۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۳}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۴: | خط ۶: | ||
<span id='link94'><span> | <span id='link94'><span> | ||
==جواب يعقوب (عليه السلام ) به پسرانش كه گفتند يوسف را گرگ خورده == | ==جواب يعقوب (عليه السلام ) به پسرانش كه گفتند يوسف را گرگ خورده == | ||
قَالَ بَلْ | قَالَ بَلْ سوَّلَت لَكُمْ أَنفُسكُمْ أَمْراً فَصبرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُستَعَانُ عَلى مَا تَصِفُونَ | ||
اين جمله جواب يعقوب (عليه السّلام ) است ، و اين جواب را در وقتى داده كه خبر مرگ يوسف ، فرزند عزيز و حبيبش را شنيده ، فرزندان بر او درآمده اند در حالى كه يوسف را همراه ندارند، و با گريه و حالتى پريشان خبر مى دهند كه يوسف را گرگ خورده ، و اين پيراهن خون آلود اوست ، و او در همين حال مقدار حسد برادران را نسبت به يوسف مى دانست ، و اينكه او را به زور و اصرار از دستش ربودند به خاطر داشت و حال نيز كه پيراهنش را آورده اند وضع خونين پيراهن اعلام به دروغگويى آنان مى كند، در چنين شرايطى اين جواب را داده و همين را هم مى بايد مى داد. | اين جمله جواب يعقوب (عليه السّلام ) است ، و اين جواب را در وقتى داده كه خبر مرگ يوسف ، فرزند عزيز و حبيبش را شنيده ، فرزندان بر او درآمده اند در حالى كه يوسف را همراه ندارند، و با گريه و حالتى پريشان خبر مى دهند كه يوسف را گرگ خورده ، و اين پيراهن خون آلود اوست ، و او در همين حال مقدار حسد برادران را نسبت به يوسف مى دانست ، و اينكه او را به زور و اصرار از دستش ربودند به خاطر داشت و حال نيز كه پيراهنش را آورده اند وضع خونين پيراهن اعلام به دروغگويى آنان مى كند، در چنين شرايطى اين جواب را داده و همين را هم مى بايد مى داد. | ||
آرى ، در اين جواب هيچ اعتنايى به گفته آنان كه گفتند: ما رفته بوديم مسابقه بگذاريم نكرده و فرموده : «'''بلكه نفس شما امرى را بر شما تسويل كرده '''» و «'''تسويل '''» به معناى وسوسه است ، و معناى پاسخ او اين است كه : قضيه اينطور كه شما مى گوييد نيست ، بلكه نفس شما در اين موضوع شما را به وسوسه انداخته ، و مطلب را مبهم كرده ، و حقيقت آن را معين ننموده . آنگاه اضافه كرد كه من خويشتن دارم ، يعنى شما را مؤ اخذه ننموده ، در مقام انتقام برنمى آيم ، بلكه خشم خود را به تمام معنى فرو مى برم . | آرى ، در اين جواب هيچ اعتنايى به گفته آنان كه گفتند: ما رفته بوديم مسابقه بگذاريم نكرده و فرموده : «'''بلكه نفس شما امرى را بر شما تسويل كرده '''» و «'''تسويل '''» به معناى وسوسه است ، و معناى پاسخ او اين است كه : قضيه اينطور كه شما مى گوييد نيست ، بلكه نفس شما در اين موضوع شما را به وسوسه انداخته ، و مطلب را مبهم كرده ، و حقيقت آن را معين ننموده . آنگاه اضافه كرد كه من خويشتن دارم ، يعنى شما را مؤ اخذه ننموده ، در مقام انتقام برنمى آيم ، بلكه خشم خود را به تمام معنى فرو مى برم . | ||
خط ۲۹: | خط ۳۱: | ||
<span id='link97'><span> | <span id='link97'><span> | ||
==سررسيدن كاروانيان و بيرون آوردن يوسف (عليه السلام ) از چاه == | ==سررسيدن كاروانيان و بيرون آوردن يوسف (عليه السلام ) از چاه == | ||
وَ جَاءَت | وَ جَاءَت سيَّارَةٌ فَأَرْسلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ قَالَ يَبُشرَى هَذَا غُلَمٌ وَ أَسرُّوهُ بِضعَةً وَ اللَّهُ عَلِيمُ بِمَا يَعْمَلُونَ | ||
راغب در مفردات گفته : «'''ورود'''» در اصل لغت به معناى آب طلب كردن بوده و بعدها در غير آن هم استعمال شده . و در معناى «'''دلو'''» گفته : «'''دلوت الدلو'''» - كه ثلاثى مجرد است - به معناى «'''دلو را به چاه سرازير كردم '''» است ، ولى «'''ادليت الدلو'''» - كه از باب افعال است - به معناى «'''دلو را بيرون كشيدم '''» است . ولى ديگران به عكس آن را گفته اند. و در معناى «'''اسروه '''» گفته : «'''اسرار'''» بر خلاف «'''اعلان '''» و به معناى پنهان داشتن است . | راغب در مفردات گفته : «'''ورود'''» در اصل لغت به معناى آب طلب كردن بوده و بعدها در غير آن هم استعمال شده . و در معناى «'''دلو'''» گفته : «'''دلوت الدلو'''» - كه ثلاثى مجرد است - به معناى «'''دلو را به چاه سرازير كردم '''» است ، ولى «'''ادليت الدلو'''» - كه از باب افعال است - به معناى «'''دلو را بيرون كشيدم '''» است . ولى ديگران به عكس آن را گفته اند. و در معناى «'''اسروه '''» گفته : «'''اسرار'''» بر خلاف «'''اعلان '''» و به معناى پنهان داشتن است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴۴ </center> | ||
خط ۳۷: | خط ۳۹: | ||
ممكن هم هست مراد اين باشد كه اين واقعه به علم خدا اتفاق افتاده ، و خدا خواسته تا يوسف را به آن قدر و منزلتى كه برايش مقدّر كرده برساند، چون اگر از چاه بيرون نمى آمد و به عنوان يك بازيافته اى پنهانى به مصر آورده نمى شد، قطعا از خانه عزيز مصر سر درنمى آورد، و در نتيجه به آن سلطنت و عزت نمى رسيد. | ممكن هم هست مراد اين باشد كه اين واقعه به علم خدا اتفاق افتاده ، و خدا خواسته تا يوسف را به آن قدر و منزلتى كه برايش مقدّر كرده برساند، چون اگر از چاه بيرون نمى آمد و به عنوان يك بازيافته اى پنهانى به مصر آورده نمى شد، قطعا از خانه عزيز مصر سر درنمى آورد، و در نتيجه به آن سلطنت و عزت نمى رسيد. | ||
معناى آيه اين است كه : جماعتى رهگذر از كنار آن چاه مى گذشتند، كسى را فرستادند تا آبى تهيه كند، آن شخص دلو خود را در چاه سرازير كرد و وقتى بيرون مى آورد ناگهان فريادش بلند شد: «'''بشارت ! اين پسر بچه است .'''» آرى ، او پسر بچه اى را ديد كه خود را به طناب آويزان كرده ، از چاه بيرون آمد. اهل قافله او را پنهان كردند تا كس و كارش خبردار نشوند، و در نتيجه سرمايه اى برايشان باشد و از فروشش پولى به دست بياورند، و حال آنكه خداى سبحان به آنچه ميكردند دانا بود، و بر آن كار آنان را مؤ اخذه مى كند. و يا: و حال آنكه همه اينها به علم خدا بوده و او بود كه يوسف را در مسيرى قرار داد تا در مصر بر اريكه سلطنت و نبوت بنشاندش . | معناى آيه اين است كه : جماعتى رهگذر از كنار آن چاه مى گذشتند، كسى را فرستادند تا آبى تهيه كند، آن شخص دلو خود را در چاه سرازير كرد و وقتى بيرون مى آورد ناگهان فريادش بلند شد: «'''بشارت ! اين پسر بچه است .'''» آرى ، او پسر بچه اى را ديد كه خود را به طناب آويزان كرده ، از چاه بيرون آمد. اهل قافله او را پنهان كردند تا كس و كارش خبردار نشوند، و در نتيجه سرمايه اى برايشان باشد و از فروشش پولى به دست بياورند، و حال آنكه خداى سبحان به آنچه ميكردند دانا بود، و بر آن كار آنان را مؤ اخذه مى كند. و يا: و حال آنكه همه اينها به علم خدا بوده و او بود كه يوسف را در مسيرى قرار داد تا در مصر بر اريكه سلطنت و نبوت بنشاندش . | ||
وَ شرَوْهُ بِثَمَنِ بخْسٍ دَرَهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ | وَ شرَوْهُ بِثَمَنِ بخْسٍ دَرَهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّهِدِينَ | ||
توضيح معناى آيه : «'''و شروه بثمن بخس دضضضم معدودة ...'''» | توضيح معناى آيه : «'''و شروه بثمن بخس دضضضم معدودة ...'''» | ||
«'''ثمن بخس '''» به معناى بهايى است كه از قيمت اصلى و واقعى ، ناقص و كمتر باشد، و «'''دراهم معدوده '''» به معناى پولى اندك است - و بطورى كه مى گويند بدين جهت فرموده «'''معدوده '''» كه آن روزها پول زياد وزنى بوده نه شمردنى ، و تنها پولهايى را مى شمرده اند كه خيلى ناچيز بوده ، و مقصود از «'''دراهم '''» پول خردى از جنس نقره بوده كه در آن روز در ميان مردم رواج داشته ، و كلمه «'''شراء'''» در اينجا به معناى فروختن است ، و زهد به معناى روگردانى و بى رغبتى از هر چيز را گويند، ممكن هم هست در اينجا كنايه از برحذر بودن باشد. | «'''ثمن بخس '''» به معناى بهايى است كه از قيمت اصلى و واقعى ، ناقص و كمتر باشد، و «'''دراهم معدوده '''» به معناى پولى اندك است - و بطورى كه مى گويند بدين جهت فرموده «'''معدوده '''» كه آن روزها پول زياد وزنى بوده نه شمردنى ، و تنها پولهايى را مى شمرده اند كه خيلى ناچيز بوده ، و مقصود از «'''دراهم '''» پول خردى از جنس نقره بوده كه در آن روز در ميان مردم رواج داشته ، و كلمه «'''شراء'''» در اينجا به معناى فروختن است ، و زهد به معناى روگردانى و بى رغبتى از هر چيز را گويند، ممكن هم هست در اينجا كنايه از برحذر بودن باشد. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۳: | ||
و چه بسا گفته شده كه «'''شراء'''» در آيه مورد بحث به معنى خريدن است ، چون به اين معنا هم از زبان عرب شنيده شده ، ولى سياق آيه اين احتمال را هم مانند دو احتمال قبلى دفع مى كند. | و چه بسا گفته شده كه «'''شراء'''» در آيه مورد بحث به معنى خريدن است ، چون به اين معنا هم از زبان عرب شنيده شده ، ولى سياق آيه اين احتمال را هم مانند دو احتمال قبلى دفع مى كند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴۶ </center> | ||
وَ قَالَ | وَ قَالَ الَّذِى اشترَاهُ مِن مِّصرَ لامْرَأَتِهِ أَكرِمِى مَثْوَاهُ عَسى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً | ||
از سياق آيات استفاده مى شود كه قافله نامبرده يوسف را با خود به مصر بردند و در آنجا به معرض فروش گذاشتند، و مردى از اهل مصر او را خريدارى نموده به خانه اش برد. | از سياق آيات استفاده مى شود كه قافله نامبرده يوسف را با خود به مصر بردند و در آنجا به معرض فروش گذاشتند، و مردى از اهل مصر او را خريدارى نموده به خانه اش برد. | ||
<span id='link100'><span> | <span id='link100'><span> | ||
خط ۶۴: | خط ۶۶: | ||
و از همين جا مى توان احتمال داد كه عزيز مردى عقيم بوده و از همسرش فرزندى نداشته ، و به همين جهت آرزو مى كرده كه يوسف فرزند او و همسرش باشد. | و از همين جا مى توان احتمال داد كه عزيز مردى عقيم بوده و از همسرش فرزندى نداشته ، و به همين جهت آرزو مى كرده كه يوسف فرزند او و همسرش باشد. | ||
پس اينكه فرمود: «'''و قال الذى اشتريه من مصر'''» يعنى : عزيز «'''لامراته '''» عزيره مصر «'''اكرمى مثويه '''» يعنى خودت مباشر امور او باش ، و براى او مقامى بزرگ و ارجمند در نزد خودت قرار ده «'''عسى ان ينفعنا'''» شايد در مقاصد عالى و امور مهم به دردمان بخورد، «'''او نتخذه ولدا'''» و يا او را فرزند خود بخوانيم . | پس اينكه فرمود: «'''و قال الذى اشتريه من مصر'''» يعنى : عزيز «'''لامراته '''» عزيره مصر «'''اكرمى مثويه '''» يعنى خودت مباشر امور او باش ، و براى او مقامى بزرگ و ارجمند در نزد خودت قرار ده «'''عسى ان ينفعنا'''» شايد در مقاصد عالى و امور مهم به دردمان بخورد، «'''او نتخذه ولدا'''» و يا او را فرزند خود بخوانيم . | ||
وَ كذَلِك | وَ كذَلِك مَكَّنَّا لِيُوسف فى الاَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الاَحَادِيثِ وَ اللَّهُ غَالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ | ||
راغب در مفردات مى گويد: «'''مكان '''» در نزد اهل لغت به معناى جايى است كه چيزى را در خود گنجانيده باشد، (و تمكين به معناى جاى دادن است همچنانكه تمكن به معناى قبول مكان و جايگير شدن در آنست ) و از همين باب است كه خدا فرموده : «'''و لقد مكناهم فى الارض '''» و نيز فرموده «'''و لقد مكناهم فيما ان مكناكم فيه '''» و نيز فرموده : «'''او لم نمكن لهم و نمكن لهم فى الارض '''». آنگاه اضافه كرده كه خليل گفته : كلمه «'''مكان '''» بر وزن مفعل از ماده «'''كون '''» است (و قاعدتا مى بايستى همه مشتقات آن از اين سه حرف اشتقاق يابد) و ليكن در محاوره عرب از ماده «'''مكن '''» اشتقاق يافته ، مى گويند: «'''تمكن '''» و «'''تمسكن '''» همچنانكه اصل منزل «'''نزل '''» است ولى ازخود آن اشتقاق جدا مى كنند و مى گويند «'''تمنزل '''». | راغب در مفردات مى گويد: «'''مكان '''» در نزد اهل لغت به معناى جايى است كه چيزى را در خود گنجانيده باشد، (و تمكين به معناى جاى دادن است همچنانكه تمكن به معناى قبول مكان و جايگير شدن در آنست ) و از همين باب است كه خدا فرموده : «'''و لقد مكناهم فى الارض '''» و نيز فرموده «'''و لقد مكناهم فيما ان مكناكم فيه '''» و نيز فرموده : «'''او لم نمكن لهم و نمكن لهم فى الارض '''». آنگاه اضافه كرده كه خليل گفته : كلمه «'''مكان '''» بر وزن مفعل از ماده «'''كون '''» است (و قاعدتا مى بايستى همه مشتقات آن از اين سه حرف اشتقاق يابد) و ليكن در محاوره عرب از ماده «'''مكن '''» اشتقاق يافته ، مى گويند: «'''تمكن '''» و «'''تمسكن '''» همچنانكه اصل منزل «'''نزل '''» است ولى ازخود آن اشتقاق جدا مى كنند و مى گويند «'''تمنزل '''». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۴۸ </center> | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۶: | ||
مؤ لف : اين روايت گويا از امام صادق (عليه السّلام ) باشد، چون قبل از اين روايت كه ما آورديم روايتى ديگر از امام صادق آورده . و در اين معنى نيز روايتى در الدّرالمنثور از حيان بن جبله از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمده . و در مضامين قبلى روايات ديگرى هم هست . | مؤ لف : اين روايت گويا از امام صادق (عليه السّلام ) باشد، چون قبل از اين روايت كه ما آورديم روايتى ديگر از امام صادق آورده . و در اين معنى نيز روايتى در الدّرالمنثور از حيان بن جبله از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمده . و در مضامين قبلى روايات ديگرى هم هست . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۳}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش