گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۳۱: خط ۳۳:
سستترين وجه از دو وجه گذشته وجهى است كه بعضى ذكر كرده و گفته اند: كلمه «'''من '''» در «'''من اوزار الذين ...'''» زائده و يا بيانيه است . ولى خواننده خود بى وجهى آن را مى داند.
سستترين وجه از دو وجه گذشته وجهى است كه بعضى ذكر كرده و گفته اند: كلمه «'''من '''» در «'''من اوزار الذين ...'''» زائده و يا بيانيه است . ولى خواننده خود بى وجهى آن را مى داند.
و اگر در جمله «'''يضلونهم '''» قيد «'''بغير علم '''» را آورد براى اين بود كه دلالت كند بر اينكه كسانى كه بدست مشركين گمراه شدند، و فريب گفته آنان را كه گفتند «'''اساطير الاولين '''» خوردند فريب خوردنى بى دليل بوده و بدون دليل از آنان پيروى كردند، پس گويندگان اين سخن ائمه ضلال بودند، و گمراهان ، مقلدين و اتباع ايشان ، و خداوند در توبيخ و تقبيح هر دو طائفه فرمود: «'''الا ساء ما يزرون '''».
و اگر در جمله «'''يضلونهم '''» قيد «'''بغير علم '''» را آورد براى اين بود كه دلالت كند بر اينكه كسانى كه بدست مشركين گمراه شدند، و فريب گفته آنان را كه گفتند «'''اساطير الاولين '''» خوردند فريب خوردنى بى دليل بوده و بدون دليل از آنان پيروى كردند، پس گويندگان اين سخن ائمه ضلال بودند، و گمراهان ، مقلدين و اتباع ايشان ، و خداوند در توبيخ و تقبيح هر دو طائفه فرمود: «'''الا ساء ما يزرون '''».
قَدْ مَكرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتى اللَّهُ بُنْيَنَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ ...
قَدْ مَكرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتى اللَّهُ بُنْيَنَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ ...
اتيان خداى تعالى بنيان ايشان را «'''از قواعد'''» به معناى اين است كه امر او بعد از آنكه حاضر نبوده حاضر شود، و اين تعبير در كلام عرب شايع است ، و «'''خرور سقف '''» به معناى سقوط و فرو ريختن آن است .
اتيان خداى تعالى بنيان ايشان را «'''از قواعد'''» به معناى اين است كه امر او بعد از آنكه حاضر نبوده حاضر شود، و اين تعبير در كلام عرب شايع است ، و «'''خرور سقف '''» به معناى سقوط و فرو ريختن آن است .
و ظاهرا آنطور كه سياق اشعار دارد جمله «'''فاتى الله بنيانهم من القواعد فخر عليهم السقف من فوقهم '''» كنايه است از ابطال كيد و افساد مكر ايشان از راهى كه خود آنان انتظارش را نداشتند، مثل كسى كه مى ترسد از جلو او را بزنند، و همه حواسش جمع پيش رويش است ، ناگهان دشمن از پشت سر بر او وارد مى شود خداوند هم بنيان مكر ايشان را از پايه منهدم مى كند، در حالى كه آنان حواسشان جمع بالاى سر و ناحيه سقف است ، ناگهان بينند كه سقف بر سرشان فرو ريخت ، اما نه اينكه سقف را خراب كرده باشند، بلكه پايه را از زير سقف بكشند.
و ظاهرا آنطور كه سياق اشعار دارد جمله «'''فاتى الله بنيانهم من القواعد فخر عليهم السقف من فوقهم '''» كنايه است از ابطال كيد و افساد مكر ايشان از راهى كه خود آنان انتظارش را نداشتند، مثل كسى كه مى ترسد از جلو او را بزنند، و همه حواسش جمع پيش رويش است ، ناگهان دشمن از پشت سر بر او وارد مى شود خداوند هم بنيان مكر ايشان را از پايه منهدم مى كند، در حالى كه آنان حواسشان جمع بالاى سر و ناحيه سقف است ، ناگهان بينند كه سقف بر سرشان فرو ريخت ، اما نه اينكه سقف را خراب كرده باشند، بلكه پايه را از زير سقف بكشند.
