گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۵}}
__TOC__
__TOC__


خط ۷: خط ۹:
و اين حقيقت لازمهاى دارد و آن اينست كه سحر و هر باطل ديگرى در عالم وجود دوام نمييابد، و خداى تعالى در مواردى از كلام مجيدش به اين لازمه تصريح نموده و جنبه منفى آن را امضاء فرموده ، از آن جمله مى فرمايد: «'''و اللّه لا يهدى القوم الظالمين '''»، و نيز فرموده : «'''و اللّه لا يهدى القوم الفاسقين '''»، و نيز فرموده : «'''آن اللّه لا يهدى من هو مسرف كذاب '''»، و از همين آيات است آيه مورد بحث كه مى فرمايد: «'''ان اللّه لا يصلح عمل المفسدين '''».
و اين حقيقت لازمهاى دارد و آن اينست كه سحر و هر باطل ديگرى در عالم وجود دوام نمييابد، و خداى تعالى در مواردى از كلام مجيدش به اين لازمه تصريح نموده و جنبه منفى آن را امضاء فرموده ، از آن جمله مى فرمايد: «'''و اللّه لا يهدى القوم الظالمين '''»، و نيز فرموده : «'''و اللّه لا يهدى القوم الفاسقين '''»، و نيز فرموده : «'''آن اللّه لا يهدى من هو مسرف كذاب '''»، و از همين آيات است آيه مورد بحث كه مى فرمايد: «'''ان اللّه لا يصلح عمل المفسدين '''».
و همين لازمه را در جانب اثباتش امضاء نموده ، در آيه بعد از آيه مورد بحث ميفرمايد: «'''و يحق اللّه الحق بكلماته و لو كره المجرمون '''»، كه - ان شاء اللّه - بزودى توضيحش مى آيد.
و همين لازمه را در جانب اثباتش امضاء نموده ، در آيه بعد از آيه مورد بحث ميفرمايد: «'''و يحق اللّه الحق بكلماته و لو كره المجرمون '''»، كه - ان شاء اللّه - بزودى توضيحش مى آيد.
وَ يحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكلِمَتِهِ وَ لَوْ كرِهَ الْمُجْرِمُونَ
وَ يحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكلِمَتِهِ وَ لَوْ كرِهَ الْمُجْرِمُونَ
بعد از آنكه خداى تعالى از آن حقيقتى كه قبلا گفته شد از جانب منفيش ‍ پرده بردارى كرد و فرمود كه خداى تعالى عمل مفسدان را اصلاح نميكند، اينك در اين آيه از جانب اثباتش نيز پرده برداشته مى فرمايد: خداى تعالى با كلماتش حق را به كرسى مى نشاند، و در آيه و سوره اى ديگر بين نفى و اثبات جمع نموده و از هر دو جنبه پردهبردارى كرده مى فرمايد «'''ليحق الحق و يبطل الباطل و لو كره المجرمون '''».
بعد از آنكه خداى تعالى از آن حقيقتى كه قبلا گفته شد از جانب منفيش ‍ پرده بردارى كرد و فرمود كه خداى تعالى عمل مفسدان را اصلاح نميكند، اينك در اين آيه از جانب اثباتش نيز پرده برداشته مى فرمايد: خداى تعالى با كلماتش حق را به كرسى مى نشاند، و در آيه و سوره اى ديگر بين نفى و اثبات جمع نموده و از هر دو جنبه پردهبردارى كرده مى فرمايد «'''ليحق الحق و يبطل الباطل و لو كره المجرمون '''».
از همينجا است كه يك احتمال به نظر قوى مى شود و آن اينست كه منظور از «'''كلمات '''» در آيه شريفه اقسام قضاها و فرامين الهى باشد كه در شوون همه موجودات عالم به حق و بر طبق حق جارى است . آرى ، قضاى الهى ممضاء و سنتش جريان يافته بر اينكه در نظام عالم بين حق و باطل اصطكاك و برخورد برقرار كند و باطل را بدون درنگ فانى و اثرش را محو كند و حق را بر همان جلاء و جلوهاى كه داشت باقى بگذارد و اين همان معنايى است كه آيه شريفه زير بيانش نموده مى فرمايد:
از همينجا است كه يك احتمال به نظر قوى مى شود و آن اينست كه منظور از «'''كلمات '''» در آيه شريفه اقسام قضاها و فرامين الهى باشد كه در شوون همه موجودات عالم به حق و بر طبق حق جارى است . آرى ، قضاى الهى ممضاء و سنتش جريان يافته بر اينكه در نظام عالم بين حق و باطل اصطكاك و برخورد برقرار كند و باطل را بدون درنگ فانى و اثرش را محو كند و حق را بر همان جلاء و جلوهاى كه داشت باقى بگذارد و اين همان معنايى است كه آيه شريفه زير بيانش نموده مى فرمايد:
خط ۱۴: خط ۱۶:
و حاصل كلام اينكه : موسى (عليه السلام ) به اين منظور اين حقيقت را براى فرعونيان بيان كرد كه آنان را بر سنت حقه الهى كه از آن در غفلت بودند واقف سازد، و هم به اين منظور كه دلهاى ساحران را براى درك و دريافت معجزهاى كه بزودى ظاهر مى سازد آماده كند، تا غلبه معجزه بر سحر و ظهور حق عليه باطل را بهتر بفهمند. و به همين جهت بود كه مى بينيم بنا به تفصيلى كه خداى سبحان در موارد ديگرى از كلامش ‍ آورده ساحران به محض اينكه معجزه آن جناب را ديدند بدون درنگ ايمان آورده خود را براى سجده در برابر خداى تعالى به زمين افكندند.
و حاصل كلام اينكه : موسى (عليه السلام ) به اين منظور اين حقيقت را براى فرعونيان بيان كرد كه آنان را بر سنت حقه الهى كه از آن در غفلت بودند واقف سازد، و هم به اين منظور كه دلهاى ساحران را براى درك و دريافت معجزهاى كه بزودى ظاهر مى سازد آماده كند، تا غلبه معجزه بر سحر و ظهور حق عليه باطل را بهتر بفهمند. و به همين جهت بود كه مى بينيم بنا به تفصيلى كه خداى سبحان در موارد ديگرى از كلامش ‍ آورده ساحران به محض اينكه معجزه آن جناب را ديدند بدون درنگ ايمان آورده خود را براى سجده در برابر خداى تعالى به زمين افكندند.
«'''و لو كره المجرمون '''» - خداى تعالى در بين اوصاف فرعونيان تنها صفت مجرم بودنشان را يادآور شده و اين بدان جهت است كه در اين ماده معناى قطع كردن هست ، پس گويا خواسته است بفهماند كه فرعونيان راه حق را به روى خود قطع كرده اند، و بنيان خود را بر اين اساس نهادهاند، و نتيجه اين وضع اين شده كه از ظهور حق كراهت داشته باشند. و به همين جهت است كه خداى تعالى وقتى كراهت از ظهور حق را به آنان نسبت ميدهد به دنبالش در جمله مورد بحث ميفهماند علت كراهتشان اينست كه مجرمند، و در همين معنا جمله فاستكبروا و كانوا قوما مجرمين است كه در اول اين آيات قرار داشت .
«'''و لو كره المجرمون '''» - خداى تعالى در بين اوصاف فرعونيان تنها صفت مجرم بودنشان را يادآور شده و اين بدان جهت است كه در اين ماده معناى قطع كردن هست ، پس گويا خواسته است بفهماند كه فرعونيان راه حق را به روى خود قطع كرده اند، و بنيان خود را بر اين اساس نهادهاند، و نتيجه اين وضع اين شده كه از ظهور حق كراهت داشته باشند. و به همين جهت است كه خداى تعالى وقتى كراهت از ظهور حق را به آنان نسبت ميدهد به دنبالش در جمله مورد بحث ميفهماند علت كراهتشان اينست كه مجرمند، و در همين معنا جمله فاستكبروا و كانوا قوما مجرمين است كه در اول اين آيات قرار داشت .
فَمَا ءَامَنَ لِمُوسى إِلا ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَ مَلايهِمْ ...
فَمَا ءَامَنَ لِمُوسى إِلا ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَ مَلايهِمْ ...
مراد از «'''ذرية من قومه '''» كه به موسى (ع ) ايمان آوردند واقوال مفسرين در اين باره
مراد از «'''ذرية من قومه '''» كه به موسى (ع ) ايمان آوردند واقوال مفسرين در اين باره
بعضى از مفسرين گفته اند ضمير در كلمه «'''قومه '''» به فرعون برميگردد، و معناى آيه اينست كه : فرعونيان به موسى ايمان نياوردند مگر ذريهاى از قوم فرعون ، و آن ذريهاى كه از قوم فرعون ايمان آوردند مادرانشان از بنى اسرائيل و پدرانشان از نژاد قبطى بودند،
بعضى از مفسرين گفته اند ضمير در كلمه «'''قومه '''» به فرعون برميگردد، و معناى آيه اينست كه : فرعونيان به موسى ايمان نياوردند مگر ذريهاى از قوم فرعون ، و آن ذريهاى كه از قوم فرعون ايمان آوردند مادرانشان از بنى اسرائيل و پدرانشان از نژاد قبطى بودند،
خط ۳۰: خط ۳۲:
<span id='link106'><span>
<span id='link106'><span>
==ضعيفان بنى اسرائيل با ترس و واهمه از فرعون و اطرافيان توانگر او به موسى (ع )گرويدند اگر مؤ من هستيد و تسليم خدائيد، بر اوتوكل كنيد ==
==ضعيفان بنى اسرائيل با ترس و واهمه از فرعون و اطرافيان توانگر او به موسى (ع )گرويدند اگر مؤ من هستيد و تسليم خدائيد، بر اوتوكل كنيد ==
وَ قَالَ مُوسى يَقَوْمِ إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكلُوا إِن كُنتُم مُّسلِمِينَ
وَ قَالَ مُوسى يَقَوْمِ إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكلُوا إِن كُنتُم مُّسلِمِينَ
از آنجا كه ايمان به خدا، مؤ من را به مقام پروردگارش هر چند بطور اجمال آشنا مى سازد، و مؤ من عالم به اين معنا مى شود كه خداى تعالى سببى است فوق همه اسباب ، سببى است كه سببيت همه اسباب به او منتهى مى شود، و نيز او را آگاه مى كند به اينكه تدبير همه امور به دست خداست ، و لذا ايمان ، مؤ من را وا مى دارد به اينكه امور را تسليم به خدا كند. و هرگز به ظاهر چيزهايى كه از نظر ديگران سبب مستقل است اعتماد نكند، زيرا اعتماد به اين سببهاى ظاهرى جهل محض است . و لازمه اين كار آنست كه مؤ من همه امور را به خدا ارجاع داده و همه توكلش بر خدا شود، و لذا مى بينيم در آيه مورد بحث هم كه مؤ منين صاحب تسليم را امر به توكل بر خدا كرده نخست اين امر خود را مشروط به شرطى كرده و آن داشتن ايمان است ، و سپس كلام را با شرطى ديگر تمام كرده كه آن اسلام است .
از آنجا كه ايمان به خدا، مؤ من را به مقام پروردگارش هر چند بطور اجمال آشنا مى سازد، و مؤ من عالم به اين معنا مى شود كه خداى تعالى سببى است فوق همه اسباب ، سببى است كه سببيت همه اسباب به او منتهى مى شود، و نيز او را آگاه مى كند به اينكه تدبير همه امور به دست خداست ، و لذا ايمان ، مؤ من را وا مى دارد به اينكه امور را تسليم به خدا كند. و هرگز به ظاهر چيزهايى كه از نظر ديگران سبب مستقل است اعتماد نكند، زيرا اعتماد به اين سببهاى ظاهرى جهل محض است . و لازمه اين كار آنست كه مؤ من همه امور را به خدا ارجاع داده و همه توكلش بر خدا شود، و لذا مى بينيم در آيه مورد بحث هم كه مؤ منين صاحب تسليم را امر به توكل بر خدا كرده نخست اين امر خود را مشروط به شرطى كرده و آن داشتن ايمان است ، و سپس كلام را با شرطى ديگر تمام كرده كه آن اسلام است .
بنا بر اين گفتار، آيه شريفه از نظر معنا در اين تقدير است كه فرموده باشد: اگر شما به خدا ايمان داريد و تسليم او شده ايد پس بر او توكل و اعتماد كنيد. خواهيد گفت اگر تقدير كلام چنين است پس چرا در آيه شريفه هر دو شرط را پهلوى هم نياورده و جمله «'''فعليه توكلوا'''» را بين دو شرط فاصله قرار داده با اينكه ميتوانست بفرمايد: «'''ان كنتم آمنتم باللّه و اسلمتم له فتوكلوا عليه '''»
بنا بر اين گفتار، آيه شريفه از نظر معنا در اين تقدير است كه فرموده باشد: اگر شما به خدا ايمان داريد و تسليم او شده ايد پس بر او توكل و اعتماد كنيد. خواهيد گفت اگر تقدير كلام چنين است پس چرا در آيه شريفه هر دو شرط را پهلوى هم نياورده و جمله «'''فعليه توكلوا'''» را بين دو شرط فاصله قرار داده با اينكه ميتوانست بفرمايد: «'''ان كنتم آمنتم باللّه و اسلمتم له فتوكلوا عليه '''»
خط ۳۶: خط ۳۸:
در پاسخ مى گوييم : شايد وجهش اين باشد كه وضع آن دو شرط مختلف است ، براى اينكه برخى فقط يكى از اين دو شرط را داشته اند، و آن عبارت است از ايمان ، و اما اسلام را همه نداشتند، چون تسليم در برابر خدا شدن از مراتب كمال ايمان است ، و چنين نيست كه ايمان بدون اسلام فرض نداشته باشد، و واجب و ضرورى باشد كه هر مومنى مسلم هم باشد، بلكه بهتر آن است كه مؤ من ايمان خود را به وسيله اسلام تكميل كند.
در پاسخ مى گوييم : شايد وجهش اين باشد كه وضع آن دو شرط مختلف است ، براى اينكه برخى فقط يكى از اين دو شرط را داشته اند، و آن عبارت است از ايمان ، و اما اسلام را همه نداشتند، چون تسليم در برابر خدا شدن از مراتب كمال ايمان است ، و چنين نيست كه ايمان بدون اسلام فرض نداشته باشد، و واجب و ضرورى باشد كه هر مومنى مسلم هم باشد، بلكه بهتر آن است كه مؤ من ايمان خود را به وسيله اسلام تكميل كند.
بنابر اين ، ميتوان گفت جدا سازى بين دو شرط براى اشعار به اين معنا بوده كه يكى از اين دو شرط واجب و ضرورى است و مخاطبين به كلام موسى (عليه السلام ) آن را دارا بوده اند، و شرط ديگر مستحب است ، يعنى چيزى است كه سزاوار است هر مؤ منى خود را داراى آن بسازد. پس معناى كلام موسى (عليه السلام ) اينست كه : اى قوم اگر چنانچه به خداى تعالى ايمان داريد - كه البته داريد - و اگر تسليم امر خدا هستيد - كه جا دارد بوده باشيد - پس بر خدا توكل كنيد. و بنا بر اين ، در آيه شريفه نكتهاى لطيف به كار رفته كه لطفش بر كسى پوشيده نيست .
بنابر اين ، ميتوان گفت جدا سازى بين دو شرط براى اشعار به اين معنا بوده كه يكى از اين دو شرط واجب و ضرورى است و مخاطبين به كلام موسى (عليه السلام ) آن را دارا بوده اند، و شرط ديگر مستحب است ، يعنى چيزى است كه سزاوار است هر مؤ منى خود را داراى آن بسازد. پس معناى كلام موسى (عليه السلام ) اينست كه : اى قوم اگر چنانچه به خداى تعالى ايمان داريد - كه البته داريد - و اگر تسليم امر خدا هستيد - كه جا دارد بوده باشيد - پس بر خدا توكل كنيد. و بنا بر اين ، در آيه شريفه نكتهاى لطيف به كار رفته كه لطفش بر كسى پوشيده نيست .
فَقَالُوا عَلى اللَّهِ تَوَكلْنَا رَبَّنَا لا تجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظلِمِينَ
فَقَالُوا عَلى اللَّهِ تَوَكلْنَا رَبَّنَا لا تجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظلِمِينَ
دعاى بنى اسرائيل : «'''ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظالمين '''» دعا براى رفع ضعف وذلت از خودشان بوده است
دعاى بنى اسرائيل : «'''ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظالمين '''» دعا براى رفع ضعف وذلت از خودشان بوده است
مؤ منين به موسى (عليه السلام ) در پاسخ دعوت موسى كه فرمود: بر خدا توكل كنيد گفتند: بر خدا توكل مى كنيم ، و سپس دعا كردند كه پروردگارا ما را فتنه مردم ستمكار مكن . پس ، معلوم مى شود دعايى كه كردند نتيجه توكلى بوده كه بر خداى تعالى كردند، و آن دعا اين بود كه اولا لباس ضعف و ذلت را از تن آنان بركند و ثانيا آنها را از قوم ستمكار نجات دهد.
مؤ منين به موسى (عليه السلام ) در پاسخ دعوت موسى كه فرمود: بر خدا توكل كنيد گفتند: بر خدا توكل مى كنيم ، و سپس دعا كردند كه پروردگارا ما را فتنه مردم ستمكار مكن . پس ، معلوم مى شود دعايى كه كردند نتيجه توكلى بوده كه بر خداى تعالى كردند، و آن دعا اين بود كه اولا لباس ضعف و ذلت را از تن آنان بركند و ثانيا آنها را از قوم ستمكار نجات دهد.
خط ۴۵: خط ۴۷:
<span id='link108'><span>
<span id='link108'><span>
==امر به خانه سازى براى بنى اسرائيل ==
==امر به خانه سازى براى بنى اسرائيل ==
وَ أَوْحَيْنَا إِلى مُوسى وَ أَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصرَ بُيُوتاً...
وَ أَوْحَيْنَا إِلى مُوسى وَ أَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصرَ بُيُوتاً...
كلمه «'''تبوءا'''» تثنيه امر از باب تفعل است ، و مصدرش تبوى و به معناى مسكن گرفتن و منزل گزيدن است ، و كلمه «'''مصر'''» نام شهر و يا كشور فرعون است ، و كلمه «'''قبلة '''» در اصل ، بناى نوع از مصدر بوده مانند بناى نوع «'''جلسة '''» يعنى حالت نشستن ، و قبلة به معناى آن حالتى است كه باعث مى شود دو چيز مقابل هم قرار گيرد. پس كلمه «'''قبلة '''» مصدرى است به معناى فاعل ، و معناى جمله «'''و اجعلوا بيوتكم قبلة '''» اينست كه خانه هاى خود را متقابل بسازيد بگونه اى كه بعضى رو بروى بعضى ديگر و در جهتى واحد قرار بگيرند. و منظور از اين فرمان اين بوده كه موسى و هارون بتوانند براى امر تبليغ دسترسى به آنان پيدا كنند و آنها بتوانند نماز را به جماعت بخوانند، همچنانكه جمله بعدش كه مى فرمايد: «'''و اقيموا الصلاة '''» از آنجا كه بدنبال جمله مورد بحث قرار گرفته دلالت و يا حداقل اشعار بر اين معنا دارد كه منظور از آن فرمان تمكن از نماز جماعت است .
كلمه «'''تبوءا'''» تثنيه امر از باب تفعل است ، و مصدرش تبوى و به معناى مسكن گرفتن و منزل گزيدن است ، و كلمه «'''مصر'''» نام شهر و يا كشور فرعون است ، و كلمه «'''قبلة '''» در اصل ، بناى نوع از مصدر بوده مانند بناى نوع «'''جلسة '''» يعنى حالت نشستن ، و قبلة به معناى آن حالتى است كه باعث مى شود دو چيز مقابل هم قرار گيرد. پس كلمه «'''قبلة '''» مصدرى است به معناى فاعل ، و معناى جمله «'''و اجعلوا بيوتكم قبلة '''» اينست كه خانه هاى خود را متقابل بسازيد بگونه اى كه بعضى رو بروى بعضى ديگر و در جهتى واحد قرار بگيرند. و منظور از اين فرمان اين بوده كه موسى و هارون بتوانند براى امر تبليغ دسترسى به آنان پيدا كنند و آنها بتوانند نماز را به جماعت بخوانند، همچنانكه جمله بعدش كه مى فرمايد: «'''و اقيموا الصلاة '''» از آنجا كه بدنبال جمله مورد بحث قرار گرفته دلالت و يا حداقل اشعار بر اين معنا دارد كه منظور از آن فرمان تمكن از نماز جماعت است .
و اما اينكه فرمود: «'''و بشر المومنين '''»، سياق و زمينه گفتار دلالت مى كند بر اينكه منظور از آن ، بشارت به اجابت خواستهاى است كه در دعاى مذكور در دو آيه قبل يعنى : «'''ربنا لا تجعلنا فتنة ...'''» از خدا خواسته بودند.
و اما اينكه فرمود: «'''و بشر المومنين '''»، سياق و زمينه گفتار دلالت مى كند بر اينكه منظور از آن ، بشارت به اجابت خواستهاى است كه در دعاى مذكور در دو آيه قبل يعنى : «'''ربنا لا تجعلنا فتنة ...'''» از خدا خواسته بودند.
و معناى آيه مورد بحث اين است كه : ما به موسى و برادرش وحى كرديم كه شما براى قومتان خانه هائى در مصر بسازيد تا در آن سكونت كنند - از اين قسمت بر مى آيد كانه تا آن موقع بنى اسرائيل زندگى شهرى نداشتند، بلكه مانند صحرانشينان در خيمه ها و مكانهائى نظير خيمه زندگى مى كردند - و شما و قومتان خانه هايتان را رو بروى هم و در يك جهت قرار دهيد، تا ديوار به ديوار يكديگر باشد، و امر تبليغ و مشاوره و تشكيل اجتماع براى نماز ممكن باشد، و نماز را بپا داريد، و تو اى موسى مؤ منين را بشارت بده به اينكه خداى تعالى بزودى آنان را از شر فرعون و قومش نجات خواهد داد.
و معناى آيه مورد بحث اين است كه : ما به موسى و برادرش وحى كرديم كه شما براى قومتان خانه هائى در مصر بسازيد تا در آن سكونت كنند - از اين قسمت بر مى آيد كانه تا آن موقع بنى اسرائيل زندگى شهرى نداشتند، بلكه مانند صحرانشينان در خيمه ها و مكانهائى نظير خيمه زندگى مى كردند - و شما و قومتان خانه هايتان را رو بروى هم و در يك جهت قرار دهيد، تا ديوار به ديوار يكديگر باشد، و امر تبليغ و مشاوره و تشكيل اجتماع براى نماز ممكن باشد، و نماز را بپا داريد، و تو اى موسى مؤ منين را بشارت بده به اينكه خداى تعالى بزودى آنان را از شر فرعون و قومش نجات خواهد داد.
وَ قَالَ مُوسى رَبَّنَا إِنَّك ءَاتَيْت فِرْعَوْنَ وَ مَلاَهُ زِينَةً وَ أَمْوَلاً ...
وَ قَالَ مُوسى رَبَّنَا إِنَّك ءَاتَيْت فِرْعَوْنَ وَ مَلاَهُ زِينَةً وَ أَمْوَلاً ...
كلمه «'''زينة '''» بناء نوع از مصدر «'''زين '''» به معناى آراستن است ، و آن حالت و وضعى است كه موجودى ، آن را به خود ميگيرد و باعث مى شود كه موجودى ديگر جذب به آن شود.
كلمه «'''زينة '''» بناء نوع از مصدر «'''زين '''» به معناى آراستن است ، و آن حالت و وضعى است كه موجودى ، آن را به خود ميگيرد و باعث مى شود كه موجودى ديگر جذب به آن شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۶۹ </center>
خط ۶۴: خط ۶۶:
==دعاى موسى (ع ) عليه فرعون و فرعونيان پس از ياءس از هدايت آنان ==
==دعاى موسى (ع ) عليه فرعون و فرعونيان پس از ياءس از هدايت آنان ==
پس بنابر تفسيرى كه ما براى كلمات آيه كرديم معناى آيه چنين مى شود: موسى - بعد از آنكه از ايمان آوردن فرعون و درباريانش مايوس شد و بطورى كه از سياق گفتارش در دعا استفاده مى شود يقين كرد كه جز بر ضلات خود و اضلال ديگران ادامه نميدهد - عرضه داشت : پروردگارا! تو فرعون و هوادارانش را در برابر كفر و طغيانشان كيفر بدى دادى ، و آن كيفر اين است كه به آنان زينت و اموالى در زندگى دنيا دادى . پروردگارا! و اين اراده تو بود كه آنان با اين زينت و اموال مغرور گشته پيروان خود را از راه تو منحرف سازند، و اراده تو باطل شدنى نيست و غرضت هرگز لغو نميباشد. پروردگارا! به همين ارادهات و خشمى كه بر آنان گرفتهاى ادامه بده و اموالشان را از مجراى نعمت بودن به مجراى نقمت و عذاب تغيير ده و دلهايشان را مسدود كن تا در نتيجه ايمان نياورند و به كفر خود ادامه بدهند، تا برسند به موقفى كه در آن موقف ديگر ايمان سودى به حالشان ندارد، و آن زمانى است كه عذاب الهى را ببينند. و اين دعا از موسى عليه فرعون و درباريانش همانطور كه گفتيم بعد از آن بود كه بطور كامل از ايمان آوردن آنها مايوس شد و يقين كرد كه از زنده بودنشان انتظارى جز گمراهى و گمراه كردن وجود ندارد، نظير دعايى كه نوح (عليه السلام ) عليه قومش كرد، و بنا به حكايت قرآن گفت : «'''رب لا تذر على الارض من الكافرين ديارا انك ان تذرهم يضلوا عبادك و لا يلدوا الا فاجرا كفارا'''». و حاشا بر ساحت مقدس انبياء (عليهمالسلام ) كه سخنى بگويند كه منشاش صرف حدس و گمان باشد، آن هم در موقعى كه با رب العالمين - جلت كبريائه و عز شانه - سخن مى گويند.
پس بنابر تفسيرى كه ما براى كلمات آيه كرديم معناى آيه چنين مى شود: موسى - بعد از آنكه از ايمان آوردن فرعون و درباريانش مايوس شد و بطورى كه از سياق گفتارش در دعا استفاده مى شود يقين كرد كه جز بر ضلات خود و اضلال ديگران ادامه نميدهد - عرضه داشت : پروردگارا! تو فرعون و هوادارانش را در برابر كفر و طغيانشان كيفر بدى دادى ، و آن كيفر اين است كه به آنان زينت و اموالى در زندگى دنيا دادى . پروردگارا! و اين اراده تو بود كه آنان با اين زينت و اموال مغرور گشته پيروان خود را از راه تو منحرف سازند، و اراده تو باطل شدنى نيست و غرضت هرگز لغو نميباشد. پروردگارا! به همين ارادهات و خشمى كه بر آنان گرفتهاى ادامه بده و اموالشان را از مجراى نعمت بودن به مجراى نقمت و عذاب تغيير ده و دلهايشان را مسدود كن تا در نتيجه ايمان نياورند و به كفر خود ادامه بدهند، تا برسند به موقفى كه در آن موقف ديگر ايمان سودى به حالشان ندارد، و آن زمانى است كه عذاب الهى را ببينند. و اين دعا از موسى عليه فرعون و درباريانش همانطور كه گفتيم بعد از آن بود كه بطور كامل از ايمان آوردن آنها مايوس شد و يقين كرد كه از زنده بودنشان انتظارى جز گمراهى و گمراه كردن وجود ندارد، نظير دعايى كه نوح (عليه السلام ) عليه قومش كرد، و بنا به حكايت قرآن گفت : «'''رب لا تذر على الارض من الكافرين ديارا انك ان تذرهم يضلوا عبادك و لا يلدوا الا فاجرا كفارا'''». و حاشا بر ساحت مقدس انبياء (عليهمالسلام ) كه سخنى بگويند كه منشاش صرف حدس و گمان باشد، آن هم در موقعى كه با رب العالمين - جلت كبريائه و عز شانه - سخن مى گويند.
قَالَ قَدْ أُجِيبَت دَّعْوَتُكمَا فَاستَقِيمَا وَ لا تَتَّبِعَانِّ سبِيلَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ
قَالَ قَدْ أُجِيبَت دَّعْوَتُكمَا فَاستَقِيمَا وَ لا تَتَّبِعَانِّ سبِيلَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ
بطوريكه سياق دلالت مى كند خطاب در اين آيه به موسى و هارون (عليهماالسلام ) است ، مى فرمايد: دعاى شما دو نفر مستجاب شد. با اينكه در آيه قبلى دعا را تنها از موسى حكايت كرد، و اين خود مويد گفته مفسرين است كه گفته اند موسى هر زمان دعا مى كرد هارون آمين ميگفت ، چون آمين هم خود دعا است ، قهرا هر دو با هم دعا كرده اند، هر چند كه متن دعا را تنها موسى (عليه السلام ) گفته است .
بطوريكه سياق دلالت مى كند خطاب در اين آيه به موسى و هارون (عليهماالسلام ) است ، مى فرمايد: دعاى شما دو نفر مستجاب شد. با اينكه در آيه قبلى دعا را تنها از موسى حكايت كرد، و اين خود مويد گفته مفسرين است كه گفته اند موسى هر زمان دعا مى كرد هارون آمين ميگفت ، چون آمين هم خود دعا است ، قهرا هر دو با هم دعا كرده اند، هر چند كه متن دعا را تنها موسى (عليه السلام ) گفته است .
كلمه «'''استقيما'''» تثنيه امر حاضر از مصدر «'''استقامت '''»، و استقامت به معناى ثبات به خرج دادن در كارى است كه در حال انجام است ، و كارى كه موسى و هارون به عهده گرفته بودند دعوت به سوى خدا و احياى كلمه حق بود.
كلمه «'''استقيما'''» تثنيه امر حاضر از مصدر «'''استقامت '''»، و استقامت به معناى ثبات به خرج دادن در كارى است كه در حال انجام است ، و كارى كه موسى و هارون به عهده گرفته بودند دعوت به سوى خدا و احياى كلمه حق بود.
خط ۸۴: خط ۸۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۷۴ </center>


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۵}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش