گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۷۷: خط ۱۷۷:


==حقانيت خلقت الهى در آفرينش آفتاب و ماه ==
==حقانيت خلقت الهى در آفرينش آفتاب و ماه ==
كلمه «'''ضياء'''» بطورى كه گفته شده - مصدر است براى «'''ضاء، يضوء، ضوء و ضياء'''» همانطور كه كلمه «'''عياذ'''» مصدر است براى «'''عاذ، يعوذ، عوذا و عواذا'''». و اى بسا كه جمع باشد براى كلمه «'''ضوء'''»، همانطور كه كلمه «'''سياط'''» جمع است براى «'''سوط'''» و اين عبارت چيزى در تقدير دارد كه مضاف كلمه «'''ضياء'''» است ، و تقدير آن «'''جعل الشمس ذات صياء و القمر ذانور'''» است ، يعنى خداى تعالى خورشيد را داراى ضياء و ماه را داراى نور كرد.
«'''هُوَ الَّذِى جَعَلَ الشمْس ضِيَاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً... '''»:


و همچنين كلمه «'''منازل '''» در جمله «'''و قدره منازل '''» مضافى در تقدير دارد، و تقدير كلام: «'''و قدره ذامنازل '''» است ، يعنى خداى تعالى قمر را داراى منزلها كرد تا در مسير حركتش در هر شب به منزلى از آن منازل برسد، غير آن منزلى كه شب قبلش در آنجا قرار داشت . نتيجه اين تقدير الهى اين شد كه قرص قمر دائما در حال دور شدن از خورشيد حركت كند، تا از طرف ديگر باز به خورشيد برسد، و يك دور تمام اين حركت قمر، يك ماه قمرى را و دوازده ماه يك سال را تشكيل دهد، و خلق خدا در شمردن عدد سالها و رسيدگى به حسابها از اين تقدير الهى بهره مند شوند. نكته ديگرى كه آيه مورد بحث آن را افاده مى كند اين است كه خداى تعالى آنچه را كه در بكار اندازى اين تقدير و اين نظام آفريده ، و نتايج و اهدافى كه بر خلقت آنها مترتب ساخته ، همه بحق بوده ، زيرا نتايج مزبور اهدافى حقيقى اند، كه بطور منظم بر مخلوقات او مترتب مى شوند. پس ، در سراسر جهان خلقت نه لغوى در كار است ، و نه غرض باطل و بيهوده اى ، و نه تصادف و اتفاقى .
كلمه «ضياء» بطورى كه گفته شده - مصدر است براى «ضاء، يضوء، ضوء و ضياء» همانطور كه كلمه «عياذ» مصدر است براى «عاذ، يعوذ، عوذا و عواذا». و اى بسا كه جمع باشد براى كلمه «ضوء»، همانطور كه كلمه «سياط» جمع است براى «سوط» و اين عبارت چيزى در تقدير دارد كه مضاف كلمه «'''ضياء'''» است ، و تقدير آن «جعل الشمس ذات صياء و القمر ذانور» است ، يعنى خداى تعالى خورشيد را داراى ضياء و ماه را داراى نور كرد.
 
و همچنين كلمه «'''منازل '''» در جمله «'''و قدره منازل '''» مضافى در تقدير دارد، و تقدير كلام: «و قدره ذامنازل» است ، يعنى خداى تعالى قمر را داراى منزلها كرد تا در مسير حركتش در هر شب به منزلى از آن منازل برسد، غير آن منزلى كه شب قبلش در آنجا قرار داشت.  
 
نتيجه اين تقدير الهى اين شد كه قرص قمر دائما در حال دور شدن از خورشيد حركت كند، تا از طرف ديگر باز به خورشيد برسد، و يك دور تمام اين حركت قمر، يك ماه قمرى را و دوازده ماه يك سال را تشكيل دهد، و خلق خدا در شمردن عدد سالها و رسيدگى به حسابها از اين تقدير الهى بهره مند شوند.  
 
نكته ديگرى كه آيه مورد بحث آن را افاده مى كند اين است كه خداى تعالى آنچه را كه در بكار اندازى اين تقدير و اين نظام آفريده، و نتايج و اهدافى كه بر خلقت آنها مترتب ساخته ، همه بحق بوده ، زيرا نتايج مزبور اهدافى حقيقى اند، كه بطور منظم بر مخلوقات او مترتب مى شوند. پس ، در سراسر جهان خلقت نه لغوى در كار است، و نه غرض باطل و بيهوده اى ، و نه تصادف و اتفاقى .


پس ، خداى تعالى اگر اين موجودات را خلق كرده و بر اين ترتيب مرتب ساخته براى اين بوده كه شؤ ون حيات شما را تدبير، و امور معاش و معاد شما را اصلاح كند. پس او بهمين دليل رب شما و مالك امر و مدبر شان شما است و جز او ربى نيست .
پس ، خداى تعالى اگر اين موجودات را خلق كرده و بر اين ترتيب مرتب ساخته براى اين بوده كه شؤ ون حيات شما را تدبير، و امور معاش و معاد شما را اصلاح كند. پس او بهمين دليل رب شما و مالك امر و مدبر شان شما است و جز او ربى نيست .


«'''يفصل الايات لقوم يعلمون '''» - احتمال دارد كه منظور از «'''تفصيل آيات '''» تفصيل به حسب تكوين خارجى باشد، و احتمال هم دارد منظور تفصيل به حسب بيان لفظى باشد، و بعيد نيست كه بگوئيم اولى به سياق آيه نزديكتر است .
«'''يفصل الايات لقوم يعلمون '''» - احتمال دارد كه منظور از «تفصيل آيات» تفصيل به حسب تكوين خارجى باشد، و احتمال هم دارد منظور تفصيل به حسب بيان لفظى باشد، و بعيد نيست كه بگوئيم اولى به سياق آيه نزديكتر است .


إِنَّ فى اخْتِلَفِ الَّيْلِ وَ النهَارِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يَتَّقُونَ
«'''إِنَّ فى اخْتِلَافِ الَّيْلِ وَ النهَارِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فى السمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَّقُون'''»:


در مجمع البيان فرموده : اختلاف بين دو چيز به اين معنا است كه هر يك به طرفى مخالف طرف ديگرى برود، مثلا يكى در جهت نور حركت كند و ديگرى در جهت ظلمت و ظاهرا اين كلمه از ماده «'''الخلف'''» گرفته شده كه به معناى پشت سر است ، و اختلاف بين دو چيز در اصل به اين معنا بوده كه يكى از آن دو، پشت آن ديگرى قرار گيرد.  
در مجمع البيان فرموده : اختلاف بين دو چيز به اين معنا است كه هر يك به طرفى مخالف طرف ديگرى برود، مثلا يكى در جهت نور حركت كند و ديگرى در جهت ظلمت و ظاهرا اين كلمه از ماده «الخلف» گرفته شده كه به معناى پشت سر است ، و اختلاف بين دو چيز در اصل به اين معنا بوده كه يكى از آن دو، پشت آن ديگرى قرار گيرد.  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۴ </center>
و آنگاه استعمالش را توسعه داده اند به حدى كه در مغايرتى كه بين دو چيز باشد استعمال كرده اند، در نتيجه هم بر حسب اصل لغت مى گويند «'''اختلفه '''» يعنى فلان چيز را پشت سر خود قرار داد، و هم بر حسب توسعه مذكور مى گويند: «'''اختلف الناس فى كذا - مردم در اين باره اختلاف كردند'''» كه اين عبارت ، ضد عبارت : «'''اتفق الناس فى كذا - مردم در اين امر اتفاق كردند'''» مى باشد.  
و آنگاه استعمالش را توسعه داده اند به حدى كه در مغايرتى كه بين دو چيز باشد استعمال كرده اند، در نتيجه هم بر حسب اصل لغت مى گويند «اختلفه» يعنى فلان چيز را پشت سر خود قرار داد، و هم بر حسب توسعه مذكور مى گويند: «اختلف الناس فى كذا - مردم در اين باره اختلاف كردند» كه اين عبارت ، ضد عبارت: «اتفق الناس فى كذا - مردم در اين امر اتفاق كردند» مى باشد.  


و اما تعبير «'''اختلف الناس ‍ اليه '''» معنايش اين است كه مردم پيرامون فلانى آمد و شد و تردد كردند، جمعى وارد بر او شدند و جمعى از نزد او خارج گشتند، كه در اين تعبير هم معناى اصلى كلمه محفوظ است، زيرا آن عده كه وارد مى شوند آن عده اى را كه خارج اند پشت سر قرار مى دهند.
و اما تعبير «اختلف الناس اليه» معنايش اين است كه مردم پيرامون فلانى آمد و شد و تردد كردند، جمعى وارد بر او شدند و جمعى از نزد او خارج گشتند، كه در اين تعبير هم معناى اصلى كلمه محفوظ است، زيرا آن عده كه وارد مى شوند آن عده اى را كه خارج اند پشت سر قرار مى دهند.
<span id='link11'><span>
<span id='link11'><span>


۱۳٬۷۸۱

ویرایش