گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۵: خط ۹۵:
<span id='link8'><span>
<span id='link8'><span>


==جهان فرق بين اغرض ما بندگان و اغراض خداى سبحان ==
==فرق بين اغراض ما بندگان و اغراض خداى سبحان ==
اين آن معنايى است كه بعد از تدبر و دقت در كلام خداى تعالى به دست مى آيد، و خلاصه اش اين است كه :وقتى به حكم كلام خود خداى تعالى مى گوييم كارهاى خداوند از روى حكمت و مصلحت و متوقف بر غرض است نه بيهوده و گزاف ، معنايش اين است كه خداى تعالى در كارهايش غرض هايى دارد كه عايد خلقش مى شود نه عايد خودش .
اين آن معنايى است كه بعد از تدبر و دقت در كلام خداى تعالى به دست مى آيد، و خلاصه اش اين است كه: وقتى به حكم كلام خود خداى تعالى مى گوييم كارهاى خداوند از روى حكمت و مصلحت و متوقف بر غرض است نه بيهوده و گزاف ، معنايش اين است كه خداى تعالى در كارهايش غرض هايى دارد كه عايد خلقش مى شود نه عايد خودش.
و حاصل اينكه ميان اغراض ما بندگان و اغراض خداى سبحان از دو جهت تفاوت است :
 
اول - از جهت اينكه خداى تعالى ، از كارهايش كسب كمال نمى كند، بر خلاف ما انسانها و هر حيوان صاحب شعور و اراده ، كه هر كارى را كه مى كنيم غرضى از آن در نظر مى گيريم كه عايد آن غرض جبران كمبودها و به كمال رساندن نواقص است .
و حاصل اينكه ميان اغراض ما بندگان و اغراض خداى سبحان از دو جهت تفاوت است:
اول - از جهت اينكه خداى تعالى ، از كارهايش كسب كمال نمى كند، بر خلاف ما انسانها و هر حيوان صاحب شعور و اراده ، كه هر كارى را كه مى كنيم غرضى از آن در نظر مى گيريم كه عايد آن غرض جبران كمبودها و به كمال رساندن نواقص است.
 
دوم - از اين جهت كه مصلحت و مفسده بر ما صاحبان شعور، حاكم است و ما را به حركت در آورده و يا از حركت باز مى دارد، ولى در خداى سبحان حكومت نداشته و او را مضطر و مجبور به انجام كارى نمى كند.
دوم - از اين جهت كه مصلحت و مفسده بر ما صاحبان شعور، حاكم است و ما را به حركت در آورده و يا از حركت باز مى دارد، ولى در خداى سبحان حكومت نداشته و او را مضطر و مجبور به انجام كارى نمى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۱ </center>
و اما آن نزاع معروفى كه ميان اشاعره و معتزله در خصوص افعال خدا وجود دارد كه :آيا آن افعال معلول غرض هستند يا نه ؟ و به معناى روشن تر.آيا خدا در كارهايش محكوم مصالح واقعى است ، بطورى كه بودن مصلحت در يك عمل ، او را محكوم مى كند به اينكه انجام آن را بر تركش ترجيح دهد، و اگر آن مصلحت نبود محكوم به چنين چيزى نمى شد؟ يا نه اصلا در كارهاى خداى تعالى هدفى نيست ، و اگر كارى مى كند بيهوده و بدون هدف مى كند؟ نزاعى است بى ثمر، كه بحث و دقت ، آدمى را به هيچ طرفش رهبرى نمى كند، يعنى هيچ يك از دو طرفش صحيح نيست ، و هر دو طرف باطل و بر خلاف حق است .
و اما آن نزاع معروفى كه ميان اشاعره و معتزله در خصوص افعال خدا وجود دارد كه :آيا آن افعال معلول غرض هستند يا نه ؟ و به معناى روشن تر. آيا خدا در كارهايش محكوم مصالح واقعى است ، بطورى كه بودن مصلحت در يك عمل ، او را محكوم مى كند به اينكه انجام آن را بر تركش ترجيح دهد، و اگر آن مصلحت نبود محكوم به چنين چيزى نمى شد؟ يا نه اصلا در كارهاى خداى تعالى هدفى نيست ، و اگر كارى مى كند بيهوده و بدون هدف مى كند؟ نزاعى است بى ثمر، كه بحث و دقت ، آدمى را به هيچ طرفش رهبرى نمى كند، يعنى هيچ يك از دو طرفش صحيح نيست ، و هر دو طرف باطل و بر خلاف حق است.
همانطور كه قبلا شرح داديم حق مطلب بر خلاف همه اينها بوده و «'''امر بين الامرين '''» است نه به آن صورت كه اشاعره گفته اند (افراط) و نه به آن گونه كه معتزله نظر داده اند (تفريط) و ان شاء الله در بحثهاى آينده اين كتاب ، بحثى مفصل و كافى از نظر عقل و نقل (قرآن و حديث ) در پيرامون اين مساله عنوان خواهيم كرد.
 
در جمله «'''باذن ربهم '''» التفاتى به كار رفته ، يعنى سياق كلام از تكلم مع الغير«'''انزلنا'''» به جمع غايب «'''باذن ربهم '''» برگشته است ، با اينكه جا داشت بفرمايد:«'''انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور باذننا...'''» اما فرمود:«'''باذن ربهم '''».و نكته اش اين است كه خواسته با همين تغيير سياق و بدون آوردن كلامى اضافى بفهماند كه خداى تعالى پروردگار همين مشركين است ، كه براى او شريك هايى گرفته اند، چون در حقيقت روى سخن با ايشان است هر چند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را مخاطب قرار داده است .و نيز خواسته است در همين ابتداى سوره اسمى از ربوبيت او برده شود تا عنوان و آغاز بحث سوره قرار گيرد چون اين سوره درباره توحيد ربوبيت بحث مى كند.
همانطور كه قبلا شرح داديم حق مطلب بر خلاف همه اينها بوده و «'''امر بين الامرين '''» است نه به آن صورت كه اشاعره گفته اند (افراط) و نه به آن گونه كه معتزله نظر داده اند (تفريط) و ان شاء الله در بحثهاى آينده اين كتاب ، بحثى مفصل و كافى از نظر عقل و نقل (قرآن و حديث) در پيرامون اين مساله عنوان خواهيم كرد.
إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الحَْمِيدِ اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ
 
در جمله «'''باذن ربهم '''» التفاتى به كار رفته ، يعنى سياق كلام از تكلم مع الغير«'''انزلنا'''» به جمع غايب «'''باذن ربهم '''» برگشته است ، با اينكه جا داشت بفرمايد: «'''انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور باذننا...'''» اما فرمود: «'''باذن ربهم '''».و نكته اش اين است كه خواسته با همين تغيير سياق و بدون آوردن كلامى اضافى بفهماند كه خداى تعالى پروردگار همين مشركين است ، كه براى او شريك هايى گرفته اند، چون در حقيقت روى سخن با ايشان است هر چند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را مخاطب قرار داده است. و نيز خواسته است در همين ابتداى سوره اسمى از ربوبيت او برده شود تا عنوان و آغاز بحث سوره قرار گيرد چون اين سوره درباره توحيد ربوبيت بحث مى كند.
 
«'''إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الحَْمِيدِ اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ'''»:
<span id='link9'><span>
<span id='link9'><span>
==معناى عزت و عزيز و داراى عزت بودن خدا تعالى ==
==معناى عزت و عزيز و داراى عزت بودن خدا تعالى ==
عزت در مقابل ذلت است ، راغب گفته :عزت حالتى است در انسان كه نمى گذارد مغلوب كسى شود و شكست بخورد، و اصل آن از «'''ارض ‍ عزاز:زمين سفت '''» گرفته شده است ، و در قرآن كريم آمده :«'''ايبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعا'''» و نيز وقتى مى گويند:«'''تعزز اللحم '''» معنايش اين است كه گوشت ناياب شده و گويا در زمين محكمى قرار گرفته كه نمى توان به آن دست يافت .
عزت در مقابل ذلت است ، راغب گفته :عزت حالتى است در انسان كه نمى گذارد مغلوب كسى شود و شكست بخورد، و اصل آن از «'''ارض ‍ عزاز:زمين سفت '''» گرفته شده است ، و در قرآن كريم آمده :«'''ايبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعا'''» و نيز وقتى مى گويند:«'''تعزز اللحم '''» معنايش اين است كه گوشت ناياب شده و گويا در زمين محكمى قرار گرفته كه نمى توان به آن دست يافت .
۱۳٬۸۰۰

ویرایش