گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۲}}
__TOC__
__TOC__


خط ۵: خط ۷:
<span id='link178'><span>
<span id='link178'><span>
==آيات ۵۷ - ۴۳، سوره يوسف ==
==آيات ۵۷ - ۴۳، سوره يوسف ==
وَ قَالَ الْمَلِك إِنى أَرَى سبْعَ بَقَرَتٍ سِمَانٍ يَأْكلُهُنَّ سبْعٌ عِجَافٌ وَ سبْعَ سنبُلَتٍ خُضرٍ وَ أُخَرَ يَابِستٍ يَأَيهَا الْمَلاُ أَفْتُونى فى رُءْيَىَ إِن كُنتُمْ لِلرُّءْيَا تَعْبرُونَ(۴۳)
وَ قَالَ الْمَلِك إِنى أَرَى سبْعَ بَقَرَتٍ سِمَانٍ يَأْكلُهُنَّ سبْعٌ عِجَافٌ وَ سبْعَ سنبُلَتٍ خُضرٍ وَ أُخَرَ يَابِستٍ يَأَيهَا الْمَلاُ أَفْتُونى فى رُءْيَىَ إِن كُنتُمْ لِلرُّءْيَا تَعْبرُونَ(۴۳)
قَالُوا أَضغَث أَحْلَمٍ وَ مَا نحْنُ بِتَأْوِيلِ الاَحْلَمِ بِعَلِمِينَ(۴۴)
قَالُوا أَضغَث أَحْلَمٍ وَ مَا نحْنُ بِتَأْوِيلِ الاَحْلَمِ بِعَلِمِينَ(۴۴)
وَ قَالَ الَّذِى نجَا مِنهُمَا وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ(۴۵)
وَ قَالَ الَّذِى نجَا مِنهُمَا وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ(۴۵)
يُوسف أَيهَا الصدِّيقُ أَفْتِنَا فى سبْع بَقَرَتٍ سِمَانٍ يَأْكلُهُنَّ سبْعٌ عِجَافٌ وَ سبْع سنبُلَتٍ خُضرٍ وَ أُخَرَ يَابِستٍ لَّعَلى أَرْجِعُ إِلى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ(۴۶)
يُوسف أَيهَا الصدِّيقُ أَفْتِنَا فى سبْع بَقَرَتٍ سِمَانٍ يَأْكلُهُنَّ سبْعٌ عِجَافٌ وَ سبْع سنبُلَتٍ خُضرٍ وَ أُخَرَ يَابِستٍ لَّعَلى أَرْجِعُ إِلى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ(۴۶)
قَالَ تَزْرَعُونَ سبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَمَا حَصدتمْ فَذَرُوهُ فى سنبُلِهِ إِلا قَلِيلاً مِّمَّا تَأْكلُونَ(۴۷)
قَالَ تَزْرَعُونَ سبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَمَا حَصدتمْ فَذَرُوهُ فى سنبُلِهِ إِلا قَلِيلاً مِّمَّا تَأْكلُونَ(۴۷)
ثمَّ يَأْتى مِن بَعْدِ ذَلِك سبْعٌ شِدَادٌ يَأْكلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لهَُنَّ إِلا قَلِيلاً مِّمَّا تحْصِنُونَ(۴۸)
ثمَّ يَأْتى مِن بَعْدِ ذَلِك سبْعٌ شِدَادٌ يَأْكلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لهَُنَّ إِلا قَلِيلاً مِّمَّا تحْصِنُونَ(۴۸)
ثمَّ يَأْتى مِن بَعْدِ ذَلِك عَامٌ فِيهِ يُغَاث النَّاس وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ(۴۹)
ثمَّ يَأْتى مِن بَعْدِ ذَلِك عَامٌ فِيهِ يُغَاث النَّاس وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ(۴۹)
وَ قَالَ المَْلِك ائْتُونى بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسولُ قَالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّك فَسئَلْهُ مَا بَالُ النِّسوَةِ الَّتى قَطعْنَ أَيْدِيهُنَّ إِنَّ رَبى بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ(۵۰)
وَ قَالَ المَْلِك ائْتُونى بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسولُ قَالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّك فَسئَلْهُ مَا بَالُ النِّسوَةِ الَّتى قَطعْنَ أَيْدِيهُنَّ إِنَّ رَبى بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ(۵۰)
قَالَ مَا خَطبُكُنَّ إِذْ رَوَدتُّنَّ يُوسف عَن نَّفْسِهِ قُلْنَ حَش للَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِن سوءٍ قَالَتِ امْرَأَت الْعَزِيزِ الْئََنَ حَصحَص الْحَقُّ أَنَا رَوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصدِقِينَ(۵۱)
قَالَ مَا خَطبُكُنَّ إِذْ رَوَدتُّنَّ يُوسف عَن نَّفْسِهِ قُلْنَ حَش للَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِن سوءٍ قَالَتِ امْرَأَت الْعَزِيزِ الْئََنَ حَصحَص الْحَقُّ أَنَا رَوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصدِقِينَ(۵۱)
ذَلِك لِيَعْلَمَ أَنى لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يهْدِى كَيْدَ الخَْائنِينَ(۵۲)
ذَلِك لِيَعْلَمَ أَنى لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يهْدِى كَيْدَ الخَْائنِينَ(۵۲)
وَ مَا أُبَرِّىُ نَفْسى إِنَّ النَّفْس لاَمَّارَةُ بِالسوءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبى إِنَّ رَبى غَفُورٌ رَّحِيمٌ(۵۳)
وَ مَا أُبَرِّىُ نَفْسى إِنَّ النَّفْس لاَمَّارَةُ بِالسوءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبى إِنَّ رَبى غَفُورٌ رَّحِيمٌ(۵۳)
وَ قَالَ الْمَلِك ائْتُونى بِهِ أَستَخْلِصهُ لِنَفْسى فَلَمَّا كلَّمَهُ قَالَ إِنَّك الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ(۵۴)
وَ قَالَ الْمَلِك ائْتُونى بِهِ أَستَخْلِصهُ لِنَفْسى فَلَمَّا كلَّمَهُ قَالَ إِنَّك الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ(۵۴)
قَالَ اجْعَلْنى عَلى خَزَائنِ الاَرْضِ إِنى حَفِيظٌ عَلِيمٌ(۵۵)
قَالَ اجْعَلْنى عَلى خَزَائنِ الاَرْضِ إِنى حَفِيظٌ عَلِيمٌ(۵۵)
وَ كَذَلِك مَكَّنَّا لِيُوسف فى الاَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنهَا حَيْث يَشاءُ نُصِيب بِرَحمَتِنَا مَن نَّشاءُ وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ(۵۶)
وَ كَذَلِك مَكَّنَّا لِيُوسف فى الاَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنهَا حَيْث يَشاءُ نُصِيب بِرَحمَتِنَا مَن نَّشاءُ وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ(۵۶)
وَ لاَجْرُ الاَخِرَةِ خَيرٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ(۵۷)
وَ لاَجْرُ الاَخِرَةِ خَيرٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ(۵۷)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۵۱ </center>
ترجمه آيات
ترجمه آيات
خط ۴۰: خط ۴۲:
بيان آيات
بيان آيات
اين آيات داستان خارج شدن يوسف (عليه السّلام ) از زندان و رسيدنش ‍ به مقام عزيزى مصر و اسبابى را كه در اين سرنوشت دخالت داشت بيان مى كند، و در آن آمده كه پادشاه مصر براى بار دوم تهمتى را كه به وى زده بودند رسيدگى نموده و برائت و پاكى او را معلوم مى سازد.
اين آيات داستان خارج شدن يوسف (عليه السّلام ) از زندان و رسيدنش ‍ به مقام عزيزى مصر و اسبابى را كه در اين سرنوشت دخالت داشت بيان مى كند، و در آن آمده كه پادشاه مصر براى بار دوم تهمتى را كه به وى زده بودند رسيدگى نموده و برائت و پاكى او را معلوم مى سازد.
وَ قَالَ الْمَلِك إِنى أَرَى سبْعَ بَقَرَتٍ سِمَانٍ يَأْكلُهُنَّ سبْعٌ عِجَافٌ ...
وَ قَالَ الْمَلِك إِنى أَرَى سبْعَ بَقَرَتٍ سِمَانٍ يَأْكلُهُنَّ سبْعٌ عِجَافٌ ...
توضيح مفردات و جملات آيه كريمه : «'''و قال الملك ...'''» كه رؤ ياى پادشاه مصر راحكايت مى كند
توضيح مفردات و جملات آيه كريمه : «'''و قال الملك ...'''» كه رؤ ياى پادشاه مصر راحكايت مى كند
اين خوابى بوده كه پادشاه مصر ديده و به كرسى نشينان خود بازگو مى كند، به دليل اينكه فرموده : «'''يا ايها الملا افتونى فى روياى '''» و اينكه فرمود: «'''انى ارى '''» حكايت حال گذشته است ، و احتمال هم دارد كه اين خواب را بطور مكرر ديده ، همچنانكه در خواب زندانيان كه داشت : «'''انى ارانى اعصر خمرا'''» و «'''انى ارانى احمل ...'''»، اين احتمال را داديم .
اين خوابى بوده كه پادشاه مصر ديده و به كرسى نشينان خود بازگو مى كند، به دليل اينكه فرموده : «'''يا ايها الملا افتونى فى روياى '''» و اينكه فرمود: «'''انى ارى '''» حكايت حال گذشته است ، و احتمال هم دارد كه اين خواب را بطور مكرر ديده ، همچنانكه در خواب زندانيان كه داشت : «'''انى ارانى اعصر خمرا'''» و «'''انى ارانى احمل ...'''»، اين احتمال را داديم .
خط ۷۳: خط ۷۵:
و بهر حال منافات ندارد كه روياى او را اضغاث احلام ناميده اند و از خود تعبير مطلق احلام را نفى مى كنند، و اگر مراد از احلام تنها خوابهاى صحيح بود يكى از دو جمله كافى بود يعنى كافى بود كه مثلا بگويند اينها اضغاث احلامند.
و بهر حال منافات ندارد كه روياى او را اضغاث احلام ناميده اند و از خود تعبير مطلق احلام را نفى مى كنند، و اگر مراد از احلام تنها خوابهاى صحيح بود يكى از دو جمله كافى بود يعنى كافى بود كه مثلا بگويند اينها اضغاث احلامند.
و معناى آيه اين است كه بزرگان گفتند آنچه كه ديده اى اضغاث احلام و خوابهاى مختلف و در هم شده است ، و ما تعبير اينگونه خوابها و يا همه خوابها را نمى دانيم ، بلكه تنها خوابهاى صالح و صحيح را مى توانيم تعبير كنيم .
و معناى آيه اين است كه بزرگان گفتند آنچه كه ديده اى اضغاث احلام و خوابهاى مختلف و در هم شده است ، و ما تعبير اينگونه خوابها و يا همه خوابها را نمى دانيم ، بلكه تنها خوابهاى صالح و صحيح را مى توانيم تعبير كنيم .
وَ قَالَ الَّذِى نجَا مِنهُمَا وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ
وَ قَالَ الَّذِى نجَا مِنهُمَا وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ
كلمه «'''امت '''» در هر كلامى كه بيايد به معناى جماعتى است كه در آن گفتار مورد نظر باشند و اغلب در انسان استعمال مى شود، و مقصود از آن در آيه مورد بحث جماعتى از سال است ، و مراد از آن ، آن سالهايى است كه گوينده اين سخن يعنى ساقى پادشاه فراموش كرده بود كه يوسف را نزد او معرفى كند، با آنكه يوسف سفارش كرده بود كه مرا نزد صاحبت ياد آر، ولى شيطان اين سفارش را از ياد ساقى برده بود، و سفارش ‍ يوسف باعث آن شد كه چند سال ديگر در زندان بماند.
كلمه «'''امت '''» در هر كلامى كه بيايد به معناى جماعتى است كه در آن گفتار مورد نظر باشند و اغلب در انسان استعمال مى شود، و مقصود از آن در آيه مورد بحث جماعتى از سال است ، و مراد از آن ، آن سالهايى است كه گوينده اين سخن يعنى ساقى پادشاه فراموش كرده بود كه يوسف را نزد او معرفى كند، با آنكه يوسف سفارش كرده بود كه مرا نزد صاحبت ياد آر، ولى شيطان اين سفارش را از ياد ساقى برده بود، و سفارش ‍ يوسف باعث آن شد كه چند سال ديگر در زندان بماند.
و معنايش اينست كه يكى از دو رفيق زندانى يوسف كه از زندان نجات يافت ، و بعد از چندين سال بيادش آمد آنچه را كه يوسف بعد از تعبير خواب او درخواست كرده بود گفت : من تاءويل آنچه را كه پادشاه در خواب خود ديده در اختيارتان مى گذارم ، مرا اجازه دهيد تا در زندان نزد يوسف بروم و خبر تاءويل اين خواب را برايتان بياورم .
و معنايش اينست كه يكى از دو رفيق زندانى يوسف كه از زندان نجات يافت ، و بعد از چندين سال بيادش آمد آنچه را كه يوسف بعد از تعبير خواب او درخواست كرده بود گفت : من تاءويل آنچه را كه پادشاه در خواب خود ديده در اختيارتان مى گذارم ، مرا اجازه دهيد تا در زندان نزد يوسف بروم و خبر تاءويل اين خواب را برايتان بياورم .
و اگر در جمله «'''فارسلون '''» و جمله «'''انبئكم '''» خطاب را دسته جمعى آورد، براى اين بود كه حضار مجلس را كه از اركان دولت و سردمداران مملكت و متوليان امور مردم بودند شركت داده باشد، به دليل اينكه در زندان هم چنانچه خواهى ديد به يوسف گفت : «'''لعلى ارجع الى الناس .
و اگر در جمله «'''فارسلون '''» و جمله «'''انبئكم '''» خطاب را دسته جمعى آورد، براى اين بود كه حضار مجلس را كه از اركان دولت و سردمداران مملكت و متوليان امور مردم بودند شركت داده باشد، به دليل اينكه در زندان هم چنانچه خواهى ديد به يوسف گفت : «'''لعلى ارجع الى الناس .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۵۷ </center>
يُوسف أَيهَا الصدِّيقُ أَفْتِنَا فى سبْع بَقَرَتٍ سِمَانٍ ...
يُوسف أَيهَا الصدِّيقُ أَفْتِنَا فى سبْع بَقَرَتٍ سِمَانٍ ...
دقائقى كه در آيه : ((يوسف ايّها الصديق ...'''» وجود دارد
دقائقى كه در آيه : ((يوسف ايّها الصديق ...'''» وجود دارد
در اين آيه بمنظور اختصار چيزى حذف و در تقدير گرفته شده و تقدير آن چنين است : «'''فارسلوه فجاء الى يوسف فى السجن و قال يا يوسف ايها الصديق ...'''» يعنى در پاسخ ساقى كه گفت مرا روانه كنيد، روانه اش ‍ كردند او در زندان نزد يوسف آمد و گفت : اى يوسف ، اى صديق نظر بده ما را در باره رويائى كه ملك ديده ، آنگاه متن رويا را نقل كرده و گفته است كه : مردم منتظرند من تاءويل روياى او را از تو گرفته برايشان ببرم .
در اين آيه بمنظور اختصار چيزى حذف و در تقدير گرفته شده و تقدير آن چنين است : «'''فارسلوه فجاء الى يوسف فى السجن و قال يا يوسف ايها الصديق ...'''» يعنى در پاسخ ساقى كه گفت مرا روانه كنيد، روانه اش ‍ كردند او در زندان نزد يوسف آمد و گفت : اى يوسف ، اى صديق نظر بده ما را در باره رويائى كه ملك ديده ، آنگاه متن رويا را نقل كرده و گفته است كه : مردم منتظرند من تاءويل روياى او را از تو گرفته برايشان ببرم .
خط ۸۹: خط ۹۱:
و اينكه اول به صيغه جمع گفت : «'''افتنا'''» و در ثانى بطور مفرد گفت : «'''لعلى ارجع الى الناس '''» دلالت دارد بر اينكه استفتايى كه مى كرده براى خودش نبوده بلكه بعنوان رسالت از طرف شاه و كرسى نشينان او بوده ، خلاصه منظورش اين نبوده كه خودش ياد بگيرد و آنگاه برود و از طرف خود تاءويل و به اسم خود تمام كند، بلكه منظورش اين بوده كه عين گفته يوسف را براى آنان ببرد، و لذا مى بينيم يوسف هم تنها او را مخاطب قرار نداد، بلكه خطاب را بطور عموم كرد و گفت : «'''تزرعون - مى كاريد...'''»
و اينكه اول به صيغه جمع گفت : «'''افتنا'''» و در ثانى بطور مفرد گفت : «'''لعلى ارجع الى الناس '''» دلالت دارد بر اينكه استفتايى كه مى كرده براى خودش نبوده بلكه بعنوان رسالت از طرف شاه و كرسى نشينان او بوده ، خلاصه منظورش اين نبوده كه خودش ياد بگيرد و آنگاه برود و از طرف خود تاءويل و به اسم خود تمام كند، بلكه منظورش اين بوده كه عين گفته يوسف را براى آنان ببرد، و لذا مى بينيم يوسف هم تنها او را مخاطب قرار نداد، بلكه خطاب را بطور عموم كرد و گفت : «'''تزرعون - مى كاريد...'''»
و اينكه فرمود: «'''الى الناس '''» براى اشعار و يا دلالت بر اين است كه مردم منتظر برگشتن او بوده اند تا با تاءويل يوسف از حيرت بيرون آيند، حال يا مقصود از مردم ، عموم مردم مصر بوده و مردم مصر مردمى بيدار و علاقه مند به وطن خود بوده و نسبت به رويايى كه پادشاهشان ديده اهتمام داشته اند، چون غالبا روياها ناظر به امورى از شؤ ون زندگى آدمى است كه انسان نسبت به آنها اهتمام دارد، و معمولا پادشاهان نسبت به شؤ ون مملكت و امور رعيت اهتمام مى ورزند، پس رويايى كه يك پادشاه ببيند در مصالح مردمش دخالت دارد، و يا مقصود از آن ، تنها اولياى امور مملكت است ، و اگر ايشان را «'''ناس - مردم '''» ناميده براى اين بوده كه راى و اختيار ايشان در هر امرى راى و اختيار مردم است .
و اينكه فرمود: «'''الى الناس '''» براى اشعار و يا دلالت بر اين است كه مردم منتظر برگشتن او بوده اند تا با تاءويل يوسف از حيرت بيرون آيند، حال يا مقصود از مردم ، عموم مردم مصر بوده و مردم مصر مردمى بيدار و علاقه مند به وطن خود بوده و نسبت به رويايى كه پادشاهشان ديده اهتمام داشته اند، چون غالبا روياها ناظر به امورى از شؤ ون زندگى آدمى است كه انسان نسبت به آنها اهتمام دارد، و معمولا پادشاهان نسبت به شؤ ون مملكت و امور رعيت اهتمام مى ورزند، پس رويايى كه يك پادشاه ببيند در مصالح مردمش دخالت دارد، و يا مقصود از آن ، تنها اولياى امور مملكت است ، و اگر ايشان را «'''ناس - مردم '''» ناميده براى اين بوده كه راى و اختيار ايشان در هر امرى راى و اختيار مردم است .
قَالَ تَزْرَعُونَ سبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَمَا حَصدتمْ فَذَرُوهُ فى سنبُلِهِ إِلا قَلِيلاً مِّمَّا تَأْكلُونَ
قَالَ تَزْرَعُونَ سبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَمَا حَصدتمْ فَذَرُوهُ فى سنبُلِهِ إِلا قَلِيلاً مِّمَّا تَأْكلُونَ
<span id='link183'><span>
<span id='link183'><span>
==توضيح و الفاظ مفاهيم آيات شريفه تعبير رؤ ياى ملك توسط يوسف (عليه السلام ) ==
==توضيح و الفاظ مفاهيم آيات شريفه تعبير رؤ ياى ملك توسط يوسف (عليه السلام ) ==
خط ۹۸: خط ۱۰۰:
يعنى ايمان بياوريد و جهاد بكنيد، و در آيه مورد بحث يعنى «'''زراعت بكنيد'''»، به دليل اينكه دنبالش مى فرمايد: «'''پس آنچه را درو مى كنيد در سنبله اش بگذاريد'''» و اينكه يوسف (عليه السّلام ) دستور داد كه گندم را نكوبند و همچنان در سنبله اش بگذارند براى اين بود كه جانور نمى تواند داخل سنبله شود، و در نتيجه گندم هر چه هم بماند خراب نمى شود بخلاف اينكه آنرا بكوبند و از سنبله جدا كنند كه خيلى زود فاسد مى شود.
يعنى ايمان بياوريد و جهاد بكنيد، و در آيه مورد بحث يعنى «'''زراعت بكنيد'''»، به دليل اينكه دنبالش مى فرمايد: «'''پس آنچه را درو مى كنيد در سنبله اش بگذاريد'''» و اينكه يوسف (عليه السّلام ) دستور داد كه گندم را نكوبند و همچنان در سنبله اش بگذارند براى اين بود كه جانور نمى تواند داخل سنبله شود، و در نتيجه گندم هر چه هم بماند خراب نمى شود بخلاف اينكه آنرا بكوبند و از سنبله جدا كنند كه خيلى زود فاسد مى شود.
بنابر آنچه گفته شد معناى آيه چنين مى شود: هفت سال پى درپى كشت و زرع كنيد، و هر چه درو كرديد در سنبله اش بگذاريد تا فاسد نگردد، و همه را بدينگونه انبار كنيد مگر اندكى كه آذوقه آن سال شما است .
بنابر آنچه گفته شد معناى آيه چنين مى شود: هفت سال پى درپى كشت و زرع كنيد، و هر چه درو كرديد در سنبله اش بگذاريد تا فاسد نگردد، و همه را بدينگونه انبار كنيد مگر اندكى كه آذوقه آن سال شما است .
ثمَّ يَأْتى مِن بَعْدِ ذَلِك سبْعٌ شِدَادٌ يَأْكلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لهَُنَّ إِلا قَلِيلاً مِّمَّا تحْصِنُونَ
ثمَّ يَأْتى مِن بَعْدِ ذَلِك سبْعٌ شِدَادٌ يَأْكلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لهَُنَّ إِلا قَلِيلاً مِّمَّا تحْصِنُونَ
كلمه «'''شداد'''» جمع شديد از ماده شدت است ، به معناى صعوبت و دشوارى ، چون در سالهاى قحطى و گرانى مردم در صعوبت و مشقتند و يا از باب «'''شد عليه '''» و به معناى حمله آوردن است ، و اين با جمله بعدى كه مى فرمايد: ((ياكلن ما قدمتم لهن (در آن هفت سال ، مورد حمله قحطى قرار مى گيرند و) - از آنچه شما برايشان اندوخته ايد مى خورند)) مناسب تر است .
كلمه «'''شداد'''» جمع شديد از ماده شدت است ، به معناى صعوبت و دشوارى ، چون در سالهاى قحطى و گرانى مردم در صعوبت و مشقتند و يا از باب «'''شد عليه '''» و به معناى حمله آوردن است ، و اين با جمله بعدى كه مى فرمايد: ((ياكلن ما قدمتم لهن (در آن هفت سال ، مورد حمله قحطى قرار مى گيرند و) - از آنچه شما برايشان اندوخته ايد مى خورند)) مناسب تر است .
و بنابراين ، كلام مشتمل بر يك تمثيل لطيفى خواهد بود، زيرا سالهاى قحطى چون درنده اى خون آشام است كه به مردم حمله مى آورد، و ايشان را دريده و مى خورد، كه اگر مردم ذخيره اى داشته باشند اين درنده متوجه آن ذخيره ها شده و از خود مردم منصرف مى شود. كلمه احصان به معناى احراز و ذخيره كردن است و معناى آيه اين است كه پس از هفت سال فراوانى ، هفت سال قحطى پديد مى آيد كه بر شما حمله مى كنند و آنچه شما از پيش اندوخته كرده ايد مى خورند مگر اندكى را كه انبار كرده و ذخيره نموده ايد.
و بنابراين ، كلام مشتمل بر يك تمثيل لطيفى خواهد بود، زيرا سالهاى قحطى چون درنده اى خون آشام است كه به مردم حمله مى آورد، و ايشان را دريده و مى خورد، كه اگر مردم ذخيره اى داشته باشند اين درنده متوجه آن ذخيره ها شده و از خود مردم منصرف مى شود. كلمه احصان به معناى احراز و ذخيره كردن است و معناى آيه اين است كه پس از هفت سال فراوانى ، هفت سال قحطى پديد مى آيد كه بر شما حمله مى كنند و آنچه شما از پيش اندوخته كرده ايد مى خورند مگر اندكى را كه انبار كرده و ذخيره نموده ايد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۲}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش