البقرة ١٣٠: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
[[آل عمران ٦٨ | إِنَ أَوْلَى النَّاسِ...]] (۰) [[الأنعام ٧٨ | فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً...]] (۰) [[النحل ١٢١ | شَاکِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَ...]] (۰) [[النحل ١٢٢ | وَ آتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً...]] (۳) [[لقمان ١٣ | وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ وَ...]] (۰) [[الزخرف ٢٦ | وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ...]] (۰) [[الزخرف ٢٧ | إِلاَّ الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ...]] (۰) [[الأنعام ١٦٣ | لاَ شَرِيکَ لَهُ وَ بِذٰلِکَ...]] (۰) | [[آل عمران ٦٨ | إِنَ أَوْلَى النَّاسِ...]] (۰) [[الأنعام ٧٨ | فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً...]] (۰) [[النحل ١٢١ | شَاکِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَ...]] (۰) [[النحل ١٢٢ | وَ آتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً...]] (۳) [[لقمان ١٣ | وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ وَ...]] (۰) [[الزخرف ٢٦ | وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ...]] (۰) [[الزخرف ٢٧ | إِلاَّ الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ...]] (۰) [[الأنعام ١٦٣ | لاَ شَرِيکَ لَهُ وَ بِذٰلِکَ...]] (۰) | ||
</div> | </div> | ||
== نزول == | |||
'''محل نزول:''' | |||
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۱، ص ۱۱۱.</ref> | |||
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۷.</ref> | |||
عبدالله بن سلام دو برادرزاده داشت به نام سلمه و مهاجر آنان را به اسلام خواند و گفت: چنان كه ميدانيد، خداوند در تورات يادآور گرديده كه از اولاد اسماعيل پيامبرى به نام احمد خواهد برگزيد كه هر كه به او ايمان بياورد رستگار و هر كه ايمان نياورد ملعون و رانده شده است. از ميان آن دو نفر سلمه ايمان آورد و مهاجر به حالت كفر باقى ماند سپس اين آيه نازل گرديد.<ref> ابن عيينه و تفسير كشف الاسرار از عامه و تفسير مجمع البيان از خاصه.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۳۸#link462 | آيات ۱۳۰ ۱۳۴ بقره]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۳۸#link462 | آيات ۱۳۰ ۱۳۴ بقره]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۳۸#link463 | روگرداندن از كيش حضرت ابراهيم (ع ) از حماقت و سفاهت نفس است]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۳۸#link463 | روگرداندن از كيش حضرت ابراهيم (ع ) از حماقت و سفاهت نفس است]] | ||
خط ۴۹: | خط ۶۰: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۳۹#link477 | روايتى از بحارالانوار و سخن درباره نكاتى كه از آيات و روايات راجع به مراتبايمان و اسلام بدست مى آيد]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۳۹#link477 | روايتى از بحارالانوار و سخن درباره نكاتى كه از آيات و روايات راجع به مراتبايمان و اسلام بدست مى آيد]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۰#link491 | آيه ۱۳۰ - ۱۳۲]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۰#link491 | آيه ۱۳۰ - ۱۳۲]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۰#link492 | آيه و ترجمه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۰#link492 | آيه و ترجمه]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۰#link493 | تفسير:]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۰#link493 | تفسير:]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۰#link494 | ابراهيم انسان نمونه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۸۰#link494 | ابراهيم انسان نمونه]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
«130» وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ | |||
---- | |||
«1». تفسير صافى والميزان. | |||
«2». جمعه، 2. | |||
جلد 1 - صفحه 205 | |||
كيست كه از آئين ابراهيم روى بگرداند، مگر كسى كه خود را (فريب داده و) بىخردى كند؟ و همانا ما او را در اين جهان برگزيديم و قطعاً او در جهان ديگر (نيز) از صالحان است. | |||
===نکته ها=== | |||
در آيات قبل، گوشههايى از اهداف و شخصيّت حضرت ابراهيم بيان گرديد. اين آيه با توجّه به تابناكى وپاكى چهره ابراهيم وآئين او مىپرسد، چه كسى جز افراد نادان وسفيه از ابراهيم واهداف او اعراض مىكند؟! آئين او به قدرى ارزش دارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله مفتخر است كه راه او راه ابراهيم است. ابراهيم كسى است كه در منطق، كافر را مبهوت مىكند: «فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ» «1» و در شجاعت يك تنه همه بتها را مىشكند: «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً» «2» قرآن او را حليم معرّفى مىنمايد ودر صبر و توكّل نيز نمونه و سرآمد است تا آنجا كه درون آتش افكنده مىشود بىآنكه واهمهاى داشته باشد. در سخاوت گوساله چاقى را براى مهمانان كباب مىكند. در تسليم، كودك و همسر خود را در بيابان بى آب و گياه مكه رها كرده و آنگاه كه او به سن نوجوانى مىرسد، به امر خداوند كارد بر گلوى او مىگذارد. آرى، انسان تنها با فريب دادن خرد خويش مىتواند از اديان الهى گريزان باشد. «سَفِهَ نَفْسَهُ» | |||
ابراهيم عليه السلام در دعايى از خداوند خواست كه: «أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ» «3» خداوند دعاى او را استجابت كرده و مىفرمايد: ابراهيم در آخرت از صالحان است. | |||
كسى كه راه ابراهيم را كه براى نسل بشر، مركز امن، رهبر معصوم، رزق فراوان، توفيق اسلام و تسليم، قبول توبه و سعادت از خدا طلب مىكند، رها كرده و به دنبال ديگران برود، سفيه و نادانى بيش نيست!! | |||
در فرهنگ قرآن، به افرادى كه حقائق را ناديده انگاشته و كفران نعمت كنند، سفيه گفته مىشود. چنانكه به بنىاسرائيل به جهت بهانههاى بى موردى كه دربارهى تغيير قبله مىگرفتند، سفيه گفته شده است: «سَيَقُولُ السُّفَهاءُ» در ذيل آيهى «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ» نيز از امام عليه السلام نقل شده است كه فرمود: كسى كه شراب بخورد، سفيه است. | |||
---- | |||
«1». بقره، 258. | |||
«2». انبياء، 58. | |||
«3». شعراء، 83. | |||
جلد 1 - صفحه 206 | |||
چنين شخصى به جاى نوشيدنىهاى مفيد و حلال، به سراغ آشاميدنى مضرّ و حرام مىرود. آرى، كسانى كه راه حقّ را رها نموده و بىراهه مىروند، سفيه هستند و آن كس كه در انتخاب رهبر و مكتب، قدم درست بردارد عاقل است. در حديث مىخوانيم: عقل همان چيزى است كه به وسيله آن خدا عبادت شود وگرنه شيطنت است. | |||
===پیام ها=== | |||
1- سفيه كسى است كه منطق، مكتب، رهبر و راه حقّ را ناديده گرفته و به دنبال هوسهاى خود يا ديگران رهسپار شود. «سَفِهَ نَفْسَهُ» | |||
2- ديندارى، خردورزى، واعراض از آن، دليل بىخردى است. «مَنْ يَرْغَبُ ... سَفِهَ نَفْسَهُ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (130) | |||
شأن نزول: عبد اللّه سلام، سلمه و مهاجر را به اسلام دعوت كرد و گفت: شما مىدانيد كه صفت اين پيغمبر در تورات مسطور است، پس سلمه اسلام آورد، و مهاجر ابا نمود؛ آيه شريفه نازل شد: | |||
وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ: (استفهام انكارى است) يعنى نيست هيچكس كه اعراض كند و رو برگرداند از ملت ابراهيم كه طريقه سعداء و ملت بيضا و شريعت غرا است، إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ: مگر كسى كه سبك گرداند و خوار و بىمقدار سازد نفس خود را و بدين جهت خود را در وادى گمراهى انداخته و به هلاكت ابديه گرفتار شده. وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا: و هر آينه بتحقيق برگزيدهايم ابراهيم عليه السلام را در دنيا به كرم و فتوت، يا به شرف نبوت، يا به فرط طاعت و عبادت، يا به صفت خلت يا به عمارت يا به شرف نبوت، يا به فرط طاعت و عبادت، يا به صفت خلت يا به عمارت كعبه. وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ: و بدرستى كه او در آخرت از جمله نيكان و شايستگان و فيروزى يافتگان است، و هر كه در دنيا برگزيده و در آخرت از شايستگان باشد، البته عقل سليم حكم نمايد به اتباع او، و اعراض نكند از پيروى چنين شخصى مگر سفيه و كم عقل كه خوار كرده نفس خود را و زبون ساخته روح خود را. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (130) | |||
ترجمه | |||
و كيست كه اعراض كند از كيش ابراهيم مگر آنكه خوار كند نفس خود را و هر آينه بتحقيق برگزيديم او را در دنيا و همانا او در آخرت از شايستگان است. | |||
تفسير | |||
استفهام ظاهرى و براى استبعاد و انكار است يعنى اعراض نميكند از ملت ابراهيم (ع) مگر كسيكه خود را خوار و ذليل و خفيف كرده باشد و در محاسن از حضرت سجاد (ع) روايت نموده كه هيچكس بر ملت ابراهيم (ع) ثابت نيست مگر ما و شيعيان ما و ساير مردم برى هستند از آن و در كافى از حضرت صادق و امام كاظم عليهما السلام هم اين معنى روايت شده است و البته كسيكه برگزيده خداوند باشد در دنيا و از صلحا باشد در آخرت نبايد كسى از كيش او اعراض نمايد بلكه بايد متبوع و مقتداى خلق باشد و هر كس برى باشد از ملت او ناچار يا سفيه است يا خود را بسفاهت زده است. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ مَن يَرغَبُ عَن مِلَّةِ إِبراهِيمَ إِلاّ مَن سَفِهَ نَفسَهُ وَ لَقَدِ اصطَفَيناهُ فِي الدُّنيا وَ إِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحِينَ (130) | |||
(و كيست که اعراض كند از ملت ابراهيم مگر كسي که خود را سفيه نموده و هر آينه بتحقيق او را در دنيا برگزيديم و همانا در آخرت از شايستگان است) مَن يَرغَبُ من استفهاميه است و استفهام انكاري است که مفاد آن نفي است يعني لا يرغب، و رغبت بمعني ميل است اگر بكلمه (في) متعدي شود و بمعني اعراض و بيميلي است اگر بكلمه «عن» متعدي شود مانند همين مورد، و ملت عبارت از دين و شريعت و مذهب است که خداوند توسط انبياء براي بندگان بيان ميفرمايد و گاهي بنحو مجاز بر مذاهب باطله هم اطلاق ميشود. | |||
و بعد از آنكه خداوند در آيات قبل راه و روش حضرت ابراهيم را بيان فرمود و مرتبه خلوص او را در مقام عبادت و دعاء و خدمت بنوع ذكر نمود در مقام پيروزي از آن حضرت ميفرمايد وَ مَن يَرغَبُ عَن مِلَّةِ إِبراهِيمَ إِلّا مَن سَفِهَ نَفسَهُ يعني لازمه رشد عقلي و مقتضي خرد هر خردمند و عاقلي اينست که از ملت ابراهيم | |||
جلد 2 - صفحه 202 | |||
و راه و روش او پيروي كند و جز اشخاص سفيه و احمق و كم شعور از ملّت او اعراض نميكنند. | |||
و سفيه بر كسي اطلاق ميشود که رشد عقلي نداشته باشد که منافع و مضار خود را تشخيص دهد ولي بحد جنون نرسد که رفع تكليف شود و در آيه شريفه ميفرمايد وَ لا تُؤتُوا السُّفَهاءَ أَموالَكُمُ الاية«1» و درباره يتامي ميفرمايد فَإِن آنَستُم مِنهُم رُشداً فَادفَعُوا إِلَيهِم أَموالَهُم«2» و سفيه بر دو قسم است: | |||
سفيه قاصر، و آن كسي است که ذاتا داراي شعور و رشد عقلي نباشد و مراد از سفيه در آيه نساء اينکه قسم است، و سفيه باين معني لازم است، سفيه مقصر، و آن كسي است که بواسطه نرفتن از پي معرفت و تحصيل رشد و كمال بواسطه جهالت يا عناد و عصبيت، خود را سفيه نموده باشد و از اينجهت پرده و حجابي روي عقل و ادراك ذاتي خود كشيده و حقايق را درك نميكند و سفيه باين معني متعدي است و سفيه در آيه شريفه از اينکه قسم است. | |||
وَ لَقَدِ اصطَفَيناهُ فِي الدُّنيا اصطفاء از ماده صفوة بمعني برگزيدن يعني خالص و پاكيزه چيزي را از ميان ردي و پست آن برگرفتن است و خداوند در ميان بندگان خود انبياء و اولياء را برگزيده زيرا در مقام بندگي خالص بوده و از جهت عقائد و اخلاق و افعال هيچ شايبهاي نداشتهاند. | |||
وَ إِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحِينَ صالح اگر صفت شخص واقع شود بمعني كسي است که لياقت و صلاحيت فيوضات الهيه و نعم غير متناهيه و درجات عاليه و رحمت خاصه حق را داشته باشد و اگر صفت عمل واقع شود يعني عملي که موجب كرامت و لياقت و صلاحيت انسان براي افاضات و تفضلات الهي شود و اينکه | |||
---- | |||
1- سورة النساء آيه 4 | |||
2- سورة النساء آيه 5 | |||
جلد 2 - صفحه 203 | |||
قسمت اجابت دعاي حضرت ابراهيم است که ميگويد رَبِّ هَب لِي حُكماً وَ أَلحِقنِي بِالصّالِحِينَ«1» | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 130)- ابراهیم انسان نمونه! در آیات گذشته بعضی از خدمات ابراهیم و خواستهها و تقاضاهای او که جامع جنبههای مادی و معنوی بود مورد بررسی قرار گرفت. | |||
از مجموع این بحثها به خوبی استفاده شد که مکتب این پیامبر بزرگ میتواند به عنوان یک مکتب انسان ساز مورد استفاده همگان قرار گیرد. | |||
بر اساس همین مطلب در این آیه چنین میگوید: «چه کسی جز افرادی که خود را به سفاهت افکندهاند از آیین پاک ابراهیم روی گردان خواهد شد» (وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ). | |||
آیا این سفاهت نیست که انسان، آیینی را که هم آخرت در آن است و هم دنیا، رها کرده و به سراغ برنامههایی برود که دشمن خرد و مخالف فطرت و تباه کننده دین و دنیا است! سپس اضافه میکند: «ما ابراهیم را (بخاطر این امتیازات بزرگش) برگزیدیم و او در جهان دیگر از صالحان است» (وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||