بنا بر اين ، جمله «'''فاتيهم العذاب من حيث لا يشعرون '''» عطف تفسيرى براى جمله «'''فاتى الله بنيانهم ...'''» است و مقصود از عذاب دنيوى است . و در آيه شريفه مشركين را كه با خدا و رسول مكر مى كرده اند تهديد نموده خاطر نشان مى سازد كه خدا با مكر كنندگان قبل از ايشان چه معامله اى كرده است ، و بر سر امتهاى مستكبر گذشته چه آورده و چگونه مكر ايشان را به خود آنان برگردانيده است .
بنا بر اين ، جمله «'''فاتيهم العذاب من حيث لا يشعرون '''» عطف تفسيرى براى جمله «'''فاتى الله بنيانهم ...'''» است و مقصود از عذاب دنيوى است . و در آيه شريفه مشركين را كه با خدا و رسول مكر مى كرده اند تهديد نموده خاطر نشان مى سازد كه خدا با مكر كنندگان قبل از ايشان چه معامله اى كرده است ، و بر سر امتهاى مستكبر گذشته چه آورده و چگونه مكر ايشان را به خود آنان برگردانيده است .
ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَمَةِ يخْزِيهِمْ وَ يَقُولُ أَيْنَ شرَكاءِى الَّذِينَ كُنتُمْ تُشقُّونَ فِيهِمْ
ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَمَةِ يخْزِيهِمْ وَ يَقُولُ أَيْنَ شرَكاءِى الَّذِينَ كُنتُمْ تُشقُّونَ فِيهِمْ
كلمه «'''يخزيهم '''» از «'''خزى '''» است و آن بنا بر آنچه كه راغب ذكر كرده ذلت و خوارى است كه صاحبش از دارا بودن آن شرمنده شود، و كلمه «'''تشاقون '''» از «'''شاقه '''» و آن از ماده شقق است كه در لغت به معناى قطع و جدا كردن مقدارى از هر چيز است ، و اصطلاحا به معناى مخاصمه و دشمنى و اختلاف كسى است كه نبايد اختلاف كند و بايد دوستى و اتفاق بنمايد،
كلمه «'''يخزيهم '''» از «'''خزى '''» است و آن بنا بر آنچه كه راغب ذكر كرده ذلت و خوارى است كه صاحبش از دارا بودن آن شرمنده شود، و كلمه «'''تشاقون '''» از «'''شاقه '''» و آن از ماده شقق است كه در لغت به معناى قطع و جدا كردن مقدارى از هر چيز است ، و اصطلاحا به معناى مخاصمه و دشمنى و اختلاف كسى است كه نبايد اختلاف كند و بايد دوستى و اتفاق بنمايد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۰ </center>
پس مشاقه مشركين در شركاءشان به معناى اختلاف آنان با اهل توحيد است با اينكه امت واحدى هستند كه خدا همگيشان را بر فطرت توحيد و دين حق خلق كرده و اين مشاقه كنندگان با مؤ منين ، مخاصمه مى كنند و خود را از ايشان جدا مى سازند. و معناى آيه اين است كه خداى سبحان بزودى در روز قيامت ايشان را به عذاب شرم آور مبتلا نموده ، از ايشان مى پرسد: پس كجايند آن شريكان من كه بر سر آنها با اهل حق دشمنى مى كرديد و در دين فطرت اختلاف مى انداختيد؟
پس مشاقه مشركين در شركاءشان به معناى اختلاف آنان با اهل توحيد است با اينكه امت واحدى هستند كه خدا همگيشان را بر فطرت توحيد و دين حق خلق كرده و اين مشاقه كنندگان با مؤ منين ، مخاصمه مى كنند و خود را از ايشان جدا مى سازند. و معناى آيه اين است كه خداى سبحان بزودى در روز قيامت ايشان را به عذاب شرم آور مبتلا نموده ، از ايشان مى پرسد: پس كجايند آن شريكان من كه بر سر آنها با اهل حق دشمنى مى كرديد و در دين فطرت اختلاف مى انداختيد؟
قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْى الْيَوْمَ وَ السوءَ عَلى الْكفِرِينَ
قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْى الْيَوْمَ وَ السوءَ عَلى الْكفِرِينَ
<span id='link231'><span>
<span id='link231'><span>
==مقصود از كسانى كه علم داده شده اند در آيه :«'''==
==مقصود از كسانى كه علم داده شده اند در آيه :«'''==
خط ۴۸: خط ۵۰:
جواب مى گوييم اينكه ما گفتيم : «'''خصوص آيه مورد بحث راجع به معصومين است '''»، استفاده اى بود كه با كمك مقام از آيه كرديم نه اينكه لفظ «'''الذين اوتوا العلم '''» به معناى معصومين فقط باشد، تا لازمه اش ‍ اين شود كه هر جاى قرآن اين تعبير آمده باشد به آن معنا بوده باشد.
