گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۳}}
__TOC__
__TOC__


خط ۴: خط ۶:
<span id='link94'><span>
<span id='link94'><span>
==جواب يعقوب (عليه السلام ) به پسرانش كه گفتند يوسف را گرگ خورده ==
==جواب يعقوب (عليه السلام ) به پسرانش كه گفتند يوسف را گرگ خورده ==
قَالَ بَلْ سوَّلَت لَكُمْ أَنفُسكُمْ أَمْراً فَصبرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُستَعَانُ عَلى مَا تَصِفُونَ
قَالَ بَلْ سوَّلَت لَكُمْ أَنفُسكُمْ أَمْراً فَصبرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُستَعَانُ عَلى مَا تَصِفُونَ
اين جمله جواب يعقوب (عليه السّلام ) است ، و اين جواب را در وقتى داده كه خبر مرگ يوسف ، فرزند عزيز و حبيبش را شنيده ، فرزندان بر او درآمده اند در حالى كه يوسف را همراه ندارند، و با گريه و حالتى پريشان خبر مى دهند كه يوسف را گرگ خورده ، و اين پيراهن خون آلود اوست ، و او در همين حال مقدار حسد برادران را نسبت به يوسف مى دانست ، و اينكه او را به زور و اصرار از دستش ربودند به خاطر داشت و حال نيز كه پيراهنش را آورده اند وضع خونين پيراهن اعلام به دروغگويى آنان مى كند، در چنين شرايطى اين جواب را داده و همين را هم مى بايد مى داد.
اين جمله جواب يعقوب (عليه السّلام ) است ، و اين جواب را در وقتى داده كه خبر مرگ يوسف ، فرزند عزيز و حبيبش را شنيده ، فرزندان بر او درآمده اند در حالى كه يوسف را همراه ندارند، و با گريه و حالتى پريشان خبر مى دهند كه يوسف را گرگ خورده ، و اين پيراهن خون آلود اوست ، و او در همين حال مقدار حسد برادران را نسبت به يوسف مى دانست ، و اينكه او را به زور و اصرار از دستش ربودند به خاطر داشت و حال نيز كه پيراهنش را آورده اند وضع خونين پيراهن اعلام به دروغگويى آنان مى كند، در چنين شرايطى اين جواب را داده و همين را هم مى بايد مى داد.
آرى ، در اين جواب هيچ اعتنايى به گفته آنان كه گفتند: ما رفته بوديم مسابقه بگذاريم نكرده و فرموده : «'''بلكه نفس شما امرى را بر شما تسويل كرده '''» و «'''تسويل '''» به معناى وسوسه است ، و معناى پاسخ او اين است كه : قضيه اينطور كه شما مى گوييد نيست ، بلكه نفس شما در اين موضوع شما را به وسوسه انداخته ، و مطلب را مبهم كرده ، و حقيقت آن را معين ننموده . آنگاه اضافه كرد كه من خويشتن دارم ، يعنى شما را مؤ اخذه ننموده ، در مقام انتقام برنمى آيم ، بلكه خشم خود را به تمام معنى فرو مى برم .
آرى ، در اين جواب هيچ اعتنايى به گفته آنان كه گفتند: ما رفته بوديم مسابقه بگذاريم نكرده و فرموده : «'''بلكه نفس شما امرى را بر شما تسويل كرده '''» و «'''تسويل '''» به معناى وسوسه است ، و معناى پاسخ او اين است كه : قضيه اينطور كه شما مى گوييد نيست ، بلكه نفس شما در اين موضوع شما را به وسوسه انداخته ، و مطلب را مبهم كرده ، و حقيقت آن را معين ننموده . آنگاه اضافه كرد كه من خويشتن دارم ، يعنى شما را مؤ اخذه ننموده ، در مقام انتقام برنمى آيم ، بلكه خشم خود را به تمام معنى فرو مى برم .
خط ۲۹: خط ۳۱:
<span id='link97'><span>
<span id='link97'><span>
==سررسيدن كاروانيان و بيرون آوردن يوسف (عليه السلام ) از چاه ==
==سررسيدن كاروانيان و بيرون آوردن يوسف (عليه السلام ) از چاه ==
وَ جَاءَت سيَّارَةٌ فَأَرْسلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ قَالَ يَبُشرَى هَذَا غُلَمٌ وَ أَسرُّوهُ بِضعَةً وَ اللَّهُ عَلِيمُ بِمَا يَعْمَلُونَ
وَ جَاءَت سيَّارَةٌ فَأَرْسلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ قَالَ يَبُشرَى هَذَا غُلَمٌ وَ أَسرُّوهُ بِضعَةً وَ اللَّهُ عَلِيمُ بِمَا يَعْمَلُونَ
راغب در مفردات گفته : «'''ورود'''» در اصل لغت به معناى آب طلب كردن بوده و بعدها در غير آن هم استعمال شده . و در معناى «'''دلو'''» گفته : «'''دلوت الدلو'''» - كه ثلاثى مجرد است - به معناى «'''دلو را به چاه سرازير كردم '''» است ، ولى «'''ادليت الدلو'''» - كه از باب افعال است - به معناى «'''دلو را بيرون كشيدم '''» است . ولى ديگران به عكس ‍ آن را گفته اند. و در معناى «'''اسروه '''» گفته : «'''اسرار'''» بر خلاف «'''اعلان '''» و به معناى پنهان داشتن است .
راغب در مفردات گفته : «'''ورود'''» در اصل لغت به معناى آب طلب كردن بوده و بعدها در غير آن هم استعمال شده . و در معناى «'''دلو'''» گفته : «'''دلوت الدلو'''» - كه ثلاثى مجرد است - به معناى «'''دلو را به چاه سرازير كردم '''» است ، ولى «'''ادليت الدلو'''» - كه از باب افعال است - به معناى «'''دلو را بيرون كشيدم '''» است . ولى ديگران به عكس ‍ آن را گفته اند. و در معناى «'''اسروه '''» گفته : «'''اسرار'''» بر خلاف «'''اعلان '''» و به معناى پنهان داشتن است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴۴ </center>
خط ۳۷: خط ۳۹:
ممكن هم هست مراد اين باشد كه اين واقعه به علم خدا اتفاق افتاده ، و خدا خواسته تا يوسف را به آن قدر و منزلتى كه برايش مقدّر كرده برساند، چون اگر از چاه بيرون نمى آمد و به عنوان يك بازيافته اى پنهانى به مصر آورده نمى شد، قطعا از خانه عزيز مصر سر درنمى آورد، و در نتيجه به آن سلطنت و عزت نمى رسيد.
ممكن هم هست مراد اين باشد كه اين واقعه به علم خدا اتفاق افتاده ، و خدا خواسته تا يوسف را به آن قدر و منزلتى كه برايش مقدّر كرده برساند، چون اگر از چاه بيرون نمى آمد و به عنوان يك بازيافته اى پنهانى به مصر آورده نمى شد، قطعا از خانه عزيز مصر سر درنمى آورد، و در نتيجه به آن سلطنت و عزت نمى رسيد.
معناى آيه اين است كه : جماعتى رهگذر از كنار آن چاه مى گذشتند، كسى را فرستادند تا آبى تهيه كند، آن شخص دلو خود را در چاه سرازير كرد و وقتى بيرون مى آورد ناگهان فريادش بلند شد: «'''بشارت ! اين پسر بچه است .'''» آرى ، او پسر بچه اى را ديد كه خود را به طناب آويزان كرده ، از چاه بيرون آمد. اهل قافله او را پنهان كردند تا كس و كارش خبردار نشوند، و در نتيجه سرمايه اى برايشان باشد و از فروشش پولى به دست بياورند، و حال آنكه خداى سبحان به آنچه ميكردند دانا بود، و بر آن كار آنان را مؤ اخذه مى كند. و يا: و حال آنكه همه اينها به علم خدا بوده و او بود كه يوسف را در مسيرى قرار داد تا در مصر بر اريكه سلطنت و نبوت بنشاندش .
معناى آيه اين است كه : جماعتى رهگذر از كنار آن چاه مى گذشتند، كسى را فرستادند تا آبى تهيه كند، آن شخص دلو خود را در چاه سرازير كرد و وقتى بيرون مى آورد ناگهان فريادش بلند شد: «'''بشارت ! اين پسر بچه است .'''» آرى ، او پسر بچه اى را ديد كه خود را به طناب آويزان كرده ، از چاه بيرون آمد. اهل قافله او را پنهان كردند تا كس و كارش خبردار نشوند، و در نتيجه سرمايه اى برايشان باشد و از فروشش پولى به دست بياورند، و حال آنكه خداى سبحان به آنچه ميكردند دانا بود، و بر آن كار آنان را مؤ اخذه مى كند. و يا: و حال آنكه همه اينها به علم خدا بوده و او بود كه يوسف را در مسيرى قرار داد تا در مصر بر اريكه سلطنت و نبوت بنشاندش .
وَ شرَوْهُ بِثَمَنِ بخْسٍ دَرَهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّهِدِينَ
وَ شرَوْهُ بِثَمَنِ بخْسٍ دَرَهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّهِدِينَ
توضيح معناى آيه : «'''و شروه بثمن بخس دضضضم معدودة ...'''»
توضيح معناى آيه : «'''و شروه بثمن بخس دضضضم معدودة ...'''»
«'''ثمن بخس '''» به معناى بهايى است كه از قيمت اصلى و واقعى ، ناقص ‍ و كمتر باشد، و «'''دراهم معدوده '''» به معناى پولى اندك است - و بطورى كه مى گويند بدين جهت فرموده «'''معدوده '''» كه آن روزها پول زياد وزنى بوده نه شمردنى ، و تنها پولهايى را مى شمرده اند كه خيلى ناچيز بوده ، و مقصود از «'''دراهم '''» پول خردى از جنس نقره بوده كه در آن روز در ميان مردم رواج داشته ، و كلمه «'''شراء'''» در اينجا به معناى فروختن است ، و زهد به معناى روگردانى و بى رغبتى از هر چيز را گويند، ممكن هم هست در اينجا كنايه از برحذر بودن باشد.
«'''ثمن بخس '''» به معناى بهايى است كه از قيمت اصلى و واقعى ، ناقص ‍ و كمتر باشد، و «'''دراهم معدوده '''» به معناى پولى اندك است - و بطورى كه مى گويند بدين جهت فرموده «'''معدوده '''» كه آن روزها پول زياد وزنى بوده نه شمردنى ، و تنها پولهايى را مى شمرده اند كه خيلى ناچيز بوده ، و مقصود از «'''دراهم '''» پول خردى از جنس نقره بوده كه در آن روز در ميان مردم رواج داشته ، و كلمه «'''شراء'''» در اينجا به معناى فروختن است ، و زهد به معناى روگردانى و بى رغبتى از هر چيز را گويند، ممكن هم هست در اينجا كنايه از برحذر بودن باشد.
خط ۵۱: خط ۵۳:
و چه بسا گفته شده كه «'''شراء'''» در آيه مورد بحث به معنى خريدن است ، چون به اين معنا هم از زبان عرب شنيده شده ، ولى سياق آيه اين احتمال را هم مانند دو احتمال قبلى دفع مى كند.
و چه بسا گفته شده كه «'''شراء'''» در آيه مورد بحث به معنى خريدن است ، چون به اين معنا هم از زبان عرب شنيده شده ، ولى سياق آيه اين احتمال را هم مانند دو احتمال قبلى دفع مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴۶ </center>
وَ قَالَ الَّذِى اشترَاهُ مِن مِّصرَ لامْرَأَتِهِ أَكرِمِى مَثْوَاهُ عَسى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً
وَ قَالَ الَّذِى اشترَاهُ مِن مِّصرَ لامْرَأَتِهِ أَكرِمِى مَثْوَاهُ عَسى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً
از سياق آيات استفاده مى شود كه قافله نامبرده يوسف را با خود به مصر بردند و در آنجا به معرض فروش گذاشتند، و مردى از اهل مصر او را خريدارى نموده به خانه اش برد.
از سياق آيات استفاده مى شود كه قافله نامبرده يوسف را با خود به مصر بردند و در آنجا به معرض فروش گذاشتند، و مردى از اهل مصر او را خريدارى نموده به خانه اش برد.
<span id='link100'><span>
<span id='link100'><span>
خط ۶۴: خط ۶۶:
و از همين جا مى توان احتمال داد كه عزيز مردى عقيم بوده و از همسرش فرزندى نداشته ، و به همين جهت آرزو مى كرده كه يوسف فرزند او و همسرش باشد.
و از همين جا مى توان احتمال داد كه عزيز مردى عقيم بوده و از همسرش فرزندى نداشته ، و به همين جهت آرزو مى كرده كه يوسف فرزند او و همسرش باشد.
پس اينكه فرمود: «'''و قال الذى اشتريه من مصر'''» يعنى : عزيز «'''لامراته '''» عزيره مصر «'''اكرمى مثويه '''» يعنى خودت مباشر امور او باش ، و براى او مقامى بزرگ و ارجمند در نزد خودت قرار ده «'''عسى ان ينفعنا'''» شايد در مقاصد عالى و امور مهم به دردمان بخورد، «'''او نتخذه ولدا'''» و يا او را فرزند خود بخوانيم .
پس اينكه فرمود: «'''و قال الذى اشتريه من مصر'''» يعنى : عزيز «'''لامراته '''» عزيره مصر «'''اكرمى مثويه '''» يعنى خودت مباشر امور او باش ، و براى او مقامى بزرگ و ارجمند در نزد خودت قرار ده «'''عسى ان ينفعنا'''» شايد در مقاصد عالى و امور مهم به دردمان بخورد، «'''او نتخذه ولدا'''» و يا او را فرزند خود بخوانيم .
وَ كذَلِك مَكَّنَّا لِيُوسف فى الاَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الاَحَادِيثِ وَ اللَّهُ غَالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ
وَ كذَلِك مَكَّنَّا لِيُوسف فى الاَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الاَحَادِيثِ وَ اللَّهُ غَالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ
راغب در مفردات مى گويد: «'''مكان '''» در نزد اهل لغت به معناى جايى است كه چيزى را در خود گنجانيده باشد، (و تمكين به معناى جاى دادن است همچنانكه تمكن به معناى قبول مكان و جايگير شدن در آنست ) و از همين باب است كه خدا فرموده : «'''و لقد مكناهم فى الارض '''» و نيز فرموده «'''و لقد مكناهم فيما ان مكناكم فيه '''» و نيز فرموده : «'''او لم نمكن لهم و نمكن لهم فى الارض '''». آنگاه اضافه كرده كه خليل گفته : كلمه «'''مكان '''» بر وزن مفعل از ماده «'''كون '''» است (و قاعدتا مى بايستى همه مشتقات آن از اين سه حرف اشتقاق يابد) و ليكن در محاوره عرب از ماده «'''مكن '''» اشتقاق يافته ، مى گويند: «'''تمكن '''» و «'''تمسكن '''» همچنانكه اصل منزل «'''نزل '''» است ولى ازخود آن اشتقاق جدا مى كنند و مى گويند «'''تمنزل '''».
راغب در مفردات مى گويد: «'''مكان '''» در نزد اهل لغت به معناى جايى است كه چيزى را در خود گنجانيده باشد، (و تمكين به معناى جاى دادن است همچنانكه تمكن به معناى قبول مكان و جايگير شدن در آنست ) و از همين باب است كه خدا فرموده : «'''و لقد مكناهم فى الارض '''» و نيز فرموده «'''و لقد مكناهم فيما ان مكناكم فيه '''» و نيز فرموده : «'''او لم نمكن لهم و نمكن لهم فى الارض '''». آنگاه اضافه كرده كه خليل گفته : كلمه «'''مكان '''» بر وزن مفعل از ماده «'''كون '''» است (و قاعدتا مى بايستى همه مشتقات آن از اين سه حرف اشتقاق يابد) و ليكن در محاوره عرب از ماده «'''مكن '''» اشتقاق يافته ، مى گويند: «'''تمكن '''» و «'''تمسكن '''» همچنانكه اصل منزل «'''نزل '''» است ولى ازخود آن اشتقاق جدا مى كنند و مى گويند «'''تمنزل '''».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴۸ </center>
خط ۱۲۴: خط ۱۲۶:
مؤ لف : اين روايت گويا از امام صادق (عليه السّلام ) باشد، چون قبل از اين روايت كه ما آورديم روايتى ديگر از امام صادق آورده . و در اين معنى نيز روايتى در الدّرالمنثور از حيان بن جبله از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمده . و در مضامين قبلى روايات ديگرى هم هست .
مؤ لف : اين روايت گويا از امام صادق (عليه السّلام ) باشد، چون قبل از اين روايت كه ما آورديم روايتى ديگر از امام صادق آورده . و در اين معنى نيز روايتى در الدّرالمنثور از حيان بن جبله از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمده . و در مضامين قبلى روايات ديگرى هم هست .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۳}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش