='link36'><span>
<span id='link36'><span>


==بحث روايتى: در ذيل آيات گذشته ==
==بحث روايتى: در ذيل آيات گذشته ==
در كافى به سند خود، از معاويه بن وهب، از ابى عبدالله (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: هر كه خداوند توفيق شكرش داده باشد، نعمتش را هم زياد مى كند، همچنان كه خودش فرمود: «'''لئن شكرتم لازيدنكم '''».
در كافى به سند خود، از معاويه بن وهب، از ابى عبدالله (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: هر كه خداوند توفيق شكرش داده باشد، نعمتش را هم زياد مى كند، همچنان كه خودش فرمود: «لئن شكرتم لازيدنكم».


و در الدر المنثور است كه ابن ابى الدنيا و بيهقى در كتاب «'''شعب الايمان '''» از ابى زهير يحيى بن عطارد بن مصعب، از پدرش روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: به هيچ كس چهار چيز ندادند كه از چهار چيزش دريغ كرده باشند، به كسى توفيق شكر ندادند كه از زيادى نعمتش دريغ كرده باشند، زيرا خداى تعالى فرمود: «'''لئن شكرتم لازيدنكم '''» و به كسى توفيق دعا ندادند كه اجابت را از وى دريغ كرده باشند چون خداى تعالى فرموده :«'''ادعونى استجب لكم '''» و به كسى توفيق استغفار ندادند كه از آمرزشش دريغ كرده باشند، زيرا خداى تعالى فرموده: «'''استغفروا ربكم انه كان غفارا'''» و به كسى توفيق توبه ندادند كه از قبول توبه اش دريغ كرده باشند، چون خداى تعالى فرموده: و «'''هو الذى يقبل التوبه عن عباده'''».
و در الدر المنثور است كه ابن ابى الدنيا و بيهقى در كتاب «شعب الايمان»، از ابى زهير يحيى بن عطارد بن مصعب، از پدرش روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:  


و در همان كتاب است كه ابونعيم، در كتاب «'''حليه '''» از طريق مالك ابن انس ، از جعفر بن محمد بن على بن الحسين روايت كرده كه گفت: وقتى سفيان ثورى به جعفر بن محمد گفت: من از محضرت بر نمى خيزم تا اين كه مرا حديث كنى، جعفر بن محمد گفت: پس گوش كن كه براى تو حديثى مى گويم كه از احاديث زيادى بهتر باشد، چون حديث زياد، براى تو خوب نيست: وقتى خداوند به تو نعمتى داد و خواستى هميشه برايت بماند شكر و سپاس خداى را بر آن زياد به جاى آر چون خداى تعالى در كتاب مجيدش فرموده: «'''لئن شكرتم لازيدنكم '''»، و هر وقت محروميت از نعمتى طول كشيد زياد استغفار كن، چون خداى تعالى در كتاب مجيدش فرموده:
به هيچ كس چهار چيز ندادند كه از چهار چيزش دريغ كرده باشند:  


«'''استغفروا ربكم انه كان غفارا يرسل السماء عليكم مدرارا و يمددكم باموال و بنين '''» - يعنى در دنيا و آخرت -«'''و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهارا'''»، اى سفيان! اگر از ناحيه سلطان و يا كس ديگرى اندوهى به تو روى آورد زياد بگو: «'''لا حول و لا قوه الا بالله '''»، كه اين كلمه ، كليد فرج و گنجى از گنج هاى بهشت است.
به كسى توفيق شكر ندادند كه از زيادى نعمتش دريغ كرده باشند، زيرا خداى تعالى فرمود: «لئن شكرتم لازيدنكم».
 
و به كسى توفيق دعا ندادند كه اجابت را از وى دريغ كرده باشند. چون خداى تعالى فرموده: «ادعونى استجب لكم».
 
و به كسى توفيق استغفار ندادند كه از آمرزشش دريغ كرده باشند. زيرا خداى تعالى فرموده: «استغفروا ربكم انه كان غفارا».
 
و به كسى توفيق توبه ندادند كه از قبول توبه اش دريغ كرده باشند. چون خداى تعالى فرموده: و «هو الذى يقبل التوبه عن عباده».
 
و در همان كتاب است كه ابونعيم، در كتاب «حليه»، از طريق مالك ابن انس، از جعفر بن محمد بن على بن الحسين روايت كرده كه گفت: وقتى سفيان ثورى به جعفر بن محمد گفت: من از محضرت بر نمى خيزم تا اين كه مرا حديث كنى.
 
جعفر بن محمد گفت: پس گوش كن كه براى تو حديثى مى گويم كه از احاديث زيادى بهتر باشد، چون حديث زياد، براى تو خوب نيست: وقتى خداوند به تو نعمتى داد و خواستى هميشه برايت بماند، شكر و سپاس خداى را بر آن زياد به جاى آر چون خداى تعالى در كتاب مجيدش فرموده: «لئن شكرتم لازيدنكم». و هر وقت محروميت از نعمتى طول كشيد زياد استغفار كن، چون خداى تعالى در كتاب مجيدش فرموده: «استغفروا ربكم انه كان غفارا يرسل السماء عليكم مدرارا و يمددكم باموال و بنين» - يعنى در دنيا و آخرت - «و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهارا».
 
اى سفيان! اگر از ناحيه سلطان و يا كس ديگرى اندوهى به تو روى آورد زياد بگو: «لاحول و لاقوه الا بالله»، كه اين كلمه ، كليد فرج و گنجى از گنج هاى بهشت است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۰ </center>
مؤلف: در اين معنا، روايات بسيارى از طريق شيعه و سنى رسيده است.
مؤلف: در اين معنا، روايات بسيارى از طريق شيعه و سنى رسيده است.
خط ۱۱۹: خط ۱۳۱:
و در همان كتاب به سند خود، از حماد بن عثمان روايت كرده كه گفت: امام صادق (عليه السلام) از مسجد بيرون آمد، ديد مركبش گم شده، فرمود: اگر خدا مركبم را به من برگرداند حق شكر او را ادا خواهم كرد، چيزى نگذشت مركبش را آوردند، حضرت در شكر آن گفت: الحمد لله. شخصى پرسيد: فدايت شوم، مگر شما نفرموديد: هر آينه شكر خدا را آن طور كه حق او است بجا مى آورم؟ فرمود: مگر نشنيديد گفتم الحمد لله.
و در همان كتاب به سند خود، از حماد بن عثمان روايت كرده كه گفت: امام صادق (عليه السلام) از مسجد بيرون آمد، ديد مركبش گم شده، فرمود: اگر خدا مركبم را به من برگرداند حق شكر او را ادا خواهم كرد، چيزى نگذشت مركبش را آوردند، حضرت در شكر آن گفت: الحمد لله. شخصى پرسيد: فدايت شوم، مگر شما نفرموديد: هر آينه شكر خدا را آن طور كه حق او است بجا مى آورم؟ فرمود: مگر نشنيديد گفتم الحمد لله.


و در همان كتاب به سند خود، از ابى بصير روايت كرده كه گفت: خدمت امام صادق (عليه السلام) عرضه داشتم: آيا شكر خدا حدى دارد كه اگر بنده خدا به آن حد شكر كند، شكر خداى را كرده باشد؟ فرمود: آرى. عرضه داشتم: چيست؟ فرمود: در مقابل هر نعمتى، از اهل و مال كه به او داده، بگويد: الحمد لله، و اگر در نعمتى كه خداوند به او داده حقى باشد آن حق را ادا كند، و از همين باب است كه خداى تعالى به ما تعليم داده، در هنگام سوار شدن بر مركب بگوئيم «'''سبحان الذى سخر لنا هذا و ما كنا له مقرنين '''» و نيز تعليم داده كه بگوئيم: «'''رب انزلنى منزلا مباركا و انت خير المنزلين '''» و همچنين آيه شريفه «'''رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعل لى من لدنك سلطانا نصيرا'''».
و در همان كتاب به سند خود، از ابى بصير روايت كرده كه گفت: خدمت امام صادق (عليه السلام) عرضه داشتم: آيا شكر خدا حدى دارد كه اگر بنده خدا به آن حد شكر كند، شكر خداى را كرده باشد؟  
 
فرمود: آرى. عرضه داشتم: چيست؟  
 
فرمود: در مقابل هر نعمتى، از اهل و مال كه به او داده، بگويد: الحمد لله، و اگر در نعمتى كه خداوند به او داده حقى باشد آن حق را ادا كند، و از همين باب است كه خداى تعالى به ما تعليم داده، در هنگام سوار شدن بر مركب بگوئيم «سبحان الذى سخر لنا هذا و ما كنا له مقرنين». و نيز تعليم داده كه بگوئيم: «رب انزلنى منزلا مباركا و انت خير المنزلين». و همچنين آيه شريفه «رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعل لى من لدنك سلطانا نصيرا».


و در تفسير عياشى، از ابى ولاد روايت شده كه گفت: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم مگر غير از اين است كه اين نعمتى كه داريم (ولايت اهل بيت) از ناحيه خدا است؟
و در تفسير عياشى، از ابى ولاد روايت شده كه گفت: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم مگر غير از اين است كه اين نعمتى كه داريم (ولايت اهل بيت) از ناحيه خدا است؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۱ </center>
حال اگر شكرش را به جاى آورديم آن را زيادتر مى كند چون خودش فرموده: «'''لئن شكرتم لازيدنكم '''»؟ فرمود: چرا، هر كس خداى را بر هر نعمتى شكر و سپاس بگويد، و بداند كه نعمتش از ناحيه او است نه غير، خداوند نعمتش را بر او زياد مى كند.
حال اگر شكرش را به جاى آورديم آن را زيادتر مى كند چون خودش فرموده: «لئن شكرتم لازيدنكم»؟ فرمود: چرا، هر كس خداى را بر هر نعمتى شكر و سپاس بگويد، و بداند كه نعمتش از ناحيه او است نه غير، خداوند نعمتش را بر او زياد مى كند.
 
مؤلف: دو روايت آخرى به بهترين وجهى شكر را تفسير مى كنند، و بيان گذشته ما هم كه گفتيم: شكر، اظهار نعمت است، هم در اعتقاد و هم به زبان و هم به عمل با آن انطباق دارد، زيرا روايت ابى ولاد، شكر اعتقادى، و روايت ابى بصير شكر عملى، و هر دو روايت شكر زبانى را بيان مى كنند، و آيه شريفه «و اما بنعمه ربك فحدث» هم آن را تاييد مى كند.  


مؤلف: دو روايت آخرى به بهترين وجهى شكر را تفسير مى كنند، و بيان گذشته ما هم كه گفتيم: شكر، اظهار نعمت است، هم در اعتقاد و هم به زبان و هم به عمل با آن انطباق دارد، زيرا روايت ابى ولاد، شكر اعتقادى، و روايت ابى بصير شكر عملى، و هر دو روايت شكر زبانى را بيان مى كنند، و آيه شريفه «'''و اما بنعمه ربك فحدث '''» هم آن را تاييد مى كند. و در تفسير قمى مى گويد: پدرم مرفوعا و بدون ذكر سند از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) حديث كرد كه ايشان فرمود: هر كه همسايه خود را به طمع منزلش اذيت كند، خداوند خانه خود او را به ارث، به آن همسايه مى دهد، و اين كلام خداى تعالى است كه مى فرمايد: «و قال الذين كفروا لرسلهم ...فاوحى اليهم ربهم لنهلكن الظالمين و لنسكننكم الارض من بعدهم».
و در تفسير قمى مى گويد: پدرم مرفوعا و بدون ذكر سند از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) حديث كرد كه ايشان فرمود: هر كه همسايه خود را به طمع منزلش اذيت كند، خداوند خانه خود او را به ارث، به آن همسايه مى دهد، و اين كلام خداى تعالى است كه مى فرمايد: «و قال الذين كفروا لرسلهم... فاوحى اليهم ربهم لنهلكن الظالمين و لنسكننكم الارض من بعدهم».


و در تفسير مجمع و روح المعانى، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده كه هر كه همسايه اش را بيازارد، خداى تعالى، خانه اش ‍ را نصيب همان همسايه اش مى فرمايد.
و در تفسير مجمع و روح المعانى، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده كه هر كه همسايه اش را بيازارد، خداى تعالى، خانه اش ‍ را نصيب همان همسايه اش مى فرمايد.


و درالدر المنثور است كه ابن ضريس از ابى مجلز روايت كرده كه گفت: مردى خدمت على بن ابى طالب (عليه السلام) عرض كرد: من داناترين مردم به انساب هستم. فرمود: تو نمى توانى همه مردم را به دودمانى نسبت دهى؟ عرض كرد: چرا مى توانم. فرمود: بگو ببينم، در آيه «'''و عادا و ثمود و قرونا بين ذلك كثيرا'''» مى دانى اين قرون بسيار چه كسانى هستند؟ عرض كرد: بله، من همه آن ها را نسبت مى دهم (و مى گويم كدام پسر كدام و نوه كدام بود). فرمود: مگر آيه «'''الم ياتكم نبوا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم لا يعلمهم الا الله '''» را نخوانده اى؟ آن مرد، ساكت ماند.(زيرا آيه شريفه صريحا مى فرمايد كه انسابى هستند كه جز خدا كسى آنها را نمى داند).
و درالدر المنثور است كه ابن ضريس از ابى مجلز روايت كرده كه گفت: مردى خدمت على بن ابى طالب (عليه السلام) عرض كرد: من داناترين مردم به انساب هستم. فرمود: تو نمى توانى همه مردم را به دودمانى نسبت دهى؟ عرض كرد: چرا مى توانم.  
 
فرمود: بگو ببينم، در آيه «و عادا و ثمود و قرونا بين ذلك كثيرا» مى دانى اين قرون بسيار چه كسانى هستند؟ عرض كرد: بله، من همه آن ها را نسبت مى دهم (و مى گويم كدام پسر كدام و نوه كدام بود).
 
فرمود: مگر آيه «الم ياتكم نبوا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم لا يعلمهم الا الله» را نخوانده اى؟ آن مرد، ساكت ماند.(زيرا آيه شريفه صريحا مى فرمايد كه انسابى هستند كه جز خدا كسى آنها را نمى داند).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲ </center>
==رواياتى درباره معناى «صديد»==
و در مجمع از ابى عبدالله (عليه السلام) روايت مى كند كه فرموده است: كلمه «'''صديد'''» به معناى چرك و خونى است كه از عورت زنان فاحشه به آتش دوزخ مى ريزد.


و در الدر المنثور است كه احمد و ترمذى و نسائى و ابن ابى الدنيا در كتاب «'''صفه النار'''» و ابويعلى و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و طبرانى و ابو نعيم در كتاب «'''حليه '''» (وى حديث را صحيح دانسته) و ابن مردويه و بيهقى در كتاب «'''البعث و النشور'''» از ابى امامه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت كرده اند كه در ذيل آيه «'''و يسقى من ماء صديد يتجرعه '''» فرموده: آن را نزديكش مى برند و او خود را پس مى كشد، و هرچه نزديكترش مى آورند صورتش از حرارت آن كباب مى شود و پوست سرش كنده مى شود، و چون آن را مى آشامد امعاء و اعضاى داخلى اش پاره پاره مى گردد و از پايين تنش ‍ مى ريزد، خداى تعالى هم فرموده: «'''فسقوا ماء حميما فقطع امعاءهم '''» و نيز فرمود: «'''و ان يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل يشوى الوجوه'''».
و در مجمع از ابى عبدالله (عليه السلام) روايت مى كند كه فرموده است: كلمه «صديد»، به معناى چرك و خونى است كه از عورت زنان فاحشه به آتش دوزخ مى ريزد.


و در تفسير قمى در ذيل همين آيه، از يكى از معصومين (عليهم السلام) نقل كرده كه فرمود: چون نزديكش مى شوند بدش مى آيد، و چون نزديكش مى آورند صورتش كباب گشته پوست سرش كنده مى شود، و چون آن را مى خورد اعضاى داخلى اش پاره پاره گشته و نيز كف پاهايش ‍ بريده بريده مى گردد و از بعضى از ايشان صديد و چرك مانند سيل بيرون مى آيد....
و در الدر المنثور است كه احمد و ترمذى و نسائى و ابن ابى الدنيا در كتاب «صفه النار»، و ابويعلى و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و طبرانى و ابو نعيم در كتاب «حليه» (وى حديث را صحيح دانسته) و ابن مردويه و بيهقى در كتاب «البعث و النشور»، از ابى امامه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت كرده اند كه در ذيل آيه «و يسقى من ماء صديد يتجرعه» فرموده:


و در همان كتاب در روايت ابى الجارود، از امام باقر (عليه السلام) چنين آمده: «'''عنيد'''» به معناى روى گردان از حق است.
آن را نزديكش مى برند و او خود را پس مى كشد، و هرچه نزديكترش مى آورند صورتش از حرارت آن كباب مى شود و پوست سرش كنده مى شود، و چون آن را مى آشامد امعاء و اعضاى داخلى اش پاره پاره مى گردد و از پايين تنش ‍ مى ريزد. خداى تعالى هم فرموده: «فسقوا ماء حميما فقطع امعاءهم». و نيز فرمود: «و ان يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل يشوى الوجوه».
 
و در تفسير قمى در ذيل همين آيه، از يكى از معصومين (عليهم السلام) نقل كرده كه فرمود: چون نزديكش مى شوند بدش مى آيد، و چون نزديكش مى آورند صورتش كباب گشته پوست سرش كنده مى شود، و چون آن را مى خورد اعضاى داخلى اش پاره پاره گشته و نيز كف پاهايش ‍ بريده بريده مى گردد و از بعضى از ايشان صديد و چرك مانند سيل بيرون مى آيد...
 
و در همان كتاب در روايت ابى الجارود، از امام باقر (عليه السلام) چنين آمده: «عنيد»، به معناى روى گردان از حق است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۳ </center>
<span id='link38'><span>
<span id='link38'><span>
==آيات ۱۹ - ۳۴ سوره ابراهيم ==
==آيات ۱۹ - ۳۴ سوره ابراهيم ==
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض بِالحَْقِّ إِن يَشأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بخَلْقٍ جَدِيدٍ(۱۹)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض بِالحَْقِّ إِن يَشأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بخَلْقٍ جَدِيدٍ(۱۹)
خط ۱۵۹: خط ۱۸۴:
وَ ءَاتَاكُم مِّن كلِّ مَا سأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّوا نِعْمَت اللَّهِ لا تحْصوهَا إِنَّ الانسنَ لَظلُومٌ كفَّارٌ (۳۴)
وَ ءَاتَاكُم مِّن كلِّ مَا سأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّوا نِعْمَت اللَّهِ لا تحْصوهَا إِنَّ الانسنَ لَظلُومٌ كفَّارٌ (۳۴)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۴ </center>
«'''ترجمه آيات'''»
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>


مگر نمى دانى كه خدا آسمان ها و زمين را به حق آفريد؟ اگر بخواهد، شما را مى برد و خلقى تازه مى آورد (۱۹)
مگر نمى دانى كه خدا آسمان ها و زمين را به حق آفريد؟ اگر بخواهد، شما را مى برد و خلقى تازه مى آورد (۱۹)
۱۳٬۸۰۸

ویرایش