جواب مى گوييم اينكه ما گفتيم : «'''خصوص آيه مورد بحث راجع به معصومين است '''»، استفاده اى بود كه با كمك مقام از آيه كرديم نه اينكه لفظ «'''الذين اوتوا العلم '''» به معناى معصومين فقط باشد، تا لازمه اش ‍ اين شود كه هر جاى قرآن اين تعبير آمده باشد به آن معنا بوده باشد.
و اما اينكه گفتند: مراد از «'''الذين اوتوا العلم '''» تنها انبياء و يا انبياء و مؤ منينى است كه در دنيا به دلائل توحيد عالم شدند، و يا مراد از آن ، مؤ منين به تنهايى و يا ملائكه است ، گفته هايى است كه در آيه شريفه ، دليلى بر هيچ يك از آنها نيست .
و اما اينكه گفتند: مراد از «'''الذين اوتوا العلم '''» تنها انبياء و يا انبياء و مؤ منينى است كه در دنيا به دلائل توحيد عالم شدند، و يا مراد از آن ، مؤ منين به تنهايى و يا ملائكه است ، گفته هايى است كه در آيه شريفه ، دليلى بر هيچ يك از آنها نيست .
الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَئكَةُ ظالِمِى أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السلَمَ ...
الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَئكَةُ ظالِمِى أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السلَمَ ...
ظاهرا اين جمله تفسير كلمه «'''كافرين '''»است كه در آخر آيه قبلى قرار داشت ، همچنانكه جمله آينده كه مى فرمايد: «'''الذين تتوفيهم الملائكة طيبين ...'''» تفسير است براى كلمه «'''متقين '''» كه در آخر آيه قبل آن قرار گرفته است . و لازمه اينكه گفتيم تفسير كلمه كافرين است اين نيست كه تتمه گفتار «'''الذين اوتوا العلم '''» باشد تا كسى بگويد در اين صورت نظم كلام مختل مى شود، زيرا لازمه اش اين است كه نامبردگان در «'''الذين اوتوا العلم '''» اول گفته باشند كه امروز خزى و سوء بر كافرين است آنگاه بجاى اينكه در باره كافرين بگويند: «'''الذين تتوفيهم الملائكة : آنهايى كه ملائكه جانشان را گرفته '''» گفته باشند. «'''الذين تتوفيهم الملائكة : آنهايى كه ملائكه جانشان را مى گيرند'''».
ظاهرا اين جمله تفسير كلمه «'''كافرين '''»است كه در آخر آيه قبلى قرار داشت ، همچنانكه جمله آينده كه مى فرمايد: «'''الذين تتوفيهم الملائكة طيبين ...'''» تفسير است براى كلمه «'''متقين '''» كه در آخر آيه قبل آن قرار گرفته است . و لازمه اينكه گفتيم تفسير كلمه كافرين است اين نيست كه تتمه گفتار «'''الذين اوتوا العلم '''» باشد تا كسى بگويد در اين صورت نظم كلام مختل مى شود، زيرا لازمه اش اين است كه نامبردگان در «'''الذين اوتوا العلم '''» اول گفته باشند كه امروز خزى و سوء بر كافرين است آنگاه بجاى اينكه در باره كافرين بگويند: «'''الذين تتوفيهم الملائكة : آنهايى كه ملائكه جانشان را گرفته '''» گفته باشند. «'''الذين تتوفيهم الملائكة : آنهايى كه ملائكه جانشان را مى گيرند'''».
كلمه «'''سلم '''» در جمله «'''فالقوا السلم '''» به معناى استسلام و خضوع و انقياد است ، و ضمير جمع در «'''القوا'''» به كافرين برمى گردد و معناى آيه چنين است كه : كافران همان كسانى هستند كه ملائكه جانهايشان راگيرند در حالى كه سرگرم ظلم و كفر خويشند ناگهان تسليم گشته خضوع و انقياد پيش مى گيرند، و چنين وانمود مى كنند كه هيچ كار زشتى نكرده اند، ولى در همان حال مرگ ، گفتارشان رد شده و تكذيب مى شوند و به ايشان گفته شود: آرى ، شما چنين و چنان كرديد اما خدا به آنچه مى كرديد قبل از اينكه به اين ورطه يعنى مرگ بيفتيد آگاه بود.
كلمه «'''سلم '''» در جمله «'''فالقوا السلم '''» به معناى استسلام و خضوع و انقياد است ، و ضمير جمع در «'''القوا'''» به كافرين برمى گردد و معناى آيه چنين است كه : كافران همان كسانى هستند كه ملائكه جانهايشان راگيرند در حالى كه سرگرم ظلم و كفر خويشند ناگهان تسليم گشته خضوع و انقياد پيش مى گيرند، و چنين وانمود مى كنند كه هيچ كار زشتى نكرده اند، ولى در همان حال مرگ ، گفتارشان رد شده و تكذيب مى شوند و به ايشان گفته شود: آرى ، شما چنين و چنان كرديد اما خدا به آنچه مى كرديد قبل از اينكه به اين ورطه يعنى مرگ بيفتيد آگاه بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۲ </center>
فَادْخُلُوا أَبْوَب جَهَنَّمَ خَلِدِينَ فِيهَا فَلَبِئْس مَثْوَى الْمُتَكَبرِينَ
فَادْخُلُوا أَبْوَب جَهَنَّمَ خَلِدِينَ فِيهَا فَلَبِئْس مَثْوَى الْمُتَكَبرِينَ
خطاب در اين آيه هم مانند خطاب در آيه «'''ان الخزى اليوم و السوء على الكافرين '''»، و در آيه «'''الذين تتوفيهم الملائكة '''» به مجموع كافرين است ، نه يك يك آنان ، و بنا بر اين ، برگشت معناى آيه مورد بحث نظير اين مى شود كه مثلا بگوييم : «'''تا يك يك شما از درى از درهاى جهنم كه مناسب كرده هايتان است وارد شويد'''»، نه اينكه معنايش اين باشد كه : «'''هر يك از شما از همه درهاى جهنم ، و يا از چند تاى آن واردشويد'''»، تا بگويى معناى صحيحى نيست ، و ما در تفسير آيه «'''لها سبعة ابواب لكل باب منهم جزء مقسوم '''» در معناى چند در داشتن جهنم بحثى گذرانديم .
خطاب در اين آيه هم مانند خطاب در آيه «'''ان الخزى اليوم و السوء على الكافرين '''»، و در آيه «'''الذين تتوفيهم الملائكة '''» به مجموع كافرين است ، نه يك يك آنان ، و بنا بر اين ، برگشت معناى آيه مورد بحث نظير اين مى شود كه مثلا بگوييم : «'''تا يك يك شما از درى از درهاى جهنم كه مناسب كرده هايتان است وارد شويد'''»، نه اينكه معنايش اين باشد كه : «'''هر يك از شما از همه درهاى جهنم ، و يا از چند تاى آن واردشويد'''»، تا بگويى معناى صحيحى نيست ، و ما در تفسير آيه «'''لها سبعة ابواب لكل باب منهم جزء مقسوم '''» در معناى چند در داشتن جهنم بحثى گذرانديم .
مقصود از متكبرين همان مستكبرينند، به اين معنا كه مصداقا هر دو يكى هستند، هر چند كه عنايت لفظى در آن دو مختلف است ، يكجا اقتضاءكند آنطور تعبير شود ، و يكجا اينطور، مانند مسلم و مستسلم ، كه از نظر مصداق يكى هستند پس مستكبر، آن كسى است كه براى خود طلب بزرگى مى كند و آن خواسته را از قوه به فعليت و از دل به خارج در مى آورد، و متكبر آن كسى است كه تكبر را براى خود قبول كرده آن را براى خود صفتى مى سازد.
مقصود از متكبرين همان مستكبرينند، به اين معنا كه مصداقا هر دو يكى هستند، هر چند كه عنايت لفظى در آن دو مختلف است ، يكجا اقتضاءكند آنطور تعبير شود ، و يكجا اينطور، مانند مسلم و مستسلم ، كه از نظر مصداق يكى هستند پس مستكبر، آن كسى است كه براى خود طلب بزرگى مى كند و آن خواسته را از قوه به فعليت و از دل به خارج در مى آورد، و متكبر آن كسى است كه تكبر را براى خود قبول كرده آن را براى خود صفتى مى سازد.
معناى آيه : «'''قيل للذين اتقوا ماذا انزل اليكم قالوا خيرا'''» و مراد از «'''الذين اتقوا'''»
معناى آيه : «'''قيل للذين اتقوا ماذا انزل اليكم قالوا خيرا'''» و مراد از «'''الذين اتقوا'''»
وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَا ذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَيراً ...
وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَا ذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَيراً ...
در اين جمله مردمان با تقوا كه در دنيا چنين وصفى داشتند مسؤ ول قرار گرفته اند، و اينكه گفتيم : «'''الذين اتقوا'''» دارندگان اين صفت بوده و تقوا وصف استمرارى ايشان است ، دليلش هم اين است كه در آخرين آيه و در آيه بعدى ، تقوا را صفت استمرارى آنان گرفته و از ايشان به متقين تعبير فرموده است ، پس مى توان گفت : مسؤ ولين از ميان مردم با تقوا در اين آيه آن عده اى هستند كه در تقوا و ايمان ، كامل و برجسته شده اند، همچنانكه مسؤ ولين از آن طائفه ديگر نيز شرار و كملين كفر هستند.
در اين جمله مردمان با تقوا كه در دنيا چنين وصفى داشتند مسؤ ول قرار گرفته اند، و اينكه گفتيم : «'''الذين اتقوا'''» دارندگان اين صفت بوده و تقوا وصف استمرارى ايشان است ، دليلش هم اين است كه در آخرين آيه و در آيه بعدى ، تقوا را صفت استمرارى آنان گرفته و از ايشان به متقين تعبير فرموده است ، پس مى توان گفت : مسؤ ولين از ميان مردم با تقوا در اين آيه آن عده اى هستند كه در تقوا و ايمان ، كامل و برجسته شده اند، همچنانكه مسؤ ولين از آن طائفه ديگر نيز شرار و كملين كفر هستند.
پس اينكه بعضى گفته اند: مراد از اين كلمه مطلق مؤ منين هستند كه از شرك ، تقوا ورزيده اند و يا حد اكثر از بعضى از گناهان هم پرهيز كرده اند كلام صحيحى نيست . و اينكه از قول مسؤ ولين ، حكايت كرد كه در جواب سائل گفتند «'''خيرا'''»، معنايش اين است كه خدا خير نازل كرده ، چون قرآنى نازل كرده ،
پس اينكه بعضى گفته اند: مراد از اين كلمه مطلق مؤ منين هستند كه از شرك ، تقوا ورزيده اند و يا حد اكثر از بعضى از گناهان هم پرهيز كرده اند كلام صحيحى نيست . و اينكه از قول مسؤ ولين ، حكايت كرد كه در جواب سائل گفتند «'''خيرا'''»، معنايش اين است كه خدا خير نازل كرده ، چون قرآنى نازل كرده ،
خط ۷۵: خط ۷۷:
پس اين آيه همانطور كه ملاحظه مى فرماييد متقين را به پاكى و تخلص از آلودگى به ظلم توصيف نموده ، و به ايشان وعده امنيت و راهنمايى بسوى بهشت مى دهد، پس در نتيجه برگشت معنايش به اين آيه است كه مى فرمايد: «'''الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون '''».
پس اين آيه همانطور كه ملاحظه مى فرماييد متقين را به پاكى و تخلص از آلودگى به ظلم توصيف نموده ، و به ايشان وعده امنيت و راهنمايى بسوى بهشت مى دهد، پس در نتيجه برگشت معنايش به اين آيه است كه مى فرمايد: «'''الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون '''».
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از طيب ، در آيه شريفه پاكى از پليدى شرك است . بعضى ديگر به پاكى گفتار و كردار تفسيرش كرده اند. ولى اكثر مفسرين بر آنند كه به طهارت از آلودگى گناهان تفسيرش كنند، و تو خواننده عزيز با دقت در آنچه گذرانديم مى فهمى كه هيچ يك از اين تفسيرها خالى از مسامحه و سهل انگارى نيست .
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از طيب ، در آيه شريفه پاكى از پليدى شرك است . بعضى ديگر به پاكى گفتار و كردار تفسيرش كرده اند. ولى اكثر مفسرين بر آنند كه به طهارت از آلودگى گناهان تفسيرش كنند، و تو خواننده عزيز با دقت در آنچه گذرانديم مى فهمى كه هيچ يك از اين تفسيرها خالى از مسامحه و سهل انگارى نيست .
هَلْ يَنظرُونَ إِلا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَئكةُ أَوْ يَأْتىَ أَمْرُ رَبِّك كَذَلِك فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ...
هَلْ يَنظرُونَ إِلا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَئكةُ أَوْ يَأْتىَ أَمْرُ رَبِّك كَذَلِك فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ...
در اينجا به داستان مستكبرين از مشركين برگشته پاره اى از اقوال و افعالشان را ذكر نموده و وضعشان را با طاغيان از امتهاى گذشته و مال امر آنان مقايسه مى كند. «'''هل ينظرون الا ان تاتيهم الملائكة او ياتى امر ربك '''» - سياق آيه و مخصوصا داستان عذابى كه در آيه بعدى آن است ظهور در اين دارد كه آيه در مقام تهديد است ، و بنا بر اين ، مراد از آمدن ملائكه ، نازل شدن آنان براى عذاب استيصال و خانمان برانداز است ، و خلاصه در مقام بيان مطلبى است كه امثال آيه «'''ما ننزل الملائكة الا بالحق و ما كانوا اذا منظرين '''» در مقام بيان آنند، و مقصود از اتيان امر رب تعالى ، قيام قيامت و فصل قضاء و انتقام الهى از ايشان است .
در اينجا به داستان مستكبرين از مشركين برگشته پاره اى از اقوال و افعالشان را ذكر نموده و وضعشان را با طاغيان از امتهاى گذشته و مال امر آنان مقايسه مى كند. «'''هل ينظرون الا ان تاتيهم الملائكة او ياتى امر ربك '''» - سياق آيه و مخصوصا داستان عذابى كه در آيه بعدى آن است ظهور در اين دارد كه آيه در مقام تهديد است ، و بنا بر اين ، مراد از آمدن ملائكه ، نازل شدن آنان براى عذاب استيصال و خانمان برانداز است ، و خلاصه در مقام بيان مطلبى است كه امثال آيه «'''ما ننزل الملائكة الا بالحق و ما كانوا اذا منظرين '''» در مقام بيان آنند، و مقصود از اتيان امر رب تعالى ، قيام قيامت و فصل قضاء و انتقام الهى از ايشان است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۶ </center>
خط ۸۲: خط ۸۴:
«'''كذلك فعل الذين من قبلهم '''» - اين جمله ، هم تاكيد تهديد سابق است و هم تاييد مطلب است به ارائه نظير و مانند، و معنايش اين است كه كسانى هم كه قبل از ايشان بودند، مانند ايشان حق را انكار و استهزاء كردند، و خلاصه كارى كه بحسب طبع ، باعث نگرانى از عذاب خدا مى شود مرتكب شدند، «'''فاصابهم سيئات ما عملوا ... : و عذاب آنچه كردند به ايشان رسيد'''».
«'''كذلك فعل الذين من قبلهم '''» - اين جمله ، هم تاكيد تهديد سابق است و هم تاييد مطلب است به ارائه نظير و مانند، و معنايش اين است كه كسانى هم كه قبل از ايشان بودند، مانند ايشان حق را انكار و استهزاء كردند، و خلاصه كارى كه بحسب طبع ، باعث نگرانى از عذاب خدا مى شود مرتكب شدند، «'''فاصابهم سيئات ما عملوا ... : و عذاب آنچه كردند به ايشان رسيد'''».
«'''و ما ظلمهم الله و لكن كانوا انفسهم يظلمون '''» - اين جمله ، كلامى است معترضه كه علت نزول عذاب بر ايشان را ظلم دانسته و بيان مى كند كه اين ظلم از خداى تعالى نبود، بلكه ظلمى بود كه خود ايشان به خود كردند، و خداى تعالى هم اين عذاب را براى يكبار و دو بار ظلم ايشان نفرستاد، بلكه ايشان را مهلت داد تا آنجا كه بر ظلم خود ادامه دادند، آنگاه عذاب را فرستاد، و اگر بپرسى از كجاى آيه اين نكته را استفاده كرديد مى گوييم از كلمه كانوا كه دوام و ثبات را مى رساند، پس در جمله «'''و ما ظلمهم الله ...'''» استمرارشان را بر ظلم اثبات نموده و اصل ظلم را از ناحيه خداى سبحان نفى مى كند.
«'''و ما ظلمهم الله و لكن كانوا انفسهم يظلمون '''» - اين جمله ، كلامى است معترضه كه علت نزول عذاب بر ايشان را ظلم دانسته و بيان مى كند كه اين ظلم از خداى تعالى نبود، بلكه ظلمى بود كه خود ايشان به خود كردند، و خداى تعالى هم اين عذاب را براى يكبار و دو بار ظلم ايشان نفرستاد، بلكه ايشان را مهلت داد تا آنجا كه بر ظلم خود ادامه دادند، آنگاه عذاب را فرستاد، و اگر بپرسى از كجاى آيه اين نكته را استفاده كرديد مى گوييم از كلمه كانوا كه دوام و ثبات را مى رساند، پس در جمله «'''و ما ظلمهم الله ...'''» استمرارشان را بر ظلم اثبات نموده و اصل ظلم را از ناحيه خداى سبحان نفى مى كند.
فَأَصابَهُمْ سيِّئَات مَا عَمِلُوا وَ حَاقَ بِهِم مَّا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ
فَأَصابَهُمْ سيِّئَات مَا عَمِلُوا وَ حَاقَ بِهِم مَّا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۷ </center>
«'''حاق بهم '''» به معناى «'''عذاب بر ايشان حلول كرد'''» است . بعضى هم گفته اند: به معناى «'''نازل شد و به ايشان رسيد'''» مى باشد و مقصود از «'''آنچه بدان استهزاء مى كردند'''»، همان عذابهايى است كه پيغمبرانشان از آن انذارشان مى كردند، و معناى آيه روشن است .
«'''حاق بهم '''» به معناى «'''عذاب بر ايشان حلول كرد'''» است . بعضى هم گفته اند: به معناى «'''نازل شد و به ايشان رسيد'''» مى باشد و مقصود از «'''آنچه بدان استهزاء مى كردند'''»، همان عذابهايى است كه پيغمبرانشان از آن انذارشان مى كردند، و معناى آيه روشن است .
وَ قَالَ الَّذِينَ أَشرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شىْءٍ نحْنُ وَ لا ءَابَاؤُنَا وَ لا حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شىْءٍ ...
وَ قَالَ الَّذِينَ أَشرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شىْءٍ نحْنُ وَ لا ءَابَاؤُنَا وَ لا حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شىْءٍ ...
در اين آيه از زبان بت پرستان منكر نبوت ، شبه اى را عليه نبوت نقل كرده ، و بهمين جهت ايشان را با صفت صريحشان تعريف كرده و فرموده است : «'''و قال الذين اشركوا : آنانكه شرك ورزيدند، چنين گفتند'''» و به آوردن ضمير اكتفاء نكرد، و نفرمود: «'''قالوا : گفتند'''» با اينكه در آيات قبل همه جا به آوردن ضمير اكتفاء مى كرد، و اين بدان جهت بود كه شنونده بفهمد كه شبهه مذكور شبهه خود آنان است .
در اين آيه از زبان بت پرستان منكر نبوت ، شبه اى را عليه نبوت نقل كرده ، و بهمين جهت ايشان را با صفت صريحشان تعريف كرده و فرموده است : «'''و قال الذين اشركوا : آنانكه شرك ورزيدند، چنين گفتند'''» و به آوردن ضمير اكتفاء نكرد، و نفرمود: «'''قالوا : گفتند'''» با اينكه در آيات قبل همه جا به آوردن ضمير اكتفاء مى كرد، و اين بدان جهت بود كه شنونده بفهمد كه شبهه مذكور شبهه خود آنان است .
و جمله «'''لو شاء الله ما عبدنا'''» جمله اى است شرطيه كه مفعول «'''شاء'''» در آن حذف شده ، چون جزاء شرط بر آن دلالت مى كرده ، و تقدير كلام چنين است : «'''لو شاء الله ان لا نعبد من دونه شيئا ما عبدن : اگر خدا مى خواست غير او را نپرستيم ، نمى پرستيديم '''».
و جمله «'''لو شاء الله ما عبدنا'''» جمله اى است شرطيه كه مفعول «'''شاء'''» در آن حذف شده ، چون جزاء شرط بر آن دلالت مى كرده ، و تقدير كلام چنين است : «'''لو شاء الله ان لا نعبد من دونه شيئا ما عبدن : اگر خدا مى خواست غير او را نپرستيم ، نمى پرستيديم '''».
خط ۹۳: خط ۹۵:
ليكن اين اشكال وارد نيست ، هر چند اصل حرف در جاى خود صحيح است ولى عنايات لفظى و مجازات كلام دائر مدار حقايق كونى و نظريات فلسفى نيست ، آرى سطح افكار عموم مردم كه بت پرستان هم از همانها بودند و افكار عالى ترى نداشتند همان طور كه ترتب امور وجودى را بر مشيت جائز مى دانند ترتب امور عدمى را نيز بر مشيت جايز و ممكن مى شمارند، كلام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هم بر اين عنايات لفظى جارى شده همچنانكه در كلام ديگرش خطاب به خداى تعالى عرض مى كند: «'''اللهم ان شئت ان لا تعبد لم تعبد : پروردگارا! اگر بخواهى پرستش نشوى تو را پرستش نمى كنند'''».
ليكن اين اشكال وارد نيست ، هر چند اصل حرف در جاى خود صحيح است ولى عنايات لفظى و مجازات كلام دائر مدار حقايق كونى و نظريات فلسفى نيست ، آرى سطح افكار عموم مردم كه بت پرستان هم از همانها بودند و افكار عالى ترى نداشتند همان طور كه ترتب امور وجودى را بر مشيت جائز مى دانند ترتب امور عدمى را نيز بر مشيت جايز و ممكن مى شمارند، كلام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هم بر اين عنايات لفظى جارى شده همچنانكه در كلام ديگرش خطاب به خداى تعالى عرض مى كند: «'''اللهم ان شئت ان لا تعبد لم تعبد : پروردگارا! اگر بخواهى پرستش نشوى تو را پرستش نمى كنند'''».


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش