گمنام

المائدة ٢٦: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۲۲٬۹۷۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶
QRobot edit
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۱: خط ۳۱:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۵_بخش۲۱#link1 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۵_بخش۲۱#link1 | تفسیر آیات]]
}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۴_بخش۴۶#link267 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۴_بخش۴۶#link267 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ «26»
(خداوند به موسى) فرمود: به درستى كه آن (سرزمين مقدّس) تا چهل سال برآنان ممنوع شد، (پس به‌خاطر اين سستى وتخلّف اين مدّت طولانى را) در زمين سرگردان (و از مواهب مادّى ومعنوى آن سرزمين مقدّس، محروم) خواهند شد، پس بر اين قوم تبهكار و فاسق، تأسّف مخور.
===نکته ها===
«يَتِيهُونَ» از ريشه‌ى «تيه» به معناى سرگردانى است و به صحراى سينا، محلّ سرگردانى آن قوم نيز گفته شده است كه چهل سال، در آن منطقه به سر بردند و از بركات زمين محروم ماندند.
داستان تخلّف بنى‌اسرائيل و قهر الهى و سرگردانى آنان در تيه، در فصل چهارم از سِفر اعداد، در تورات مطرح شده است.
امام صادق عليه السلام فرمودند: خداوند ورود بنى‌اسرائيل به بيت‌المقدّس را به جهت تخلّف آنان از فرمان حضرت موسى، بر آنان و فرزندانشان تحريم كرد و بالاخره فرزندان فرزندان آنها موفّق به ورود شدند. (يعنى تا پدران و فرزندان آنان كه مورد تحريم قرار گرفته بودند زنده بودند، ورود به ارض مقدّس حاصل نگرديد.) «1»
----
«1». تفسير عيّاشى.
جلد 2 - صفحه 274
در روايات مى‌خوانيم: شبيه داستان بنى‌اسرائيل، براى مسلمانان هم پيش خواهد آمد. «1»
در عدد اربعين (چهل) «أَرْبَعِينَ سَنَةً» رمزى است، كه هم در قهر و هم در لطف الهى به كار مى‌رود. حضرت موسى براى گرفتن تورات، چهل شب در كوه طور ماند و مدّت آوارگى قوم يهود چهل سال بود.
گاهى اصلاح نسل جديد، با انقراض نسل قديم است، «أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ» بايد خودباختگان نظام فرعونى كه قدر موسى را نمى‌دانند از دنيا بروند و نسل جديدى در فضاى آزاد و با مشكلات زندگى صحرايى رشد كنند تا قدر زندگى در شهر و در سايه رهبران آسمانى را بدانند. در حديث است كه آنان در سرزمين «تيه» از دنيا رفتند و فرزندانشان وارد سرزمين مقدّس شدند.
===پیام ها===
1- كيفر فرار از جنگ، محروميّت است. «فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ»
2- سرگردانى، نوعى عذاب براى فاسقان است. «يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ»
3- قاعدين و فراريان از جبهه، بايد از بعضى امكانات و مزايا محروم باشند. «فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ»
4- انبيا، دلسوز مردمند. «فَلا تَأْسَ»
5- براى فاسقان دلسوزى نكنيد. «فَلا تَأْسَ» (تنبيه مجرم، همچون داروى تلخ به نفع سلامت فرد و جامعه است.)
----
«1». بحار، ج 28، ص 14 و 30.
تفسير نور(10جلدى)، ج‌2، ص: 275
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ «26»
پس از دعاى موسى عليه السّلام.
قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً: خطاب رسيد از جانب خداى تعالى، ارض مقدسه حرام گردانيده شده است بر ايشان چهل سال، يعنى بواسطه عصيان قادر نباشند كه داخل آن شوند و مالك گردند در اين مدت. يَتِيهُونَ‌
----
«1» نهج البلاغه، حكمت 38.
تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 60
فِي الْأَرْضِ‌: سرگردان و متحير بودند در زمين تيه، كه شش فرسخ است. هر صباح، عزيمت سفر نموده تا شام راه مى‌رفتند و شب همانجا بودند كه صبح حركت كردند؛ و اين يا به جهت اين بود كه حق تعالى تحويل منتهى آن زمين مى‌كرد به مبدء، و لذا هرگاه به نهايت آن مى‌رسيدند ابتداى آن را مى‌ديدند، و يا علامات اول آن را به آخر آن القا مى‌نمود، و بدان جهت سرگردان بودند و راه خروج را نمى‌يافته و نمى‌دانستند از كجا ابتدا كرده و به كجا رسيده‌اند، و اين خارق عادت و معجزه حضرت موسى عليه السّلام بود.
تنبيه- انخراق عادت در زمان انبياء، مستبعد نيست، زيرا اگر فتح باب استبعاد شود، لازم آيد طعن در جميع معجزات؛ و آن باطل است. ايضا ممكن است تحريم تعبد كه خداى تعالى حرام فرمود رجوع به اوطان را، و امر فرمود به مكث در آن زمين با محنت و مشقت به جهت عقوبت اعمال آنها. و بنا به قولى‌ «1» حضرت موسى در تيه وفات نمود، و در وقت احتضار خبر داد كه يوشع بن نون بعد از او پيغمبر خدا و حق تعالى امر فرمايد او را به قتل جبابره و همه زمين شام را بر بنى اسرائيل مسلم دارد. و در اخبار آمده كه موسى بعد از واقعه تيه متأسف بود، حق تعالى به او خطاب فرمود كه چون حكم فرموديم به تحريم و سرگشتگى ايشان‌ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ‌: پس اندوهناك نباش بر گروه فاسقان كه خارج شدند از طاعت، يعنى بسبب فسق سزاوار اين نوع عقوبت‌اند. پس از نفرين بر ايشان پشيمان مشو. «2» در تبيان فرمايد كه خطاب با حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله است، يعنى اى محمّد صلى اللّه عليه و آله قوم موسى مدتى سرگشته شدند تو بر آنها غصه مخور كه بسبب فسق و نافرمانى سزاوار نفرين موسى بودند. «3» واقعه تيه- در تفسير شيخ ابو الفتوح (رحمه اللّه) مذكور است‌ «4»: ميان‌
----
«1» مجمع البيان ج 2 ص 182 (اين قول ابن عباس است)
«2» مجمع البيان، جلد 2، صفحه 182- ابن كثير، جلد 2، صفحه 40.
«3» تفسير تبيان، جلد 3، صفحه 491.
«4» تفسير ابو الفتوح، ج 4 ص 161.
تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 61
بنى اسرائيل معذّبه در تيه، ششصد هزار مرد مقاتل بود. و آن ده نفر نقيب كه نقض عهد و افشاى سرّ نمودند در تيه بمردند. و هر كه در حين دخول بيست ساله بود نيز آنجا فوت شد الّا يوشع و كالب؛ و قائلين «انّا لن ندخلها» هيچيك از ايشان نماند. چون در تيه گرفتار شدند، به موسى عليه السّلام گفتند: ما در اين بيابان از شدت گرما هلاك مى‌شويم، نه خيمه و نه سايبانى داريم و تو مى‌گوئى بايد چهل سال در اينجا بمانيم. خداوند ابرى فرستاد بقدر طول و عرض لشگرگاه، هر جا ايشان رفتندى و فرود آمدى، آن ابر بالاى سر ايشان بودى و آن ابرى سفيد و خنك و بى‌باران بود. و در شب گفتند: در اين شب تار روشنى ما از كجا باشد؟ حق تعالى عمودى از نور بيافريد به مقدار عرض لشگر، نور آن منتشر و گسترده بود و در حين غروب آفتاب ظاهر، و طلوع صبح ناپديد مى‌شد.
گفتند: طعام از كجا آريم؟ خداوند سبحان «منّ» را نازل فرمود و به مقدار احتياج آنها مى‌گرفتند و همه را كافى بود. پس از چندى گفتند: ما آرزوى گوشت داريم حق تعالى «سلوى» را فرستاد بر شكل سمانه. وقتى تشنه شدند از موسى طلب آب نمودند، خداوند سنگى از آسمان فرستاد. حضرت موسى عصا بر آن مى‌زد، دوازده چشمه آب به عدد دوازده سبط جارى گشتى. گفتند:
جامه‌هاى چركين را چگونه پاك كنيم؟ بادى را مأمور فرمود تا به هر جامه وزيدى پاكيزه شدى. باز گفتند: اگر جامه‌هاى ما كهنه گردد عوضى نداريم.
فرمود: در اين چهل سال جامه‌هاى شما كهنه نگردد. گفتند: اطفال ما بزرگ شوند لباس بر تن ايشان كوتاه شود. فرمود: من بلند كنم. چون چهل سال گذشت موسى با بقيه لشگر به محاربه جباران روان شد و مقدمه لشگر، يوشع بن نون؛ و افتتاح فتح از او شد، به شهر درآمد و لشگر از عقب او داخل شدند. مدتى آنجا بودند تا موسى عليه السّلام وفات يافت.
بيان ردّ شمس- يوشع عليه السّلام و بنى اسرائيل با جبابره جدال شروع كردند، و تابوت سكينه با آنها بود. مدت شش ماه آن شهر را محاصره، در ماه هفتم فرمود تا همه لشگر به يك بار آوازه نعره بلند كردند. ديوار شهر بيفتاد و به شهر داخل و قتال نموده، جباران و اتباع آنها را مقتول و بعضى هزيمت نمودند.
تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 62
در خبر است كه چند مرد از بنى اسرائيل بر سر يك مرد جمع شده تا به چندين ساعت به هزار مشقت او را بكشتند، و اين محاربه روز جمعه بود. نماز شام رسيده يوشع نگاه كرد هنوز جمعى از جبابره باقى و روز تاريك شده گفت:
«اللّهمّ اردد الشّمس علىّ» خدايا آفتاب را براى من رد كن. چون آفتاب باز آمد گفت: انّك فى طاعة اللّه فقفى توقف كن تا دمار از روزگار فجّار برآوريم.
آفتاب بايستاد تا يوشع و بنى اسرائيل از قتل آن كفار بپرداختند و بعد از آن به يك بار غروب نمود. «1» و اتفاق امت است كه آفتاب براى كسى برنگشت مگر براى سليمان وصىّ داود، و يوشع وصىّ موسى و على بن ابى طالب عليه السّلام وصىّ سيد انبياء صلى اللّه عليه و آله و محدثين متفق‌اند در اين حديث. ثعلبى به اسانيد صحيحه از ابن عباس به چند طريق آورده: لم تردّ الشّمس الّا لسليمان وصىّ داود و ليوشع وصىّ موسى و لعلىّ عليه السّلام وصىّ محمّد صلى اللّه عليه و آله. «2» تبشير- در كتاب «ردّ الشّمس على امير المؤمنين عليه السّلام» تأليف ابو الحسن محمّد بن احمد بن على بن الحسن بن شاذان بيان نموده كه مكرر ردّ شمس بر آن حضرت شد، لكن آنچه مشهور است دو بار آفتاب براى امير المؤمنين عليه السّلام بازگشته 1- در حيات رسول 2- بعد از وفات او.
اما اول: گروهى بسيار از صحابه كبار مانند ابو دردا و مقداد و جابر بن عبد اللّه و ابن عباس روايت كرده روزى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را به مهمّى فرستاد. چون باز آمد نماز عصر تمام شده بود. پيغمبر صلى اللّه عليه و آله را وحى رسيد، سر بر كنار آن حضرت نهاد. چون وقت نماز ضيق شد، امير المؤمنين عليه السّلام نماز را به اشاره گذارد. بعد كه رسول از غشيه وحى خلاص يافت، رنگ امير المؤمنين عليه السّلام را متغير ديد. فرمود: تو را چه رسد؟ گفت: نماز عصر به اشاره گذاردم به جهت آنكه سر مبارك شما در كنار من بود نتوانستم به نماز قيام كنم و خاطرم از اين نماز تسلى ندارد. فرمود: من‌
----
«1» بحار الانوار، جلد 13، صفحه 374.
«2» به كتاب پرارج غاية المرام، باب 91 و 92، صفحات 628 تا 632 و احقاق الحق، جلد 5، صفحه 521 تا 537 رجوع شود.
تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 63
دعا كنم تا آفتاب برگردد و نماز ادا كنى. پس فرمود: بار خدايا تو دانى كه على در طاعت تو و رسول تو بود او را مجال قيام نماز ميسر نشد (ردّ عليه الشّمس حتّى يصلّى) آفتاب را برگردان تا نماز را گذارد. راوى گويد: به خدائى كه جان همه در قبضه قدرت اوست، ما آفتاب را ديديم كه بازگشت، و او را صدائى بود چون صداى ارّه كه در چوب كشند، و روشنائى ديديم كه بر ديوارها افتاده تا امير المؤمنين عليه السّلام برخاست و نماز عصر را با شرايط و اركان بجا آورد، و چون سلام داد يك مرتبه ديديم كه آفتاب فرو رفت. «1» برهان- شخص منصف با تبصر و فهم و تأمل در اين معجزه باهره يعنى رد شمس بر حضرت امير المؤمنين عليه السّلام، خارق عادت و كاشف است از مقام قرب او نسبت به حق تعالى. البته حكم نمايد به آنكه خلافت كليّه الهيه و ولايت مطلقه بعد از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله خاصه آن بزرگوار مى‌باشد و ديگران ... لايق چنين منصب عظمى نخواهند بود.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ «26»
ترجمه‌
گفت پس همانا آن حرام شد بر ايشان چهل سال سرگردان خواهند بود در زمين پس اندوهناك مباش بر گروه تمرّد كنندگان.
تفسير
خداوند بين حضرت موسى و بنى اسرائيل حكم فرمود و مقرر گرديد فتح بيت المقدس يا زمين شام چهل سال براى بنى اسرائيل ميسّر نگردد و در اين اربعين كه موافق با عدد ايام گوساله‌پرستى آنها بود در شش فرسخ زمين يا زيادتر حيران و سرگردان باشند روزها راه ميپيمودند و شبها بهمان جايگاه اول خود ميرسيدند و آنها ششصد هزار نفر بودند و اين از غرائب وقايع تاريخى است كه اين عدّه در اين مدت در اين مساحت سير كنند و بمقصد نرسند و از معجزات بزرگ حضرت موسى است و شرح حالات و كيفيت مشتبه شدن راه بر آنها و تهيه وسائل گذران و اعاشه آنها كه همه از خوارق عادات بوده موجب اطاله كلام است لذا از آنها صرف نظر نموده بذكر اين نكته ميپردازم كه از روايت عياشى از حضرت باقر (ع) استفاده ميشود كه پيغمبر (ص) فرمود قسم بخدا
----
جلد 2 صفحه 196
آنچه در بنى اسرائيل روى داد تمامى در امت من واقع ميشود با حضرت موسى باقى نماند مگر هرون و دو پسرش و يوشع بن نون و كالب بن يوفنّا و با پيغمبر (ص) باقى نماند مگر على و حسن و حسين و سلمان و أبو ذر و مقداد آنها مدتها سرگردان ماندند تا شام را فتح نمودند اينها هم مدتها ماندند تا امير المؤمنين (ع) بخلافت ظاهرى مستقر گرديد حقير عرض مى‌كنم با اين آيات محكمات چگونه اهل سنت و جماعت تعجب مى‌كنند از اينكه امت پيغمبر آخر الزمان (ص) هم مانند امت حضرت موسى (ع) باشند و قمى ره از آن حضرت نقل نموده كه موسى و هرون هر دو در وادى تيه برحمت ايزدى واصل شدند و نيز قمى ره فرموده كه حضرت موسى اراده داشت از قوم كناره نمايد آنها تضرع و التماس نمودند كه كناره‌گيرى نفرمايد مبادا بعذاب الهى گرفتار شوند و از آن حضرت خواستند كه از خدا بخواهد كه توبه آنها را قبول فرمايد و از اين روايت حلّ ميشود اشكال بعضى كه گفته‌اند چرا دعاى حضرت بر تفريق بين او و قومش مستجاب نشد با آنكه دعاى انبيا مستجاب است و چرا خوبان هم بعقوبت بدان گرفتار شدند زيرا معلوم ميشود بعد از پشيمانى و جزع و فزع قوم از مفارقت او حضرت التماس آنها را پذيرفته است و راضى بقضاى الهى شده است علاوه بر آنكه مسئول حضرت موسى تفريق و جدائى ظاهرى نبود بلكه مراد تفريق معنوى و حكم فاصل بين حق و باطل بوده چنانچه در ذيل آيه سابقه ذكر شد و خوبان هميشه بمفاسد اعمال بدان گرفتار ميشدند و چون مقصودى غير از رضاى حق نداشتند خورسند بودند ولى دنيا طلبان كه مستغرق در شهواتند از اين قبيل پيش آمدها در عذاب و چون از مقصود باز ميمانند بزحمت و مشقت گرفتار ميشوند و از ذيل آيه استفاده ميشود كه باز حضرت موسى (ع) بحال آنها رقّت فرموده و اندوهناك شده است و شايد اراده فرموده باشد كه از خدا مسئلت نمايد كه يك سره از تقصير آنها بگذرد لذا خداوند فرموده است براى آنها غمناك مباش چون آنها تمرد و عصيان نمودند و استحقاق اين عقوبت را دارند و بايد تنبيه شوند ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قال‌َ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيهِم‌ أَربَعِين‌َ سَنَةً يَتِيهُون‌َ فِي‌ الأَرض‌ِ فَلا تَأس‌َ عَلَي‌ القَوم‌ِ الفاسِقِين‌َ «26»
خداوند فرمود ‌پس‌ ‌از‌ مخالفت‌ ‌آنها‌ ارض‌ مقدسه‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ حرام‌ شد چهل‌ سال‌ سرگردان‌ باشند ‌در‌ زمين‌ ‌که‌ چهل‌ سال‌ بهلاكت‌ بيفتند ‌پس‌ محزون‌ نباش‌ ‌بر‌ هلاكت‌ ‌آنها‌
(اشكال‌)
‌در‌ آيات‌ قبل‌ حكم‌ بوجوب‌ فرموده‌ بلفظ كتب‌ و امر ادخلوا و ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌
جلد 6 - صفحه 341
حكم‌ بحرمة فرموده‌ دو حكم‌ متضاد.
(جواب‌)
وجوب‌ دخول‌ حكم‌ تشريعي‌ و تكليفي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ مخالفت‌ و معصيت‌ ‌آن‌ عقوبت‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ عقوبات‌ ‌آن‌ سرگردان‌ و محروم‌ شدند ‌از‌ دخول‌ تكوينا و ‌از‌ بركات‌ ‌آن‌ محروم‌ شدند ‌که‌ ‌اگر‌ نادم‌ و پشيمان‌ ‌هم‌ بشوند و توبه‌ كنند ‌هم‌ فائده‌ ندارد ‌حتي‌ دارد ‌آنها‌ هلاك‌ شدند ‌در‌ تيه‌ و اولاد ‌آنها‌ ‌هم‌ هلاك‌ شدند و اولاد اولاد داخل‌ شدند و اينكه‌ ‌خود‌ حضرت‌ موسي‌ جنگيد ‌ يا ‌ وصي‌ ‌او‌ يوشع‌ ‌در‌ اخبار مختلف‌ ‌است‌ و قضاياي‌ تيه‌ بسيار مفصل‌ ‌است‌ و مرحوم‌ مجلسي‌ رحمة اللّه‌ ‌عليه‌ ‌در‌ جلد پنجم‌ بحار ‌از‌ صفحه‌ 261 ‌الي‌ 268 چاپ‌ امين‌ الضربي‌ متعرض‌ ‌شده‌ بآنجا مراجعه‌ فرمائيد ‌اينکه‌ مختصر گنجايش‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ندارد.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


کاربر ناشناس