الإخلاص ٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۴۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

خداوندی است که همه نیازمندان قصد او می‌کنند؛

خدايى كه همه، نياز بدو برند
خداى صمد [ثابت - متعالى‌]،
آن خدایی که (از همه عالم) بی نیاز (و همه عالم به او نیازمند) است.
خدای بی نیاز [همه موجودات هستی که نیازمند و عین فقرند برای رفع نیازشان روی به او کنند و از حضرتش گدایی نمایند.]
خداى كه در حاجت به او رو كنند،
خداوند صمد
خدا تنها بى‌نيازى است كه نيازها بدو برند.
خدا، سَرورِ والای برآورنده‌ی امیدها و برطرف‌کننده‌ی نیازمندیها است.
«خدا، (همان) پروردگار بی‌نیاز مطلق است.»
خداوند است صمد


الإخلاص ١ آیه ٢ الإخلاص ٣
سوره : سوره الإخلاص
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الصَّمَدُ»: سَرورِ والائی که برای رفع حوائج و دفع مصائب، تنها بدو رو کنند. می‌توان واژه‌های رائج در زبان فارسی همچون «حضرت والا، قبله عالم، کعبه آمال» را مفاهیمی از واژه «صمد» دانست.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱ - خداوند، مرجعى مطمئن براى رفع تمام نیازمندى ها است. (اللّه الصمد) «صمد» - از ریشه «صَمْد» (قصد) - آقا و سرورى است که در امور به او توجه مى شود و فعل «صَمَدَ صَمْدَه»; یعنى، با اطمینان به او روى آورد و قصد خود را بر او متمرکز کرد. (مفردات راغب)

۲ - همه موجودات نیازمند به خدا (اللّه الصمد) مورد توجه بودن خداوند در همه امور و حوائج نشانگر نیاز موجودات به او و بى نیازى او از آنها است.

۳ - خداوند، بى نیاز مطلق (اللّه الصمد) کسى که همه چیز، در تمامى حوائج به او توجّه مى کنند، خود به آنها نیازى ندارد.

۴ - خداوند، در اوج مجد و بزرگوارى است. (اللّه الصمد) درباره «صمد»، معانى فراوانى گفته شده است; از جمله «کسى که هر سیادت (آقایى) به او منتهى مى شود» (لسان العرب) و یا کسى که سیادت او، به حد نهایى رسیده باشد که به دلیل محدود نبودن سیادت خداوند، براى آن نهایتى وجود ندارد. (تاج العروس)

۵ - خداوند، جاودانه، ازلى و ابدى است. (اللّه الصمد) «صمد»; یعنى، دائم (قاموس) و کسى که همواره بوده و خواهد بود. (مجمع البیان)

۶ - خداوند، منزّه از کاستى هاى درونى و بى نیاز از غذا و آب است. (اللّه الصمد) «صمد»; یعنى، «مُصْمَت» و آن موجودى است که جوف (درون خالى) ندارد (تاج العروس). درون خالى نداشتن موجود زنده، بر بى نیازى او از غذا و آب دلالت دارد.

۷ - خداوند، موجودى ماوراى ماده (اللّه الصمد) یکى از ویژگى هاى ماده، میان تهى بودن و وجود فاصله بین اجزاى آن است. برخى از مفسران، منزّه بودن خداوند از جوف را، ناظر به تقدس او از این وصف ماده دانسته اند.

۸ - خداوند، محکوم هیچ فرمانى نبوده و فرمان او لازم الاجرا است. (اللّه الصمد) «صمد»; یعنى، بزرگوارى که فرمان او مطاع باشد و بدون خواست او کارى فیصله نیابد. (لسان العرب). و هیچ فرمان دهنده و نهى کننده اى، بر او تفوق نیابد. (مجمع البیان)

۹ - خداوند، از چیزى پدید نیامده و بى فرزند و بى همتا است. (اللّه الصمد) دو آیه بعد (لم یلد و لم یولد . و لم یکن له کفواً أحد)، به دلیل قرار نگرفتن حرف عطف بین آنها و این آیه، مى تواند مفسر کلمه «صمد» باشد.

۱۰ - خداوند، هدف حرکت همه موجودات (اللّه الصمد) «صَمَد»، با فعل «صَمَدَ الیه» (او را قصد کرد)، هم خانواده و «فَعَلَ» به معناى «مفعول» است; یعنى، مصمودٌ الیه و خداوند «صمد» است; یعنى، مقصود و مقصد نهائى موجودات است. حذف متعلقات «صمد» نشانه عموم است و مقصود بودن خداوند را به تمام موجودات و مقاصد آنها تعمیم مى دهد.

روایات و احادیث

۱۱ - «قال الباقر(ع) حدّثنى أبى زین العابدین عن أبیه الحسین بن على(ع) أنّه قال: الصمد الذى لا جوف له و الصمد الذى قد انتهى سُؤْدَدُه و الصمد الذى لایأکل و لایشرب و الصمد الذى لاینام و الصمد الدائم الذى لم یزل و لایزال;[۱] امام باقر(ع) از پدرش زین العابدین(ع) از امام حسین(ع) روایت کرده که فرمود: صمد کسى است که درون خالى ندارد. صمد کسى است که سیادت و آقایى اش، به کمال خود رسیده است. صمد کسى است که نمى خورد و نمى آشامد. صمد کسى است که خواب ندارد و صمد دائمى است که همیشه بوده و خواهدبود».

۱۲ - «قال الباقر(ع) الصمد السیّد المطاع الذى لیس فوقه آمر و ناه قال: و سئل على بن الحسین زین العابدین(ع) عن الصمد فقال: الصمد الذى لاشریک له و لایؤوده حفظ شىء و لایعزب عنه شىء;[۲] امام باقر(ع) فرمود: صمد آقایى است که مورد اطاعت است و برتر از او امرکننده و نهى کننده اى نیست و فرمود: از امام سجاد(ع) درباره «صمد» سؤال شد، آن حضرت فرمود: صمد کسى است که شریکى ندارد و نگه دارى چیزى او را خسته نمى کند و هیچ چیز از او مخفى نیست».

۱۳ - «قال وَهْب بن وَهْب القرشى سمعت الصادق(ع) یقول: قدم وفد من أهل فلسطین على الباقر(ع) ... ثمّ سألوه عن الصمد فقال: تفسیره فیه; الصمد خمسة أحرف، فالألف دلیل على إنّیته، ... و اللام دلیل على إلهیته بأنّه هو اللّه ... و أمّا الصاد فدلیل على أنّه عزّوجلّ صادق ... و أمّا المیم دلیل على ملکه و أنّه الملک الحقّ ... و أمّا الدال فدلیل على دوام ملکه و أنّه عزّوجلّ دائم تعالى عن الکون و الزوال;[۳] وهب بن وهب گفت: از امام صادق(ع) شنیدم که مى فرمود: هیئتى از فلسطین خدمت امام باقر(ع) رسیدند و از او درباره معناى «صمد» سؤال کردند ... امام فرمود: تفسیر آن در خود آن است. «الصمد» پنج حرف است: «الف» دلیل است بر اِنّیت (حقیقت داشتن ذات) او ... و «لام» دلیل است بر الاهیت او; یعنى که او اللّه است ... و «صاد» دلیل است بر این که او - عزّوجلّ - صادق است ... و «میم» دلیل است بر مَلِک بودن او و این که او پادشاه حق است ... و «دال» دلیل دوام سلطنت او است و این که خداوند - عزّوجلّ - ابدى و برتر از حدوث و زوال است».

۱۴ - «عن داود بن القاسم الجعفرى قال: قلت لأبى جعفر الثانى(ع) جعلت فداک ما الصمد؟ قال: السید المصمود إلیه فى القلیل و الکثیر;[۴] از داوود بن قاسم جعفرى روایت شده که به امام جواد(ع) عرض کردم: فدایت گردم مراد از «صمد» چیست؟ فرمود: بزرگوارى است که در [نیازهاى] کم و زیاد، به او رجوع مى شود».

۱۵ - «سأل رجل علیّاً(ع) عن تفسیر هذه السورة فقال: ... الصمد بلاتبعیض بَدَد;[۵] مردى از امام على(ع) درباره تفسیر این سوره (اخلاص) سؤال نمود، حضرت فرمود: ... صمدیت خداوند، بدون تجزیه شدن به اجزاى جدا از یکدیگر است».

۱۶ - «قال وَهْب بن وَهْب القرشى و حدّثنى الصادق جعفربن محمد عن أبیه الباقر عن أبیه(ع) أنّ أهل البصرة کتبوا إلى الحسین بن على(ع) یسألونه عن الصمد فکتب إلیهم ... ان اللّه سبحانه قد فسّر الصمد فقال: «اللّه أحد . اللّه الصمد» ثمّ فسّره فقال «لم یلد و لم یولد . و لم یکن له کفواً أحد» ... هو اللّه الصمد الذى لا من شىء و لا فى شىء و لا على شىء;[۶] وهب بن وهب قرشى گوید: که امام صادق(ع) از طریق پدرش امام باقر(ع) از امام سجاد(ع) برایم روایت کرده که: اهل بصره به امام حسین(ع) نامه نوشتند و از ایشان معناى صمد را پرسیدند; امام به آنان نوشت: ... به درستى که خداوند سبحان خود صمد را تفسیر نموده و فرموده «اللّه أحد . اللّه صمد»، آن گاه آن را تفسیر کرده و فرموده است: «لم یلد و لم یولد . و لم یکن له کفواً أحد» ... او است خداى صمد که نه از چیزى به وجود آمده و نه در چیزى جاى گرفته و نه بر چیزى مستقر است».

موضوعات مرتبط

  • احکام :۸
  • اسماء و صفات: صفات جلال ۶، ۹، ۱۱، ۱۵، ۱۶; صمد ۹; مفهوم صمد ۱۱، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶
  • اطاعت: اطاعت از خدا ۱۲; وجوب اطاعت از خدا ۸
  • بازگشت به خدا :۱۰
  • توحید: توحید ذاتى ۹
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۹
  • خدا: ازلیت خدا ۵، ۱۳; بساطت خدا ۱۵; بى نیازى خدا ۳، ۶; تقدس خدا ۷; تنزیه خدا ۶; جاودانگى خدا ۵، ۱۳; حقیقت خدا ۷، ۱۳; خدا و پدر ۱۵، ۱۶; خدا و شریک ۱۵، ۱۶; خدا و طعام ۱۱; خدا و فرزند ۹، ۱۵، ۱۶; خدا و نقص ۶; سیادت خدا ۴، ۱۱، ۱۲; عظمت خدا۴; نقش خدا ۱
  • موجودات: اهداف حرکت موجودات ۱۰; نیازهاى موجودات ۲
  • نیازها: منشأ تأمین نیازها ۱، ۱۴; نیاز به خدا ۲
  • واجبات :۸

منابع

  1. توحید صدوق، ص ۹۰، ب ۴، ح ۳; نورالثقلین، ج ۵، ص ۷۱۱، ح ۶۸.
  2. توحید صدوق، ص ۹۰، ب ۴، ح ۳; نورالثقلین، ج ۵، ص ۷۱۱، ح ۶۸.
  3. توحید صدوق، ص ۹۲، ب ۴، ح ۶; نورالثقلین، ج ۵، ص ۷۱۲، ح ۷۱.
  4. اصول کافى، ج ۱، ص ۱۲۳، ح ۱; نورالثقلین، ج ۵، ص ۷۱۰، ح ۶۶.
  5. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۶۲; نورالثقلین، ج ۵- ، ص ۷۱۵، ح ۸۵.
  6. توحید صدوق، ص ۹۰، ب ۴، ح ۳; نورالثقلین، ج ۵، ص ۷۱۳، ح ۷۶.