گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۴۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
<span id='link369'><span>
<span id='link369'><span>


==انبياء (عليهم السلام ) در آوردن آيه و معجزه داراى اختيار واستقلال نبوده اند ==
==انبياء «ع» در آوردن آيه و معجزه داراى اختيار واستقلال نبوده اند ==
بعد از آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را از پيروى اهل كتاب نهى فرمود: اينك حقيقت حال را به وى تذكر مى دهد، و او را از چنين طمعى ماءيوس ساخته ، وادار مى كند كه بر خدا توكل نموده ، در امورش به او بازگشت نمايد.
بعد از آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را از پيروى اهل كتاب نهى فرمود: اينك حقيقت حال را به وى تذكر مى دهد، و او را از چنين طمعى ماءيوس ساخته ، وادار مى كند كه بر خدا توكل نموده ، در امورش به او بازگشت نمايد.
و آن حقيقت اين است كه سنت خدا بر اين جريان يافته كه انبياء (عليهم السلام ) از جنس خود بشر باشند، و اصولا مساءله ارسال رسل از طريق متعارف و مالوف صورت گيرد، نه اينكه انبياء مالك غيب عالم و اختياردار چيزى از مختصات آن باشند، مثلا داراى يك قوه غيبيه باشند كه با داشتن آن هر چه بخواهند بكنند. قادر على الاطلاق باشند و در نتيجه هر آيه و معجزه اى كه بخواهند و يا از ايشان طلب كنند بياورند، بلكه ايشان مانند ساير مردم هستند و هيچ اختيارى از خود ندارند، و همه امور بدست خداست .
و آن حقيقت اين است كه سنت خدا بر اين جريان يافته كه انبياء (عليهم السلام ) از جنس خود بشر باشند، و اصولا مساءله ارسال رسل از طريق متعارف و مالوف صورت گيرد، نه اينكه انبياء مالك غيب عالم و اختياردار چيزى از مختصات آن باشند، مثلا داراى يك قوه غيبيه باشند كه با داشتن آن هر چه بخواهند بكنند. قادر على الاطلاق باشند و در نتيجه هر آيه و معجزه اى كه بخواهند و يا از ايشان طلب كنند بياورند، بلكه ايشان مانند ساير مردم هستند و هيچ اختيارى از خود ندارند، و همه امور بدست خداست .
او است كه اگر بخواهد آيه و معجزه مى فرستد، و البته وقتى مى فرستد كه حكمت الهى اش اقتضاء بكند، و اينطور نيست كه همه اوقات در مصلحت و حكمت برابر باشند، و گرنه حكمت باطل گشته ، نظام خلقت مختل مى گردد، بلكه براى هر زمانى حكمتى است مناسب آن ، و حكمى است مساعد آن ، و بهمين جهت براى هر وقتى يك آيه مناسب است .
او است كه اگر بخواهد آيه و معجزه مى فرستد، و البته وقتى مى فرستد كه حكمت الهى اش اقتضاء بكند، و اينطور نيست كه همه اوقات در مصلحت و حكمت برابر باشند، و گرنه حكمت باطل گشته ، نظام خلقت مختل مى گردد، بلكه براى هر زمانى حكمتى است مناسب آن ، و حكمى است مساعد آن ، و بهمين جهت براى هر وقتى يك آيه مناسب است .
اين است آن حقيقتى كه گفتيم جمله «'''و لقد ارسلنا رسلا من قبلك و جعلنا لهم ازواجا و ذريه '''» بدان اشاره مى كند. و جمله «'''و ما كان لرسول ان ياتى بايه الا باذن اللّه '''» هم اشاره به آن مطلبى است كه گفتيم انبياء قدرت غيبيه نداشته ،
اين است آن حقيقتى كه گفتيم جمله «'''و لقد ارسلنا رسلا من قبلك و جعلنا لهم ازواجا و ذريه '''» بدان اشاره مى كند. و جمله «'''و ما كان لرسول ان ياتى بايه الا باذن اللّه '''» هم اشاره به آن مطلبى است كه گفتيم انبياء قدرت غيبيه نداشته ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۳ </center>
در آنچه كه مى خواهند مستقل نيستند و تنها، كارى را مى توانند بكنند كه اذن خداوند ياورشان باشد.
در آنچه كه مى خواهند مستقل نيستند و تنها، كارى را مى توانند بكنند كه اذن خداوند ياورشان باشد.
و معناى اينكه فرمود: «'''لكل اجل كتاب '''» اين است : براى هر زمانى حكمى است رانده شده و مخصوص آن زمان كه اين نيز اشاره است بهمان مطلبى كه استثناء «'''الا باذن اللّه '''» و مساءله سنّت جارى خدا و تقديرات او بدان اشاره داشت .
و معناى اينكه فرمود: «'''لكل اجل كتاب '''» اين است : براى هر زمانى حكمى است رانده شده و مخصوص آن زمان كه اين نيز اشاره است بهمان مطلبى كه استثناء «'''الا باذن اللّه '''» و مساءله سنّت جارى خدا و تقديرات او بدان اشاره داشت .
پس خداى سبحان است كه هر چه بخواهد نازل مى كند و بهر چه بخواهد اذن مى دهد، و ليكن همو در هر وقت و هر آيتى را نازل نمى كند و بدان اذن نمى دهد، زيرا براى هر وقتى كتابى است كه او نوشته و به جز آنچه در آن نوشته واقع نمى شود.
پس خداى سبحان است كه هر چه بخواهد نازل مى كند و بهر چه بخواهد اذن مى دهد، و ليكن همو در هر وقت و هر آيتى را نازل نمى كند و بدان اذن نمى دهد، زيرا براى هر وقتى كتابى است كه او نوشته و به جز آنچه در آن نوشته واقع نمى شود.
از آنچه گذشت برمى آيد كه تفسيرى كه بعضى كرده و گفته اند: «'''جمله ((لكل اجل كتاب '''» از باب قلب است ، و اصل آن «'''لكل كتاب اجل '''» بوده ، يعنى براى هر كتابى عمرى معين و وقتى مخصوص است كه در آن وقت نازلش مى كند و مردم بايد بر طبقش عمل كنند، پس براى تورات وقتى ، و براى انجيل مدتى ، و براى قرآن سرآمدى معين است )) تفسير صحيح و قابل اعتناء نيست .
از آنچه گذشت برمى آيد كه تفسيرى كه بعضى كرده و گفته اند: «'''جمله ((لكل اجل كتاب '''» از باب قلب است ، و اصل آن «'''لكل كتاب اجل '''» بوده ، يعنى براى هر كتابى عمرى معين و وقتى مخصوص است كه در آن وقت نازلش مى كند و مردم بايد بر طبقش عمل كنند، پس براى تورات وقتى ، و براى انجيل مدتى ، و براى قرآن سرآمدى معين است )) تفسير صحيح و قابل اعتناء نيست .
يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشاءُ وَ يُثْبِت وَ عِندَهُ أُمُّ الْكتَبِ
يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشاءُ وَ يُثْبِت وَ عِندَهُ أُمُّ الْكتَبِ
«'''محو'''» هر چيز به معناى از بين بردن آثار آنست ، وقتى گفته مى شود من نوشته را محو كردم ، معنايش اين است كه خطوط و نقشه هاى آن را از بين بردم . و معناى اينكه در آيه ۲۴ سوره شورى فرمود: «'''و يمحو اللّه الباطل و يحق الحق بكلماته '''» اين است كه خداوند آثار باطل را از بين مى برد، همچنانكه فرموده : «'''فاما الزبد فيذهب جفاء...'''»، و نيز فرموده : «'''و جعلنا الليل و النهار ايتين فمحونا آيه الليل و جعلنا آيه النهار مبصره '''»، يعنى اثر بينا كنندگى را از شب گرفتيم . پس معناى محو قريب به معناى نسخ است . وقتى گفته مى شود: «'''نسخت الشمس الظل '''» معنايش اين است كه آفتاب سايه و اثر آنرا از بين برد.
«'''محو'''» هر چيز به معناى از بين بردن آثار آنست ، وقتى گفته مى شود من نوشته را محو كردم ، معنايش اين است كه خطوط و نقشه هاى آن را از بين بردم . و معناى اينكه در آيه ۲۴ سوره شورى فرمود: «'''و يمحو اللّه الباطل و يحق الحق بكلماته '''» اين است كه خداوند آثار باطل را از بين مى برد، همچنانكه فرموده : «'''فاما الزبد فيذهب جفاء...'''»، و نيز فرموده : «'''و جعلنا الليل و النهار ايتين فمحونا آيه الليل و جعلنا آيه النهار مبصره '''»، يعنى اثر بينا كنندگى را از شب گرفتيم . پس معناى محو قريب به معناى نسخ است . وقتى گفته مى شود: «'''نسخت الشمس الظل '''» معنايش اين است كه آفتاب سايه و اثر آنرا از بين برد.
در آيه شريفه در مقابل محو، لغت اثبات آمده ، چون اثبات به معناى بر جا گذاشتن هر چيزيست به طورى كه از آنجايش تكان نخورد و نلغزد، مثلا وقتى گفته مى شود: «'''اثبت الوتد فى الارض '''»، معنايش اين است كه من ميخ را در زمين محكم كوبيدم آنچنان كه ديگر كنده نشود و تكان نخورد.
در آيه شريفه در مقابل محو، لغت اثبات آمده ، چون اثبات به معناى بر جا گذاشتن هر چيزيست به طورى كه از آنجايش تكان نخورد و نلغزد، مثلا وقتى گفته مى شود: «'''اثبت الوتد فى الارض '''»، معنايش اين است كه من ميخ را در زمين محكم كوبيدم آنچنان كه ديگر كنده نشود و تكان نخورد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۴ </center>
بنابراين نقطه مقابل اثبات محو است كه به معناى ازاله آثار چيزيست بعد از آنكه اثبات و جايگزين شده باشد، و ليكن بيشتر در نوشته استعمال مى شود.
بنابراين نقطه مقابل اثبات محو است كه به معناى ازاله آثار چيزيست بعد از آنكه اثبات و جايگزين شده باشد، وليكن بيشتر در نوشته استعمال مى شود.
 
معناى جمله «'''يمحو اللّه ما يشاء و يثبت '''»
معناى جمله «'''يمحو اللّه ما يشاء و يثبت '''»
و اينكه جمله «'''يمحو اللّه ما يشاء و يثبت '''» از يكطرف متصل شده به جمله «'''لكل اجل كتاب '''» و از طرف ديگر متصل است به جمله «'''و عنده ام الكتاب '''» قهرا ظهور در اين يافته كه منظور از محو كتاب و اثبات آن ، در زمانهاى معين است ، پس كتابى كه خداوند در يك زمانى اثبات كرده ، اگر بخواهد در زمانهاى بعد آن را محو مى كند و كتاب ديگرى اثبات مى نمايد. پس خداى سبحان لا يزال كتابى را اثبات و كتاب ديگرى را محو مى سازد.
و اينكه جمله «'''يمحو اللّه ما يشاء و يثبت '''» از يكطرف متصل شده به جمله «'''لكل اجل كتاب '''» و از طرف ديگر متصل است به جمله «'''و عنده ام الكتاب '''» قهرا ظهور در اين يافته كه منظور از محو كتاب و اثبات آن ، در زمانهاى معين است ، پس كتابى كه خداوند در يك زمانى اثبات كرده ، اگر بخواهد در زمانهاى بعد آن را محو مى كند و كتاب ديگرى اثبات مى نمايد. پس خداى سبحان لا يزال كتابى را اثبات و كتاب ديگرى را محو مى سازد.
بنابراين اگر ما نوشته هاى كتاب را عبارت بدانيم از آيت و معجزه و نشان دهنده اسماء و صفات خداوندى ، و در نظر بگيريم كه وجود هر چيزى آيت خداست ، در اين صورت صحيح است بگوييم خداوند لا يزال و همواره و در هر آن مشغول محو آيتى و اثبات آيتى ديگر است ، همچنانكه خودش فرموده : «'''ما ننسخ من آيه او ننسها نات بخير منها او مثلها'''» و نيز فرموده : «'''و اذ بدلنا آيه مكان آيه '''»
بنابراين اگر ما نوشته هاى كتاب را عبارت بدانيم از آيت و معجزه و نشان دهنده اسماء و صفات خداوندى ، و در نظر بگيريم كه وجود هر چيزى آيت خداست ، در اين صورت صحيح است بگوييم خداوند لا يزال و همواره و در هر آن مشغول محو آيتى و اثبات آيتى ديگر است ، همچنانكه خودش فرموده : «'''ما ننسخ من آيه او ننسها نات بخير منها او مثلها'''» و نيز فرموده : «'''و اذ بدلنا آيه مكان آيه '''»
پس اينكه فرمود: «'''يمحو اللّه ما يشاء و يثبت '''» با در نظر داشتن اينكه مطلق است و قيدى بدان نخورده نسبت به جمله «'''لكل اجل كتاب '''» معناى تعليل را افاده مى كند، و معنايش اين مى شود: براى هر وقتى كتاب مخصوصى است ، پس كتابها به اختلاف اوقات مختلف مى شوند، و چون خداى سبحان در كتابى كه بخواهد تصرف نموده ، آن را محو مى كند، كتاب ديگرى به جايش اثبات مى نمايد، پس اختلاف كتابها به اختلاف اوقات ناشى از اختلاف تصرفات الهى است ، نه اينكه از ناحيه خود آنها باشد كه هر وقتى كتابى داشته باشد كه بهيچ وجه قابل تغيير نباشد، بلكه خداى سبحان است كه آن را تغيير داده ، كتاب ديگرى به جايش اثبات مى نمايد.
پس اينكه فرمود: «'''يمحو اللّه ما يشاء و يثبت '''» با در نظر داشتن اينكه مطلق است و قيدى بدان نخورده نسبت به جمله «'''لكل اجل كتاب '''» معناى تعليل را افاده مى كند، و معنايش اين مى شود: براى هر وقتى كتاب مخصوصى است ، پس كتابها به اختلاف اوقات مختلف مى شوند، و چون خداى سبحان در كتابى كه بخواهد تصرف نموده ، آن را محو مى كند، كتاب ديگرى به جايش اثبات مى نمايد، پس اختلاف كتابها به اختلاف اوقات ناشى از اختلاف تصرفات الهى است ، نه اينكه از ناحيه خود آنها باشد كه هر وقتى كتابى داشته باشد كه بهيچ وجه قابل تغيير نباشد، بلكه خداى سبحان است كه آن را تغيير داده ، كتاب ديگرى به جايش اثبات مى نمايد.
مراد از جمله «'''و عنده ام الكتاب '''» در دنباله آيه
مراد از جمله «'''و عنده ام الكتاب '''» در دنباله آيه
و اينكه فرمود: «'''و عنده ام الكتاب '''» معنايش اين است كه نزد خدا اصل كتاب و ريشه آن وجود دارد، چون كلمه «'''ام '''» به معناى اصل هر چيز است كه از آن ناشى گشته و بدان باز مى گردد.
و اينكه فرمود: «'''و عنده ام الكتاب '''» معنايش اين است كه نزد خدا اصل كتاب و ريشه آن وجود دارد، چون كلمه «'''ام '''» به معناى اصل هر چيز است كه از آن ناشى گشته و بدان باز مى گردد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۵ </center>
اين جمله توهّمى را كه ممكن است به ذهن كسى برسد دفع نموده ، حقيقت امر را بيان مى كند، چه اختلاف حال كتاب و محو و اثبات آن و دگرگون شدن احكام نوشته شده و قضاء رانده شده در آن ، چه بسا آدمى را به اين توهّم وادارد كه قضايا و امور عالم نزد خداى سبحان هم وضع ثابتى نداشته ، حكم او هم تابع علل و عوامل خارجى است ، عينا مانند احكام ما آدميان و صاحبان شعور، و يا به توهّم بيندازد كه اصلا احكام الهى گزاف و بيهوده است ، و نه خودش به حسب ذات تعين دارد، و نه چيزى از خارج در تعين آن اثر مى كند.
اين جمله توهّمى را كه ممكن است به ذهن كسى برسد دفع نموده ، حقيقت امر را بيان مى كند، چه اختلاف حال كتاب و محو و اثبات آن و دگرگون شدن احكام نوشته شده و قضاء رانده شده در آن ، چه بسا آدمى را به اين توهّم وادارد كه قضايا و امور عالم نزد خداى سبحان هم وضع ثابتى نداشته ، حكم او هم تابع علل و عوامل خارجى است ، عينا مانند احكام ما آدميان و صاحبان شعور، و يا به توهّم بيندازد كه اصلا احكام الهى گزاف و بيهوده است ، و نه خودش به حسب ذات تعين دارد، و نه چيزى از خارج در تعين آن اثر مى كند.
همچنانكه چه بسا صاحبان عقل بسيط و ساده لوحان توهم كرده اند كه خدايى كه ملك - بكسر لام - مطلق است ، سلطنتش مطلق ، و هر چه بخواهد مى كند، و با آزادى مطلق و بدون رعايت هيچ قيد و شرطى ، و هيچ طريقه و نظامى هر عملى كه بخواهد انجام مى دهد، و با اين حال ديگر نمى توان صورتى ثابت و نظامى معين براى افعال و قضاياى او تصوّر نمود. در حالى كه (بر خلاف اين توهم ) خودش فرموده : «'''ما يبدل القول لدى '''» و نيز فرموده : «'''و كل شى ء عنده بمقدار'''» و همچنين آياتى ديگر.
همچنانكه چه بسا صاحبان عقل بسيط و ساده لوحان توهم كرده اند كه خدايى كه ملك - بكسر لام - مطلق است ، سلطنتش مطلق ، و هر چه بخواهد مى كند، و با آزادى مطلق و بدون رعايت هيچ قيد و شرطى ، و هيچ طريقه و نظامى هر عملى كه بخواهد انجام مى دهد، و با اين حال ديگر نمى توان صورتى ثابت و نظامى معين براى افعال و قضاياى او تصوّر نمود. در حالى كه (بر خلاف اين توهم ) خودش فرموده : «'''ما يبدل القول لدى '''» و نيز فرموده : «'''و كل شى ء عنده بمقدار'''» و همچنين آياتى ديگر.
در جمله مورد بحث اين توهم را دفع نموده و فرموده : «'''و عنده ام الكتاب '''»، يعنى اصل و ريشه عموم كتابها و آن امر ثابتى كه اين كتاب هاى دستخوش محو و اثبات بدان بازگشت مى كنند، همانا نزد اوست . و آن اصل مانند اين شاخه ها دستخوش محو و اثبات نمى شود، و اگر آن هم دستخوش محو و اثبات مى شد ديگر معنا نداشت كه اصل كتابها خوانده شود، بلكه آن هم مانند اينها بود، و اگر اين كتابها اصلى نمى داشت محو و اثبات آنها بخاطر يكى از دو جهت بود:
در جمله مورد بحث اين توهم را دفع نموده و فرموده : «'''و عنده ام الكتاب '''»، يعنى اصل و ريشه عموم كتابها و آن امر ثابتى كه اين كتاب هاى دستخوش محو و اثبات بدان بازگشت مى كنند، همانا نزد اوست . و آن اصل مانند اين شاخه ها دستخوش محو و اثبات نمى شود، و اگر آن هم دستخوش محو و اثبات مى شد ديگر معنا نداشت كه اصل كتابها خوانده شود، بلكه آن هم مانند اينها بود، و اگر اين كتابها اصلى نمى داشت محو و اثبات آنها بخاطر يكى از دو جهت بود:
يا بخاطر اين بود كه عوامل خارجى اقتضاء محو يكى و اثبات يكى ديگر را داشت و در محو و اثبات آنها اثر مى گذاشت ، كه در اين صورت خداى تعالى مقهور و مغلوب عوامل و اسباب خارجى مى شد، عينا مانند ما ممكنات كه محكوم عوامل خارجى هستيم ، و اين غلط است ، زيرا به حكم «'''لا معقب لحكمه '''» خداوند محكوم چيزى نمى شود.
يا بخاطر اين بود كه عوامل خارجى اقتضاء محو يكى و اثبات يكى ديگر را داشت و در محو و اثبات آنها اثر مى گذاشت ، كه در اين صورت خداى تعالى مقهور و مغلوب عوامل و اسباب خارجى مى شد، عينا مانند ما ممكنات كه محكوم عوامل خارجى هستيم ، و اين غلط است ، زيرا به حكم «'''لا معقب لحكمه '''» خداوند محكوم چيزى نمى شود.
و يا بخاطر اين مى بود كه اصولا كارهاى او تابع هيچ نظامى نبوده بلكه گزافى صورت مى گيرد. اين نيز صحيح نيست ، زيرا گزاف بودن مستلزم اختلال نظام خلقت و تدبير عام و واحدى است كه موجودات را به هم مربوط مى سازد، و ساحت ذات خداوندى بزرگتر و منزه تر از اين معنا است ، همچنانكه فرموده : «'''و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعبين ما خلقنا هما الا بالحق '''»
و يا بخاطر اين مى بود كه اصولا كارهاى او تابع هيچ نظامى نبوده بلكه گزافى صورت مى گيرد. اين نيز صحيح نيست ، زيرا گزاف بودن مستلزم اختلال نظام خلقت و تدبير عام و واحدى است كه موجودات را به هم مربوط مى سازد، و ساحت ذات خداوندى بزرگتر و منزه تر از اين معنا است ، همچنانكه فرموده : «'''و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعبين ما خلقنا هما الا بالحق '''»
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۶ </center>
خلاصه مضمون آيه «'''يمحو اللّه ما يشاء و يثبت '''» و نكاتى كه از آن استفاده مى شود
خلاصه مضمون آيه «'''يمحو اللّه ما يشاء و يثبت '''» و نكاتى كه از آن استفاده مى شود
پس خلاصه مضمون آيه اين مى شود كه : خداى سبحان در هر وقت و مدتى كتاب و حكم و قضائى دارد، و از اين نوشته ها هر كدام را بخواهد محو و هر كدام را بخواهد اثبات مى كند. يعنى قضائى كه براى مدتى رانده تغيير مى دهد، و در وقت ديگر به جاى آن ، قضاى ديگرى مى راند، و ليكن در عين حال براى هميشه قضائى لا يتغير و غير قابل محو و اثبات هم دارد، و اين قضاء لا يتغير اصلى است كه همه قضاهاى ديگر از آن منشاء مى گيرند، و محو و اثبات آنها نيز بر حسب اقتضاى آن قضاء است .
پس خلاصه مضمون آيه اين مى شود كه : خداى سبحان در هر وقت و مدتى كتاب و حكم و قضائى دارد، و از اين نوشته ها هر كدام را بخواهد محو و هر كدام را بخواهد اثبات مى كند. يعنى قضائى كه براى مدتى رانده تغيير مى دهد، و در وقت ديگر به جاى آن ، قضاى ديگرى مى راند، و ليكن در عين حال براى هميشه قضائى لا يتغير و غير قابل محو و اثبات هم دارد، و اين قضاء لا يتغير اصلى است كه همه قضاهاى ديگر از آن منشاء مى گيرند، و محو و اثبات آنها نيز بر حسب اقتضاى آن قضاء است .
بنابراين از آيه شريفه چند نكته روشن مى گردد:
بنابراين از آيه شريفه چند نكته روشن مى گردد:
اول اينكه حكم محو و اثبات حكمى است عمومى كه تمامى حوادثى كه به حدود زمان و اجل محدود مى شود - و بعبارت ديگر تمامى موجوداتى كه در آسمانها و زمين و ما بين آندو است - دستخوش آن مى گردند، همچنانكه فرموده : «'''ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق و اجل مسمى '''»
اول اينكه حكم محو و اثبات حكمى است عمومى كه تمامى حوادثى كه به حدود زمان و اجل محدود مى شود - و بعبارت ديگر تمامى موجوداتى كه در آسمانها و زمين و ما بين آندو است - دستخوش آن مى گردند، همچنانكه فرموده : «'''ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق و اجل مسمى '''»
و اين نكته از اينجا استفاده مى شود كه در آيه شريفه به طور اطلاق فرموده : «'''خداوند هر چه را بخواهد محو مى كند و هر چه را بخواهد اثبات مى نمايد'''»، و صرف اينكه مورد آيه مساءله نبوت است باعث نمى شود كه ما از اطلاق آن صرفنظر نموده ، عموميّت آن را تخصيص ‍ بزنيم ، زيرا مورد مخصص نيست . از همينجا فساد گفتار كسانيكه آيه را به معناى خاصى گرفته اند معلوم مى شود. آرى ، بعضى گفته اند: محو و اثبات همان نسخ احكام است . عدّه اى ديگر گفته اند: محو و يا اثبات مباحاتى است كه در نامه اعمال نوشته شده كه اگر خدا بخواهد آنها را محو نموده ، به جاى آن اطاعت و يا معصيت مى نويسد، تا عمل صاحبش ‍ بى جزاء نباشد. عدّه سوم گفته اند: محو گناهان مؤ منين و اثبات گناهان كفار است كه خداوند با آنان به فضل خود، و با اينان به عقوبت خود معامله مى كند. و عدّه ديگر گفته اند: مربوط به محنت ها و مصائب و تنگى معيشت و امثال آن از امورى است كه دعا و صدقه در تغيير آنها دخالت و اثر دارد.
 
و اين نكته از اينجا استفاده مى شود كه در آيه شريفه به طور اطلاق فرموده : «'''خداوند هر چه را بخواهد محو مى كند و هر چه را بخواهد اثبات مى نمايد'''»، و صرف اينكه مورد آيه مساءله نبوت است باعث نمى شود كه ما از اطلاق آن صرفنظر نموده ، عموميّت آن را تخصيص ‍ بزنيم ، زيرا مورد مخصص نيست. از همينجا فساد گفتار كسانيكه آيه را به معناى خاصى گرفته اند معلوم مى شود.  
 
آرى ، بعضى گفته اند: محو و اثبات همان نسخ احكام است . عدّه اى ديگر گفته اند: محو و يا اثبات مباحاتى است كه در نامه اعمال نوشته شده كه اگر خدا بخواهد آنها را محو نموده ، به جاى آن اطاعت و يا معصيت مى نويسد، تا عمل صاحبش ‍ بى جزاء نباشد. عدّه سوم گفته اند: محو گناهان مؤ منين و اثبات گناهان كفار است كه خداوند با آنان به فضل خود، و با اينان به عقوبت خود معامله مى كند. و عدّه ديگر گفته اند: مربوط به محنت ها و مصائب و تنگى معيشت و امثال آن از امورى است كه دعا و صدقه در تغيير آنها دخالت و اثر دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۷ </center>
بعضى ديگر گفته اند «'''محو'''» همان از بين بردن گناهان است ، نه توبه ، و «'''اثبات '''» تبديل سيئات است به حسنات . عده اى گفته اند: محو نسلهاى پيش ، و اثبات نسلهاى بعد است . و بعضى گفته اند مقصود محو ماه و اثبات آفتاب است ، كه آيت شب را محو نموده ، روز را كه وسيله بينايى است اثبات مى كند. و بعضى گفته اند: محو دنيا، و اثبات آخرت است . عده اى گفته اند: راجع به ارواح است كه خداوند در حال خواب آنها را مى گيرد، هر كدام را كه بخواهد رها مى كند و هر كدام را بخواهد نگه مى دارد. قول ديگر اينكه راجع به اجلهاى نوشته شده در شب قدر است كه هر كدام را بخواهد بهمان حال باقى مى گذارد و هر كدام را بخواهد تغيير مى دهد.
بعضى ديگر گفته اند «'''محو'''» همان از بين بردن گناهان است ، نه توبه ، و «'''اثبات '''» تبديل سيئات است به حسنات . عده اى گفته اند: محو نسلهاى پيش ، و اثبات نسلهاى بعد است . و بعضى گفته اند مقصود محو ماه و اثبات آفتاب است ، كه آيت شب را محو نموده ، روز را كه وسيله بينايى است اثبات مى كند. و بعضى گفته اند: محو دنيا، و اثبات آخرت است .  
 
عده اى گفته اند: راجع به ارواح است كه خداوند در حال خواب آنها را مى گيرد، هر كدام را كه بخواهد رها مى كند و هر كدام را بخواهد نگه مى دارد. قول ديگر اينكه راجع به اجلهاى نوشته شده در شب قدر است كه هر كدام را بخواهد بهمان حال باقى مى گذارد و هر كدام را بخواهد تغيير مى دهد.
 
اين اقوال و امثال آن اقوالى است كه در خود آيه دليلى بر آنها نيست تا آيه را به آن معانى تخصيص دهيم ، و بدون هيچ ترديدى آيه اطلاق دارد. علاوه بر اينكه مشاهدات خود ما نيز به ضرورت و بداهت شاهد و مطابق آنست ، زيرا ما مى بينيم كه مساءله دگرگونى و تحوّل در تمامى اطراف عالم جريان داشته ، هيچ موجودى وقتى در دو زمان مقايسه شود به يك حالت باقى نمى ماند، و حتما دستخوش تغيير و تحوّل شده ، حالا يا ذاتش متحول شده ، و يا صفاتش ، و يا اعمالش . و در عين حال وقتى فى حد ذاته و بر حسب وقوعش اعتبار شود مى بينيم ثابت مانده ، و تغيير نيافته ، چون هيچ چيز از آن حالى كه بر آن حال واقع شده تغيير نمى پذيرد.
اين اقوال و امثال آن اقوالى است كه در خود آيه دليلى بر آنها نيست تا آيه را به آن معانى تخصيص دهيم ، و بدون هيچ ترديدى آيه اطلاق دارد. علاوه بر اينكه مشاهدات خود ما نيز به ضرورت و بداهت شاهد و مطابق آنست ، زيرا ما مى بينيم كه مساءله دگرگونى و تحوّل در تمامى اطراف عالم جريان داشته ، هيچ موجودى وقتى در دو زمان مقايسه شود به يك حالت باقى نمى ماند، و حتما دستخوش تغيير و تحوّل شده ، حالا يا ذاتش متحول شده ، و يا صفاتش ، و يا اعمالش . و در عين حال وقتى فى حد ذاته و بر حسب وقوعش اعتبار شود مى بينيم ثابت مانده ، و تغيير نيافته ، چون هيچ چيز از آن حالى كه بر آن حال واقع شده تغيير نمى پذيرد.
پس براى تمامى موجودات ديده شده دو جهت است ، يك جهت تغير كه از اين جهت دستخوش مرگ و زندگى ، و زوال و بقاء، و انواع دگرگونيها مى شود، و يك جهت ثبات كه از آن جهت بهيچ وجه دگرگونى نمى پذيرد. حال ، اين دو جهت ، يا همان كتاب محو و اثبات و ام الكتاب است ، و يا دو چيز ديگريست كه از آثار آن دو كتاب و متفرع بر آنها است . به هر حال ، آيه شريفه قابل تطبيق بر اين دو جهت هست ، و در نتيجه شامل تمامى موجودات مى گردد.
پس براى تمامى موجودات ديده شده دو جهت است ، يك جهت تغير كه از اين جهت دستخوش مرگ و زندگى ، و زوال و بقاء، و انواع دگرگونيها مى شود، و يك جهت ثبات كه از آن جهت بهيچ وجه دگرگونى نمى پذيرد. حال ، اين دو جهت ، يا همان كتاب محو و اثبات و ام الكتاب است ، و يا دو چيز ديگريست كه از آثار آن دو كتاب و متفرع بر آنها است . به هر حال ، آيه شريفه قابل تطبيق بر اين دو جهت هست ، و در نتيجه شامل تمامى موجودات مى گردد.
نكته دوم اينكه خداى سبحان در هر چيزى قضاء و قدرى ثابت دارد كه قابل تغيير نيست ، و همين خود دليل فسادگفتار كسانى است كه گفته اند: هر قضائى قابل تغيير است و آنگاه استدلال كرده اند به روايات و دعاهاى متفرق كه دلالت دارد بر اينكه دعاء و صدقه مقدرات سوء را دفع مى كند، مانند دعائى كه از ائمه (عليهم السلام ) و از بعضى صحابه روايت شده كه گفته اند: «'''پروردگارا اگر اسم مرا در زمره اشقياء نوشته اى از آنجا محو كن ، و در زمره سعداء بنويس '''»، و همچنين نظاير اين مضمون . ولى بايد بدانيد كه اين راجع به مقدرات غير حتمى است كه ما نيز منكر آن نيستيم .
نكته دوم اينكه خداى سبحان در هر چيزى قضاء و قدرى ثابت دارد كه قابل تغيير نيست ، و همين خود دليل فسادگفتار كسانى است كه گفته اند: هر قضائى قابل تغيير است و آنگاه استدلال كرده اند به روايات و دعاهاى متفرق كه دلالت دارد بر اينكه دعاء و صدقه مقدرات سوء را دفع مى كند، مانند دعائى كه از ائمه (عليهم السلام ) و از بعضى صحابه روايت شده كه گفته اند: «'''پروردگارا اگر اسم مرا در زمره اشقياء نوشته اى از آنجا محو كن ، و در زمره سعداء بنويس '''»، و همچنين نظاير اين مضمون . ولى بايد بدانيد كه اين راجع به مقدرات غير حتمى است كه ما نيز منكر آن نيستيم .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۸ </center>
۱۳٬۷۳۸

ویرایش