گمنام

النساء ١٦٣: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۲۰٬۱۵۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶
QRobot edit
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۷: خط ۲۷:
[[الأنعام ١٣٠ | يَا مَعْشَرَ الْجِنِ‌ وَ الْإِنْسِ‌ أَ...]] (۱)   
[[الأنعام ١٣٠ | يَا مَعْشَرَ الْجِنِ‌ وَ الْإِنْسِ‌ أَ...]] (۱)   
</div>
</div>
== نزول ==
'''محل نزول:'''
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌۳، ص ۳.</ref>
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۲۶..</ref>
«شیخ طوسی» گويند: اين آيه از آن جهت به رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل گرديد كه بعضى از يهود وقتى آيات خدا را مشاهده كردند كه براى رسول خويش فرستاده، شرمنده شدند و مى گفتند: خداوند بعد از حضرت موسی|موسى از براى هيچ پيامبرى آيه اى نفرستاده است سپس اين آية جهت تكذيب آن‌ها فرستاده شد، چنان كه ابن عباس و ديگران گفته اند.<ref> ابن اسحق نيز اين موضوع را از ابن عباس نقل نموده و گويد كه گوينده آن عدى بن زيد بوده است.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۵_بخش۱۳#link1 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۵_بخش۱۳#link1 | تفسیر آیات]]
}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۴_بخش۳۹#link194 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۴_بخش۳۹#link194 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‌ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِيسى‌ وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً «163»
(اى پيامبر!) ما به تو وحى كرديم، آن گونه كه به نوح و پيامبران پس از او وحى كرديم. و (همچنين) به ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب، اسباط (/ فرزندان يعقوب)، عيسى، ايّوب، يونس، هارون و سليمان وحى كرديم و به داود، «زبور» داديم.
===نکته ها===
در تمام قرآن نام 26 نفر از پيامبران آمده است. نام يازده تن از آنان در اين آيه ذكر شده و نام بقيه آنان عبارت است از: آدم، ادريس، هود، صالح، لوط، يوسف، شعيب، ذى‌الكفل، موسى، الياس، يسع، زكريا، يحيى، عُزير و حضرت محمّد.
در حديث آمده: آنچه بر انبياى پيشين وحى شده بود، بر پيامبر اسلام وحى شده است. «1»
«اسباط» جمع «سِبط» به معناى نوه، عنوان فرزندانى از يعقوب است كه به پيامبرى رسيدند. «زبور» در لغت به معناى كتاب است، ولى در اصطلاح به كتاب حضرت داود گفته مى‌شود. «مزامير داود» از كتب عهد قديم (تورات) است و 150 فصل دارد كه هر كدام يك «مزمور» است.
با آنكه در تاريخ، بارها وحى الهى نازل شده است، چرا اهل كتاب، نبوّت پيامبر را نمى‌پذيرند و ميان او و ديگر انبيا فرق گذاشته، توقّعات اضافى دارند؟ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‌ نُوحٍ‌ ...
===پیام ها===
1- وحى و نبوّت، يك جريان و سنّت خلل ناپذير در تاريخ انسان است. أَوْحَيْنا
----
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 2 - صفحه 212
إِلى‌ نُوحٍ وَ ...
2- بيان نمونه‌هاى تاريخى از يك موضوع (مثل وحى بر پيامبران پيشين،) از شيوه‌هاى اثبات مدعاست و آگاهى از آنها زمينه‌ى پذيرش. أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‌ نُوحٍ‌ ...
3- هدف، شيوه و كلّيات محتواى اديان الهى، يكى است. زيرا سرچشمه‌ى همه آنها خداوند است. إِنَّا أَوْحَيْنا ...
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‌ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِيسى‌ وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً (163)
شأن نزول: مروى است كه چون حق تعالى آيه مذكوره كه ابتداى آن‌ يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ‌ است تا به اين آيه انزال فرمود، و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن را بر يهود قرائت نمود، ايشان در غضب شده، گفتند: ما انزل اللّه على بشر من‌
تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 651
نبىّ بعد موسى. خداوند عز و جل رد قول ايشان فرمود:
إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‌ نُوحٍ‌: بتحقيق ما وحى فرموده‌ايم به تو همچنانكه وحى نموديم به نوح عليه السّلام كه آدم ثانى و شيخ الانبياء است. چون اول كسى بود كه بعد از آدم عليه السّلام صاحب شريعت بود و مشركان را اندار كرد و به دعاى او قوم مستأصل شدند، لذا او را ابو البشر ثانى گويند. و از جمله معجزات بينه او آن بود كه بنا به قولى هزار و نهصد و پنجاه سال، و به قولى نهصد و پنجاه سال عمر نمود.
دندانش نيفتاد و مويش سفيد نشد. مروى است كه وقت موتش ملك الموت به او گفت: يا شيخ الانبياء كيف وجدت الدّنيا: دنيا را چگونه يافتى؟ فرمود: له بابين دخلت باحدهما و خرجت من الاخر. «1» او را رباطى دو در يافتم كه از يكى وارد و از ديگرى خارج شدم. و هيچ پيغمبرى تا حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در دعوت قوم آن مقدار اذيت نكشيد. به حدى آن حضرت را مى‌زدند كه از دماغ و گوش او خون جارى و مدهوش مى‌شد. آن وقت وا مى‌گذاشتند، خداوند او را عافيت مى‌بخشيد. ثانيا مشغول دعوت مى‌گرديد و گويند: چون اهل كتاب مى‌گفتند: اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كتابى به يكبار بيار، خداوند فرمود: كار تو در وحى مثل نوح است. وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ‌: و پيغمبران بعد از او مانند هود و صالح و شعيب، وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ‌:
و وحى نموديم به ابراهيم و اسماعيل، وَ إِسْحاقَ‌: و اسحق، كه پسران ابراهيم هستند، وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ: و يعقوب پسر اسحق و دوازده سبط كه از دوازده فرزند يعقوب بودند، وَ عِيسى‌ وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ‌: و همچنين وحى كرديم به عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان. (تخصيص اين پيغمبران به ذكر، با آنكه در «النبيين من بعده» داخلند، به جهت تفضيل و تعظيم است، چه ابراهيم عليه السّلام اول اولوا العزم و عيسى عليه السّلام‌
----
«1» منهج الصادقين، جلد 3، صفحه 150.
تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 652
صاحب شريعت ناسخ و باقى اشرف انبياء و مشاهير آنهايند). وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً: و عطا فرموديم داود عليه السّلام را كتاب زبور كه خط آن برجسته، و مشتمل بود بر حمد و ثناى الهى و خالى از ذكر اوامر. بلكه شريعت داود عليه السّلام همان تورات بوده، زيرا تمام انبياء بعد از موسى عليه السّلام تا عيسى عليه السّلام در احكام اوامر و نواهى تابع تورات بودند و ميان تورات و انجيل كتابى كه جامع احكام شرايع باشد، نازل نشد، و زبور داود مشتمل بر مواعظ بود.
در خبر است كه حضرت داود عليه السّلام زبور را برداشتى و به صحرا رفتى و علماى بنى اسرائيل در عقب او صف كشيده، بعد مردمان و بعد جنيان و عقب همه دواب، و مرغان هوا پر در پر گسترده، سايه بر ايشان انداختى و از خوشى الحان و اصوات داودى بيهوش شدندى.
در حيات القلوب به سند معتبر از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه: زبور در شب هيجدهم ماه مبارك رمضان بر حضرت داود نازل شد. «1» مروى است كه روزى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در فضيلت امير المؤمنين عليه السّلام حديثى طويل انشا فرمود، و بعد از آن گفت: چون روز قيامت شود، حق تعالى على بن ابى طالب عليه السّلام را چندان قوّت دهد كه قوّت جبرئيل عليه السّلام، و چندان نور دهد كه نور آدم عليه السّلام، و چندان صوت دهد كه صوت داودى عليه السّلام و خطيب اهل بهشت باشد. «2»
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‌ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِيسى‌ وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً (163)
----
جلد 2 صفحه 156
ترجمه
همانا ما وحى نموديم بتو چنانچه وحى نموديم بنوح و پيغمبران پس از او و وحى نموديم بابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و احفادش و عيسى و ايّوب و يونس و هرون و سليمان و داديم داود را زبور..
تفسير
استبعاد از امرى غالبا حجاب عقل ميشود بطوريكه برهان نميتواند رفع آنرا نمايد در اين حال لازم است ذكر امثال و نظائر آن شود تا وحشت طبع از قبول آن امر رفع و ذهن مأنوس بآن گردد مثلا اگر كسى استبعاد نمايد از طول عمر امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه هر قدر طرف به برهان خواسته باشد رفع اين استبعاد را نمايد ممكن نيست مگر آنكه معمّرين دنيا از قبيل حضرت آدم و نوح و خضر و امثال آنها را برايش بشمار آورند تا استبعادش رفع شود و چون يكى از اموريكه مانع از اجابت يهود از دعوت الهى بوده استبعاد از نبوت حضرت ختمى مرتبت بود خداوند در اين آيه بيان امثال و نظائر آنحضرت را در نبوت فرموده تا رفع استبعاد شود و ايرادات بنى اسرائيلى از قبيل آنكه چرا قرآن يكدفعه نازل نشد مانند تورية موقوف گردد چون نوعا اين قبيل ايرادات در مقام استبعاد از امرى واقع ميشود و ابتداء مزين فرمود كلام را بذكر نبوت آنحضرت براى اثبات فضل و شرف و اشاره بآنكه اگر چه آخر است در ظاهر ولى اول است بحسب واقع و تصريح بآنكه او ممثل است و سايرين مثال نظامى گويد اى ختم پيمبران مرسل حلواى پسين و ملح اول پس از آن شروع فرمود بذكر انبياء اولو العزم كه اول آنها حضرت نوح است و او را ابو البشر ثانى گويند براى آنكه بنى آدم فعلا تمام از نسل اويند و اجمالا اشاره فرمود به پيغمبرانى كه بعد از آن حضرت آمدند كه همه مروج و مبين شريعت او بودند تا زمان حضرت ابراهيم (ع) پس از آن تصريح فرمود بنام نامى آنحضرت كه ظاهرا بعد از حضرت ختمى مرتبت افضل انبياء و مرسلين است و اولو العزم دوم و پدر پيغمبران بنى اسرائيل و غير آنها است و پس از آن بيان فرمود پيغمبرانى را كه از نسل آنحضرت بودند و ابتدا فرمود بذكر حضرت اسمعيل كه اشرف انبيا از نسل او است و بعد ياد فرمود از برادرش اسحق و از پسر او يعقوب كه پدر انبياء بنى اسرائيل است و آنحضرت ملقب باسرائيل اللّه بوده و اسباط دوازده قبيله بنى اسرائيلند كه اكثر انبيا از آنها بوده‌اند از نسل دوازده پسران حضرت يعقوب كه آنها را اسباط گويند چنانچه اولاد حضرت اسمعيل را قبائل گفته‌اند پس از آن‌
----
جلد 2 صفحه 157
پيغمبران برجسته و نامى اين خاندان را ذكر فرمود و مقدم داشت نام نامى حضرت عيسى را كه اولو العزم و مشهور آفاق و مورد انكار و عناد يهود بود و مزيت داد در آخر حضرت داود را بنام بردن كتاب او كه زبور بود براى اعتراف يهود بفضل و نبوت او با آنكه كتاب او هم مانند قرآن بتدريج نازل شده بود تا ملزم شوند به نبوت حضرت ختمى مرتبت و نگويند چرا قرآن مانند تورية جملة نازل نگرديده است.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
إِنّا أَوحَينا إِلَيك‌َ كَما أَوحَينا إِلي‌ نُوح‌ٍ وَ النَّبِيِّين‌َ مِن‌ بَعدِه‌ِ وَ أَوحَينا إِلي‌ إِبراهِيم‌َ وَ إِسماعِيل‌َ وَ إِسحاق‌َ وَ يَعقُوب‌َ وَ الأَسباطِ وَ عِيسي‌ وَ أَيُّوب‌َ وَ يُونُس‌َ وَ هارُون‌َ وَ سُلَيمان‌َ وَ آتَينا داوُدَ زَبُوراً (163)
محققا ‌ما وحي‌ فرستاديم‌ بسوي‌ تو همان‌ نحوي‌ ‌که‌ وحي‌ فرستاديم‌ بسوي‌ نوح‌ و انبياء ‌بعد‌ ‌از‌ نوح‌ و وحي‌ فرستاديم‌ بسوي‌ ابراهيم‌ و اسمعيل‌ و اسحق‌ و يعقوب‌ و اسباط بني‌ اسرائيل‌ و عيسي‌ و ايّوب‌ و يونس‌ و هارون‌ و سليمان‌ و ايتاء فرموديم‌ زبور ‌را‌ بداود.
إِنّا أَوحَينا إِلَيك‌َ نظر ‌به‌ اينكه‌ پيغمبر اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ مدّعي‌ نزول‌ وحي‌ شد ‌از‌ جانب‌ خداوند متعال‌ و ‌اينکه‌ دعوي‌ ‌بر‌ مشركين‌ و كفار بسيار گران‌ ‌بود‌ و استبعاد ميكردند ‌که‌ چگونه‌ ميشود ‌که‌ بيك‌ فرد بشر ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ وحي‌ نازل‌ شود و ‌از‌ ‌آن‌ طرف‌ تمام‌ طبقات‌ كفار يك‌ نفر ‌از‌ انبياء ‌را‌ ‌که‌ بعقيده‌ ‌آنها‌ مشرع‌ دين‌ ‌خود‌ ميدانند و ‌خود‌ ‌را‌ تابع‌ ‌او‌ ميگمارند معتقد هستند، بعضي‌ ‌خود‌ ‌را‌ تابع‌ نوح‌ ميدانند مثل‌ صابئين‌ و بعضي‌ ابراهيم‌ مثل‌ مشركين‌ مكه‌ و حجاز و بعضي‌ تابع‌ موسي‌ مثل‌ يهود و بعضي‌ عيسي‌ مثل‌ نصاري‌ لذا خداوند ‌براي‌ رفع‌ استبعاد ‌آنها‌ ميفرمايد همان‌ نحوي‌ ‌که‌
جلد 6 - صفحه 272
‌بر‌ انبيايي‌ ‌که‌ ‌شما‌ معتقد بآنها هستيد وحي‌ فرستاديم‌ همان‌ نحو ‌بر‌ ‌اينکه‌ پيغمبر ‌هم‌ فرستاديم‌ كَما أَوحَينا إِلي‌ نُوح‌ٍ ‌که‌ اول‌ پيغمبر اولو العزم‌ ‌بود‌ وَ النَّبِيِّين‌َ مِن‌ بَعدِه‌ِ مثل‌ هود و صالح‌ و انبيايي‌ ‌که‌ تابع‌ نوح‌ بودند وَ أَوحَينا إِلي‌ إِبراهِيم‌َ ‌که‌ دومين‌ پيغمبر اولوا العزم‌ ‌است‌ وَ إِسماعِيل‌َ وَ إِسحاق‌َ وَ يَعقُوب‌َ ‌که‌ تابع‌ دين‌ ابراهيم‌ بودند و الاسباط ‌که‌ انبياء بني‌ اسرائيل‌ باشند مثل‌ يوسف‌ و ‌اگر‌ چه‌ مناسب‌ ‌بود‌ ‌در‌ اينجا ‌بعد‌ ‌از‌ ذكر اسباط ذكر موسي‌ ‌که‌ سومي‌ انبياء اولوا العزم‌ بوده‌ لكن‌ ‌براي‌ خصوصيتي‌ ‌که‌ خصيصه‌ موسي‌ بوده‌ و ‌در‌ ‌آيه‌ ‌بعد‌ ذكر ميفرمايد لذا ذكر چهارمي‌ اولو العزم‌ فرموده‌ وَ عِيسي‌ سپس‌ ساير انبياء بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ ‌که‌ تابع‌ موسي‌ بودند ذكر فرموده‌ وَ أَيُّوب‌َ وَ يُونُس‌َ وَ هارُون‌َ وَ سُلَيمان‌َ و نيز سزاوار ‌بود‌ ‌که‌ داود ‌را‌ مقدّم‌ ‌بر‌ سليمان‌ ذكر فرمايد لكن‌ نظر بخصيصه‌ ‌که‌ باو عنايت‌ ‌شده‌ ‌که‌ ايتاء زبور ‌باشد‌ ‌آن‌ ‌را‌ ممتاز فرمود وَ آتَينا داوُدَ زَبُوراً و ‌در‌ اخبار دارد ‌که‌ آنچه‌ ‌در‌ زبور داود بوده‌ مواعظ بوده‌ ‌با‌ اينكه‌ ‌او‌ تابع‌ دين‌ موسي‌ ‌بود‌ ‌اينکه‌ موهبت‌ باو داده‌ شد.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


کاربر ناشناس