گمنام

الأنعام ١١١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۱۷٬۶۴۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶
QRobot edit
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۸: خط ۲۸:
[[المائدة ١٠٢ | قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ‌ مِنْ‌ قَبْلِکُمْ‌...]] (۱) [[الأنعام ١٢٤ | وَ إِذَا جَاءَتْهُمْ‌ آيَةٌ قَالُوا لَنْ‌...]] (۲) [[الإسراء ٩٢ | أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ کَمَا زَعَمْتَ‌...]] (۲) [[الأعراف ١٠١ | تِلْکَ‌ الْقُرَى‌ نَقُصُ‌ عَلَيْکَ‌...]] (۳) [[الرعد ٢٧ | وَ يَقُولُ‌ الَّذِينَ‌ کَفَرُوا لَوْ لاَ...]] (۲) [[الإسراء ٩٠ | وَ قَالُوا لَنْ‌ نُؤْمِنَ‌ لَکَ‌ حَتَّى‌...]] (۱) [[الشعراء ١٩٩ | فَقَرَأَهُ‌ عَلَيْهِمْ‌ مَا کَانُوا...]] (۲)   
[[المائدة ١٠٢ | قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ‌ مِنْ‌ قَبْلِکُمْ‌...]] (۱) [[الأنعام ١٢٤ | وَ إِذَا جَاءَتْهُمْ‌ آيَةٌ قَالُوا لَنْ‌...]] (۲) [[الإسراء ٩٢ | أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ کَمَا زَعَمْتَ‌...]] (۲) [[الأعراف ١٠١ | تِلْکَ‌ الْقُرَى‌ نَقُصُ‌ عَلَيْکَ‌...]] (۳) [[الرعد ٢٧ | وَ يَقُولُ‌ الَّذِينَ‌ کَفَرُوا لَوْ لاَ...]] (۲) [[الإسراء ٩٠ | وَ قَالُوا لَنْ‌ نُؤْمِنَ‌ لَکَ‌ حَتَّى‌...]] (۱) [[الشعراء ١٩٩ | فَقَرَأَهُ‌ عَلَيْهِمْ‌ مَا کَانُوا...]] (۲)   
</div>
</div>
== نزول ==
'''محل نزول:'''
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۴، ص ۴۲۱.</ref>
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۴۷.</ref>
«شیخ طوسی» گوید: درباره این كه براى چه كسانى این آیه نازل گردیده است، دو قول است: اول، ابن عباس گوید: درباره كفار و اشقیائى است كه خداوند می‌داند، ایمان نخواهند آورد.
دوم، این جریج گوید: درباره مسخره‌كنندگان از كفارى نازل گردیده كه خداوند به حالت آن‌ها از حیث ایمان نیاوردن، آگاه بوده به آن اندازه كه اگر ملائكه نیز براى آن‌ها نازل می‌شد و یا مردگان را به خاطر آن‌ها به تكلم درآورده باشد و سایر معجزات آشكار دیگر نیز براى آن‌ها آورده می‌شد. هر آینه از شدت عناد و دشمنى كه دارند، هرگز ایمان نخواهند آورد.


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۳۵#link222 | آيات ۱۱۳ - ۱۰۶، سوره انعام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۳۵#link222 | آيات ۱۱۳ - ۱۰۶، سوره انعام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۳۵#link223 | در نظام عالم تشريع نيز سنت عليت و معلوليت حاكم است .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۳۵#link223 | در نظام عالم تشريع نيز سنت عليت و معلوليت حاكم است .]]
خط ۴۲: خط ۵۵:
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۳۶#link230 | (روايتى در ذيل آيات شريفه گذشته : نهى از سب خدايان مشركين ، ايمان نياوردن كفارو...).]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۷_بخش۳۶#link230 | (روايتى در ذيل آيات شريفه گذشته : نهى از سب خدايان مشركين ، ايمان نياوردن كفارو...).]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۵_بخش۴۷#link266 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۵_بخش۴۷#link266 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‌ وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ قُبُلًا ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ «111»
و اگر ما فرشتگان را به سوى آنان نازل مى‌كرديم و مردگان با آنان سخن مى‌گفتند و همه چيز را (به گواهى صدق و اعجاز) دسته دسته در برابرشان گرد مى‌آورديم باز هم ايمان نمى‌آوردند، مگر آنكه خداوند بخواهد (به اجبار ايمان آورند)، ولى بيشترشان نادانى مى‌كنند.
===نکته ها===
گويا يكى از درخواست‌هاى مشركان، نزول فرشتگان و سخن گفتن مردگان با آنان بوده است، غافل از آنكه اين مشركان به قدرى لجوجند كه حتّى اگر امور غيبى مثل فرشتگان براى آنان محسوس شود باز هم ايمان نخواهند آورد. سعدى نيز مى‌گويد:
چون بود اصل گوهرى قابل‌
تربيت را در او اثر باشد
هيچ صيقل نكو نداند كرد
آهنى را كه بد گهر باشد
سگ به درياى هفتگانه مشوى‌
چون شود تر، پليدتر باشد
خر عيسى گرش به مكّه برى‌
چون بيايد هنوز خر باشد
«قبل» يا به معناى مقابل است، يا جمع قبيل، به معناى گروه و دسته.
در دو آيه‌ى قبل، ادعاى دروغ مشركان مطرح شد كه مى‌گفتند: اگر معجزه بيايد ايمان مى‌آوريم، اينجا نمونه آن معجزات مطرح شده است.
شبيه اين آيه، در سوره‌ى حجر آيات 14 و 15 آمده است: «وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ» اگر از آسمان درى باز شود و كفّار از آن بالا روند، باز هم گويند: چشم ما را جادو كرده‌اند.
جلد 2 - صفحه 533
===پیام ها===
1- براى دلهاى لجوج، هيچ آيه و نشانه‌اى زمينه‌ساز ايمان نمى‌گردد. «ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا»
2- خدا اگر بخواهد، مى‌تواند به اجبار، همه را مؤمن سازد، ولى اين خلاف حكمت اوست. «ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»
3- جهالت، عامل ايمان نياوردن به آيات الهى است. ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا ... وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ‌
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‌ وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ قُبُلاً ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ (111)
بعد از ذكر تخليه و خذلان اهل كفر و طغيان و توغل آنان در انكار و عناد كه سبب تخليه آنها است مى‌فرمايد:
وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ: و اگر چنانچه نازل فرمائيم بسوى كافران ملائكه را چنانكه گويند لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ «2» وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‌: و اگر تكلم مى‌كردند با ايشان مردگان، چنانچه اقتراح مى‌كنند كه‌ فَأْتُوا بِآبائِنا «3»
----
«1» تفسير صافى، جلد 2، صفحه 149.
«2» فرقان آيه 21.
«3» دخان آيه 36.
تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 356
وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ قُبُلًا: و اگر جمع مى‌كرديم و محشور مى‌ساختيم براى ايشان هر چيزى را امم سالفه دسته دسته يا كفيلان يكديگر در تقبل بشارت و انذار شهادت بر وحدانيت ما و رسالت پيغمبر ما صلى اللّه عليه و آله و ايشان معاينه مى‌ديدند و گواهى ايشان را بر وحدانيت مى‌شنيدند، و يا اگر همه آيات را براى آنها جمع مى‌نموديم كه مقابل و مواجه ايشان باشد ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ‌: نبودند كه ايمان آرند مگر آنكه خداى خواهد بر وجه قهر و جبر، و ايشان هرگز به اختيار ايمان نياورند مگر آنكه مجبور و مقهورشان سازند؛ و آن نقض غرض الهى و با تكليف منافات دارد وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ‌: و لكن بيشتر كفار نمى‌دانند كه اگر همه معجزات به ايشان نمايند، به طوع و رغبت ايمان نيارند؛ پس سوگندهاى غلاظ ايشان بر چيزى است كه شعور به آن ندارند.
يا آن كه اگر مسلمانان جاهلند از ايمان نياوردن كفار، و لذا تمناى نزول آيه كنند براى طمع ايمان ايشان.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‌ وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ قُبُلاً ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ (111)
ترجمه‌
و اگر آنكه ما نازل نمائيم بسوى آنها ملائكه را و سخن بگويند با آنها مردگان و جمع كنيم هر چيزيرا در برابر چشمشان نباشند كه ايمان بياورند مگر آنكه بخواهد خدا ولى بيشتر آنها نميدانند
تفسير
كفار جهول علاوه بر تقاضاى طلا شدن كوه صفا كه ذكر شد تقاضاهاى ديگرى هم مينمودند مانند آنكه العياذ باللّه خداوند با ملائكه فوج فوج از آسمان نزول نمايند و در مقابل آنها قرار گيرند و پدران آنها زنده شوند و با ايشان صحبت كنند خداوند اين دو تقاضا را ذكر فرمود ولى از ذكر اسم جلاله براى وضوح فساد اين تقاضا و تعظيم مقام ربوبيّت خوددارى فرموده است و بجاى آن اضافه فرموده است بطريق فرض حشر و جمع تمام اشياء و موجودات را در مقابل چشم آنها بنابر آنكه قبلا بمعنى عيانا باشد چنانچه قمى ره فرموده و بعضى آنرا جمع قبيل دانسته‌اند و بنابر اين بمعنى دسته دسته است و بعضى قبلا بكسر قاف و فتح باء قرائت نموده‌اند و معنى همان است و مراد از حشر تمام اشياء شايد بپا شدن نمونه از قيامت باشد در مقابل آنها و شايد جمع تمام معجزات باشد يا آن معجزاتيكه طلب نمودند در مقابلشان و در هر حال بر فرض وقوع همه اينها فرموده است كه نخواهند ايمان آورد مگر آنكه خدا بخواهد كه مجبور فرمايد آنها را بايمان چنانچه در مجمع از اهل بيت ع نقل نموده است حقير عرض ميكنم چنانچه خواست و كرد و آنها هم كردند آنچه خواستند با اهل بيت پيغمبر او ولى بيشتر آنها نميدانند كه خداوند قادر است بر آن يا نميدانند كه در هر حال ايمان نمى‌آورند لذا قسم مؤكّد ياد نمودند كه ايمان ميآوريم يا بيشتر مسلمانان نميدانند كه كفار در هر حال ايمان نمى آورند لذا مشتاق بظهور معجزه شدند براى شوق بايمان آنها چنانچه در آيه و اقسموا
----
جلد 2 صفحه 370
باللّه جهد ايمانهم گذشت ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَو أَنَّنا نَزَّلنا إِلَيهِم‌ُ المَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُم‌ُ المَوتي‌ وَ حَشَرنا عَلَيهِم‌ كُل‌َّ شَي‌ءٍ قُبُلاً ما كانُوا لِيُؤمِنُوا إِلاّ أَن‌ يَشاءَ اللّه‌ُ وَ لكِن‌َّ أَكثَرَهُم‌ يَجهَلُون‌َ (111)
و ‌اگر‌ محققا ‌ما بفرستيم‌ بسوي‌ ‌آنها‌ ملائكه‌ ‌را‌ ‌که‌ شهادت‌ بتوحيد و رسالت‌ دهند و مرده‌ها ‌با‌ ‌آنها‌ تكلم‌ كنند و شهادت‌ دهند و جمع‌ كنيم‌ ‌با‌ ‌آنها‌ ‌هر‌ چيزي‌ ‌را‌ ‌از‌ آيات‌ روبرو ‌که‌ مشاهده‌ كنند اينها كساني‌ هستند ‌که‌ هرگز ايمان‌ نميآورند مگر اينكه‌ ‌خدا‌ بخواهد و لكن‌ اكثر ‌آنها‌ ‌در‌ جهالت‌ ميافتند.
وَ لَو أَنَّنا ‌لو‌ امتناعيه‌ ‌است‌ و قضيه‌ فرضيه‌ ‌که‌ ‌بر‌ فرض‌ محال‌ نَزَّلنا إِلَيهِم‌ُ المَلائِكَةَ ميگويند ‌از‌ كجا اينها ملك‌ باشند شايد شيطان‌ باشند وَ كَلَّمَهُم‌ُ المَوتي‌ ميگويند ‌اينکه‌ سحر ‌است‌ و الّا تكلم‌ موتي‌ ‌با‌ تكلم‌ سوسمار و تكلم‌ سنگ‌ريزه‌ و تكلم‌ ستون‌ حنّانه‌ چه‌ تفاوتي‌ دارد.
وَ حَشَرنا عَلَيهِم‌ حشر محشور شدن‌ جمعيت‌ ‌با‌ يكديگر ‌است‌ ‌يعني‌ اجتماع‌ كنند نزد ‌آنها‌ كُل‌َّ شَي‌ءٍ ‌يعني‌ ‌کل‌ آية و معجزة قبلا مقابل‌ ‌آنها‌ ‌که‌ عيانا مشاهده‌ كنند ما كانُوا لِيُؤمِنُوا زيرا قابليت‌ ‌از‌ اينها سلب‌ ‌شده‌ و قساوت‌ قلوب‌ ‌آنها‌
جلد 7 - صفحه 173
‌را‌ فروگرفته‌ مثل‌ اينها مثل‌ يزيد ‌بن‌ معاويه‌ ‌است‌ ‌که‌ موقعي‌ ‌که‌ سر مطهر حضرت‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ تكلم‌ كند بتلاوت‌ قرآن‌ و كلمه‌ حوقله‌ ‌با‌ چوب‌ خيزران‌ ‌بر‌ لب‌ و دندان‌ بزند، و مثل‌ پسر مرجانه‌ ‌است‌ ‌که‌ موقعي‌ ‌که‌ قطره‌ خون‌ ران‌ نحس‌ ‌او‌ ‌را‌ سوراخ‌ كند ‌با‌ شمشير و تازيانه‌ رفتار كند، و امثال‌ اينها ‌در‌ ‌هر‌ عصر و زماني‌ بسيار هستند نعوذ باللّه‌.
إِلّا أَن‌ يَشاءَ اللّه‌ُ خداوند مقلب‌ القلوب‌ ‌است‌ و اينها ‌هم‌ سلب‌ اختيار ‌از‌ ‌آنها‌ نشده‌ ‌که‌ نتوانند ايمان‌ آورند و الّا تكليف‌ نداشتند ‌اگر‌ بخواهند و ميخواستند ايمان‌ بياورند البته‌ مشيّت‌ الهي‌ ‌هم‌ ‌با‌ ‌آنها‌ موافقت‌ ميكرد و بشرف‌ ايمان‌ مشرف‌ ميشدند و ‌اينکه‌ موضوع‌ هيچ‌ مربوط بجبر نيست‌ ‌که‌ توهم‌ شود ‌که‌ چون‌ ‌خدا‌ مشيتش‌ تعلق‌ نگرفته‌ اينها ايمان‌ نميآورند ‌اگر‌ تعلق‌ گرفته‌ ‌بود‌ ايمان‌ ميآوردند بلكه‌ قضيه‌ ‌بر‌ عكس‌ ‌است‌ چون‌ ايمان‌ نميآورند مشيت‌ تعلق‌ نگرفته‌ ‌اگر‌ ميخواستند ‌خدا‌ ‌هم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ اعانت‌ ميفرمود وَ الَّذِين‌َ جاهَدُوا فِينا لَنَهدِيَنَّهُم‌ سُبُلَنا عنكبوت‌ ‌آيه‌ 69، ‌اگر‌ يك‌ قدم‌ رو باو بروي‌ ده‌ قدم‌ رو بتو ميآيد.
وَ لكِن‌َّ أَكثَرَهُم‌ يَجهَلُون‌َ ظلمت‌ و تاريكي‌ جهل‌ مانع‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ چشم‌ قلب‌ مشاهده‌ حقايق‌ ديني‌ ‌را‌ بكند، مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌ انسان‌ سبب‌ نديدن‌ ‌او‌ ‌ يا ‌ كوري‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ آفتي‌ ‌در‌ چشم‌ پيدا ‌شده‌ ‌ يا ‌ بخواب‌ رفته‌ ‌ يا ‌ درب‌ چشم‌ بسته‌ ‌شده‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ ظلمت‌ و تاريكي‌ افتاده‌، و چشم‌ قلب‌ ‌هم‌ همين‌ موانع‌ ‌را‌ دارد و نيز علم‌ نور قلب‌ ‌است‌
(العلم‌ نور يقذفه‌ اللّه‌ ‌في‌ قلب‌ ‌من‌ يشاء)
جهل‌ تاريك‌ ميكند قلب‌ ‌را‌ و لذا دعات‌ باطله‌ هميشه‌ ‌در‌ مقام‌ عوام‌فريبي‌ هستند نزديك‌ علماء نميآيند و تمام‌ سركار ‌با‌ جهّال‌ دارند
(اللهم‌ نوّر قلوبنا بنور معرفتك‌
‌تا‌ آخر دعاء) إِنَّما يَخشَي‌ اللّه‌َ مِن‌ عِبادِه‌ِ العُلَماءُ فاطر ‌آيه‌ 25، و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ علم‌ ‌را‌ وزير عقل‌ شمردند و جهل‌ ‌هم‌ دو قسم‌ ‌است‌ جهل‌ بسيط ‌که‌ ملتفت‌ و دانا ‌است‌ ‌به‌ اينكه‌ جاهل‌ ‌است‌ اميد
جلد 7 - صفحه 174
‌است‌ ‌در‌ مقام‌ رفع‌ ‌آن‌ برآيد و جهل‌ مركب‌ ‌که‌ خيال‌ ميكند عالم‌ ‌است‌ و جاهل‌ بجهل‌ ‌خود‌ ‌است‌ ‌که‌ علاج‌ ‌اينکه‌ جهل‌ بسيار مشكل‌ ‌است‌ ‌حتي‌ ‌از‌ حضرت‌ عيسي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌من‌ مرده‌ ‌را‌ زنده‌ ميكنم‌ ولي‌ جاهل‌ مركب‌ ‌را‌ نميتوانم‌ هدايت‌ كنم‌
‌آن‌ كس‌ ‌که‌ نداند و نداند ‌که‌ نداند ||  ‌در‌ جهل‌ مركب‌ ابد الدهر بماند
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


کاربر ناشناس