گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۶}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۵: خط ۱۷:
اين آيات ، تعدادى ديگر از نعمتهاى الهى را بر مى شمارد، و سپس كلام را معطوف به سوى نتيجه اى مى كند كه آن نتيجه ، حق محض در مساله وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت ، و در مساله بعثت در قيامت ، و در
اين آيات ، تعدادى ديگر از نعمتهاى الهى را بر مى شمارد، و سپس كلام را معطوف به سوى نتيجه اى مى كند كه آن نتيجه ، حق محض در مساله وحدانيت خداى تعالى در ربوبيت ، و در مساله بعثت در قيامت ، و در
مساله نبوت و شرايع عينا مانند دسته قبلى آيات است كه در آنها نيز برداشت سخن بهمين منوال بود.
مساله نبوت و شرايع عينا مانند دسته قبلى آيات است كه در آنها نيز برداشت سخن بهمين منوال بود.
وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطونِ أُمَّهَتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شيْئاً ...
وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطونِ أُمَّهَتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شيْئاً ...
كلمه «'''امهات '''» جمع «'''ام : مادر'''» است و حرف «'''ها'''» در آن زائده است ، نظير كلمه «'''اهراقة : ريختن مايع '''» كه در اصل «'''اراقه '''» بوده ، البته جمع «'''ام '''» همانطور كه «'''امهات '''» مى آيد «'''امات '''» هم مى آيد. بعضى هم گفته اند «'''امهات '''» در انسان به كار مى رود و «'''امات '''» در غير انسان از حيوانات . و كلمه «'''افئدة '''» جمع قله «'''فؤ اد'''» است ، كه به معناى قلب و فهم است ، و براى اين كلمه جمع كثرتى ديده نشده .
كلمه «'''امهات '''» جمع «'''ام : مادر'''» است و حرف «'''ها'''» در آن زائده است ، نظير كلمه «'''اهراقة : ريختن مايع '''» كه در اصل «'''اراقه '''» بوده ، البته جمع «'''ام '''» همانطور كه «'''امهات '''» مى آيد «'''امات '''» هم مى آيد. بعضى هم گفته اند «'''امهات '''» در انسان به كار مى رود و «'''امات '''» در غير انسان از حيوانات . و كلمه «'''افئدة '''» جمع قله «'''فؤ اد'''» است ، كه به معناى قلب و فهم است ، و براى اين كلمه جمع كثرتى ديده نشده .
و اينكه فرمود: «'''و الله اخرجكم من بطون امهاتكم '''» اشاره است به تولد، و جمله «'''لا تعلمون شيئا'''» حال از ضمير خطاب است ، يعنى شما را از رحم هاى مادرانتان متولد كرد، در حالى كه شما از اين معلوماتى كه بعدا از طريق حس و خيال و عقل درك كرديد خالى بوديد.
و اينكه فرمود: «'''و الله اخرجكم من بطون امهاتكم '''» اشاره است به تولد، و جمله «'''لا تعلمون شيئا'''» حال از ضمير خطاب است ، يعنى شما را از رحم هاى مادرانتان متولد كرد، در حالى كه شما از اين معلوماتى كه بعدا از طريق حس و خيال و عقل درك كرديد خالى بوديد.
خط ۲۶: خط ۲۸:
<span id='link309'><span>
<span id='link309'><span>
==سبب حقيقى پرواز مرغان در هوا خداى تعالى است ==
==سبب حقيقى پرواز مرغان در هوا خداى تعالى است ==
أَ لَمْ يَرَوْا إِلى الطيْرِ مُسخَّرَتٍ فى جَوِّ السمَاءِ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلا اللَّهُ ...
أَ لَمْ يَرَوْا إِلى الطيْرِ مُسخَّرَتٍ فى جَوِّ السمَاءِ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلا اللَّهُ ...
در مجمع البيان گفته : كلمه «'''جو'''» به معناى هواى دور از زمين است . و بنا به گفته او معناى آيه چنين است : آيا به مرغان نمى نگرند كه چگونه در فضاى دور و در جو آسمان مسخر خدا هستند؟ آنگاه نتيجه اين نگريستن و تفكر را بيان نموده مى فرمايد: «'''ما يمسكهن الا الله '''»
در مجمع البيان گفته : كلمه «'''جو'''» به معناى هواى دور از زمين است . و بنا به گفته او معناى آيه چنين است : آيا به مرغان نمى نگرند كه چگونه در فضاى دور و در جو آسمان مسخر خدا هستند؟ آنگاه نتيجه اين نگريستن و تفكر را بيان نموده مى فرمايد: «'''ما يمسكهن الا الله '''»
در اينجا خداى تعالى سبب نگهدارى مرغان را در فضا منحصر به خود كرده با اينكه مى بينيم كه اسباب طبيعى نيز در پرواز مرغان در فضا مؤ ثرند، و از سوى ديگر مى دانيم كه خداى تعالى در كلام مجيدش ‍ ناموس عليت و معلوليت را تصديق نموده ، سببيت اسباب طبيعى را قبول دارد پس چگونه در مساله پرواز مرغان ، آن را انكار كرده است ؟.
در اينجا خداى تعالى سبب نگهدارى مرغان را در فضا منحصر به خود كرده با اينكه مى بينيم كه اسباب طبيعى نيز در پرواز مرغان در فضا مؤ ثرند، و از سوى ديگر مى دانيم كه خداى تعالى در كلام مجيدش ‍ ناموس عليت و معلوليت را تصديق نموده ، سببيت اسباب طبيعى را قبول دارد پس چگونه در مساله پرواز مرغان ، آن را انكار كرده است ؟.
خط ۴۲: خط ۴۴:
<span id='link311'><span>
<span id='link311'><span>
==ذكر نعمت خانه ، پوست و پشم و كرك و موى حيوان و... ==
==ذكر نعمت خانه ، پوست و پشم و كرك و موى حيوان و... ==
وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّن بُيُوتِكمْ سكَناً ...
وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّن بُيُوتِكمْ سكَناً ...
در مفردات گفته : «'''بيت '''» به معنى ماوراى آدمى در شب است ، چون وقتى مى گويند فلانى در فلانجا بيتوته كرد معنايش اينست كه يك شب در آنجا اقامت كرد، همچنانكه در باره روز مى گويند «'''ظل بالنهار'''» آنگاه گاهى به مسكن هم بيت مى گويند و جمع آن ، هم «'''ابيات '''» آمده و هم «'''بيوت '''»، ليكن بيوت بيشتر در خانه ها و ابيات بيشتر در شعر استعمال مى شود. و نيز (راغب ) گفته كلمه بيت ، هم به خانه هاى سنگى اطلاق مى شود، هم گلى ، هم پشمى ، و هم كركى ، اين بود مقدار حاجت ما از گفتار او.
در مفردات گفته : «'''بيت '''» به معنى ماوراى آدمى در شب است ، چون وقتى مى گويند فلانى در فلانجا بيتوته كرد معنايش اينست كه يك شب در آنجا اقامت كرد، همچنانكه در باره روز مى گويند «'''ظل بالنهار'''» آنگاه گاهى به مسكن هم بيت مى گويند و جمع آن ، هم «'''ابيات '''» آمده و هم «'''بيوت '''»، ليكن بيوت بيشتر در خانه ها و ابيات بيشتر در شعر استعمال مى شود. و نيز (راغب ) گفته كلمه بيت ، هم به خانه هاى سنگى اطلاق مى شود، هم گلى ، هم پشمى ، و هم كركى ، اين بود مقدار حاجت ما از گفتار او.
و كلمه سكن به معناى هر چيزى است كه انسان به وسيله آن سكونت يابد، و كلمه «'''ظعن '''» به معناى كوچ كردن و بر خلاف اقامت است و كلمه «'''صوف '''» پشم گوسفند را مى گويند، و كلمه «'''وبر'''» پشم شتر را، همچنانكه موى انسان را «'''شعر'''» و نيز پشم بز را هم شعر مى گويند، و «'''اثاث '''» به معناى متاع بسيار خانه است زيرا به يك قطعه از متاع خانه اثاث گفته نمى شود، در مجمع البيان مى گويد اثاث جمعى است كه واحد ندارد همچنانكه متاع نيز چنين است و متاع از اثاث عمومى تر است زيرا مطلق حوائج زندگى را هر چند مربوط به خانه نباشد متاع مى گويند.
و كلمه سكن به معناى هر چيزى است كه انسان به وسيله آن سكونت يابد، و كلمه «'''ظعن '''» به معناى كوچ كردن و بر خلاف اقامت است و كلمه «'''صوف '''» پشم گوسفند را مى گويند، و كلمه «'''وبر'''» پشم شتر را، همچنانكه موى انسان را «'''شعر'''» و نيز پشم بز را هم شعر مى گويند، و «'''اثاث '''» به معناى متاع بسيار خانه است زيرا به يك قطعه از متاع خانه اثاث گفته نمى شود، در مجمع البيان مى گويد اثاث جمعى است كه واحد ندارد همچنانكه متاع نيز چنين است و متاع از اثاث عمومى تر است زيرا مطلق حوائج زندگى را هر چند مربوط به خانه نباشد متاع مى گويند.
خط ۴۹: خط ۵۱:
- خانه هايى كه : «'''تستخفونها'''» يعنى سبكش مى شماريد و براى نقل و انتقالهاى خود اختصاصش مى دهيد در: «'''يوم ظعنكم '''» روز كوچ كردنتان و «'''يوم اقامتكم '''» در روز اقامتتان كه سفرى نداريد.
- خانه هايى كه : «'''تستخفونها'''» يعنى سبكش مى شماريد و براى نقل و انتقالهاى خود اختصاصش مى دهيد در: «'''يوم ظعنكم '''» روز كوچ كردنتان و «'''يوم اقامتكم '''» در روز اقامتتان كه سفرى نداريد.
و اينكه فرمود: «'''و من اصوافها و اوبارها و اشعارها'''» عطف است بر «'''من جلودها'''» و تقديرش «'''جعل لكم من اصوافها'''» : خدا قرار داد براى شما از پشمهاى آنها يعنى گوسفندان و «'''اوبارها'''» يعنى مال شتران و «'''اشعارها'''» يعنى مال بزها «'''اثاثا'''» اثاثى كه در خانه هايتان بكار ببريد و «'''متاعا'''» و متاعى كه از آن بهره مند شويد «'''الى حين '''» البته اين بهره مندى تا مدتى است محدود، بعضى گفته اند: اين قيد مدت محدود اشاره است به اينكه همه اين نعمتها فانى و از بين رفتنى است ، پس عاقل نبايد به خاطر اينها نعيم آخرت را از دست بدهد.
و اينكه فرمود: «'''و من اصوافها و اوبارها و اشعارها'''» عطف است بر «'''من جلودها'''» و تقديرش «'''جعل لكم من اصوافها'''» : خدا قرار داد براى شما از پشمهاى آنها يعنى گوسفندان و «'''اوبارها'''» يعنى مال شتران و «'''اشعارها'''» يعنى مال بزها «'''اثاثا'''» اثاثى كه در خانه هايتان بكار ببريد و «'''متاعا'''» و متاعى كه از آن بهره مند شويد «'''الى حين '''» البته اين بهره مندى تا مدتى است محدود، بعضى گفته اند: اين قيد مدت محدود اشاره است به اينكه همه اين نعمتها فانى و از بين رفتنى است ، پس عاقل نبايد به خاطر اينها نعيم آخرت را از دست بدهد.
وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَلاً ...
وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَلاً ...
اين دو ظرف ، يعنى ظرف «'''لكم '''» و ظرف «'''مما خلق '''» متعلقند به «'''جعل '''» و تعليق ظلال بر ما خلق براى اين است كه خود ظلال (سايه ها) امرى عدمى است و قابل خلق نيست ، مگر به تبع غير خودش ، و در عين اينكه خودش عدمى است همين وجود تبعيش خود يكى از نعمتهاى بزرگى است كه خداى تعالى بر انسان و ساير حيوانات و حتى نباتات انعام كرده ، بطورى كه نعمت بودن آن و استفاده انسان و حيوان و نبات از آن كمتر از استفاده اش از نور نيست ، زيرا اگر سايه نبود، يعنى سايه شب سايه درختان و سايه نباتها، و دائما نور و روشنى بود يك جاندار در روى زمين زنده نبود.
اين دو ظرف ، يعنى ظرف «'''لكم '''» و ظرف «'''مما خلق '''» متعلقند به «'''جعل '''» و تعليق ظلال بر ما خلق براى اين است كه خود ظلال (سايه ها) امرى عدمى است و قابل خلق نيست ، مگر به تبع غير خودش ، و در عين اينكه خودش عدمى است همين وجود تبعيش خود يكى از نعمتهاى بزرگى است كه خداى تعالى بر انسان و ساير حيوانات و حتى نباتات انعام كرده ، بطورى كه نعمت بودن آن و استفاده انسان و حيوان و نبات از آن كمتر از استفاده اش از نور نيست ، زيرا اگر سايه نبود، يعنى سايه شب سايه درختان و سايه نباتها، و دائما نور و روشنى بود يك جاندار در روى زمين زنده نبود.
«''' و جعل لكم من الجبال اكنانا'''» : كلمه «'''كن '''» به معناى چيزى است كه با آن چيز ديگرى پوشيده شود حتى پيراهن هم براى كسى كه آن راپوشد كن است و مقصود از «'''كن '''» كوهها و غارها و دخمه هاى آن است . «'''و جعل لكم سرابيل تقيكم الحر'''» - مقصود از «'''سرابيل '''»، پيراهنى است كه شما را از گرما حفظ كند.
«''' و جعل لكم من الجبال اكنانا'''» : كلمه «'''كن '''» به معناى چيزى است كه با آن چيز ديگرى پوشيده شود حتى پيراهن هم براى كسى كه آن راپوشد كن است و مقصود از «'''كن '''» كوهها و غارها و دخمه هاى آن است . «'''و جعل لكم سرابيل تقيكم الحر'''» - مقصود از «'''سرابيل '''»، پيراهنى است كه شما را از گرما حفظ كند.
خط ۵۸: خط ۶۰:
«'''و سرابيل تقيكم باسكم '''» - ظاهرا مراد از اين «'''سرابيل '''» كه از صدمه جنگ آدمى را نگه بدارد همانا زرهى است كه از آهن و نظاير آن ساخته مى شده .
«'''و سرابيل تقيكم باسكم '''» - ظاهرا مراد از اين «'''سرابيل '''» كه از صدمه جنگ آدمى را نگه بدارد همانا زرهى است كه از آهن و نظاير آن ساخته مى شده .
«'''كذلك يتم نعمته عليكم لعلكم تسلمون '''» - در اين جمله برايشان اتمام نعمتهايى را كه نام برده منت مى گذارد و نتيجه اى كه از اين همه انعام منظور بود اين بود كه در برابر خدا تسليم شوند آنهم با معرفت به اينكه ولى نعمتش در حقش كوتاهى نكرده بلكه نعمت را بر او تمام نموده جز تسليم در برابر اراده منعمش و استكبار نورزيدن ، انتظار و توقع نمى رود چون داند كه منعمش جز خير او را اراده نمى كند.
«'''كذلك يتم نعمته عليكم لعلكم تسلمون '''» - در اين جمله برايشان اتمام نعمتهايى را كه نام برده منت مى گذارد و نتيجه اى كه از اين همه انعام منظور بود اين بود كه در برابر خدا تسليم شوند آنهم با معرفت به اينكه ولى نعمتش در حقش كوتاهى نكرده بلكه نعمت را بر او تمام نموده جز تسليم در برابر اراده منعمش و استكبار نورزيدن ، انتظار و توقع نمى رود چون داند كه منعمش جز خير او را اراده نمى كند.
فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْك الْبَلَغُ الْمُبِينُ
فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْك الْبَلَغُ الْمُبِينُ
در مجمع البيان گفته : «'''بلاغ '''»، اسم و «'''تبليغ '''»، مصدر است همانند كلام و تكليم .
در مجمع البيان گفته : «'''بلاغ '''»، اسم و «'''تبليغ '''»، مصدر است همانند كلام و تكليم .
بعد از آنكه خداى سبحان از شمردن آنچه از نعمتهايش مى خواست ذكر كرد و از احتجاج به آنها فارغ گرديد بيان خود را با اين جمله ختم فرمود، كه مضمونش عتاب و ملامت و تهديد كفار، و متضمن ذكر وحدانيت در ربوبيت و نيز نبوت و معاد است ،
بعد از آنكه خداى سبحان از شمردن آنچه از نعمتهايش مى خواست ذكر كرد و از احتجاج به آنها فارغ گرديد بيان خود را با اين جمله ختم فرمود، كه مضمونش عتاب و ملامت و تهديد كفار، و متضمن ذكر وحدانيت در ربوبيت و نيز نبوت و معاد است ،
خط ۶۵: خط ۶۷:
در اين جمله علاوه بر بيان وظيفه آن جناب تسليت و دلجويى او نيز هست .
در اين جمله علاوه بر بيان وظيفه آن جناب تسليت و دلجويى او نيز هست .
معناى آيه : «'''يعرفون نعمة الله ثم ينكرونها و اكثر هم الكافرون '''»
معناى آيه : «'''يعرفون نعمة الله ثم ينكرونها و اكثر هم الكافرون '''»
يَعْرِفُونَ نِعْمَت اللَّهِ ثُمَّ يُنكرُونهَا وَ أَكثرُهُمُ الْكَفِرُونَ
يَعْرِفُونَ نِعْمَت اللَّهِ ثُمَّ يُنكرُونهَا وَ أَكثرُهُمُ الْكَفِرُونَ
«'''معرفت '''»، مقابل انكار است و مانند علم است كه در مقابل جهل قرار دارد و اين خود دليل بر اين است كه مراد از انكار (يعنى عدم معرفت ) لازم معناى آن است و آن عبارت است از انكار عملى ، يعنى به خدا و رسول و روز جزا ايمان نياوردن و يا انكار زبانى كردن با داشتن معرفت قبلى ، و اين هر دو محتمل است و ليكن از آنجا كه در جمله «'''و اكثرهم الكافرون '''» انكار را اختصاص به اكثر ايشان داده پس تنها بايد معناى اولى مراد باشد.
«'''معرفت '''»، مقابل انكار است و مانند علم است كه در مقابل جهل قرار دارد و اين خود دليل بر اين است كه مراد از انكار (يعنى عدم معرفت ) لازم معناى آن است و آن عبارت است از انكار عملى ، يعنى به خدا و رسول و روز جزا ايمان نياوردن و يا انكار زبانى كردن با داشتن معرفت قبلى ، و اين هر دو محتمل است و ليكن از آنجا كه در جمله «'''و اكثرهم الكافرون '''» انكار را اختصاص به اكثر ايشان داده پس تنها بايد معناى اولى مراد باشد.
و اينكه بجاى «'''اكثرهم كافرون '''» فرمود: «'''و اكثرهم الكافرون '''» و لام بر سر كافر آورد دليل بر اين است كه كافران نامبرده كفران نعمتهاى الهى و يا به قرآن و به توحيدى كه نعمتها بر آن دلالت دارند و يا كفران به توحيد و غير آن را به حد كمال رسانيده بودند چون معناى «'''اكثرهم الكافرون '''» «'''اكثرهم كاملون فى كفرهم '''» است زيرا علاوه بر كفر و جحودشان عناد و لجاجت هم مى كردند و از راه خدا جلوگيرى مى نمودند.
و اينكه بجاى «'''اكثرهم كافرون '''» فرمود: «'''و اكثرهم الكافرون '''» و لام بر سر كافر آورد دليل بر اين است كه كافران نامبرده كفران نعمتهاى الهى و يا به قرآن و به توحيدى كه نعمتها بر آن دلالت دارند و يا كفران به توحيد و غير آن را به حد كمال رسانيده بودند چون معناى «'''اكثرهم الكافرون '''» «'''اكثرهم كاملون فى كفرهم '''» است زيرا علاوه بر كفر و جحودشان عناد و لجاجت هم مى كردند و از راه خدا جلوگيرى مى نمودند.
خط ۸۳: خط ۸۵:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۵۹ </center>
و باعث مى شود كه انسان آن نعمت را در راه مرضات خداى تعالى مصرف نمايد، شخصى كه ايمان به خدا و رسولش دارد هر دو نعمت را دارد، هم جسمانيش را و هم روحانيش را، ولى كافر به يك نعمت ، منعم است ، آنهم نعمت مادى و دنيوى است و از ديگرى محروم است ، در كلام خداى سبحان شواهد زيادى بر اين دو اعتبار هست پس نمى توان سخن جبريان را پذيرفت و گفت كه خدا بر كافران هيچ نعمتى نداده .
و باعث مى شود كه انسان آن نعمت را در راه مرضات خداى تعالى مصرف نمايد، شخصى كه ايمان به خدا و رسولش دارد هر دو نعمت را دارد، هم جسمانيش را و هم روحانيش را، ولى كافر به يك نعمت ، منعم است ، آنهم نعمت مادى و دنيوى است و از ديگرى محروم است ، در كلام خداى سبحان شواهد زيادى بر اين دو اعتبار هست پس نمى توان سخن جبريان را پذيرفت و گفت كه خدا بر كافران هيچ نعمتى نداده .
وَ يَوْمَ نَبْعَث مِن كلِّ أُمَّةٍ شهِيداً ثُمَّ لا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كفَرُوا وَ لا هُمْ يُستَعْتَبُونَ
وَ يَوْمَ نَبْعَث مِن كلِّ أُمَّةٍ شهِيداً ثُمَّ لا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كفَرُوا وَ لا هُمْ يُستَعْتَبُونَ
در مجمع البيان از زجاج نقل مى كند كه گفته : «'''عتب '''» به معناى غضب و حزن است ، وقتى گفته مى شود: فلانى بر فلانى عتب كرد معنايش اين است كه غم او را خورد، و اگر برگردد و دلجوئيش كند مى گويند «'''عاتبه '''»، و اسم اين ماده «'''عتبى '''» است ، يعنى برگشتن معتوب عليه به چيزى كه مايه رضايت عاتب باشد، و كلمه «'''استعتب '''» به معناى «'''از او خواست كه دلجوئى كند'''» ميباشد، اين بود نقل كلام زجاج .
در مجمع البيان از زجاج نقل مى كند كه گفته : «'''عتب '''» به معناى غضب و حزن است ، وقتى گفته مى شود: فلانى بر فلانى عتب كرد معنايش اين است كه غم او را خورد، و اگر برگردد و دلجوئيش كند مى گويند «'''عاتبه '''»، و اسم اين ماده «'''عتبى '''» است ، يعنى برگشتن معتوب عليه به چيزى كه مايه رضايت عاتب باشد، و كلمه «'''استعتب '''» به معناى «'''از او خواست كه دلجوئى كند'''» ميباشد، اين بود نقل كلام زجاج .
<span id='link316'><span>
<span id='link316'><span>
خط ۱۰۱: خط ۱۰۳:
<span id='link318'><span>
<span id='link318'><span>
==در عذاب ظالمان در آخرت تخفيف و تاءخيرى نيست ==
==در عذاب ظالمان در آخرت تخفيف و تاءخيرى نيست ==
وَ إِذَا رَءَا الَّذِينَ ظلَمُوا الْعَذَاب فَلا يخَفَّف عَنهُمْ وَ لا هُمْ يُنظرُونَ
وَ إِذَا رَءَا الَّذِينَ ظلَمُوا الْعَذَاب فَلا يخَفَّف عَنهُمْ وَ لا هُمْ يُنظرُونَ
آيه قبلى در حقيقت در مقام فرق ميان روز جزاء يعنى روز قيامت با ساير ظروف جزاء در دنيا بوده و حتى فرمود: «'''جزاى روز قيامت مانند جزاهاى دنيا نيست كه با عذر خواهى و يا استعتاب تغيير بپذيرد'''»، ولى اين آيه در مقام بيان فرق ميان عذاب آن روز با عذابهاى دنيوى است ، كه گريبانگير ستمكاران مى شود، زيرا عذابهاى دنيايى ستمكاران ، هم تخفيف پذير است و هم تاخيرپذير، ولى عذاب قيامت نه تخفيف مى پذيرد و نه تاخير. پس اينكه فرمود: «'''و اذا راى الذين ظلموا العذاب '''» و نفرمود: «'''الذين كفروا'''» براى اين بود كه به علت و ملاك حكم ، اشاره كرده باشد، و مقصود از «'''ديدن عذاب '''»، بطورى كه از سياق بر مى آيد اشراف عذاب به ايشان و اشراف ايشان به عذاب بعد از رسيدگى به حساب است ، و مقصود از «'''عذاب '''»، عذاب روز قيامت است كه همان شكنجه به آتش است . و معناى آيه (و خدا داناتر است ) اين است كه وقتى به حسابشان رسيدگى شد، و حكم عذاب صادر گرديد، و نزديك آتش شدند، و آن را مشاهده كردند ديگر خلاصى برايشان نيست ، و ديگر نه تخفيفى دارند و نه مهلتى .
آيه قبلى در حقيقت در مقام فرق ميان روز جزاء يعنى روز قيامت با ساير ظروف جزاء در دنيا بوده و حتى فرمود: «'''جزاى روز قيامت مانند جزاهاى دنيا نيست كه با عذر خواهى و يا استعتاب تغيير بپذيرد'''»، ولى اين آيه در مقام بيان فرق ميان عذاب آن روز با عذابهاى دنيوى است ، كه گريبانگير ستمكاران مى شود، زيرا عذابهاى دنيايى ستمكاران ، هم تخفيف پذير است و هم تاخيرپذير، ولى عذاب قيامت نه تخفيف مى پذيرد و نه تاخير. پس اينكه فرمود: «'''و اذا راى الذين ظلموا العذاب '''» و نفرمود: «'''الذين كفروا'''» براى اين بود كه به علت و ملاك حكم ، اشاره كرده باشد، و مقصود از «'''ديدن عذاب '''»، بطورى كه از سياق بر مى آيد اشراف عذاب به ايشان و اشراف ايشان به عذاب بعد از رسيدگى به حساب است ، و مقصود از «'''عذاب '''»، عذاب روز قيامت است كه همان شكنجه به آتش است . و معناى آيه (و خدا داناتر است ) اين است كه وقتى به حسابشان رسيدگى شد، و حكم عذاب صادر گرديد، و نزديك آتش شدند، و آن را مشاهده كردند ديگر خلاصى برايشان نيست ، و ديگر نه تخفيفى دارند و نه مهلتى .
وَ إِذَا رَءَا الَّذِينَ أَشرَكُوا شرَكاءَهُمْ ...
وَ إِذَا رَءَا الَّذِينَ أَشرَكُوا شرَكاءَهُمْ ...
داستان روز قيامت را همچنان ادامه مى دهد و مراد از «'''الذين اشركوا'''» در عرف قرآن ، پرستندگان اصنام و اوثانند، و همين خود قرينه است بر اينكه مراد از كلمه «'''شركاءهم '''» كسانيند كه براى خدا شريك گرفته بودند، و به افتراء ايشان شركاى خدا بودند، ذيل آيه بعدى نيز بر اين معنا دلالت دارد.
داستان روز قيامت را همچنان ادامه مى دهد و مراد از «'''الذين اشركوا'''» در عرف قرآن ، پرستندگان اصنام و اوثانند، و همين خود قرينه است بر اينكه مراد از كلمه «'''شركاءهم '''» كسانيند كه براى خدا شريك گرفته بودند، و به افتراء ايشان شركاى خدا بودند، ذيل آيه بعدى نيز بر اين معنا دلالت دارد.
و اگر بجاى اينكه بفرمايد شركاى خدا، فرمود «'''شركاى ايشان '''» براى اين بود كه به اين وسيله دلالت كند بر اينكه بتها و خدايان دروغين ايشان با خدا شركت واقعى ندارند،
و اگر بجاى اينكه بفرمايد شركاى خدا، فرمود «'''شركاى ايشان '''» براى اين بود كه به اين وسيله دلالت كند بر اينكه بتها و خدايان دروغين ايشان با خدا شركت واقعى ندارند،
خط ۱۱۴: خط ۱۱۶:
<span id='link319'><span>
<span id='link319'><span>
==مشركين در روز قيامت تسليم خدا مى شوند ==
==مشركين در روز قيامت تسليم خدا مى شوند ==
وَ أَلْقَوْا إِلى اللَّهِ يَوْمَئذٍ السلَمَ وَ ضلَّ عَنْهُم مَّا كانُوا يَفْترُونَ
وَ أَلْقَوْا إِلى اللَّهِ يَوْمَئذٍ السلَمَ وَ ضلَّ عَنْهُم مَّا كانُوا يَفْترُونَ
كلمه «'''سلم '''» به معناى اسلام و استسلام است ، و گويا خواسته است با تعبير به القاء سلم اشاره كند به اينكه علاوه بر تسليم و خضوع مقهوريت به قهر الهى هم خواهند داشت .
كلمه «'''سلم '''» به معناى اسلام و استسلام است ، و گويا خواسته است با تعبير به القاء سلم اشاره كند به اينكه علاوه بر تسليم و خضوع مقهوريت به قهر الهى هم خواهند داشت .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۳ </center>
و ضمير «'''القوا'''» به قرينه جمله «'''و ضل عنهم ما كانوا يفترون '''» به «'''الذين اشركوا'''» بر مى گردد، و بنا بر اين مراد اينست كه مشركين در روز قيامت تسليم خدا مى شوند، در حالى كه هر چه در دنيا به اسلام دعوت شدند استكبار مى كردند.
و ضمير «'''القوا'''» به قرينه جمله «'''و ضل عنهم ما كانوا يفترون '''» به «'''الذين اشركوا'''» بر مى گردد، و بنا بر اين مراد اينست كه مشركين در روز قيامت تسليم خدا مى شوند، در حالى كه هر چه در دنيا به اسلام دعوت شدند استكبار مى كردند.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۶}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش