الإسراء ٣٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۶:۱۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.

|و چيزى را كه بدان علم ندارى پيروى مكن، همانا گوش و چشم و قلب، همه آنها مورد سؤال واقع خواهند شد
و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن، زيرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.
و (ای انسان) هرگز آنچه را که بدان علم و اطمینان نداری دنبال مکن که چشم و گوش و دل همه مسئولند.
و از چیزی که به آن علم نداری [بلکه برگرفته از شنیده ها، ساده نگری ها، خیالات و اوهام است] پیروی مکن؛ زیرا گوش و چشم و دل [که ابزار علم و شناخت واقعی اند] موردِ بازخواست اند.
از پى آنچه ندانى كه چيست مرو، زيرا گوش و چشم و دل، همه را، بدان بازخواست كنند.
و آنچه به آن علم نداری پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل هر یک در آن کار مسؤول است‌
و از پى آنچه بدان دانش ندارى مرو، كه گوش و چشم و دل، از همه اينها بازخواست خواهد شد.
از چیزی دنباله‌روی مکن که از آن ناآگاهی. بی‌گمان (انسان در برابر کارهائی که) چشم و گوش و دل همه (و سایر اعضاء دیگر انجام می‌دهند) مورد پرس و جوی از آن قرار می‌گیرد.
و آنچه را که برایت بدان علمی نیست پیروی مکن ، همانا گوش و چشم و قلب فروزان، همگی اینها مورد پرسش و بازخواست بوده‌اند.
و پیروی نکن آنچه را نیستت بدان دانشی همانا گوش و دیده و دل هر کدام آنها است از آن پرسیده‌


الإسراء ٣٥ آیه ٣٦ الإسراء ٣٧
سوره : سوره الإسراء
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لاتَقْفُ»: دنباله‌روی مکن. از ماده (قفو) به معنی دنباله‌روی. یعنی: انسان باید گفتار و کردارش از روی علم و یقین باشد؛ نه از روی ظنّ و گمان و حدس و تخمین. «أُولئِکَ»: آنها. این واژه گاهی برای غیر ذوی‌العقول نیز به کار می‌رود. یا این که اندامهای بدن به عنوان ذوی‌العقول مورد خطاب قرار گرفته‌اند. «کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»: انسان از کردار اندامها پرسیده می‌شود. یا این که: همه اندامها مخاطب و مورد پرسش قرار می‌گیرند (نگا: فصّلت / و ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- پیروى از چیزى که آدمى علم و اطلاعى از آن ندارد، ممنوع است. (و لاتقف ما لیس لک به علم)

۲- عقاید و رفتار آدمى، باید بر علم و آگاهى استوار باشد. (و لاتقف ما لیس لک به علم)

۳- انسان، در قبال فعالیت چشم، گوش و قلب خویش، در پیشگاه خداوند مسؤول است. (إن السمع و البصر و الفؤاد کلّ أُولئک کان عنه مسئولاً)

۴- انسانهاى واجد ابزار لازم براى کسب آگاهى و علم، در پیشگاه خداوند، مسؤول هستند. (إن السمع و البصر و الفؤاد کلّ أُولئک کان عنه مسئولاً)

۵- حکم و عمل انسان، بر اساس آنچه صرفاً شنیده، یا دیده و یا به قلبش راه یافته، قبل از رسیدن به مرحله علم و آگاهى، ممنوع است. (و لاتقف ما لیس لک به علم إن السمع و البصر و الفؤاد کلّ أُولئک کان عنه مسئولاً) برداشت فوق بر این اساس است که معمولاً حرکتهاى غیر علمى، نشأت یافته از شنیده ها، دیده ها و باورهاى سطحى است و خداوند، براى دور کردن انسان از حرکت غیر علمى، به او هشدار داده است که دیده ها و ... تا زمانى که به مبناى علمى و یقینى منتهى نشود، قابل اعتماد نیست و در صورت اعتماد نمودن، محاکمه خواهد شد.

۶- قواى شنوایى و بینایى و قلب، ابزار شناخت است. (و لاتقف ... إن السمع و البصر و الفؤاد)

۷- بهره نگرفتن صحیح از نعمت شنوایى، بینایى و قلب براى شناخت حق، باعث مسؤولیت انسان نزد خداوند است. (و لاتقف ... إن السمع ... کان عنه مسئولاً) خداوند، به منظور دور کردن انسانها از حرکتهاى غیر علمى، به آنان نعمت شنوایى، بینایى و قلب را یادآور شده است تا آنان، با بهره گیرى صحیح از آن، به یقین دست یافته و بر اساس آن، حکم کرده و عمل نمایند.

۸- شهادت خواهى از چشم، گوش و قلب در قیامت، درباره انسان (إن السمع و البصر و الفؤاد کلّ أُولئک کان عنه مسئولاً) برداشت فوق، مبتنى بر این است که سؤال از گوش، چشم و قلب، حقیقى و در قیامت باشد. بنابراین، منظور از مورد سؤال قرار گرفتن اعضاى یاد شده ممکن است براى نکته یاد شده باشد.

۹- چشم، گوش و قلب در قیامت، مورد بازخواست و سؤال قرار خواهند گرفت. (إن السمع و البصر و الفؤاد کلّ أُولئک کان عنه مسئولاً) برداشت فوق، مبتنى بر این است که: اولاً، سؤال از موارد یاد شده حقیقى باشد و ثانیاً، طبق همین مبنا - چون در دنیا از آنها سؤالى نخواهد شد - مراد از آن، بازخواست و سؤال در قیامت باشد.

روایات و احادیث

۱۰- «عن أبى جعفر(ع): ... بعث الله محمداً و ... أنزل علیه فى سورة بنى اسرائیل بمکة ... و أنزل نهیاً عن أشیاء حذّر علیها و لم یغلّظ فیها و لم یتواعد علیها و قال: ... «و لاتقف ما لیس لک به علم إن السمع و البصر و الفؤاد کلّ أُولئک کان عنه مسئولاً...»...;[۱] از امام باقر(ع) روایت شده است:... خداوند حضرت محمد(ص) را برانگیخت و ... بر او آیاتى از سوره بنى اسرائیل را در مکه نازل فرمود ...[که در آن آیات]از چیزهایى نهى کرده که پرهیز از آنها لازم است، ولى در آن نهیها غلظت و شدت نشان نداده و به مرتکبین آنها وعید عذاب نداده است و فرمود: ... «و لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کلّ أُولئک کان عنه مسئولاً...»...».

۱۱- «عن الحسن بن هارون قال: قال لى أبوعبدالله(ع): «إن السمع و البصر و الفؤاد کلّ أُولئک کان عنه مسئولاً» قال: یسأل السمع عمّا سمع و البصر عمّا نظر إلیه و الفؤاد عمّا عقد علیه;[۲] حسن بن خارون گوید: امام صادق(ع) به من فرمود:[مراد از آیه]«إن السمع و البصر و الفؤاد کلّ أُولئک کان عنه مسئولاً» [این است که] گوش از آنچه شنیده و چشم از آنچه دیده و قلب از آنچه که اعتقاد پیدا کرده است، سؤال مى شود».

۱۲- «عن موسى بن جعفر(ع) ... قال على بن الحسین(ع): ... و لیس لک أن تتکلم بما شئت لأن الله تعالى قال: «و لاتقف ما لیس لک به علم»...;[۳] امام موسى بن جعفر(ع) ... از امام سجاد(ع) روایت کرده است که فرمود: تو حق ندارى هر چه مى خواهى بگویى; چون خداوند متعال فرمود: و لاتقف ما لیس لک به علم...».

موضوعات مرتبط

  • احکام ۵:
  • انسان: محدوده اختیار انسان ۱۲; مسؤولیت انسان ۳، ۴
  • تقلید: ممنوعیّت تقلید کورکورانه ۱
  • چشم: استفاده از چشم ۷; پرسش از چشم ۹، ۱۱; فواید چشم ۶; گواهى اخروى چشم ۸; مسؤول چشم ۳
  • خدا: نعمتهاى خدا ۷; نواهى خدا ۱۰
  • رفتار: پایه هاى رفتار ۲
  • سخن: ممنوعیّت سخن بدون علم ۱۲; نهى از سخن بدون علم ۱۰
  • شناخت: ابزار شناخت ۴، ۶، ۷
  • عقیده: شرایط عقیده ۲; علم در عقیده ۲
  • علم: اهمیت تحصیل علم ۴; اهمیت علم ۲، ۵; علم و عمل ۲
  • عمل: ملاک عمل ۵
  • قضاوت: احکام قضاوت ۵; ملاک قضاوت ۵; نقش علم در قضاوت ۵
  • قلب: استفاده از قلب ۷; پرسش از قلب ۹، ۱۱; فواید قلب ۶; گواهى اخروى قلب ۸; مسؤول قلب ۳
  • قیامت: پرسش در قیامت ۹; گواهى در قیامت ۸
  • گوش: استفاده از گوش ۷; پرسش از گوش ۹، ۱۱; فواید گوش ۶; گواهى اخروى گوش ۸; مسؤول گوش ۳
  • محرمات ۵:
  • مسؤولیت: عوامل مسؤولیت ۷
  • نعمت: نعمت بینایى ۷; نعمت شنوایى ۷; نعمت قلب ۷

منابع

  1. کافى، ج ۲، ص ۳۰، ح ۱; بحارالأنوار، ج ۶۶، ص ۸۷، ح ۳۰.
  2. کافى، ج ۲، ص ۳۷، ح ۲; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۶۵- ، ح ۲۱۱.
  3. علل الشرایع، ص ۶۰۶، ح ۸۰، ب ۳۸۵; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۶۵، ح ۲۰۹.