گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۴۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵: خط ۵:


<span id='link361'><span>
<span id='link361'><span>
==بحث روايتى ==
==بحث روايتى: رواياتى در ذيل آیه: «لا بذكر الله تطمئن القلوب»==
رواياتى در ذيل جمله : «'''الا بذكر الله تطمئن القلوب '''» و بيان اينكه پيامبر (صلىالله عليه و آله ) و اهل بيت او (عليهم السلام ) مصاديق ذكر خدايند
در تفسير عياشى خالد بن نجيع از جعفر بن محمد (عليهما السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه «'''الا بذكر اللّه تطمئن القلوب '''» فرمود: به محمد بن عبداللّه (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نيز قلوب طمانينه مى يابند، چون او ذكر خدا و حجاب خداست.
در تفسير عياشى خالد بن نجيع از جعفر بن محمد (عليهما السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه «'''الا بذكر اللّه تطمئن القلوب '''» فرمود: به محمد بن عبداللّه (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نيز قلوب طمانينه مى يابند، چون او ذكر خدا و حجاب خداست .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۰۲ </center>
مؤ لف : در آيه «'''قد انزل اللّه اليكم ذكرا رسولا'''» نيز رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) ذكر ناميده شده .
مؤلف : در آيه «'''قد انزل اللّه اليكم ذكرا رسولا'''» نيز رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) ذكر ناميده شده.
و در الدّرالمنثور است كه ابو الشيخ از انس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) وقتى آيه «'''الا بذكر اللّه تطمئن القلوب '''» نازل شد رو به اصحابش نموده فرمود: هيچ مى دانيد معناى اين آيه چيست ؟ عرض كردند: خدا و رسولش داناتر است . فرمود: كسى به ياد خدا است كه خدا و رسولش را و اصحاب مرا دوست بدارد.
 
و در تفسير عياشى روايت كرده كه نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) آيه «'''الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكر اللّه الا بذكر اللّه تطمئن القلوب '''» را تلاوت كردم ، حضرت فرمود: اى پسر ام سليم هيچ مى دانى اينان چه كسانيند؟ عرض كردم چه كسانى هستند يا رسول اللّه ؟ فرمود: ما اهل بيت و شيعيان ما.
و در الدّرالمنثور است كه ابو الشيخ از انس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) وقتى آيه «'''الا بذكر اللّه تطمئن القلوب '''» نازل شد رو به اصحابش نموده فرمود: هيچ مى دانيد معناى اين آيه چيست ؟ عرض كردند: خدا و رسولش داناتر است . فرمود: كسى به ياد خدا است كه خدا و رسولش را و اصحاب مرا دوست بدارد.
 
و در تفسير عياشى روايت كرده كه نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) آيه «الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكر اللّه الا بذكر اللّه تطمئن القلوب» را تلاوت كردم ، حضرت فرمود: اى پسر ام سليم هيچ مى دانى اينان چه كسانيند؟ عرض كردم چه كسانى هستند يا رسول اللّه ؟ فرمود: ما اهل بيت و شيعيان ما.
 
و در الدّرالمنثور است كه ابن مردويه از على بن ابى طالب (عليه السّلام ) از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت كرده كه فرمود: وقتى اين آيه نازل شد حضرت فرمود: اينها كسانيند كه خدا و رسولش و اهل بيت رسولش را به راستى ، نه به دروغ دوست بدارند، و مؤ منين را شاهد و غايبشان را دوست بدارند، آرى بياد خداست كه يكديگر را دوست مى دارند.
و در الدّرالمنثور است كه ابن مردويه از على بن ابى طالب (عليه السّلام ) از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت كرده كه فرمود: وقتى اين آيه نازل شد حضرت فرمود: اينها كسانيند كه خدا و رسولش و اهل بيت رسولش را به راستى ، نه به دروغ دوست بدارند، و مؤ منين را شاهد و غايبشان را دوست بدارند، آرى بياد خداست كه يكديگر را دوست مى دارند.
مؤ لف : همه اين روايات از باب تطبيق مصداق بر عام است . آرى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و اهل بيت طاهرينش و برگزيدگان از صحابه و مؤ منين ، مصاديق ذكر خدايند، چون خدا بوسيله ايشان بياد مى آيد. و اما آيه شريفه اعم است و بر هر يادى دلالت دارد.
مؤ لف : همه اين روايات از باب تطبيق مصداق بر عام است . آرى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و اهل بيت طاهرينش و برگزيدگان از صحابه و مؤ منين ، مصاديق ذكر خدايند، چون خدا بوسيله ايشان بياد مى آيد. و اما آيه شريفه اعم است و بر هر يادى دلالت دارد.
چند روايت درباره شجره طوبى در ذيل جمله : «'''طوبى لهم و حسن ماب '''»
چند روايت درباره شجره طوبى در ذيل جمله : «'''طوبى لهم و حسن ماب '''»
و در تفسير قمى از پدرش از محمد بن ابى عمير از هشام بن سالم از ابى عبداللّه (عليه السّلام ) روايت شده كه در ضمن حديث معراج ، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: ناگهان درختى ديدم كه اگر مرغى را روانه كنند كه دور آن پرواز كند و تا هفتصد سال پر بزند، دور آن را نمى پيمايد و در بهشت هيچ منزلى نيست مگر آنكه از آن درخت يك شاخه در آن خانه سركشيده از جبرئيل پرسيدم اين چه درختى است ؟ گفت درخت طوبى است ، كه خداى تعالى فرموده «'''طوبى لهم و حسن ماب '''»
 
مؤ لف : اين معنا به طرق بسيارى روايت شده كه در پاره اى از آن طرق چنين آمده : جبرئيل از ميوه آن درخت چيده به من داد، من آن را خوردم ، خداوند آن را به پشت من منتقل كرد، وقتى به زمين پايين آمدم با خديجه هم بستر شدم ، و او به فاطمه باردار شد، و از آن به بعد هيچوقت فاطمه را نديدم مگر آنكه بوى درخت طوبى را از او استشمام كردم .
و در تفسير قمى از پدرش از محمد بن ابى عمير از هشام بن سالم از ابى عبداللّه (عليه السّلام ) روايت شده كه در ضمن حديث معراج ، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: ناگهان درختى ديدم كه اگر مرغى را روانه كنند كه دور آن پرواز كند و تا هفتصد سال پر بزند، دور آن را نمى پيمايد و در بهشت هيچ منزلى نيست مگر آنكه از آن درخت يك شاخه در آن خانه سركشيده از جبرئيل پرسيدم اين چه درختى است ؟ گفت درخت طوبى است ، كه خداى تعالى فرموده «'''طوبى لهم و حسن ماب '''».
 
مؤلف : اين معنا به طرق بسيارى روايت شده كه در پاره اى از آن طرق چنين آمده : جبرئيل از ميوه آن درخت چيده به من داد، من آن را خوردم ، خداوند آن را به پشت من منتقل كرد، وقتى به زمين پايين آمدم با خديجه هم بستر شدم ، و او به فاطمه باردار شد، و از آن به بعد هيچوقت فاطمه را نديدم مگر آنكه بوى درخت طوبى را از او استشمام كردم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۰۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۰۳ </center>
و در كتاب خرائج آورده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به فاطمه (عليها السلام ) فرمود: اى فاطمه بشارتى از ناحيه پروردگارم در خصوص برادرم و پسر عمويم به من رسيده و آن اين است كه خداوند فاطمه را به على تزويج كرده و به رضوان خازن بهشت دستور داد تا درخت طوبى را تكان دهد، و آن به عدد دوستداران اهل بيت من رقعه هائى حمل كرد، پس ملائكه اى از نور خلق كرد، و به هر ملك خطى و رقعه اى داد، و چون قيامت بپا شود و اهلش جابجا شوند دوستدارى از دوستداران ما نمى ماند مگر آنكه يكى از آن رقعه ها را به او مى دهند، كه سند برائت از آتش دوزخ است .
و در كتاب خرائج آورده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به فاطمه (عليها السلام ) فرمود: اى فاطمه بشارتى از ناحيه پروردگارم در خصوص برادرم و پسر عمويم به من رسيده و آن اين است كه خداوند فاطمه را به على تزويج كرده و به رضوان خازن بهشت دستور داد تا درخت طوبى را تكان دهد، و آن به عدد دوستداران اهل بيت من رقعه هائى حمل كرد، پس ملائكه اى از نور خلق كرد، و به هر ملك خطى و رقعه اى داد، و چون قيامت بپا شود و اهلش جابجا شوند دوستدارى از دوستداران ما نمى ماند مگر آن كه يكى از آن رقعه ها را به او مى دهند، كه سند برائت از آتش دوزخ است.
مؤ لف : و در تفسير برهان از موفق بن احمد روايت كرده كه در كتاب مناقب به سند خود از بلال بن حمامه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نظير اين معنا را نقل كرده است . و نيز اين معنا را از ام سلمه و سلمان فارسى و على بن ابى طالب نقل كرده ، و در آن چنين آمده كه : وقتى خداوند ملائكه را بر تزويج فاطمه به على بن ابى طالب گواه گرفت ، دستور داد تا درخت طوبى بار خود را نثار كند، و آنچه از زيور و زينت داشت فرو ريزد. درخت طوبى آنچه را داشت نثار كرده ، ملائكه و حور العين آنها را جمع كردند تا به يكديگر هديه داده ، و تا قيامت به يكديگر افتخار نمايند. قريب به اين معنا را از حضرت رضا (عليه السلام ) نيز روايت كرده .
 
و در مجمع البيان از ثعلبى روايت كرده كه به سند خود از كلبى از ابى صالح از ابن عباس نقل كرده كه گفت : طوبى درختى است كه ريشه اش در خانه على در بهشت است و در خانه هر مؤ منى يك شاخه از آن وجود دارد. آنگاه گفته است : اين روايت را ابو بصير هم از امام صادق (عليه السّلام ) نقل كرده است .
مؤلف : و در تفسير برهان از موفق بن احمد روايت كرده كه در كتاب مناقب به سند خود از بلال بن حمامه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نظير اين معنا را نقل كرده است.  
و در تفسير برهان از تفسير ثعلبى بطور رفع (بدون ذكر سند) از جابر از ابى جعفر (عليه السّلام ) روايت كرده كه فرمود: از رسول خدا (صلى اللّه اعليه و آله و سلم ) از معناى طوبى سؤ ال شد، فرمود: درختى است در بهشت كه ريشه اش در خانه على و شاخه هايش بر اهل بهشت سايه افكنده . پرسيدند يا رسول اللّه ما قبلا از تو سؤ ال كرديم فرمودى ريشه اش در خانه من و شاخه هايش روى سر اهل بهشت است و حالا مى فرمائى ريشه اش در خانه على و شاخه هايش بر اهل بهشت است ؟ فرمود: آرى خانه من و على در بهشت يكى است ، و يكجا است .
 
و نيز اين معنا را از ام سلمه و سلمان فارسى و على بن ابى طالب نقل كرده ، و در آن چنين آمده كه : وقتى خداوند ملائكه را بر تزويج فاطمه به على بن ابى طالب گواه گرفت ، دستور داد تا درخت طوبى بار خود را نثار كند، و آنچه از زيور و زينت داشت فرو ريزد. درخت طوبى آنچه را داشت نثار كرده ، ملائكه و حور العين آنها را جمع كردند تا به يكديگر هديه داده ، و تا قيامت به يكديگر افتخار نمايند. قريب به اين معنا را از حضرت رضا (عليه السلام ) نيز روايت كرده.
 
و در مجمع البيان از ثعلبى روايت كرده كه به سند خود از كلبى از ابى صالح از ابن عباس نقل كرده كه گفت: طوبى درختى است كه ريشه اش در خانه على در بهشت است و در خانه هر مؤمنى يك شاخه از آن وجود دارد. آنگاه گفته است : اين روايت را ابو بصير هم از امام صادق (عليه السّلام ) نقل كرده است.
 
و در تفسير برهان از تفسير ثعلبى بطور رفع (بدون ذكر سند) از جابر از ابى جعفر (عليه السّلام ) روايت كرده كه فرمود: از رسول خدا (صلى اللّه اعليه و آله و سلم ) از معناى طوبى سؤ ال شد، فرمود: درختى است در بهشت كه ريشه اش در خانه على و شاخه هايش بر اهل بهشت سايه افكنده . پرسيدند يا رسول اللّه ما قبلا از تو سؤال كرديم فرمودى ريشه اش در خانه من و شاخه هايش روى سر اهل بهشت است و حالا مى فرمائى ريشه اش در خانه على و شاخه هايش بر اهل بهشت است ؟ فرمود: آرى خانه من و على در بهشت يكى است ، و يكجا است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۰۴ </center>
مؤ لف : نظير اين روايت را صاحب مجمع البيان نيز به سند خود از حاكم ابى القاسم حسكانى به سند خود از موسى بن جعفر از پدرش از پدرانش ‍ (عليهم السلام ) از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت كرده .
مؤلف: نظير اين روايت را صاحب مجمع البيان نيز به سند خود از حاكم ابى القاسم حسكانى به سند خود از موسى بن جعفر از پدرش از پدرانش ‍ (عليهم السلام ) از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت كرده.
 
مؤ لف : و در اين معنا روايات بسيارى از طرق شيعه و اهل سنت آمده ، و از ظاهر آنها برمى آيد كه در مقام تفسير آيه نبوده ، بلكه ناظر به بطن آيه است ، چون حقيقت معيشت طوبى همان ولايت خداى سبحان است كه از اين امّت على (عليه السّلام ) صاحب آن ولايت و اولين گشاينده باب آن است ، و مؤ منين اهل ولايت ، اتباع و پيروان اويند، و خانه او در بهشت نعيم كه بهشت ولايت است با خانه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) يكى است ، و تزاحم و اختلافى ميان آندو نيست - دقت فرمائيد.
مؤ لف : و در اين معنا روايات بسيارى از طرق شيعه و اهل سنت آمده ، و از ظاهر آنها برمى آيد كه در مقام تفسير آيه نبوده ، بلكه ناظر به بطن آيه است ، چون حقيقت معيشت طوبى همان ولايت خداى سبحان است كه از اين امّت على (عليه السّلام ) صاحب آن ولايت و اولين گشاينده باب آن است ، و مؤ منين اهل ولايت ، اتباع و پيروان اويند، و خانه او در بهشت نعيم كه بهشت ولايت است با خانه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) يكى است ، و تزاحم و اختلافى ميان آندو نيست - دقت فرمائيد.
و در الدّرالمنثور است كه ابن جرير و ابن منذر از ابن جريح روايت كرده اند كه در ذيل جمله «'''و هم يكفرون بالرحمن '''» گفته است : اين مربوط به آن وقتى است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در حديبيه با قريش معاهده بست ، و در اول آن چنين نوشت : «'''بسم اللّه الرحمن الرحيم '''» آنها اعتراض كردند كه ما رحمان را نمى نويسيم و او را نمى شناسيم ، و ما در نوشته هايمان تنها مى نويسيم «'''بسمك اللّهم '''»، تو نيز بايد چنين بنويسى ، اينجا بود كه اين جمله نازل شد.
و در الدّرالمنثور است كه ابن جرير و ابن منذر از ابن جريح روايت كرده اند كه در ذيل جمله «'''و هم يكفرون بالرحمن '''» گفته است : اين مربوط به آن وقتى است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در حديبيه با قريش معاهده بست ، و در اول آن چنين نوشت : «'''بسم اللّه الرحمن الرحيم '''» آنها اعتراض كردند كه ما رحمان را نمى نويسيم و او را نمى شناسيم ، و ما در نوشته هايمان تنها مى نويسيم «'''بسمك اللّهم '''»، تو نيز بايد چنين بنويسى ، اينجا بود كه اين جمله نازل شد.
مؤ لف : صاحب الدّرالمنثور اين روايت را از ابن جرير، ابن ابى حاتم ، ابى الشيخ ، از قتاده نيز نقل كرده ، و خواننده محترم مى داند كه آيات بطورى كه از سياقش برمى آيد كلى است ، و صلح حديبيه از حوادث بعد از هجرت است . علاوه بر اينكه سياق خود آيه مورد بحث نيز با اين روايات سازگار نيست ، زيرا معنا ندارد يك جزء آيه درباره صلح حديبيه ، و ساير اجزايش درباره حوادث ديگر نازل شده باشد.
 
رواياتى در ذيل آيه : «'''و لو ان قرانا سيرت بهالجبال ...'''»
مؤلف : صاحب الدّرالمنثور اين روايت را از ابن جرير، ابن ابى حاتم ، ابى الشيخ ، از قتاده نيز نقل كرده، و خواننده محترم مى داند كه آيات بطورى كه از سياقش برمى آيد كلى است ، و صلح حديبيه از حوادث بعد از هجرت است . علاوه بر اينكه سياق خود آيه مورد بحث نيز با اين روايات سازگار نيست ، زيرا معنا ندارد يك جزء آيه درباره صلح حديبيه ، و ساير اجزايش درباره حوادث ديگر نازل شده باشد.
و در الدّرالمنثور است كه ابن ابى حاتم ، ابو الشيخ و ابن مردويه از عطيه عوفى روايت كرده اند كه گفت : مشركين به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) گفتند: چه مى شد كوههاى مكه را براى ما به راه مى انداختى و سرزمين ما را وسيع مى كردى ،
 
رواياتى در ذيل آيه : «'''و لو ان قرانا سيرت به الجبال ...'''»
 
و در الدّرالمنثور است كه ابن ابى حاتم ، ابو الشيخ و ابن مردويه از عطيه عوفى روايت كرده اند كه گفت: مشركين به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) گفتند: چه مى شد كوههاى مكه را براى ما به راه مى انداختى و سرزمين ما را وسيع مى كردى ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۰۵ </center>
تا در آنجا به كشت و زرع مى پرداختيم ، و يا مسافت زمين را برايمان قطع مى كردى ، آنطور كه سليمان براى مردمش بوسيله باد زمين را قطع مى كرد، و يا مردگان را جهت ما زنده مى نمودى ، آن چنان كه عيسى براى مردمش زنده مى كرد. خداوند در پاسخشان اين آيه را فرستاد: «'''و لو ان قرآنا سيرت به الجبال ...'''» تا آنجا كه مى فرمايد: «'''افلم يايئس الذين آمنوا'''» يعنى آيا هنوز براى مؤ منين روشن نشده است كه ...
تا در آنجا به كشت و زرع مى پرداختيم ، و يا مسافت زمين را برايمان قطع مى كردى ، آنطور كه سليمان براى مردمش بوسيله باد زمين را قطع مى كرد، و يا مردگان را جهت ما زنده مى نمودى ، آن چنان كه عيسى براى مردمش زنده مى كرد. خداوند در پاسخشان اين آيه را فرستاد: «'''و لو ان قرآنا سيرت به الجبال ...'''» تا آنجا كه مى فرمايد: «'''افلم يايئس الذين آمنوا'''» يعنى آيا هنوز براى مؤمنين روشن نشده است كه...
به عطيه عوفى گفتند: آيا اين روايت را به يكى از صحابه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نسبت مى دهى ؟ گفت آرى از ابى سعيد خدرى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت مى كنم .
 
مؤ لف : قريب به اين مضمون روايات ديگرى نيز هست .
به عطيه عوفى گفتند: آيا اين روايت را به يكى از صحابه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نسبت مى دهى ؟ گفت آرى از ابى سعيد خدرى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت مى كنم.
و در تفسير قمى مى گويد: معصوم فرموده : يعنى اگر قرآنى يافت مى شد كه چنين اوصافى داشته باشد همين قرآن است .
 
و در كافى از محمد بن يحيى از احمد بن ابى زاهر، و يا شخص ديگر، از محمد بن حماد از برادرش احمد بن حماد از ابراهيم از پدرش از ابى الحسن اول (عليه السّلام ) روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: «'''خداى تعالى در كتابش مى فرمايد: ((و لو ان قرآنا سيرت به الجبال او قطعت به الارض او كلم به الموتى '''» و اين ماييم كه كتاب را به ارث برده ايم ، همان كتابى كه در آنست چيرهائى كه كوه ها را به راه مى اندازد و شهرها را پاره پاره ، و مردگان را زنده مى كند....
مؤلف : قريب به اين مضمون روايات ديگرى نيز هست.
مؤ لف : سند اين دو روايت ضعيف است .
 
و در الدّرالمنثور است كه ابن جرير از على (عليه السلام ) روايت كرده كه آيه را بصورت «'''افلم يتبين الذين آمنوا'''» قرائت كرده .
و در تفسير قمى مى گويد: معصوم فرموده : يعنى اگر قرآنى يافت مى شد كه چنين اوصافى داشته باشد همين قرآن است.
مؤ لف : اين قرائت از ابن عباس هم روايت شده .
 
و در مجمع البيان است كه على (عليه السلام ) و ابن عباس و على بن الحسين (عليهما السلام ) و زيد بن على و جعفر بن محمد (عليهما السلام ) و ابن ابى مليكه و جحدرى و ابو يزيد مدنى «'''افلم يتبين '''» قرائت كرده اند، ولى قرائت مشهور همان «'''افلم يايئس '''» است .
و در كافى از محمد بن يحيى از احمد بن ابى زاهر، و يا شخص ديگر، از محمد بن حماد از برادرش احمد بن حماد از ابراهيم از پدرش از ابى الحسن اول (عليه السّلام ) روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: «'''خداى تعالى در كتابش مى فرمايد: ((و لو ان قرآنا سيرت به الجبال او قطعت به الارض او كلم به الموتى '''» و اين ماييم كه كتاب را به ارث برده ايم ، همان كتابى كه در آنست چيرهائى كه كوه ها را به راه مى اندازد و شهرها را پاره پاره ، و مردگان را زنده مى كند...
 
مؤلف: سند اين دو روايت ضعيف است.
 
و در الدّرالمنثور است كه ابن جرير از على (عليه السلام ) روايت كرده كه آيه را بصورت «'''افلم يتبين الذين آمنوا'''» قرائت كرده.
 
مؤلف: اين قرائت از ابن عباس هم روايت شده.
 
و در مجمع البيان است كه على (عليه السلام ) و ابن عباس و على بن الحسين (عليهما السلام ) و زيد بن على و جعفر بن محمد (عليهما السلام ) و ابن ابى مليكه و جحدرى و ابو يزيد مدنى «'''افلم يتبين '''» قرائت كرده اند، ولى قرائت مشهور همان «'''افلم يايئس '''» است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۰۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۰۶ </center>
و در تفسير قمى است كه در روايت ابى الجارود از ابى جعفر (عليه السّلام ) آمده كه در تفسير آيه «'''و لا يزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعه '''» فرموده : قارعه به معناى نقمت است ، و مقصود از جمله «'''او تحل قريبا من دارهم '''» اينست كه عذاب به قوم ديگرى نازل شود، ولى آنان از ديدن و شنيدنش معذب شوند، و آنهايى كه عذاب به آنها رسيده نيز مانند اينها عاصى و كافرند، و با اينكه اينان از ديدن و شنيدن سرنوشت آنان بايد پند بگيرند و از كفر و عصيان دست بردارند، پند نگرفته همچنان به كفر خود ادامه مى دهند تا آنكه وعده اى كه خدا به مؤ منين داده بيايد، ايشان را نصرت داده كفار را خوار و ذليل سازد.
و در تفسير قمى است كه در روايت ابى الجارود از ابى جعفر (عليه السّلام ) آمده كه در تفسير آيه «'''و لا يزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعه '''» فرموده : قارعه به معناى نقمت است ، و مقصود از جمله «'''او تحل قريبا من دارهم '''» اينست كه عذاب به قوم ديگرى نازل شود، ولى آنان از ديدن و شنيدنش معذب شوند، و آنهايى كه عذاب به آنها رسيده نيز مانند اينها عاصى و كافرند، و با اينكه اينان از ديدن و شنيدن سرنوشت آنان بايد پند بگيرند و از كفر و عصيان دست بردارند، پند نگرفته همچنان به كفر خود ادامه مى دهند تا آنكه وعده اى كه خدا به مؤ منين داده بيايد، ايشان را نصرت داده كفار را خوار و ذليل سازد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۰۷ </center>
<span id='link365'><span>
<span id='link365'><span>
==آيات ۴۲ - ۳۶، سوره رعد ==
==آيات ۳۶ - ۴۲ سوره رعد ==
وَ الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَب يَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْك وَ مِنَ الاَحْزَابِ مَن يُنكِرُ بَعْضهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْت أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشرِك بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَئَابِ(۳۶)
وَ الَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ الْكِتَاب يَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْك وَ مِنَ الاَحْزَابِ مَن يُنكِرُ بَعْضهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْت أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشرِك بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَئَابِ(۳۶)
وَ كَذَلِك أَنزَلْنَهُ حُكْماً عَرَبِيًّا وَ لَئنِ اتَّبَعْت أَهْوَاءَهُم بَعْدَ مَا جَاءَك مِنَ الْعِلْمِ مَا لَك مِنَ اللَّهِ مِن وَلىٍّ وَ لا وَاقٍ(۳۷)
وَ كَذَلِك أَنزَلْنَاهُ حُكْماً عَرَبِيًّا وَ لَئنِ اتَّبَعْت أَهْوَاءَهُم بَعْدَ مَا جَاءَك مِنَ الْعِلْمِ مَا لَك مِنَ اللَّهِ مِن وَلىٍّ وَ لا وَاقٍ(۳۷)
وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا رُسلاً مِّن قَبْلِك وَ جَعَلْنَا لهَُمْ أَزْوَجاً وَ ذُرِّيَّةً وَ مَا كانَ لِرَسولٍ أَن يَأْتىَ بِئَايَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكلِّ أَجَلٍ كتَابٌ(۳۸)
وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا رُسلاً مِّن قَبْلِك وَ جَعَلْنَا لهَُمْ أَزْوَاجاً وَ ذُرِّيَّةً وَ مَا كانَ لِرَسولٍ أَن يَأْتىَ بِئَايَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكلِّ أَجَلٍ كتَابٌ(۳۸)
يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشاءُ وَ يُثْبِت وَ عِندَهُ أُمُّ الْكتَبِ(۳۹)
يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشاءُ وَ يُثْبِت وَ عِندَهُ أُمُّ الْكتَابِ(۳۹)
وَ إِن مَّا نُرِيَنَّك بَعْض الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّك فَإِنَّمَا عَلَيْك الْبَلَغُ وَ عَلَيْنَا الحِْساب (۴۰)
وَ إِن مَّا نُرِيَنَّك بَعْض الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّك فَإِنَّمَا عَلَيْك الْبَلَاغُ وَ عَلَيْنَا الحِْساب (۴۰)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتى الاَرْض نَنقُصهَا مِنْ أَطرَافِهَا وَ اللَّهُ يحْكُمُ لا مُعَقِّب لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سرِيعُ الحِْسابِ(۴۱)
أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتى الاَرْض نَنقُصهَا مِنْ أَطرَافِهَا وَ اللَّهُ يحْكُمُ لا مُعَقِّب لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سرِيعُ الحِْسابِ(۴۱)
وَ قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَللَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعاً يَعْلَمُ مَا تَكْسِب كلُّ نَفْسٍ وَ سيَعْلَمُ الْكُفَّرُ لِمَنْ عُقْبى الدَّارِ(۴۲)
وَ قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَللَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعاً يَعْلَمُ مَا تَكْسِب كلُّ نَفْسٍ وَ سيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبى الدَّارِ(۴۲)


<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
خط ۷۲: خط ۹۶:
اين تتمه آيات سابق است ، و در آن باز هم گفتار كفار را كه گفته بودند: «'''لو لا انزل عليه آيه من ربه '''» تعقيب مى كند
اين تتمه آيات سابق است ، و در آن باز هم گفتار كفار را كه گفته بودند: «'''لو لا انزل عليه آيه من ربه '''» تعقيب مى كند


وَ الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَب يَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْك ...
<span id='link366'><span>
<span id='link366'><span>


==توضيحى در مورد خوشحال شدن اهل كتاب از نزول قرآن ==
==توضيحى در مورد خوشحال شدن اهل كتاب از نزول قرآن ==
ظاهرا منظور از «'''الذين اوتوا الكتاب '''» يهود و نصارى ، و يا اين دو طائفه با مجوس است ، چون معهود از اطلاقات قرآن همين است . و اما اينكه مى فرمايد اهل كتاب خوشحالى مى كنند از اين كه قرآن به تو نازل شده ، جهتش اين است كه اين سوره مكى است و تاريخ اثبات كرده كه يهود، در اوائل بعثت و قبل از آن ، عنادى با پيامبر نداشتند، بلكه حوادث به وجود آمده بعد از هجرت بوده است .
«'''وَ الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَب يَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْك ...'''»:
و آن عنادى كه ايشان را واداشت آن حوادث شوم را ببار بياورند همه بعد از هجرت بود، و حتى در اوائل هجرت هم جمعى از ايشان دعوت اسلام را پذيرفته ، بر نبوت خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) شهادت دادند، و شهادت دادند كه اين همان پيغمبرى است كه در كتابهاى آنان بشارت به آمدنش داده شده ، و قرآن همين معنا را از ايشان حكايت نموده مى فرمايد: «'''و شهد شاهد من بنى اسرائيل على مثله فامن و استكبرتم '''»
 
ظاهرا منظور از «'''الذين اوتوا الكتاب '''» يهود و نصارى ، و يا اين دو طائفه با مجوس است ، چون معهود از اطلاقات قرآن همين است . و اما اينكه مى فرمايد اهل كتاب خوشحالى مى كنند از اين كه قرآن به تو نازل شده ، جهتش اين است كه اين سوره مكى است و تاريخ اثبات كرده كه يهود، در اوائل بعثت و قبل از آن ، عنادى با پيامبر نداشتند، بلكه حوادث به وجود آمده بعد از هجرت بوده است.
 
