گمنام

الزخرف ٣١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۱۵٬۳۰۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶
QRobot edit
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۹: خط ۲۹:
[[الكهف ٨٢ | وَ أَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ‌...]] (۰) [[المؤمنون ٧١ | وَ لَوِ اتَّبَعَ‌ الْحَقُ‌...]] (۰)   
[[الكهف ٨٢ | وَ أَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ‌...]] (۰) [[المؤمنون ٧١ | وَ لَوِ اتَّبَعَ‌ الْحَقُ‌...]] (۰)   
</div>
</div>
== نزول ==
ابن سنان از امام صادق علیه‌السلام نقل نماید که این آیه درباره عروة بن مسعود الثقفى نازل شده که مردى عاقل و خردمند بوده است.<ref> تفسیر على بن ابراهیم.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link103 | آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link103 | آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link104 | معناى سخن ابراهيم (ع ) به پدر و قومش : ((انى براء مما تعبدون الا الذى فطرنىفانه سيهدين )) ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link104 | معناى سخن ابراهيم (ع ) به پدر و قومش : ((انى براء مما تعبدون الا الذى فطرنىفانه سيهدين )) ]]
خط ۴۹: خط ۵۴:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link117 | رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link117 | رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۳#link21 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۳#link21 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‌ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ «31»
و گفتند: چرا اين قرآن بر مردى بزرگ (از نظر جاه و مال) از دو قريه (مكّه و طائف) نازل نشده است.
===نکته ها===
بعضى كفّار توقّع نابجا داشتند و مى‌گفتند: چون فلانى ثروتمند است پس وحى بايد به او نازل مى‌شد، در حالى كه برترى مادى دليل برترى معنوى نيست.
مكّه و طائف دو شهر مهم اعراب حجاز در عصر بعثت بود.
===پیام ها===
1- سنّت خداوند كامياب كردن مؤمن و كافر و مهلت دادن به همه‌ى مردم است.
«مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ»
2- براى اتمام حجّت هم كتاب لازم است و هم رهبر. «جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِينٌ»
3- قرآن داراى، سخن سراسر حقّ و حقيقت است. «جاءَهُمُ الْحَقُّ»
4- تبليغ دين و رسالت بايد روشن و رسا باشد. «رَسُولٌ مُبِينٌ»
5- تأثير قرآن بر جان و دل كفّار به حدّى بود كه آن را سحر و جادو مى‌خواندند.
«هذا سِحْرٌ»
6- انسان ذاتاً توجيه‌گر است. كفّار تهمت سحر مى‌زدند تا كفر خود را توجيه كنند. «هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ»
7- بهانه‌گيران هر لحظه حرفى مى‌زنند، يك بار مى‌گويند: قرآن سحر است و يك بار مى‌گويند: چرا قرآن به فلانى نازل نشد. هذا سِحْرٌ ... لَوْ لا نُزِّلَ‌
8- بزرگى، نزد عدّه‌اى از مردم داشتن مال و عنوان است. رَجُلٍ‌ ... عَظِيمٍ‌
تفسير نور(10جلدى)، ج‌8، ص: 450
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‌ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ (31)
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ‌: و گفتند چرا نازل نشد، هذَا الْقُرْآنُ‌: اين قرآن بر تقدير اينكه از جانب خدا باشد، عَلى‌ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ‌: بر مردى كه يكى‌
جلد 11 - صفحه 468
از دو شهر مكه و طائف بزرگ قدر يعنى صاحب مال و منال و خدم و حشم در نهايت كثرت مانند وليد بن مغيره و عتبه و غير آن از صناديد قريش.
بيان:
اين جماعت از روى جهالت و سفاهت به عقل قاصر خود تصور كردند كه منصب جليل القدر نبوت بايد به كسى افاضه شود كه سر آمد تمام مردم و جميع زخارف دنيويه از مال و منال و خدم و حشم با او باشد، غافل از آنكه مقام شامخه نبوت نامزد كسى باشد كه برگزيده خدا و متخلى به فضائل روحانى و متجلى به انواع كمالات قدسى باشد نه صاحب حشمتى كه داراى صفات سيئه و متخلى از اخلاق حسنه و به خبائث كفر و شناعت شرك آلوده شده باشد، لذا حق تعالى در رد قول ايشان فرمايد:
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‌ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ (31) أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (32) وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ (33) وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ (34) وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ (35)
ترجمه‌
و گفتند چرا فرستاده نشد اين قرآن بر مردى از آن دو بلد كه بزرگ باشد
آيا آنها قسمت ميكنند رحمت پروردگار تو را ما قسمت كرديم ميانشان روزى آنها را در زندگانى دنيا و بلند گردانيديم بعضى را بر بعضى درجه‌هائى تا بگيرند بعضيشان بعضى را مستخدم و فرمانبردار و رحمت پروردگارت بهتر است از آنچه جمع ميكنند
و اگر نه آن بود كه ميشدند مردم يك دسته مجتمع بر كفر هر آينه قرار داده بوديم براى هر كه كافر ميشود بخداى بخشنده براى خانه‌هاشان سقفهائى از نقره و نردبانهائى كه با آن آيند بر بام‌
و براى خانه‌هاشان درهائى و تختهائى كه بر آن تكيه كنند
و زينتهائى و نيست تمام اينكه بيان شد مگر بهره زندگانى دنيا و آخرت نزد پروردگار تو است براى پرهيزكاران.
تفسير
كفّار قريش كه براى ارشاد آنها خداوند كتاب حقّ و رسول مبين‌
----
جلد 4 صفحه 602
فرستاده بود و بيان شد در آيات سابقه كه گفتند قرآن سحر است نسبت به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله هم اعتراض نمودند كه چرا نبايد در مكّه مانند وليد بن مغيره و در طائف عروة بن مسعود پيغمبر باشد كه آن دو نفر متشخّص و ثروتمند و صاحب جاه و جلالند و بايد كسيكه تهى دست از مال دنيا است باين منصب فائز گردد لذا خداوند متعال در جواب اين اشكال فرموده آيا تقسيم رحمت پروردگار و تعيين مقام نبوّت بعهده آنها است و آيا آنها مورد قابل از براى اين منصب را ميتوانند بدست بياورند با آنكه پيغمبر بايد معصوم از گناه و لغزش و اعلم خلق و اكمل ناس باشد و ساير خصوصيّات و اوصافيكه جز خداوند ممكن نيست كسى احاطه بآنها داشته باشد مال و جاه كه چيزى نيست نبوّت شرائط ديگرى لازم دارد كه شما بخاطرتان خطور ننموده همان تقسيم مال و جاه ناقابل را هم ما بعهده آنها واگذار ننموديم خودمان معاش و ثروت و جاه و دولت و علم و مكنت و ساير موجبات رفعت بعضى را بمراتب بر بعضى ميان بندگان قسمت ميكنيم بر حسب قابليّت و صلاح آنها در دنيا و آخرت تا بعضى حاكم و بعضى محكوم و برخى خادم و برخى مخدوم و پاره‌ئى منعم و دسته‌ئى متنعّم باشند و امور دنيا منظّم و مرتّب گردد چه رسد بمقام نبوّت و امامت كه بزرگترين رحمت حقّ است و بهتر و برتر است از دنيا و ما فيها كه آنها در فكر جمع آورى آن براى خودشانند و مال دنيا باين اندازه در نظر ما بى‌قابليّت است كه اگر ملاحظه اين نبود كه تمام مردم كافر شوند بطمع مال ما سقفهاى خانه‌هاى كفّار را از نقره مينموديم بلكه نردبانها و درها و صندليهاى آنها را هم نقره ميكرديم و خانه‌هاشان را بطلا زينت ميداديم و نيست تمام اين تجمّلات مگر بهره زندگانى چند روزه دنيا كه بزودى از دست ميرود ولى نعمتهاى اخروى نزد پروردگار تو براى اهل تقوى و پرهيزكارى محفوظ و باقى و برقرار است و اخبار در باب تقسيم ارزاق عباد بر طبق صلاح و سداد و همچنين ساير موجبات تفوّق و برترى از مال و جاه و جمال و جلال و كمال بر وفق حكمت و مصلحت براى تحصيل لوازم الفت و تكميل جهات وصلت كه هر فاقد جهتى بواجد آن رجوع نموده رفع حاجت خود را نمايد بسيار است از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اگر خداوند اين معامله را با كفّار
----
جلد 4 صفحه 603
ميفرمود هيچ كس ايمان نميآورد ولى خداوند قرار داد در ميان اهل ايمان اغنيا و فقراء را و همچنين در ميان كفّار فقرا و اغنيا را پس امتحان فرمود آنها را بامر و نهى و صبر و رضا و نيز از آن حضرت نقل شده كه تمام اولاد آدم عليه السّلام اهل ايمانشان فقير و كفّارشان غنى بودند تا حضرت ابراهيم عليه السّلام آمد و عرضه داشت پروردگارا ما را فتنه براى كفار قرار مده پس خدا در هر دو دسته ثروت و حاجت را مقرّر فرمود و از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله روايت نموده است كه فرمود اى گروه فقراء پاكيزه كنيد نفوس خودتان را و دل خود را راضى برضاى حق نمائيد خداوند تعالى شما را بفقرتان ثواب ميدهد و اگر نكنيد ثوابى نخواهيد داشت خداوند توفيق رضا و تسليم را بما عنايت فرمايد.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ قالُوا لَو لا نُزِّل‌َ هذَا القُرآن‌ُ عَلي‌ رَجُل‌ٍ مِن‌َ القَريَتَين‌ِ عَظِيم‌ٍ (31)
و گفتند چرا ‌اينکه‌ قرآن‌ نازل‌ نشد ‌بر‌ مردي‌ ‌از‌ دو قريه‌ ‌که‌ ‌با‌ عظمت‌ ‌باشد‌.
قريتين‌ مكه‌ و طائف‌ ‌است‌ و ‌در‌ رجل‌ عظيم‌ مفسرين‌ اختلاف‌ كردند ‌که‌ كيست‌ ولي‌ ‌در‌ خبر ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌است‌ ‌که‌ مراد ‌آنها‌ عروة ‌بن‌ مسعود ‌است‌ ولي‌ مفسرين‌ بعضي‌ گفتند مراد وليد ‌بن‌ مغيره‌ ‌است‌ ‌از‌ مكه‌ و ابا مسعود عروة ‌بن‌ مسعود الثقفي‌ ‌از‌ طائف‌ و بعضي‌ گفتند عتبة ‌بن‌ ابي‌ ربيعه‌ ‌از‌ مكه‌ و ‌إبن‌ عبدياليل‌ ‌از‌ طائف‌ و بعضي‌ گفتند وليد ‌بن‌ مغيره‌ ‌از‌ مكه‌ و حبيب‌ ‌بن‌ عمر الثقفي‌ ‌از‌ طائف‌ و مراد ‌از‌ عظيم‌ چون‌ اينها داراي‌ ثروت‌ زياد و صاحب‌ قبيله‌ بودند مي‌گوئيم‌ ‌اگر‌ امر چنين‌ ‌است‌ ‌پس‌ بايد نمرود و شداد و فرعون‌ افضل‌ ‌از‌ ابراهيم‌ و هود و صالح‌ و موسي‌ باشند و ‌اينکه‌
جلد 16 - صفحه 25
توهم‌ ‌در‌ دماغ‌ بسياري‌ هست‌ ‌حتي‌ يزيد ‌به‌ آيه قُل‌ِ اللّهُم‌َّ مالِك‌َ المُلك‌ِ الاية تمسك‌ كرد ‌بر‌ افضليت‌ ‌خود‌ ‌بر‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌حتي‌ قوم‌ نوح‌ ‌به‌ نوح‌ گفتند وَ اتَّبَعَك‌َ الأَرذَلُون‌َ ‌که‌ فقراء ‌را‌ ارذل‌ دانستند و ‌اينکه‌ رشته‌ سر دراز دارد ‌در‌ ‌هر‌ عصر و زماني‌ و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ دولت‌ و مكنت‌ و عدة شرط رسالت‌ نيست‌ عصمت‌ و طهارت‌ و حسب‌ و نسب‌ پاك‌ و افضليت‌ ‌در‌ اخلاق‌ و صفات‌ و افعال‌ و صاحب‌ معجزه‌ و دليل‌ و برهان‌ قطعي‌ و خالي‌ ‌از‌ امراض‌ متنفره‌ و ‌از‌ نقائص‌ خلقي‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ كلم‌ الطيب‌ مجلد اول‌ ‌در‌ بحث‌ نبوت‌ عامه‌ مفصلا بيان‌ كرده‌ايم‌ و خداوند مي‌داند كي‌ لياقت‌ ‌اينکه‌ منصب‌ ‌را‌ دارد اللّه‌ُ أَعلَم‌ُ حَيث‌ُ يَجعَل‌ُ رِسالَتَه‌ُ‌-‌ انعام‌ آيه 124‌-‌ لذا ميفرمايد:
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 31)- چرا قرآن بر یکی از ثروتمندان نازل نشده؟
در آیات قبل سخن از بهانه جوئیهای مشرکان در برابر دعوت پیامبران بود، در اینجا به یکی دیگر از بهانه‌های واهی و بی‌اساس آنان اشاره کرده، می‌فرماید:
«و گفتند: چرا این قرآن بر مرد بزرگ و (ثروتمندی) از این دو شهر (مکّه و طائف) نازل نشده است»؟! (وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


کاربر ناشناس