گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۳: خط ۴۳:
فَهَلْ يَنتَظِرُونَ إِلا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِهِمْ قُلْ فَانتَظِرُوا إِنى مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ(۱۰۲)
فَهَلْ يَنتَظِرُونَ إِلا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِهِمْ قُلْ فَانتَظِرُوا إِنى مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ(۱۰۲)
ثُمَّ نُنَجِّى رُسلَنَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا كَذَلِك حَقاًّ عَلَيْنَا نُنج الْمُؤْمِنِينَ(۱۰۳)
ثُمَّ نُنَجِّى رُسلَنَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا كَذَلِك حَقاًّ عَلَيْنَا نُنج الْمُؤْمِنِينَ(۱۰۳)
ترجمه آيات
 
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
اگر در آنچه بر تو نازل كردهايم ترديد دارى از اهل كتاب كه هميشه كتابهاى آسمانى را ميخوانند بپرس ، سوگند مى خورم كه از ناحيه پروردگارت حق بر تو نازل شده بنابر اين باشى (۹۴)
اگر در آنچه بر تو نازل كردهايم ترديد دارى از اهل كتاب كه هميشه كتابهاى آسمانى را ميخوانند بپرس ، سوگند مى خورم كه از ناحيه پروردگارت حق بر تو نازل شده بنابر اين باشى (۹۴)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۸۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۸۰ </center>
خط ۵۵: خط ۵۷:
آيا منتظر چه هستيد؟ منتظر آنند كه به سرنوشتى چون سرنوشت اقوام قبل از خود دچار شوند؟ بگو اگر چنين است پس منتظر باشيد، من نيز با شما جزء منتظرانم (۱۰۲)
آيا منتظر چه هستيد؟ منتظر آنند كه به سرنوشتى چون سرنوشت اقوام قبل از خود دچار شوند؟ بگو اگر چنين است پس منتظر باشيد، من نيز با شما جزء منتظرانم (۱۰۲)
اقوام گدشته را كه گرفتار عذاب كرديم رسولان خود را از آن ميان نجات داديم و همچنين كسانى را كه ايمان آورده بودند، اين چنين بر خود لازم كرده ايم كه مؤ منين را نجات دهيم (۱۰۳)
اقوام گدشته را كه گرفتار عذاب كرديم رسولان خود را از آن ميان نجات داديم و همچنين كسانى را كه ايمان آورده بودند، اين چنين بر خود لازم كرده ايم كه مؤ منين را نجات دهيم (۱۰۳)
بيان آيات
 
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
اين آيات متضمن استشهادى است بر حقانيت معارفى كه در مورد مبداء و معاد و در باره قصص انبياء و امتهاى آنان ، در اين سوره نازل شده ، كه از جمله آن انبياء نوح و موسى و پيغمبران بين آن دو و امت هاى آنان است ، كه داستان آنا را كه اهل كتابهاى آسمانى در آن كتابها كه قبل از نزول قرآن بر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) نازل شده بود خوانده بودند بطور اجمال ذكر كرده است . آنگاه بيانى آورده كه به منزله خلاصه دگيرى از بيانات سابق است ، و آن اينست كه آنان به هيچ وجه مالك نفس خود نخواهند شد كه به دلخواه خود به خدا ايمان بياورند مگر آنكه خداى تعالى اذن دهد، و خدا به كسى اذن مى دهد ايمان آورد كه خودش مهر بر دل وى نزده باشد و پليدى را بر او مسلط نكرده باشد، و گرنه كسى كه كلمة اللّه (اراده و مشيت خدا) عليه او محقق شده ديگر به خدا و آيات او ايمان نخواهد آورد، تا زمانى كه عذاب را ببيند، در آن هنگام ايمان مى آورد، ولى ديگر چه سود.
اين آيات متضمن استشهادى است بر حقانيت معارفى كه در مورد مبداء و معاد و در باره قصص انبياء و امتهاى آنان ، در اين سوره نازل شده ، كه از جمله آن انبياء نوح و موسى و پيغمبران بين آن دو و امت هاى آنان است ، كه داستان آنا را كه اهل كتابهاى آسمانى در آن كتابها كه قبل از نزول قرآن بر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) نازل شده بود خوانده بودند بطور اجمال ذكر كرده است . آنگاه بيانى آورده كه به منزله خلاصه دگيرى از بيانات سابق است ، و آن اينست كه آنان به هيچ وجه مالك نفس خود نخواهند شد كه به دلخواه خود به خدا ايمان بياورند مگر آنكه خداى تعالى اذن دهد، و خدا به كسى اذن مى دهد ايمان آورد كه خودش مهر بر دل وى نزده باشد و پليدى را بر او مسلط نكرده باشد، و گرنه كسى كه كلمة اللّه (اراده و مشيت خدا) عليه او محقق شده ديگر به خدا و آيات او ايمان نخواهد آورد، تا زمانى كه عذاب را ببيند، در آن هنگام ايمان مى آورد، ولى ديگر چه سود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۸۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۸۱ </center>
خط ۶۷: خط ۷۱:
و اين جور سخن گفتن روشى است كه در عرف تخاطب و تفاهم ، شايع است ، و عقلا به انگيزه قريحه اى كه دارند اين روش را در بين خود بكار مى برند، مثلا وقتى مى خواهند امرى از امور را اثبات كنند، نخست به هر دليلى كه دارند استدلال مى كنند، و سپس به طرف مى گويند: اگر در اين باره شك دارى و يا فرض كنيم مطلوب را ايجاب نمى كند، دليل ديگرى بر اين هست و آن فلان دليل است ، و خيال نكن كه دليل ما تنها آن بود كه گفتيم . و اين كنايه است از اينكه اين مطلب دليلهاى بسيارى دارد كه هر يك براى اثباتش كافى است ، و احتياج به بيش از يك دليل ندارد. ليكن غرض از تكثير آن اينست كه به هر حال مطلب ثابت شود، چه با همه آن ادله و چه با يكى از آنها.
و اين جور سخن گفتن روشى است كه در عرف تخاطب و تفاهم ، شايع است ، و عقلا به انگيزه قريحه اى كه دارند اين روش را در بين خود بكار مى برند، مثلا وقتى مى خواهند امرى از امور را اثبات كنند، نخست به هر دليلى كه دارند استدلال مى كنند، و سپس به طرف مى گويند: اگر در اين باره شك دارى و يا فرض كنيم مطلوب را ايجاب نمى كند، دليل ديگرى بر اين هست و آن فلان دليل است ، و خيال نكن كه دليل ما تنها آن بود كه گفتيم . و اين كنايه است از اينكه اين مطلب دليلهاى بسيارى دارد كه هر يك براى اثباتش كافى است ، و احتياج به بيش از يك دليل ندارد. ليكن غرض از تكثير آن اينست كه به هر حال مطلب ثابت شود، چه با همه آن ادله و چه با يكى از آنها.
<span id='link117'><span>
<span id='link117'><span>
==استشهاد از اهل كتاب براى اثبات حقانيت معارف قرآن مجيد ==
==استشهاد از اهل كتاب براى اثبات حقانيت معارف قرآن مجيد ==
در نتيجه برگشت معناى كلام به اينست : اين معارفى است كه خداى تعالى آن را با حجتهاى قاطعى برايت بيان كرده ، كه عقول بشر را از قبول آن مضطر و ناگزير مى سازد و داستانهائى است كه همه از سنت جارى خدا در خلقش خبر مى دهد و آثار باستانى موجود هم شاهد بر آن است . خداى سبحان آن معارف و اين داستانها را در كتابى بيان كرده كه شكى در آن نيست ، پس بر طبق آنچه خداى تعالى بيان كرده حجت و دليل وجود دارد، و علاوه بر آن ، حجت ديگرى نيز هست ، و آن اينست كه پيروان كتب آسمانى - البته آنهائى كه به قرائت صحيح و درست آن آشنايند و آن را تحريف نمى كنند - اين معارف و داستانها را در كتاب خود مى يابند.
در نتيجه برگشت معناى كلام به اينست : اين معارفى است كه خداى تعالى آن را با حجتهاى قاطعى برايت بيان كرده ، كه عقول بشر را از قبول آن مضطر و ناگزير مى سازد و داستانهائى است كه همه از سنت جارى خدا در خلقش خبر مى دهد و آثار باستانى موجود هم شاهد بر آن است . خداى سبحان آن معارف و اين داستانها را در كتابى بيان كرده كه شكى در آن نيست ، پس بر طبق آنچه خداى تعالى بيان كرده حجت و دليل وجود دارد، و علاوه بر آن ، حجت ديگرى نيز هست ، و آن اينست كه پيروان كتب آسمانى - البته آنهائى كه به قرائت صحيح و درست آن آشنايند و آن را تحريف نمى كنند - اين معارف و داستانها را در كتاب خود مى يابند.
۱۳٬۷۱۹

ویرایش