گمنام

الأنبياء ٥٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۱۵٬۶۳۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶
QRobot edit
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۶: خط ۲۶:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link295 | آيات ۴۸ - ۷۷ سوره انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link295 | آيات ۴۸ - ۷۷ سوره انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link296 | اشاره به وجه تسميه ((تورات (( به : فرقان ، ضياء و ذكر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link296 | اشاره به وجه تسميه ((تورات (( به : فرقان ، ضياء و ذكر]]
خط ۴۰: خط ۴۱:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link307 | چند روايت راجع به اينكه خداوند امامت را در ابراهيم (عليه السلام ) و ذريه او قرار داد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link307 | چند روايت راجع به اينكه خداوند امامت را در ابراهيم (عليه السلام ) و ذريه او قرار داد]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۶۶#link229 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۶۶#link229 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ «59»
گفتند: چه كسى با خدايان ما اين چنين كرده؟ قطعاً او از ستمكاران است.
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ (59)
وقتى از عيدگاه برگشته، بتان را شكسته ديدند:
قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا: گفتند چه كسى جرئت نمود و بجا آورد اين كار را به خدايان ما. إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ‌: بدرستى كه او هر آينه از ستمكاران است بر نفس خود، زيرا كشته مى‌شود هر گاه دانسته شود كه او اين كار را نموده.
تنبيه: اين مطلب معلوم است كه اين بت‌پرستان، عاقل و بالضروره عالم بودند كه اصنام، جماد هستند، لكن معتقد بودند كه بتان، تماثيل كواكب و طلسمات موضوعه باشند به حيثيتى كه هر كس ستايش كند آنها را، نفع برد، هر كس استخفاف كند آنها را، ضرر شديد رسد. حضرت ابراهيم اهانت نمود و آنها را شكست و هيچ ضررى به او نرسيد، پس فعل آن حضرت دال است بر فساد مذهب آنان از اين جهت.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ (51) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ (52) قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ (53) قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (54) قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ (55)
قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى‌ ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ (56) وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ (57) فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ (58) قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ (59) قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ (60)
قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى‌ أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ (61)
ترجمه‌
- و بتحقيق داديم به ابراهيم رشادتش را از پيش و بوديم باو دانايان‌
چون گفت بپدر و كسانش چيست اين تمثالهائى كه شمائيد مر آنها را براى عبادت اقامت كنندگان‌
گفتند يافتيم پدرانمان را براى آنها عبادت كنندگان‌
گفت بتحقيق باشيد شما و پدرانتان در گمراهى آشكار
گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان‌
گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان‌
و بخدا هر آينه چاره جوئى كنم البتّه‌
----
جلد 3 صفحه 558
براى بتهاى شما بعد از آنكه روى گردانيد از آنها پشت كنندگان‌
پس گردانيد آنها را پاره پاره مگر بت بزرگى را كه بود از براى آنها، باشد كه آنها باو رجوع كنند
گفتند كه كرد اين عمل را بخدايان ما همانا او باشد هر آينه از ستمكاران‌
گفتند شنيديم جوانى را كه ببدى ياد ميكرد آنها را كه گفته ميشود باو ابراهيم‌
گفتند پس بياوريد او را در برابر چشمهاى مردم شايد كه آنها گواهى دهند.
تفسير
- خداوند متعال بعد از ذكر حضرت موسى و هارون شروع بقصّه حضرت ابراهيم عليه السّلام فرمود باين تقريب كه ما به ابراهيم عطا نموديم رشد و صلاح و كفايت و فلاح و كليّه استعدادات لازمه مقام رسالت را كه در خور او بود و قابليّت آنرا داشت پيش از موسى و هارون و پيش از بروز كمالات حضرت ختمى مرتبت در عالم شهود با آنكه ميدانستيم او قابل و لايق اين خلعت است و بايد علم توحيد را در جهان افراشته نمايد در وقتى كه بعمو يا جدّ مادرى خود آزر و اقوام خويش بعنوان توبيخ و تحقير فرمود اين مجسمه‌هاى بى‌شعور چيست كه شما معتكف در گاه و خاضع در پيشگاه آنها شديد و در برابرشان بخاك مى‌افتيد و سجده ميكنيد گفتند ما تقليد از رويّه و طريقه آباء و اجدادمان مينمائيم كه بعبادت آنها قيام داشتند فرمود تحقيقا شما و پدرانتان در گمراهى و ضلالت واضح و آشكارى بوده و ميباشيد چون دليلى بر ادّعاء خودتان كه اينها مستحق پرستش و ستايشند نداشته و نداريد حضرات چون گمان نميكردند كسى از رويّه آنها جدّا تكذيب نمايد و نسبت گمراهى بآنها دهد تصوّر كردند حضرت ابراهيم با آنها شوخى و ملاعبه مينمايد لذا پرسيدند كه آيا براستى و از روى جد اين سخنان را ميگوئى يا مقصودت شوخى و ملعبه است حضرت فرمود اين چه تصوّر باطلى است شما ميكنيد كه من ملاعبه ميكنم و اينها خدايان شما هستند پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه تمام آنها و موجوداتشان را از مكمن غيب بى‌سابقه بعرصه شهود آورده و من بگفته خود يقين دارم بحجّت و برهان بلكه بمشاهده و عيان و قسم بخدا فكر اساسى و تدبير مفيدى براى از بين بردن بتهاى شما خواهم نمود بعد از آنكه شما از آنها رو گردان شويد و پشت به بتها كنيد و بجانب صحرا براى مراسم عيد متوجّه گرديد چون گفته‌اند حضرات عيدى داشتند كه سالى يكروز براى تفريح و
----
جلد 3 صفحه 559
گردش بيرون ميرفتند و در مراجعت بحضور در معابد و سجده بتها ميپرداختند و اين فرمايش بعد از قسم را حضرت ابراهيم محرمانه ببعضى از آنها فرموده بود و در آنروز با آنها بيرون نرفت و عذرى آورد يا او را نمرود مستحفظ بتها قرار داده بود و او تمام بتها را با تبر خرد و پاره پاره كرد و بت بزرگ آنها را بحال خود باقى گذارد و تبر را بگردن او آويخت براى آنكه در مراجعت آنها از گردشگاه و مراجعه بآنحضرت بفرمايد اين كار را او كرده و نتيجه بگيرد كه بعدا ذكر خواهد شد و بنابر اين ضمير در اليه ممكن است بآنحضرت عود نمايد و ممكن است به بت بزرگ بعد از ارجاع آنحضرت آنان را بآن و مراجعه آنها باو و توجّه بحالش كه قابل پرسش نيست چه رسد بپرستش و گفته‌اند تاء قسم كه براى افاده تعجب است اينجا از آسان شدن اين كار بزرگ است بخواست خدا براى او و كلمه جذاذ بر وزن و بمعناى حطام است و بكسر نيز قرائت شده و چون قوم از صحرا مراجعت نمودند و اوضاع را دگرگون مشاهده كردند گفتند كه اين عمل ناروا را با خدايان ما نموده مسلّما چنين كسى ظلم بخود كرده كه مستوجب عقوبت شده و همان بعض كه شنيده بودند از حضرت ابراهيم آن جمله محرمانه را يا كسانيكه حضرت آنها را ملامت فرموده بود بر ستايش و پرستش بتها گفتند ما از جوانيكه باو ابراهيم ميگفتند شنيديم كه ميگفت من چنين قصدى دارم يا ملامت ميكرد ما و مردم را بر ستايش و پرستش بتها و ميگفت اينها مجسمه‌هاى بى‌روحى بيش نيستند و نميتوانند نفع و ضررى بكسى برسانند و نبايد در برابر آنها سجده نمود خلاصه آنكه صحبت بتها را ميكرد و در مقام عيب گيرى و چاره‌جوئى براى آنها بود و در نتيجه رأى دادند بأحضار حضرت و گفتند برويد او را بياوريد در حضور مردم استنطاق كنيد تا اقرارى كه ميكند مردم بشنوند و شهادت بدهند و حجّت بر تقصير او تمام شود يا مشاهده نمايند عقوبتى را كه ما بر او وارد مينمائيم و موجب عبرت شود.
----
جلد 3 صفحه 560
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قالُوا مَن‌ فَعَل‌َ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّه‌ُ لَمِن‌َ الظّالِمِين‌َ (59)
گفتند مشركين‌: كي‌ چنين‌ عمل‌ نموده‌ ‌به‌ خدايان‌ ‌ما محققا ‌او‌ ‌از‌ ظلم‌ كننده‌گان‌ ‌است‌.
(قالُوا) جمله‌ ‌در‌ تقدير ‌است‌ ‌يعني‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ مراجعت‌ كردند و رفتند ‌در‌ بتخانه‌ و مشاهده‌ كردند ‌که‌ چه‌ ‌بر‌ سر بتهاي‌ ‌آنها‌ آمده‌ گفتند ‌به‌ يكديگر ‌اينکه‌ ‌از‌ ‌آن‌ مي‌پرسيد ‌او‌ ‌از‌ ديگري‌.
(مَن‌ فَعَل‌َ هذا بِآلِهَتِنا): واقعا حماقت‌ و خريت‌ ‌تا‌ چه‌ پايه‌ ‌است‌ ‌اگر‌ اينها الهه‌ هستند كي‌ ‌را‌ قدرت‌ ‌که‌ نسبت‌ ‌به‌ ‌آنها‌ كوچكترين‌ المي‌ وارد كند. همين‌ فعل‌ ابراهيم‌ ‌خود‌ يك‌ دليل‌ حسّي‌ وجداني‌ ‌است‌ ‌که‌ اينها يك‌ جمادي‌ بيش‌ نيستند ‌که‌ بدست‌ يك‌ نفر ريز ريز مي‌شوند إله‌ ‌آن‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌به‌ آتش‌ بفرمايد: برد و سلامت‌ شو، و ‌به‌ كارد بفرمايد: نبر نتوانند تخلف‌ كنند.
(إِنَّه‌ُ لَمِن‌َ الظّالِمِين‌َ): ‌آن‌ ‌هم‌ چه‌ ظلمي‌ ‌که‌ ‌از‌ ظلم‌ ‌به‌ نفس‌، و ظلم‌ ‌به‌ ‌غير‌، و ظلم‌ ‌در‌ دين‌ بالاتر ‌است‌ ظلم‌ ‌به‌ آلهه‌. خاك‌ ‌بر‌ سر ‌آنها‌ ‌که‌ آلهه ‌خود‌ ‌را‌ مظلوم‌ و گرفتار دست‌ ظالم‌ مي‌دانند ‌حتي‌ ميتوان‌ ‌گفت‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ عمل‌ ابراهيم‌ مهم‌تر ‌از‌ عمل‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ و امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌بود‌. زيرا ‌آنها‌ ‌پس‌ ‌از‌ فتح‌ مكه‌ و مقهوريت‌
جلد 13 - صفحه 201
مشركين‌ ‌که‌ قدرت‌ ‌بر‌ نفس‌ كشيدن‌ نداشتند و ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ معرض‌ قتل‌ ميدانستند ‌اينکه‌ عمل‌ ‌را‌ انجام‌ دادند ‌که‌ امير المؤمنين‌ پا ‌بر‌ شانه پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ گذاشت‌ و بتهاي‌ مشركين‌ ‌را‌ ‌در‌ ‌هم‌ كوبيد ولي‌ ابراهيم‌ يك‌ نفر ‌در‌ ميان‌ الوف‌ الوف‌ مشركين‌ برود و چنين‌ عملي‌ انجام‌ دهد آنهم‌ ‌با‌ چه‌ نيرويي‌. زيرا ‌هر‌ ‌که‌ ‌بود‌ و ‌هر‌ قدر نيرو و شجاعت‌ داشت‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ عمل‌ ‌تا‌ مشركين‌ مراجعت‌ نكرده‌ بودند و مطلع‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ امر نشده‌ بودند فرار ميكرد و مخفي‌ مي‌شد چنانچه‌ حضرت‌ موسي‌ يك‌ نفر ‌از‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كشته‌ ‌بود‌ فرار كرد ‌حتي‌ ‌پس‌ ‌از‌ چندين‌ سال‌ ‌که‌ ‌در‌ مدين‌ ‌بود‌ و مأمور شد ‌به‌ دعوت‌ فرعون‌ عرض‌ كرد: «وَ لَهُم‌ عَلَي‌َّ ذَنب‌ٌ فَأَخاف‌ُ أَن‌ يَقتُلُون‌ِ» شعراء آيه 13. «قال‌َ رَب‌ِّ إِنِّي‌ قَتَلت‌ُ مِنهُم‌ نَفساً فَأَخاف‌ُ أَن‌ يَقتُلُون‌ِ» قصص‌ آيه 33.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 59)- سر انجام بت پرستان وارد بتخانه شدند و با صحنه‌ای رو برو گشتند که هوش از سرشان پرید، به جای آن بتخانه آباد، با تلی از بتهای دست و پا شکسته و به هم ریخته رو برو شدند! فریادشان بلند شد «صدا زدند: چه کسی این بلا را بر سر خدایان ما آورده است»؟! (قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا).
«مسلما او (هر کس بوده) از ظالمان و ستمگران است» (إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِینَ).
او هم به خدایان ما ستم کرده، و هم به جامعه و جمعیت ما و هم به خودش!
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


کاربر ناشناس