گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۳}}
__TOC__
__TOC__




تسلى دادن به پيامبر (ص ) كه از سخنان جاهلانه مشركين نرنجد زيرا «'''عزت از آنخداست '''» و «'''خدا سميع و عليم است '''»
تسلى دادن به پيامبر (ص ) كه از سخنان جاهلانه مشركين نرنجد زيرا «'''عزت از آنخداست '''» و «'''خدا سميع و عليم است '''»
وَ لا يحْزُنك قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ للَّهِ جَمِيعاً هُوَ السمِيعُ الْعَلِيمُ
وَ لا يحْزُنك قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ للَّهِ جَمِيعاً هُوَ السمِيعُ الْعَلِيمُ
اين آيه شريفه همانطور كه آيه بعدى مى رساند تاءديبى است براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم )، تاءديبى از راه تسليت نسبت به اذيتهائى كه مشركين به آن جناب مى كردند، و پروردگار او را دشنام داده ، به دين او طعنه مى زدند و به خدايان دروغين خود افتخار مى كردند، به حدى كه اى بسا آن جناب دلش مى سوخت و براى خدا غصه مى خورد، لذا خداى تعالى او را از اين راه تسليت و دلگرمى داد، كه مطالبى به يادش بياورد و حقايقى را تذكرش دهد كه اندوهش زايل گردد، و آن حقايق اينست كه : خداى تعالى با اين سخنان زشت كه مشركين درباره او دارند شكست نمى خورد تا تو برايش غصه بخورى ، و او سخن مشركين را مى شنود و به حال آن جناب و حال مشركين آگاه است ، و چون همه عزتها از آن او است پس به اين افتخارها كه مشركين مى كنند و اين عزت نمائى هايشان اعتناء مكن كه عزت آنان موهوم و سخنانشان هذيان است ، و چون خداى تعالى سميع و عليم است اگر بخواهد مى تواند آنان را به عذاب خود بگيرد، و اگر نمى گيرد براى حفظ مصلحت دعوت دينى و رعايت خير عاقبت است .
اين آيه شريفه همانطور كه آيه بعدى مى رساند تاءديبى است براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم )، تاءديبى از راه تسليت نسبت به اذيتهائى كه مشركين به آن جناب مى كردند، و پروردگار او را دشنام داده ، به دين او طعنه مى زدند و به خدايان دروغين خود افتخار مى كردند، به حدى كه اى بسا آن جناب دلش مى سوخت و براى خدا غصه مى خورد، لذا خداى تعالى او را از اين راه تسليت و دلگرمى داد، كه مطالبى به يادش بياورد و حقايقى را تذكرش دهد كه اندوهش زايل گردد، و آن حقايق اينست كه : خداى تعالى با اين سخنان زشت كه مشركين درباره او دارند شكست نمى خورد تا تو برايش غصه بخورى ، و او سخن مشركين را مى شنود و به حال آن جناب و حال مشركين آگاه است ، و چون همه عزتها از آن او است پس به اين افتخارها كه مشركين مى كنند و اين عزت نمائى هايشان اعتناء مكن كه عزت آنان موهوم و سخنانشان هذيان است ، و چون خداى تعالى سميع و عليم است اگر بخواهد مى تواند آنان را به عذاب خود بگيرد، و اگر نمى گيرد براى حفظ مصلحت دعوت دينى و رعايت خير عاقبت است .
از اينجا روشن مى گردد كه هر يك از دو جمله «'''ان العزة لله '''» و «'''هو السميع العليم '''» علتى مستقل براى نهى از غصه خوردن است ، و به همين جهت دو جمله مذكور به فصل ذكر شده نه به وصل . ساده تر بگويم : بدون و او عاطفه آمده تا بفهماند اينكه گفتيم غصه مخور، به علت اينست كه عزت همه اش از خداست ، و به علت اينست كه خدا سميع و عليم است .
از اينجا روشن مى گردد كه هر يك از دو جمله «'''ان العزة لله '''» و «'''هو السميع العليم '''» علتى مستقل براى نهى از غصه خوردن است ، و به همين جهت دو جمله مذكور به فصل ذكر شده نه به وصل . ساده تر بگويم : بدون و او عاطفه آمده تا بفهماند اينكه گفتيم غصه مخور، به علت اينست كه عزت همه اش از خداست ، و به علت اينست كه خدا سميع و عليم است .
أَلا إِنَّ للَّهِ مَن فى السمَوَتِ وَ مَن فى الاَرْضِ ...
أَلا إِنَّ للَّهِ مَن فى السمَوَتِ وَ مَن فى الاَرْضِ ...
اين آيه شريفه مالكيت خداى تعالى را نسبت به تمامى آنهائى كه در آسمانها و زمين هستند بيان مى كند. مالكيتى كه بوسيله آن معناى ربوبيت براى اله تمام مى شود، و بدون آن هيچ معبودى نمى تواند «'''رب '''» باشد، چون رب عبارت است از مالكى كه مدبر امر مملوك خود باشد و چنين ملكيتى منحصر در خداى واحد بى شريك است ، و در اين ملكيت احدى شريك خدا نيست . پس ، اين شريك هائى كه براى خداى تعالى درست كرده اند معناى شركت در آنها وجود ندارد مگر صرف آن مفاهيم فرضى و موهومى كه مشركين براى آنها فرض كرده اند، مفاهيمى كه تنها جايش عالم فرض است و در عالم خارج و واقعيت مصداقى ندارد.
اين آيه شريفه مالكيت خداى تعالى را نسبت به تمامى آنهائى كه در آسمانها و زمين هستند بيان مى كند. مالكيتى كه بوسيله آن معناى ربوبيت براى اله تمام مى شود، و بدون آن هيچ معبودى نمى تواند «'''رب '''» باشد، چون رب عبارت است از مالكى كه مدبر امر مملوك خود باشد و چنين ملكيتى منحصر در خداى واحد بى شريك است ، و در اين ملكيت احدى شريك خدا نيست . پس ، اين شريك هائى كه براى خداى تعالى درست كرده اند معناى شركت در آنها وجود ندارد مگر صرف آن مفاهيم فرضى و موهومى كه مشركين براى آنها فرض كرده اند، مفاهيمى كه تنها جايش عالم فرض است و در عالم خارج و واقعيت مصداقى ندارد.
پس ، آيه شريفه خدايان مشركين را با خداى تعالى مقايسه مى كند، و آنگاه حكم مى كند به اينكه نسبت آن خدايان با خدا، نسبت خرص ‍ (تخمين ) و گمان است با حقيقت و حق - و بقيه مطالب آيه روشن است .
پس ، آيه شريفه خدايان مشركين را با خداى تعالى مقايسه مى كند، و آنگاه حكم مى كند به اينكه نسبت آن خدايان با خدا، نسبت خرص ‍ (تخمين ) و گمان است با حقيقت و حق - و بقيه مطالب آيه روشن است .
خط ۱۲: خط ۱۴:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۳۸ </center>
براى اين بوده كه زمينه گفتار، مساءله ربوبيت غير خداى تعالى نسبت به عالم بود كه مشركين معتقد به آن هستند، مى خواهد بفرمايد: خدايانى كه شما براى آنها قائل به ربوبيت هستيد و همه آنها را از صاحبان عقل و شعور - كه عبارتند از فرشتگان و جن و انس - مى دانيد هيچ يك از آنها نه در آسمانها و نه در زمين مالك چيزى و حتى مالك خود نيستند.
براى اين بوده كه زمينه گفتار، مساءله ربوبيت غير خداى تعالى نسبت به عالم بود كه مشركين معتقد به آن هستند، مى خواهد بفرمايد: خدايانى كه شما براى آنها قائل به ربوبيت هستيد و همه آنها را از صاحبان عقل و شعور - كه عبارتند از فرشتگان و جن و انس - مى دانيد هيچ يك از آنها نه در آسمانها و نه در زمين مالك چيزى و حتى مالك خود نيستند.
هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِتَسكنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً...
هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِتَسكنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً...
اين آيه بيانى را كه آيه قبلى در اثبات ربوبيت خداى تعالى داشت تمام و تكميل مى كند، و ربوبيت - همانطور كه مى دانيد - به معناى ملك و تدبير است . خداى تعالى در آيه قبل مالكيت خود را بيان كرد، اينك در اين آيه با ذكر يك نمونه از تدبير عمومى خود كه به تنهائى مايه قوام معيشت آنها و بقاى زندگى آنان است (يعنى پديد آوردن شب و روز) معناى ربوبيت خود را تمام كرده است .
اين آيه بيانى را كه آيه قبلى در اثبات ربوبيت خداى تعالى داشت تمام و تكميل مى كند، و ربوبيت - همانطور كه مى دانيد - به معناى ملك و تدبير است . خداى تعالى در آيه قبل مالكيت خود را بيان كرد، اينك در اين آيه با ذكر يك نمونه از تدبير عمومى خود كه به تنهائى مايه قوام معيشت آنها و بقاى زندگى آنان است (يعنى پديد آوردن شب و روز) معناى ربوبيت خود را تمام كرده است .
و به خاطر اشاره به اين تدبير است كه به صرف پديد آوردن شب و روز اكتفا نكرد، بلكه دخالت آن دو در زندگى انسانها را نيز ذكر كرد، و آن سكونت انسانها در شب و ديدنشان در روز است . آرى ، شب را مايه سكونت انسانها و روز را مايه ديدن آنان قرار داد تا بتوانند انواع حركات و آمد و شدها را براى كسب مواد حيات و اصلاح شؤ ون معاش انجام دهند، زيرا امر زندگى بشرى بگونه اى است كه تنها با حركت و يا تنها با سكون تمام نمى شود، بدين جهت خداى سبحان امر او را در اين باب با ظلمت شب و روشنى روز تدبير كرد، شب را ظلمانى كرد تا مردم مجبور شوند دست از كار كشيده خستگى و تعب و كوفتگى روز را با استراحت و با انس با زن و فرزند و بهره مندى از آنچه از راه كسب روزانه بدست آورده ، برطرف ساخته و با خوابيدن تجديد قوا كنند، و با روشنى روز كه وسيله ديدن اشياء و اشتياق به آنها است ، به طلب آن اشياء برخيزند.
و به خاطر اشاره به اين تدبير است كه به صرف پديد آوردن شب و روز اكتفا نكرد، بلكه دخالت آن دو در زندگى انسانها را نيز ذكر كرد، و آن سكونت انسانها در شب و ديدنشان در روز است . آرى ، شب را مايه سكونت انسانها و روز را مايه ديدن آنان قرار داد تا بتوانند انواع حركات و آمد و شدها را براى كسب مواد حيات و اصلاح شؤ ون معاش انجام دهند، زيرا امر زندگى بشرى بگونه اى است كه تنها با حركت و يا تنها با سكون تمام نمى شود، بدين جهت خداى سبحان امر او را در اين باب با ظلمت شب و روشنى روز تدبير كرد، شب را ظلمانى كرد تا مردم مجبور شوند دست از كار كشيده خستگى و تعب و كوفتگى روز را با استراحت و با انس با زن و فرزند و بهره مندى از آنچه از راه كسب روزانه بدست آورده ، برطرف ساخته و با خوابيدن تجديد قوا كنند، و با روشنى روز كه وسيله ديدن اشياء و اشتياق به آنها است ، به طلب آن اشياء برخيزند.
خط ۱۸: خط ۲۰:
==استدلال براى محال بودن فرزند داشتن خداى تعالى ، در برابر مشركين كه گفتند:«'''==
==استدلال براى محال بودن فرزند داشتن خداى تعالى ، در برابر مشركين كه گفتند:«'''==
اتخذ اللّه ولدا'''»
اتخذ اللّه ولدا'''»
قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سبْحَنَهُ هُوَ الْغَنىُّ لَهُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ ...
قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سبْحَنَهُ هُوَ الْغَنىُّ لَهُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ ...
عمل «'''استيلاد'''» (فرزند گرفتن ) به همان معنائى است كه در بين مردم معروف است ، و آن اينست كه بعضى از اجزاى ماده (نطفه ) موجود جاندار از او جدا شود و در رحم - به وسيله حمل - و يا به وسيله تخم گذارى در تحت تربيت تدريجى قرار گيرد، تا از آن نطفه و يا آن تخم ، موجود ديگرى مثل خود او تكون يابد. و در خصوص انسان در بين همه جانداران شايد منظور از اين استيلاد صرف تكون يافتن موجودى مثل خود نباشد، بلكه بسيارى از انسانها منظورى ديگر از اين كار دارند، و آن اينست كه آن فرزند، وى را در گرفتاريهاى دهر يارى كند و ذخيره براى روز فقر و فاقه و پيرى و كورى او باشد،
عمل «'''استيلاد'''» (فرزند گرفتن ) به همان معنائى است كه در بين مردم معروف است ، و آن اينست كه بعضى از اجزاى ماده (نطفه ) موجود جاندار از او جدا شود و در رحم - به وسيله حمل - و يا به وسيله تخم گذارى در تحت تربيت تدريجى قرار گيرد، تا از آن نطفه و يا آن تخم ، موجود ديگرى مثل خود او تكون يابد. و در خصوص انسان در بين همه جانداران شايد منظور از اين استيلاد صرف تكون يافتن موجودى مثل خود نباشد، بلكه بسيارى از انسانها منظورى ديگر از اين كار دارند، و آن اينست كه آن فرزند، وى را در گرفتاريهاى دهر يارى كند و ذخيره براى روز فقر و فاقه و پيرى و كورى او باشد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۳۹ </center>
خط ۲۷: خط ۲۹:
«'''اتقولون على اللّه ما لا تعلمون '''» - اين جمله ، گويندگان آن سخن بيهوده را توبيخ مى كند كه چرا چيزى مى گوئيد كه علمى بدان نداريد. آرى ، اين عمل از اعمالى است كه عقل بشر آن را قبيح مى داند مخصوصا اگر سخن بدون علم درباره رب العالمين - عز اسمه - باشد.
«'''اتقولون على اللّه ما لا تعلمون '''» - اين جمله ، گويندگان آن سخن بيهوده را توبيخ مى كند كه چرا چيزى مى گوئيد كه علمى بدان نداريد. آرى ، اين عمل از اعمالى است كه عقل بشر آن را قبيح مى داند مخصوصا اگر سخن بدون علم درباره رب العالمين - عز اسمه - باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۴۰ </center>
قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْترُونَ عَلى اللَّهِ الْكَذِب لا يُفْلِحُونَ
قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْترُونَ عَلى اللَّهِ الْكَذِب لا يُفْلِحُونَ
در اين آيه شريفه گويندگان آن سخن كفرآميز را تهديد و انذار مى كند به اينكه اين افتراء عاقبت شومى دارد. در اين دو آيه التفات لطيفى به كار رفته كه براى همه روشن است ، چون در آغاز گويندگان آن سخن را غايب فرض كرده و از آنان حكايت كرده كه چنين و چنان مى گويند: «'''قالوا اتخذ اللّه ولدا'''» و سپس همانان را با خطابى خشم آلود مخاطب قرار داده كه شما در اين نسبتى كه به خدا مى دهيد و اين افترائى كه بر او مى بنديد هيچ دليلى نداريد: «'''ان عندكم من سلطان بهذا اتقولون على اللّه ما لا تعلمون '''» ؟ و در اين خطاب صاحب خطاب را معرفى نكرده ، و نفرموده كه خداى تعالى مى فرمايد: شما دليلى بر اين گفته خود نداريد، بلكه خداى تعالى را غايب به حساب آورده و فرموده : «'''اتقولون على اللّه ...'''»، آيا بر خدا افترائى مى بنديد كه هيچ علمى به آن نداريد؟ و نفرموده : «'''اتقولون على - آيا بر من افتراء مى بنديد؟'''» و يا اتقولون علينا - آيا بر ما افتراء مى بنديد؟)) و اين به خاطر آن بوده كه عظمت مقام خود را از اينكه با مشتى نفهم هم كلام شود حفظ نمايد، و سپس بار ديگر از آنان روى گردانيده خطاب را متوجه رسول گرامى اش كرده كه تو بگو: «'''ان الذين يفترون على اللّه الكذب لا يفلحون '''»، تا با اين تغيير سياق ، هم ساحت مقدس خود را از جهل آنان منزه داشته و هم به زبان رسول گرامياش تهديدشان كرده باشد، چون تهديد و انذارشان كار رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و وظيفه او است .
در اين آيه شريفه گويندگان آن سخن كفرآميز را تهديد و انذار مى كند به اينكه اين افتراء عاقبت شومى دارد. در اين دو آيه التفات لطيفى به كار رفته كه براى همه روشن است ، چون در آغاز گويندگان آن سخن را غايب فرض كرده و از آنان حكايت كرده كه چنين و چنان مى گويند: «'''قالوا اتخذ اللّه ولدا'''» و سپس همانان را با خطابى خشم آلود مخاطب قرار داده كه شما در اين نسبتى كه به خدا مى دهيد و اين افترائى كه بر او مى بنديد هيچ دليلى نداريد: «'''ان عندكم من سلطان بهذا اتقولون على اللّه ما لا تعلمون '''» ؟ و در اين خطاب صاحب خطاب را معرفى نكرده ، و نفرموده كه خداى تعالى مى فرمايد: شما دليلى بر اين گفته خود نداريد، بلكه خداى تعالى را غايب به حساب آورده و فرموده : «'''اتقولون على اللّه ...'''»، آيا بر خدا افترائى مى بنديد كه هيچ علمى به آن نداريد؟ و نفرموده : «'''اتقولون على - آيا بر من افتراء مى بنديد؟'''» و يا اتقولون علينا - آيا بر ما افتراء مى بنديد؟)) و اين به خاطر آن بوده كه عظمت مقام خود را از اينكه با مشتى نفهم هم كلام شود حفظ نمايد، و سپس بار ديگر از آنان روى گردانيده خطاب را متوجه رسول گرامى اش كرده كه تو بگو: «'''ان الذين يفترون على اللّه الكذب لا يفلحون '''»، تا با اين تغيير سياق ، هم ساحت مقدس خود را از جهل آنان منزه داشته و هم به زبان رسول گرامياش تهديدشان كرده باشد، چون تهديد و انذارشان كار رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و وظيفه او است .
مَتَعٌ فى الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذَاب الشدِيدَ بِمَا كانُوا يَكْفُرُونَ
مَتَعٌ فى الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذَاب الشدِيدَ بِمَا كانُوا يَكْفُرُونَ
اين آيه شريفه خطابى است به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم )، كه در آن علت رستگار نشدن كفار چنين بيان شده كه اين كفار در مقابل كفر به خداى تعالى چيزى بدست نياوردند جز متاعى اندك و لذتى دنيائى و موقت كه سرانجامش بازگشت به خداى تعالى و عذاب شديدى است كه خواهند چشيد.
اين آيه شريفه خطابى است به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم )، كه در آن علت رستگار نشدن كفار چنين بيان شده كه اين كفار در مقابل كفر به خداى تعالى چيزى بدست نياوردند جز متاعى اندك و لذتى دنيائى و موقت كه سرانجامش بازگشت به خداى تعالى و عذاب شديدى است كه خواهند چشيد.
<span id='link91'><span>
<span id='link91'><span>
خط ۸۴: خط ۸۶:
<span id='link96'><span>
<span id='link96'><span>
==آيات ۷۴ - ۷۱، سوره يونس ==
==آيات ۷۴ - ۷۱، سوره يونس ==
وَ اتْلُ عَلَيهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَقَوْمِ إِن كانَ كَبرَ عَلَيْكم مَّقَامِى وَ تَذْكِيرِى بِئَايَتِ اللَّهِ فَعَلى اللَّهِ تَوَكلْت فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضوا إِلىَّ وَ لا تُنظِرُونِ(۷۱)
وَ اتْلُ عَلَيهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَقَوْمِ إِن كانَ كَبرَ عَلَيْكم مَّقَامِى وَ تَذْكِيرِى بِئَايَتِ اللَّهِ فَعَلى اللَّهِ تَوَكلْت فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضوا إِلىَّ وَ لا تُنظِرُونِ(۷۱)
فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سأَلْتُكم مِّنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِى إِلا عَلى اللَّهِ وَ أُمِرْت أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسلِمِينَ(۷۲)
فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سأَلْتُكم مِّنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِى إِلا عَلى اللَّهِ وَ أُمِرْت أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسلِمِينَ(۷۲)
فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَهُ وَ مَن مَّعَهُ فى الْفُلْكِ وَ جَعَلْنَهُمْ خَلَئف وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا فَانظرْ كَيْف كانَ عَقِبَةُ المُْنذَرِينَ(۷۳)
فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَهُ وَ مَن مَّعَهُ فى الْفُلْكِ وَ جَعَلْنَهُمْ خَلَئف وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا فَانظرْ كَيْف كانَ عَقِبَةُ المُْنذَرِينَ(۷۳)
ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِ رُسلاً إِلى قَوْمِهِمْ فجَاءُوهُم بِالْبَيِّنَتِ فَمَا كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا بِهِ مِن قَبْلُ كَذَلِك نَطبَعُ عَلى قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ(۷۴)
ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِ رُسلاً إِلى قَوْمِهِمْ فجَاءُوهُم بِالْبَيِّنَتِ فَمَا كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا بِهِ مِن قَبْلُ كَذَلِك نَطبَعُ عَلى قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ(۷۴)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
(علاوه بر آنچه گذشت ) داستان نوح را (نيز) براى آنان از قرآن بخوان ، آن زمان كه به قوم خود گفت : اى قوم اگر ماءموريت من و تذكراتى كه مى دهم بر شما گران مى آيد، من بر خدا تكيه مى كنم ، (و سپس اعلام مى كنم كه هر كارى از دستتان و از دست خدايانتان بر مى آيد با من بكنيد) و آنگاه تصميم خود را از يكديگر پنهان مداريد و بدون اينكه به من مهلتى بدهيد به كشتنم اقدام كنيد (۷۱)
(علاوه بر آنچه گذشت ) داستان نوح را (نيز) براى آنان از قرآن بخوان ، آن زمان كه به قوم خود گفت : اى قوم اگر ماءموريت من و تذكراتى كه مى دهم بر شما گران مى آيد، من بر خدا تكيه مى كنم ، (و سپس اعلام مى كنم كه هر كارى از دستتان و از دست خدايانتان بر مى آيد با من بكنيد) و آنگاه تصميم خود را از يكديگر پنهان مداريد و بدون اينكه به من مهلتى بدهيد به كشتنم اقدام كنيد (۷۱)
خط ۱۰۲: خط ۱۰۴:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۵۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۵۰ </center>


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۳}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش