حَام
«حام»، اسم فاعل از مادّه «حمایت» به معناى حمایت کننده، به حیوان نرى مى گفتند که از وجود آن براى تلقیح حیوانات ماده استفاده مى شد، هنگامى که ده بار از آن براى تلقیح استفاده مى کردند، و هر بار فرزندى از نطفه آن به وجود مى آمد، مى گفتند که این حیوان پشت خود را حمایت کرده یعنى کسى حق سوار شدن بر آن را ندارد (یکى از معانى «حمى»، نگاهدارى و جلوگیرى و ممنوعیت است).
ریشه کلمه
- حمى (۶ بار)
قاموس قرآن
[مائده:103] آيه درباره بدعتهاى جاهليت و پوچ بودن آنهاست . در رسوم جاهليت اگر ناقهاى پنج بار ميزائيد و اخرى نر بود گوش آن ناقه را شكافته و رها مىكردند به ان سوار نمىشدند و ذبح نمىكردند و از آب و چرا مانع نمىشدند و شخص خسته اگر آن را در راه مىديد سوارش نمىشد و نام آن بحيره بود. سائبه: آن بود كه كسى نذر مىكرد اگر مرضم شفا يابد يا مسافر از سفر باز گردد ناقه من سائبه يعنى رها شده است سپس آن را مثل بحيره رها مىكردند. وصيله: گوسفند اگر بچه ماده ميزائيد براى آنها بود و اگر بچه نر ميزائيد آن را براى خدايان ذبح مىكردند و اگر در يكدفعه نر و ماده ميزائيد ميگفتند: ماده به برادرش وصل است و بچّه نر را براى خدايان ذبح نمىكردند. حام: شتر نرى كه از صلب آن ده شتر مىشد مىگفتند: پشت خود را قرق كرده ديگر سوار آن نمىشدند و مثل بحيره آزاد مىكردند (نقل از مجمع) اقوال ديگرى نيز در مجمع و غيره نقل شده كه ذكر آنها لازم نيست .