و آن عنادى كه ايشان را واداشت آن حوادث شوم را ببار بياورند همه بعد از هجرت بود، و حتى در اوائل هجرت هم جمعى از ايشان دعوت اسلام را پذيرفته ، بر نبوت خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) شهادت دادند، و شهادت دادند كه اين همان پيغمبرى است كه در كتابهاى آنان بشارت به آمدنش داده شده ، و قرآن همين معنا را از ايشان حكايت نموده مى فرمايد: «'''و شهد شاهد من بنى اسرائيل على مثله فامن و استكبرتم '''».
 
و اما نصارى ، قومى از ايشان نيز در آن روزگار بر دين حق بودند و هيچگونه عنادى نسبت به دعوت اسلام نشان ندادند،
و اما نصارى ، قومى از ايشان نيز در آن روزگار بر دين حق بودند و هيچگونه عنادى نسبت به دعوت اسلام نشان ندادند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۰۹ </center>
مانند قومى از نصاراى حبشه به طورى كه در داستان هجرت مسلمين به حبشه نقل شده ، و همچنين جمعى از غير مردم حبشه ، همچنانكه قرآن كريم درباره امثال آنان فرموده : «'''الذين اتيناهم الكتاب من قبله هم به يؤ منون '''» و نيز فرموده : «'''و من قوم موسى امه يهدون بالحق و به يعدلون '''»
مانند قومى از نصاراى حبشه به طورى كه در داستان هجرت مسلمين به حبشه نقل شده ، و همچنين جمعى از غير مردم حبشه ، همچنانكه قرآن كريم درباره امثال آنان فرموده : «'''الذين اتيناهم الكتاب من قبله هم به يؤمنون '''» و نيز فرموده : «'''و من قوم موسى امه يهدون بالحق و به يعدلون '''».
 
و همچنين مجوس آن روز هم در انتظار بعثت و فرج خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و ظهور دينى كه حق و عدالت را گسترش دهد بسر مى بردند و مانند مشركين با حق دشمنى و عناد نمى ورزيدند.
و همچنين مجوس آن روز هم در انتظار بعثت و فرج خاتم الانبياء (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و ظهور دينى كه حق و عدالت را گسترش دهد بسر مى بردند و مانند مشركين با حق دشمنى و عناد نمى ورزيدند.
با در نظر داشتن اين زمينه ، آيه در اين معنا ظهور دارد كه منظور از اهل كتاب همين يهود و نصارى و مجوس باشد، مخصوصا اهل حق از نصارى كه معتقد بودند به اينكه مسيح بشرى است كه خداوند او را به نبوت ارسال داشته - مانند نجاشى و اصحابش -.
با در نظر داشتن اين زمينه ، آيه در اين معنا ظهور دارد كه منظور از اهل كتاب همين يهود و نصارى و مجوس باشد، مخصوصا اهل حق از نصارى كه معتقد بودند به اينكه مسيح بشرى است كه خداوند او را به نبوت ارسال داشته - مانند نجاشى و اصحابش -.
ذيل آيه هم كه مى فرمايد: «'''بگو من مامور شدم كه خدا را بندگى كنم ، و كسى را شريكش ندانسته مردم را بسوى او دعوت كنم '''» آن را تاييد مى كند و خيلى روشن است كه خطاب در اين جمله مناسب تر است كه با نصارى باشد.
ذيل آيه هم كه مى فرمايد: «'''بگو من مامور شدم كه خدا را بندگى كنم ، و كسى را شريكش ندانسته مردم را بسوى او دعوت كنم '''» آن را تاييد مى كند و خيلى روشن است كه خطاب در اين جمله مناسب تر است كه با نصارى باشد.
«'''و من الاحزاب من ينكر بعضه '''» - الف و لام در «'''الاحزاب '''» الف و لام عهد است ، و معنايش اين است كه پاره اى از احزاب اهل كتاب ، كسانيند كه پاره اى از آنچه به تو نازل شده را انكار مى كنند، و آن آياتى است كه دلالت بر توحيد و نفى تثليث و نفى ساير عقائد باطله و معارف و احكام دستخورده اهل كتاب دارد.
«'''و من الاحزاب من ينكر بعضه '''» - الف و لام در «'''الاحزاب '''» الف و لام عهد است ، و معنايش اين است كه پاره اى از احزاب اهل كتاب ، كسانيند كه پاره اى از آنچه به تو نازل شده را انكار مى كنند، و آن آياتى است كه دلالت بر توحيد و نفى تثليث و نفى ساير عقائد باطله و معارف و احكام دستخورده اهل كتاب دارد.
«'''قل انما امرت ان اعبداللّه و لا اشرك به '''» - اين جمله دلالت دارد بر اينكه مقصود از آن بعضى كه انكارش مى كنند آياتى است كه توحيد در عبادت و اطاعت را مى رساند، و در آيه ديگرى هم پيغمبر خود را دستور مى دهد كه ايشان را به موافقت با آن آيات و آن معارف دعوت نمايد، و مى فرمايد: «'''قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمه سواء بيننا و بينكم ان لا نعبد الا اللّه و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون اللّه '''»
 
«'''قل انما امرت ان اعبداللّه و لا اشرك به '''» - اين جمله دلالت دارد بر اينكه مقصود از آن بعضى كه انكارش مى كنند آياتى است كه توحيد در عبادت و اطاعت را مى رساند، و در آيه ديگرى هم پيغمبر خود را دستور مى دهد كه ايشان را به موافقت با آن آيات و آن معارف دعوت نمايد، و مى فرمايد: «'''قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمه سواء بيننا و بينكم ان لا نعبد الا اللّه و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون اللّه '''».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۰ </center>
«'''اليه ادعو و اليه ماب '''» - در اين جمله كلام را پايان داده ، مى فرمايد: بازگشت من به سوى اوست . بنابراين در اول كلام هدف خود و ديگران را، و در آخر آن سيره خود را بيان نموده مى فرمايد: من مامور شده ام كه تنها خدا را پرستش كنم ، و عمل و دعوتم بر اين اساس باشد، و بر همين سيره هم در ميان مردم رفتار مى كنم ، و مردم را جز به سوى او نمى خوانم ، و در هيچ امرى از امورم جز به او مراجعه نمى كنم .
«'''اليه ادعو و اليه ماب '''» - در اين جمله كلام را پايان داده ، مى فرمايد: بازگشت من به سوى اوست . بنابراين در اول كلام هدف خود و ديگران را، و در آخر آن سيره خود را بيان نموده مى فرمايد: من مامور شده ام كه تنها خدا را پرستش كنم ، و عمل و دعوتم بر اين اساس باشد، و بر همين سيره هم در ميان مردم رفتار مى كنم ، و مردم را جز به سوى او نمى خوانم ، و در هيچ امرى از امورم جز به او مراجعه نمى كنم.
 
بنابراين ذيل آيه ، همان معنايى را مى رساند كه آيه «'''قل هذه سبيلى ادعو الى اللّه على بصيره انا و من اتبعنى و سبحان اللّه و ما انا من المشركين '''» آن را افاده مى كرد.
بنابراين ذيل آيه ، همان معنايى را مى رساند كه آيه «'''قل هذه سبيلى ادعو الى اللّه على بصيره انا و من اتبعنى و سبحان اللّه و ما انا من المشركين '''» آن را افاده مى كرد.
ممكن هم هست منظور از جمله «'''و اليه ماب '''» مساءله معاد باشد كه در اين صورت تعليل را افاده مى كند، و آيه چنين معنا مى دهد: من فقط به سوى او دعوت مى كنم ، چون بازگشت من ، تنها به سوى اوست .
 
ممكن هم هست منظور از جمله «'''و اليه ماب '''» مساءله معاد باشد كه در اين صورت تعليل را افاده مى كند، و آيه چنين معنا مى دهد: من فقط به سوى او دعوت مى كنم ، چون بازگشت من ، تنها به سوى اوست.
 
وجوه ديگرى كه در بيان مراد از: «'''و الذين آتيناهم الكتاب يفرحون بماانزل اليك '''» گفته شده است
وجوه ديگرى كه در بيان مراد از: «'''و الذين آتيناهم الكتاب يفرحون بماانزل اليك '''» گفته شده است
بعضى از مفسرين كلمه «'''كتاب '''» را كه در آيه است به قرآن ، و جمله «'''الذين آتيناهم الكتاب '''» را به اصحاب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و كلمه «'''احزاب '''» را به اعرابى تفسير كرده اند كه عليه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) حزب تشكيل دادند - كه همان قريش و ساير قبايل بودند - و گرفتاريهايى براى آن حضرت درست كردند.
 
و ليكن اين تفسير صحيح نيست ، زيرا معهود نيست و سابقه ندارد كه قرآن كريم جمله «'''الذين اوتوا الكتاب '''» را بر اصحاب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) اطلاق كرده باشد. علاوه بر اينكه اگر آيه را اينطور تفسير كنيم لازمه اش اين است كه اين معنى تكرار شود (زيرا آيه بعدى نيز همين معنى را ذكر مى كند)
بعضى از مفسرين كلمه «'''كتاب '''» را كه در آيه است به قرآن ، و جمله «'''الذين آتيناهم الكتاب'''» را به اصحاب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و كلمه «'''احزاب '''» را به اعرابى تفسير كرده اند كه عليه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) حزب تشكيل دادند - كه همان قريش و ساير قبايل بودند - و گرفتاريهايى براى آن حضرت درست كردند.
و چه بسا گفته باشند كه مقصود از اين جمله تنها يهود، و مقصود از كتاب ، تورات است ، و مراد از اينكه فرمود بعضى از احزاب پاره اى از قرآن را انكار مى كنند آن آياتى است كه مشتمل بر احكامى خلاف احكام تحريف شده تورات است . و اگر بگويى انكار چنين آياتى اختصاص به بعضى از يهود نداشت ، بلكه همه يهود آن را منكر بودند، مى گوييم درست است و ليكن بعضى از يهود بدون فرح و خوشحالى از نزول قرآن ، آن دسته از آيات را انكار مى كردند، و بقيه يهود هم خوشحال بودند و هم آن دسته را انكار مى كردند. آنگاه براى اثبات اين معنا كلام را طولانى كرده اند.
 
وليكن اين تفسير صحيح نيست ، زيرا معهود نيست و سابقه ندارد كه قرآن كريم جمله «'''الذين اوتوا الكتاب '''» را بر اصحاب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) اطلاق كرده باشد. علاوه بر اينكه اگر آيه را اينطور تفسير كنيم لازمه اش اين است كه اين معنى تكرار شود (زيرا آيه بعدى نيز همين معنى را ذكر مى كند).
 
و چه بسا گفته باشند كه مقصود از اين جمله تنها يهود، و مقصود از كتاب ، تورات است ، و مراد از اينكه فرمود بعضى از احزاب پاره اى از قرآن را انكار مى كنند آن آياتى است كه مشتمل بر احكامى خلاف احكام تحريف شده تورات است.  
 
و اگر بگويى انكار چنين آياتى اختصاص به بعضى از يهود نداشت ، بلكه همه يهود آن را منكر بودند، مى گوييم: درست است و ليكن بعضى از يهود بدون فرح و خوشحالى از نزول قرآن ، آن دسته از آيات را انكار مى كردند، و بقيه يهود هم خوشحال بودند و هم آن دسته را انكار مى كردند. آنگاه براى اثبات اين معنا كلام را طولانى كرده اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۱ </center>
و از بعضى از مفسرين نقل شده كه گفته اند: منظور از موصول «'''الذين '''» عموم مسلمين ، و منظور از «'''احزاب '''» يهود و نصارى و مجوس است . باز از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند در جمله «'''و اليه ماب '''» تقدير «'''و اليه مابى و مابكم '''» است .
و از بعضى از مفسرين نقل شده كه گفته اند: منظور از موصول «'''الذين '''» عموم مسلمين ، و منظور از «'''احزاب '''» يهود و نصارى و مجوس است . باز از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند در جمله «'''و اليه ماب '''» تقدير «'''و اليه مابى و مابكم '''» است.
و ليكن اين اقوال هيچ دليلى از ظاهر لفظ آيه ندارند، و فائده اى هم در تعقيب آنها و پاسخ از آنها نيست .
 
وَ كَذَلِك أَنزَلْنَهُ حُكْماً عَرَبِيًّا وَ لَئنِ اتَّبَعْت أَهْوَاءَهُم بَعْدَ مَا جَاءَك مِنَ الْعِلْمِ مَا لَك مِنَ اللَّهِ مِن وَلىٍّ وَ لا وَاقٍ
وليكن اين اقوال هيچ دليلى از ظاهر لفظ آيه ندارند، و فائده اى هم در تعقيب آنها و پاسخ از آنها نيست.
اشاره «'''كذلك '''» به كتابيست كه در آيه قبلى بود، و مقصود از آن جنس ‍ و عموم كتابهاى نازل شده بر انبياء گذشته است ، مانند تورات و انجيل .
 
و منظور از «'''حكم '''» قضاء و فرمان است ، چون شاءن كتابى كه از آسمان نازل شود همين است . همچنانكه در آيه ديگر فرموده : «'''و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه '''» پس كتاب از يك نظر حكم الهى است ، و از يك نظر حاكم ميان مردم است ، و اين است معناى حكم نه حكمت كه بعضى گفته اند.
«'''وَ كَذَلِك أَنزَلْنَاهُ حُكْماً عَرَبِيًّا وَ لَئنِ اتَّبَعْت أَهْوَاءَهُم بَعْدَ مَا جَاءَك مِنَ الْعِلْمِ مَا لَك مِنَ اللَّهِ مِن وَلىٍّ وَ لا وَاقٍ'''»:
 
اشاره «'''كذلك '''» به كتابی است كه در آيه قبلى بود، و مقصود از آن جنس ‍ و عموم كتابهاى نازل شده بر انبياء گذشته است ، مانند تورات و انجيل.
 
و منظور از «'''حكم '''» قضاء و فرمان است ، چون شاءن كتابى كه از آسمان نازل شود همين است. همچنانكه در آيه ديگر فرموده : «'''و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه '''» پس كتاب از يك نظر حكم الهى است ، و از يك نظر حاكم ميان مردم است ، و اين است معناى حكم نه حكمت كه بعضى گفته اند.
 
كلمه «'''عربيا'''» صفت است براى حكم ، و اشاره است به اينكه اگر كتاب را به زبان عربى كه زبان رسول خدا (صلى اللّه اعليه و آله و سلم ) است نازل فرموده براى اين بوده كه سنت او بر اين جارى شده كه هر پيغمبرى را به زبان قوم خودش بفرستد، و در اين باره فرموده : «'''و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه '''» و اين معنا پوشيده نيست كه خود شاهد است بر اينكه مراد از اهل كتابى كه در آيه قبلى آمده يهود و نصارى است ، و اصولا روى سخن در اين آيات به ايشان است همچنانكه آيات سابق متعرض ‍ حال مشركين بود.
كلمه «'''عربيا'''» صفت است براى حكم ، و اشاره است به اينكه اگر كتاب را به زبان عربى كه زبان رسول خدا (صلى اللّه اعليه و آله و سلم ) است نازل فرموده براى اين بوده كه سنت او بر اين جارى شده كه هر پيغمبرى را به زبان قوم خودش بفرستد، و در اين باره فرموده : «'''و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه '''» و اين معنا پوشيده نيست كه خود شاهد است بر اينكه مراد از اهل كتابى كه در آيه قبلى آمده يهود و نصارى است ، و اصولا روى سخن در اين آيات به ايشان است همچنانكه آيات سابق متعرض ‍ حال مشركين بود.
<span id='link368'><span>
<span id='link368'><span>
خط ۱۰۵: خط ۱۴۹:
بنابراين منظور از جمله «'''و لئن اتبعت اهواءهم ...'''» نهى از پيروى خواسته هاى اهل كتاب است ، كه نه تنها در اين آيه بلكه بارها در قرآن كريم از آن نهى فرموده ، و عمده جهت آن اين است كه اهل كتاب از پيش ‍ خود معجزاتى دلبخواه غير از معجزه قرآن پيشنهاد مى كردند، همچنانكه مشركين از آن حضرت معجزاتى طلب مى نمودند. علاوه بر اينكه اهل كتاب نسخ احكام را محال مى پنداشتند،
بنابراين منظور از جمله «'''و لئن اتبعت اهواءهم ...'''» نهى از پيروى خواسته هاى اهل كتاب است ، كه نه تنها در اين آيه بلكه بارها در قرآن كريم از آن نهى فرموده ، و عمده جهت آن اين است كه اهل كتاب از پيش ‍ خود معجزاتى دلبخواه غير از معجزه قرآن پيشنهاد مى كردند، همچنانكه مشركين از آن حضرت معجزاتى طلب مى نمودند. علاوه بر اينكه اهل كتاب نسخ احكام را محال مى پنداشتند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۲ </center>
و انتظار داشتند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) پيرو احكام دينى ايشان باشد. اين دو جهت و مخصوصا جهت اولى عمده جهتى بود كه ايشان را به اين طمع وامى داشت .
و انتظار داشتند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) پيرو احكام دينى ايشان باشد. اين دو جهت و مخصوصا جهت اولى عمده جهتى بود كه ايشان را به اين طمع وامى داشت.


بنابراين معناى آيه چنين مى شود: همچنانكه بر اهل كتاب (يهود و نصارى ) كتاب نازل كرديم ، بر تو نيز اين قرآن را نازل كرديم ، بزبان خودت ، و در حاليكه مشتمل بر حكم الهى ، و يا در حالى كه حاكم بين مردم است ، و تو اگر خواسته هاى اهل كتاب را پيروى كنى ، و مانند ايشان طمع بدارى كه بغير قرآن آيت ديگرى بر تو نازل شود، و يا با ايشان مداهنه نموده ، به پاره اى از احكام منسوخه و يا تحريف شده ايشان تمايل كنى ، ما تو را به عقوبت مى گيريم ، و در آن وقت است كه بغير خدا دادرسى نخواهى داشت و كسى تو را از عذاب خدا نجات نتواند داد. بنابراين مخاطب در اين آيه تنها رسول خدا (صلى اللّه اعليه و آله و سلم ) است ، نه امت ، آنچنانكه بعضى خيال كرده اند.
بنابراين معناى آيه چنين مى شود: همچنانكه بر اهل كتاب (يهود و نصارى ) كتاب نازل كرديم ، بر تو نيز اين قرآن را نازل كرديم ، بزبان خودت ، و در حاليكه مشتمل بر حكم الهى ، و يا در حالى كه حاكم بين مردم است ، و تو اگر خواسته هاى اهل كتاب را پيروى كنى ، و مانند ايشان طمع بدارى كه بغير قرآن آيت ديگرى بر تو نازل شود، و يا با ايشان مداهنه نموده ، به پاره اى از احكام منسوخه و يا تحريف شده ايشان تمايل كنى ، ما تو را به عقوبت مى گيريم ، و در آن وقت است كه بغير خدا دادرسى نخواهى داشت و كسى تو را از عذاب خدا نجات نتواند داد. بنابراين مخاطب در اين آيه تنها رسول خدا (صلى اللّه اعليه و آله و سلم ) است ، نه امت ، آنچنانكه بعضى خيال كرده اند.


وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا رُسلاً مِّن قَبْلِك وَ جَعَلْنَا لهَُمْ أَزْوَجاً وَ ذُرِّيَّةً وَ مَا كانَ لِرَسولٍ أَن يَأْتىَ بِئَايَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكلِّ أَجَلٍ كتَابٌ
<span id='link369'><span>
<span id='link369'><span>


==انبياء «ع» در آوردن آيه و معجزه داراى اختيار واستقلال نبوده اند ==
==انبياء «ع» در آوردن آيه و معجزه داراى اختيار واستقلال نبوده اند ==
«'''وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا رُسلاً مِّن قَبْلِك وَ جَعَلْنَا لهَُمْ أَزْوَاجاً وَ ذُرِّيَّةً وَ مَا كانَ لِرَسولٍ أَن يَأْتىَ بِئَايَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكلِّ أَجَلٍ كتَابٌ'''»:
بعد از آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را از پيروى اهل كتاب نهى فرمود: اينك حقيقت حال را به وى تذكر مى دهد، و او را از چنين طمعى ماءيوس ساخته ، وادار مى كند كه بر خدا توكل نموده ، در امورش به او بازگشت نمايد.
بعد از آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را از پيروى اهل كتاب نهى فرمود: اينك حقيقت حال را به وى تذكر مى دهد، و او را از چنين طمعى ماءيوس ساخته ، وادار مى كند كه بر خدا توكل نموده ، در امورش به او بازگشت نمايد.
و آن حقيقت اين است كه سنت خدا بر اين جريان يافته كه انبياء (عليهم السلام ) از جنس خود بشر باشند، و اصولا مساءله ارسال رسل از طريق متعارف و مالوف صورت گيرد، نه اينكه انبياء مالك غيب عالم و اختياردار چيزى از مختصات آن باشند، مثلا داراى يك قوه غيبيه باشند كه با داشتن آن هر چه بخواهند بكنند. قادر على الاطلاق باشند و در نتيجه هر آيه و معجزه اى كه بخواهند و يا از ايشان طلب كنند بياورند، بلكه ايشان مانند ساير مردم هستند و هيچ اختيارى از خود ندارند، و همه امور بدست خداست .


او است كه اگر بخواهد آيه و معجزه مى فرستد، و البته وقتى مى فرستد كه حكمت الهى اش اقتضاء بكند، و اينطور نيست كه همه اوقات در مصلحت و حكمت برابر باشند، و گرنه حكمت باطل گشته ، نظام خلقت مختل مى گردد، بلكه براى هر زمانى حكمتى است مناسب آن ، و حكمى است مساعد آن ، و بهمين جهت براى هر وقتى يك آيه مناسب است .
و آن حقيقت اين است كه سنت خدا بر اين جريان يافته كه انبياء (عليهم السلام ) از جنس خود بشر باشند، و اصولا مساءله ارسال رسل از طريق متعارف و مالوف صورت گيرد، نه اينكه انبياء مالك غيب عالم و اختياردار چيزى از مختصات آن باشند، مثلا داراى يك قوه غيبيه باشند كه با داشتن آن هر چه بخواهند بكنند. قادر على الاطلاق باشند و در نتيجه هر آيه و معجزه اى كه بخواهند و يا از ايشان طلب كنند بياورند، بلكه ايشان مانند ساير مردم هستند و هيچ اختيارى از خود ندارند، و همه امور بدست خداست.
 
 
او است كه اگر بخواهد آيه و معجزه مى فرستد، و البته وقتى مى فرستد كه حكمت الهى اش اقتضاء بكند، و اينطور نيست كه همه اوقات در مصلحت و حكمت برابر باشند، و گرنه حكمت باطل گشته ، نظام خلقت مختل مى گردد، بلكه براى هر زمانى حكمتى است مناسب آن ، و حكمى است مساعد آن ، و بهمين جهت براى هر وقتى يك آيه مناسب است.


اين است آن حقيقتى كه گفتيم جمله «'''و لقد ارسلنا رسلا من قبلك و جعلنا لهم ازواجا و ذريه '''» بدان اشاره مى كند. و جمله «'''و ما كان لرسول ان ياتى بايه الا باذن اللّه '''» هم اشاره به آن مطلبى است كه گفتيم انبياء قدرت غيبيه نداشته ،
اين است آن حقيقتى كه گفتيم جمله «'''و لقد ارسلنا رسلا من قبلك و جعلنا لهم ازواجا و ذريه '''» بدان اشاره مى كند. و جمله «'''و ما كان لرسول ان ياتى بايه الا باذن اللّه '''» هم اشاره به آن مطلبى است كه گفتيم انبياء قدرت غيبيه نداشته ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۳ </center>
در آنچه كه مى خواهند مستقل نيستند و تنها، كارى را مى توانند بكنند كه اذن خداوند ياورشان باشد.
در آنچه كه مى خواهند مستقل نيستند و تنها، كارى را مى توانند بكنند كه اذن خداوند ياورشان باشد.
و معناى اينكه فرمود: «'''لكل اجل كتاب '''» اين است : براى هر زمانى حكمى است رانده شده و مخصوص آن زمان كه اين نيز اشاره است بهمان مطلبى كه استثناء «'''الا باذن اللّه '''» و مساءله سنّت جارى خدا و تقديرات او بدان اشاره داشت .
و معناى اينكه فرمود: «'''لكل اجل كتاب '''» اين است : براى هر زمانى حكمى است رانده شده و مخصوص آن زمان كه اين نيز اشاره است بهمان مطلبى كه استثناء «'''الا باذن اللّه '''» و مساءله سنّت جارى خدا و تقديرات او بدان اشاره داشت .


پس خداى سبحان است كه هر چه بخواهد نازل مى كند و بهر چه بخواهد اذن مى دهد، و ليكن همو در هر وقت و هر آيتى را نازل نمى كند و بدان اذن نمى دهد، زيرا براى هر وقتى كتابى است كه او نوشته و به جز آنچه در آن نوشته واقع نمى شود.
پس خداى سبحان است كه هر چه بخواهد نازل مى كند و بهر چه بخواهد اذن مى دهد، و ليكن همو در هر وقت و هر آيتى را نازل نمى كند و بدان اذن نمى دهد، زيرا براى هر وقتى كتابى است كه او نوشته و به جز آنچه در آن نوشته واقع نمى شود.


از آنچه گذشت برمى آيد كه تفسيرى كه بعضى كرده و گفته اند: «'''جمله ((لكل اجل كتاب '''» از باب قلب است ، و اصل آن «'''لكل كتاب اجل '''» بوده ، يعنى براى هر كتابى عمرى معين و وقتى مخصوص است كه در آن وقت نازلش مى كند و مردم بايد بر طبقش عمل كنند، پس براى تورات وقتى ، و براى انجيل مدتى ، و براى قرآن سرآمدى معين است )) تفسير صحيح و قابل اعتناء نيست .
از آنچه گذشت برمى آيد كه تفسيرى كه بعضى كرده و گفته اند: «'''جمله ((لكل اجل كتاب '''» از باب قلب است ، و اصل آن «'''لكل كتاب اجل '''» بوده ، يعنى براى هر كتابى عمرى معين و وقتى مخصوص است كه در آن وقت نازلش مى كند و مردم بايد بر طبقش عمل كنند، پس براى تورات وقتى ، و براى انجيل مدتى ، و براى قرآن سرآمدى معين است )) تفسير صحيح و قابل اعتناء نيست.
يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشاءُ وَ يُثْبِت وَ عِندَهُ أُمُّ الْكتَبِ
 
«'''يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشاءُ وَ يُثْبِت وَ عِندَهُ أُمُّ الْكتَابِ'''»:


«'''محو'''» هر چيز به معناى از بين بردن آثار آنست ، وقتى گفته مى شود من نوشته را محو كردم ، معنايش اين است كه خطوط و نقشه هاى آن را از بين بردم . و معناى اينكه در آيه ۲۴ سوره شورى فرمود: «'''و يمحو اللّه الباطل و يحق الحق بكلماته '''» اين است كه خداوند آثار باطل را از بين مى برد، همچنانكه فرموده : «'''فاما الزبد فيذهب جفاء...'''»، و نيز فرموده : «'''و جعلنا الليل و النهار ايتين فمحونا آيه الليل و جعلنا آيه النهار مبصره '''»، يعنى اثر بينا كنندگى را از شب گرفتيم . پس معناى محو قريب به معناى نسخ است . وقتى گفته مى شود: «'''نسخت الشمس الظل '''» معنايش اين است كه آفتاب سايه و اثر آنرا از بين برد.
«'''محو'''» هر چيز به معناى از بين بردن آثار آنست ، وقتى گفته مى شود من نوشته را محو كردم ، معنايش اين است كه خطوط و نقشه هاى آن را از بين بردم . و معناى اينكه در آيه ۲۴ سوره شورى فرمود: «'''و يمحو اللّه الباطل و يحق الحق بكلماته '''» اين است كه خداوند آثار باطل را از بين مى برد، همچنانكه فرموده : «'''فاما الزبد فيذهب جفاء...'''»، و نيز فرموده : «'''و جعلنا الليل و النهار ايتين فمحونا آيه الليل و جعلنا آيه النهار مبصره '''»، يعنى اثر بينا كنندگى را از شب گرفتيم . پس معناى محو قريب به معناى نسخ است . وقتى گفته مى شود: «'''نسخت الشمس الظل '''» معنايش اين است كه آفتاب سايه و اثر آنرا از بين برد.
۱۳٬۷۱۹

ویرایش