گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۷: خط ۱۶۷:
<span id='link109'><span>
<span id='link109'><span>


==ضعف و قصور روايات دال بر وقوع تحريف در قرآن از نظر سند و دلالت ==
==ضعف و قصور روايات دال بر وقوع تحريف در قرآن، از نظر سند و دلالت ==
و اما پاسخ از دليل اول اينكه اولا: تمسك به اخبار براى اثبات تحريف قرآن مستلزم حجت نبودن خود آن اخبار است ، نظير دورى كه در اجماع بيان كرديم ، ( زيرا با تحريف شدن قرآن دليلى بر نبوت خاتم الانبياء باقى نميماند تا چه رسد به امامت امامان و حجيت اخبار ايشان ).
و اما پاسخ از دليل اول اين كه اولا: تمسك به اخبار براى اثبات تحريف قرآن مستلزم حجت نبودن خود آن اخبار است ، نظير دورى كه در اجماع بيان كرديم، (زيرا با تحريف شدن قرآن دليلى بر نبوت خاتم الانبياء باقى نميماند تا چه رسد به امامت امامان و حجيت اخبار ايشان).
 
پس كسى كه به اخبار مذكور استدلال مى كند تنها مى تواند به عنوان يكى از مصادر تاريخ به آن تمسك بجويد و در تاريخ هم هيچ مصدر متواترى و يا مصدرى همراه با قرائن قطعى كه مفيد علم و يقين شود وجود ندارد، و عقل در هيچ يك از آن مصادر مجبور به قبول نيست ، چون هر چه هست همه اخبارى آحاد است كه يا ضعيف در سند است و يا قاصر در دلالت ، و يا به فرض صحت سند و روشنى دلالت كه در نايابى چون كبريت احمر است تازه بيش از ظن افاده نمى كند.
پس كسى كه به اخبار مذكور استدلال مى كند تنها مى تواند به عنوان يكى از مصادر تاريخ به آن تمسك بجويد و در تاريخ هم هيچ مصدر متواترى و يا مصدرى همراه با قرائن قطعى كه مفيد علم و يقين شود وجود ندارد، و عقل در هيچ يك از آن مصادر مجبور به قبول نيست ، چون هر چه هست همه اخبارى آحاد است كه يا ضعيف در سند است و يا قاصر در دلالت ، و يا به فرض صحت سند و روشنى دلالت كه در نايابى چون كبريت احمر است تازه بيش از ظن افاده نمى كند.
زيرا گو اينكه سندش صحيح و دلالتش روشن است ، ليكن از جعل و دسيسه در امان نيست ،
 
زيرا گو اينكه سندش صحيح و دلالتش روشن است ، ليكن از جعل و دسيسه در امان نيست،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۶۲ </center>
چون اخبارى كه بدست يهود در ميان اخبار ما دسيسه شد آنقدر ماهرانه دسيسه شده كه از اخبار واقعى خود ما قابل تميز نيست ، و خبرى هم كه ايمن از جعل و دسيسه نباشد قابل اعتماد نيست . از همه اينها كه بگذريم اخبار مذكور آيه ها و سوره هايى را نشان مى دهد كه از قرآن افتاده كه به هيچ وجه شبيه به نظم قرآنى نيست ، گذشته از اينكه بخاطر مخالفتش با قرآن مردود است .
چون اخبارى كه بدست يهود در ميان اخبار ما دسيسه شد آنقدر ماهرانه دسيسه شده كه از اخبار واقعى خود ما قابل تميز نيست ، و خبرى هم كه ايمن از جعل و دسيسه نباشد قابل اعتماد نيست . از همه اينها كه بگذريم اخبار مذكور آيه ها و سوره هايى را نشان مى دهد كه از قرآن افتاده كه به هيچ وجه شبيه به نظم قرآنى نيست ، گذشته از اينكه بخاطر مخالفتش با قرآن مردود است.
و اما اينكه گفتيم سند بيشتر آن اخبار ضعيف است ، مراجعه به سندهاى آنها مصدق گفتار ماست ، زيرا اگر مراجعه كنيد خواهيد ديد يا مرسلند و اصلا سند ندارند، و يا مقطوع و بريده سندند، و يا رجال سند ضعيفند، آنهم كه سالم است آنقدر كم و ناچيز است كه قابل اعتماد نيست .
 
و اين هم كه گفتيم پاره اى از آنها در دلالت قاصرند، دليلش اين است كه بسيارى از آنها اگر آيه قرآن را آورده اند، آورده اند كه تفسير كنند، نه اينكه بگويند آيه اينطور نازل نشده ، مانند روايتى كه در روضه كافى از ابى الحسن اول (عليه السلام ) در ذيل آيه ((اولئك الذين يعلم الله ما فى قلوبهم فاعرض عنهم ( فقد سبقت عليهم كلمة الشقاء و سبق لهم العذاب ) و قل لهم فى انفسهم قولا بليغا)) است كه جمله بين پرانتز به عنوان تفسير آورده شده است .
و اما اينكه گفتيم سند بيشتر آن اخبار ضعيف است ، مراجعه به سندهاى آنها مصدق گفتار ماست ، زيرا اگر مراجعه كنيد خواهيد ديد يا مرسلند و اصلا سند ندارند، و يا مقطوع و بريده سندند، و يا رجال سند ضعيفند، آن هم كه سالم است آنقدر كم و ناچيز است كه قابل اعتماد نيست.
و مانند روايتى كه در كافى از امام صادق (عليه السلام ) در تفسير آيه «'''و ان تلووا او تعرضوا'''» فرموده : ((ان تلووا ( الامر) و تعرضوا ( عما امرتهم به ) فان الله كان بما تعملون خبيرا)) كه جملات بين پرانتز به عنوان تفسير و توضيح است ، نه جزو آيه . و همچنين روايات تفسيرى ديگرى كه آقايان جزو روايات تحريف شمرده اند.
 
و ملحق به اين باب است روايات بيشمارى كه سبب نزول آيات را بيان مى كند، و آقايان آنها را جزو ادله تحريف قرآن شمرده اند، مانند رواياتى كه مى فرمايد: اين آيه اينطور است : «'''يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك ( فى على '''») و حال آنكه روايت نمى خواهد بگويد كلمه «'''فى على '''» جزو قرآن بوده ، بلكه مى خواهد بفرمايد آيه در حق آن جناب نازل شده است .  
و اين هم كه گفتيم پاره اى از آنها در دلالت قاصرند، دليلش اين است كه بسيارى از آنها اگر آيه قرآن را آورده اند، آورده اند كه تفسير كنند، نه اينكه بگويند آيه اينطور نازل نشده ، مانند روايتى كه در روضه كافى از ابى الحسن اول (عليه السلام) در ذيل آيه «اولئك الذين يعلم الله ما فى قلوبهم فاعرض عنهم ( فقد سبقت عليهم كلمة الشقاء و سبق لهم العذاب) و قل لهم فى انفسهم قولا بليغا» است كه جمله بين پرانتز به عنوان تفسير آورده شده است.
 
و مانند روايتى كه در كافى از امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه «و ان تلووا او تعرضوا» فرموده: «ان تلووا (الامر) و تعرضوا (عما امرتهم به) فان الله كان بما تعملون خبيرا» كه جملات بين پرانتز به عنوان تفسير و توضيح است ، نه جزو آيه . و همچنين روايات تفسيرى ديگرى كه آقايان جزو روايات تحريف شمرده اند.
 
و ملحق به اين باب است روايات بيشمارى كه سبب نزول آيات را بيان مى كند، و آقايان آنها را جزو ادله تحريف قرآن شمرده اند، مانند رواياتى كه مى فرمايد: اين آيه اين طور است: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك (فى على)»، و حال آن كه روايت نمى خواهد بگويد كلمه «فى على» جزو قرآن بوده ، بلكه مى خواهد بفرمايد آيه در حق آن جناب نازل شده است.  




۱۳٬۷۸۱

ویرایش