العنكبوت ٢٨: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۴#link99 | آيات ۱۴ - ۴۰، سوره عنكبوت]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۴#link99 | آيات ۱۴ - ۴۰، سوره عنكبوت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۴#link100 | بيان اين آيات شريفه كه به هفت داستان از انبياء و آزمايش شده امم ايشان اشاره دارد]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۴#link100 | بيان اين آيات شريفه كه به هفت داستان از انبياء و آزمايش شده امم ايشان اشاره دارد]] | ||
خط ۴۲: | خط ۴۳: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۵#link113 | رواياتى درباره عمل قوم لوط و عذاب الهى آنان]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۱۵#link113 | رواياتى درباره عمل قوم لوط و عذاب الهى آنان]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۶۰#link113 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۶۰#link113 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ «28» | |||
و (ياد كن) لوط را آنگاه كه به قوم خود گفت: همانا شما به كارى زشت مىپردازيد كه هيچ يك از مردم جهان در آن كار بر شما پيشى نگرفته است. | |||
===نکته ها=== | |||
كلمهى «فاحشة» به معناى عمل يا سخنى است كه زشتى آن آشكار و روشن باشد. از آنجا كه عمل زشتِ لواط و همجنسگرايى در ميان قوم حضرت لوط رواج داشت، قرآن از آن به فاحشه تعبير كرده است. | |||
===پیام ها=== | |||
1- رهبران دينى، بايد به مفاسد، ناهنجارىها و خطرهاى عمومى جامعه توجّه كنند و در رفع آنها بكوشند. (حضرت لوط، در مورد گناه مشهور زمان خود هشدار داد.) قالَ ... لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ | |||
2- هر ابتكارى ارزش ندارد. (نوآورىِ گناه، ضد ارزش است.) «ما سَبَقَكُمْ بِها» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ «28» | |||
جلد 10 - صفحه 225 | |||
بعد از آن گزارش حضرت لوط عليه السّلام را با قوم خود بيان مىفرمايد: | |||
وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ: و بتحقيق فرستاديم لوط را به اهل مؤتفكات، يا ياد كن زمانى را كه گفت لوط مر، قوم خود را بر سبيل انكار و تفضيح و تقبيح؛ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ: شما هر آينه بجا مىآوريد فعل قبيح و زشت را. به قرائت حفص «انّكم» به طريق اخبار، يعنى بتحقيق كه شما مىآئيد به فاحشه و كارى به غايت زشت كه به سبب شناعت و قباحت و ركاكت آن، ما سَبَقَكُمْ بِها: پيشى نگرفت بر شما به آن فاحشه، مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ: هيچيك از عالميان جهت آنكه طباع سليمه از آن متنفّر است و شما به سبب خباثت و قذارت طبع، بر آن اقدام مىنمائيد و هيچ شرم و حيا نكنيد و عار و ننگ نداريد از چنين عمل قبيحى. | |||
شمهاى از گزارش قوم: حضرت ابراهيم عليه السّلام ساره و هاجر را در قريهاى گذاشت كه مردم از آنجا به يمن و شام و اطراف عالم مىرفتند و هر كه از آن راه عبور مىكرد او را به اسلام دعوت مىنمود. و خبر نجات او از آتش در عالم شهرت يافته بود و هر كه بر او مىگذشت او را ضيافت مىنمود و از آنجا تا شهرهاى معمور كه درختان و زراعت و نعمت بسيار داشتند هفت فرسخ فاصله بود و آن شهرها بر سر راه قوافل، و هر كه مىگذشت از ميوهها و زراعات آنها مىخورد. خواستند چارهاى براى دفع آن بكنند، شيطان به صورت پيرمردى نزد آنها آمده گفت: مىخواهيد چارهاى كنم كه هيچكس به شهر شما وارد نشود. | |||
آخر الامر به اغواى شيطان مرتكب عمل شنيع لواط شدند، حضرت لوط آنها را منع و زجر مىنمود از آن فعل قبيح. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّي مُهاجِرٌ إِلى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «26» وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ «27» وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ «28» أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَ تَأْتُونَ فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «29» قالَ رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ (30) | |||
ترجمه | |||
پس ايمان آورد به او لوط و گفت همانا من هجرت كنندهام بسوى پروردگارم همانا او تواناى درستكار است | |||
و بخشيديم به او اسحق و يعقوب را و قرار داديم در فرزندان او پيغمبرى و كتاب را و داديم باو مزدش را در دنيا و همانا او در آخرت هر آينه از شايستگان است | |||
و لوط را هنگاميكه گفت بقومش همانا شما بجا مىآوريد كار زشتى را كه پيشى نگرفته است شما را بآن احدى از جهانيان | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 225 | |||
آيا بدرستيكه شما هر آينه مىآئيد نزد مردان و بند مىآوريد راه و بجا مىآوريد در انجمنتان كار ناپسند را پس نبود جواب قومش مگر آنكه گفتند بياور براى ما عذاب خدا را اگر هستى از راستگويان | |||
گفت پروردگار من نصرت ده مرا بر گروه فساد كنندگان. | |||
تفسير | |||
حضرت ابراهيم عليه السّلام بعد از آنكه از آتش نجات يافت و بيانات سابقه را فرمود حضرت لوط كه پسر خاله يا خواهرزاده او بود و در احوال آنحضرت سابقا ذكر شده است باو ايمان آورد و حضرت ابراهيم عزم خود را بر هجرت از بلد كفر باو اعلام فرمود و مطمئن شد بآنكه خداوند بعزت و توانائى خود او و كسانش را از شرّ كفار حفظ ميفرمايد و بحكمت و درستكارى خويش او را بصلاحش ميرساند و بعضى گفتهاند فرمود من هجرت ميكنم از قوم خود بجائيكه خدا مرا امر فرموده و قمى ره نقل فرموده كه مهاجر كسى است كه گناهان را ترك و توبه بسوى خدا نمايد و در اكمال از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه نبوت آنحضرت در كوثى كه قريهئى از قراء سور يعنى كوفه است بود در بدو امر پس از آنجا هجرت فرمود نه براى جنگ و اين مراد است از قول خداوند انّى مهاجر الى ربّى سيهدين و خدا در پيرى كه مأيوس از اولاد بود از ساره كه زن نازائى بود باو پسرى مانند حضرت اسحق و نوادهئى مانند حضرت يعقوب عنايت فرمود بعد از حضرت اسمعيل كه از هاجر كه كنيز بود داشت و قرار داد در نسل و ذريّه او نبوت و كتاب را كه بز او صحف و بر فرزندانش تورية و انجيل و زبور و فرقان نازل گرديد و بعد از او هيچ پيغمبرى نيامد مگر آنكه از نسل آنحضرت بود و اين اجر دنيوى او بود كه پيغمبر خاتم و ائمّه هدى و امام زمان از ذريّه او هستند و تا آخر دنيا سلطنت حقّه در اين خاندان باقى و برقرار خواهد بود بعلاوه نام نيك و مقبوليّت تامّه عامّه كه تمام ارباب اديان معترف بمقام و عزت و عظمت اويند و درود و ثناى او در السنه و افواه خاص و عام تا انقراض عالم سارى و جارى است و خداوند در دنيا بقدرى باو ثروت و مكنت عطا فرمود كه عدد احشام و اغنامش از شمار خارج گرديد و مهمانخانهاش هميشه دائر بود و تا كنون هم گفتهاند در مزارش باقى است و براى هيچيك از انبيا اين مزايا نيست و در آخرت هم در زمره درجه اول از رجال برجسته صلاح و تقوى جايگزين | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 226 | |||
خواهد بود و بعضى گفتهاند آنحضرت در وقت هجرت هفتاد و پنج سال داشت و همان سال خداوند از هاجر كنيز ساره اسمعيل عليه السّلام را باو داده بود و با خانواده خود و حضرت لوط كه اول مؤمن باو بود اول بشهر حران رفتند و از آنجا بشام هجرت نمودند و حضرت ابراهيم در فلسطين منزل نمود و حضرت لوط در شهر سدوم كه آنرا مؤتفكه نيز خواندهاند جاىگزين گرديد و مأمور بارشاد اهالى آن بلاد شد كه گفتهاند هفت بلد بوده معروف بمؤتفكات چنانچه خداوند فرموده و فرستاديم لوط را وقتى كه گفت باهل آنديار بر سبيل اخبار و انكار همانا شما كار بسيار زشتى ميكنيد كه تا كنون احدى از اهل عالم اين عمل زشت را انجام نداده و بعضى ائنّكم با همزه استفهام انكارى قرائت نمودهاند و مؤيّد آن آنستكه بعدا براى بيان آن كار و عمل زشت فرموده آيا شما با مردان نزديكى ميكنيد و راه نسل بشر را قطع ميكنيد بترك نزديكى نمودن با زنان يا راه مردم مسافر را قطع ميكنيد براى تعرّض بنواميس آنها چون گفتهاند آنها مسافرين را مهمان مينمودند و با ايشان اين عمل شنيع را بجا مىآوردند و اين موجب بند آمدن راه ميشد و نيز فرموده شما در مجلس و محفل خودتان علنا كار ناپسند از قبيل آن عمل زشت و اعمال قبيحه ديگر بجا مىآوريد يا اصوات ركيكه از خودتان ابراز مينمائيد و قوم بجاى تنبّه و استغفار بر انكار و استكبار افزوده در جواب بطور استهزاء گفتند اگر راست ميگوئى دعا كن خدا عذاب خود را بر ما نازل نمايد و حضرت لوط عرضه داشت پروردگارا مرا بر اين قوم جفاكار كه چنين امر قبيحى را مبتكر و موجب فساد اخلاق مردم ديگر شدند نصرت ده و آنها را بجزاى كردارشان در دنيا برسان كه موجب عبرت سايرين شوند و اين امر منكر شنيع در عالم شيوع پيدا نكند و خداوند اجابت فرمود چنانچه در آيات بعد بيايد انشاء اللّه تعالى. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لُوطاً إِذ قالَ لِقَومِهِ إِنَّكُم لَتَأتُونَ الفاحِشَةَ ما سَبَقَكُم بِها مِن أَحَدٍ مِنَ العالَمِينَ «28» | |||
و فرستاديم لوط را زماني که فرمود بر قوم خود بدرستي که شما هر آينه مرتكب ميشويد يك فاحشهاي را که احدي از اهل عالم قبل از شما مرتكب نشده. | |||
وَ لُوطاً عطف به نوحا است مدخول: | |||
وَ لَقَد أَرسَلنا است و نسب لوط و قرابتش با ابراهيم را قبلا متذكر شدهايم. | |||
إِذ قالَ لِقَومِهِ که از طرف ابراهيم مبعوث شده بود براي دعوت قوم خود. | |||
إِنَّكُم لَتَأتُونَ الفاحِشَةَ فاحشه عمل لواط است که رجال مرتكب ميشوند. و شرحش در آيه بعد بيان ميشود. | |||
ما سَبَقَكُم بِها مِن أَحَدٍ مِنَ العالَمِينَ و گفتند سرّ اينكه اينکه عمل در بين آنها اشاعه شد اينكه مركز آنها محل مرور قافله بود و اينها ناراحت بودند شيطان بصورت پير مردي آمد و گفت چون قافله ميآيد با آنها اينکه عمل شنيع را بجا آوريد تا مجبور شوند از راه ديگري روند سپس خودش بصورت جواني بعنوان مسافر آمد مرور كند او را گرفتند و اينکه معامله را با او انجام دادند ديدند لذت زيادي دارد ميانه آنها شايع شد حتي كنار جادهها مقابل چشم ديگران و بكلي قبحش برداشته شد. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 28)- آلوده دامنان خیره سر! بعد از بیان گوشهای از ماجرای ابراهیم (ع) به سراغ ذکر بخشی از سر گذشت پیامبر هم عصرش لوط (ع) پرداخته، میفرماید: «و لوط را فرستادیم (به خاطر بیاور) هنگامی که به قومش گفت: شما عمل بسیار زشتی انجام میدهید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است» (وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ). | |||
«الْفاحِشَةَ» در اینجا کنایه از «همجنس گرایی» است. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||