نتایج جستجو

غمض‌ (۱ بار) چشم پوشى. تساهل. «غَمَضَ غَمْضاً: تَساهَلَ» [بقره:267]. در انفاق مال، پست آن را منظور مكنيد كه خودتان آن را نمى‏گيريد مگر آنكه چشم بپوشيد. راغب

حوریان درشت چشم همسر می‌گردانیم‌ اينچنين [است حالشان‌]، و ايشان را حوران فراخ چشم به همسرى دهيم. بهشتیان این چنین هستند و زنان بهشتی سیاه‌چشم با چشمان درشت

دروغ نمى گوید» اشاره به همین است. به میل سرمه دان که آهسته سرمه را با آن به چشم مى کشند، «مرود» از مادّه «رَوْد» (بر وزن منبر) گفته مى شود، و سپس به هر کارى

شفافتر و زیباتر است، به علاوه ممکن است اشاره به این معنا باشد که، آنها از چشم دیگران کاملاً مستورند، نه دستى به آنها رسیده، و نه چشمى بر آنها افتاده است

مناظر را ایجاد مى کند ، زمزمه هاى آن گوش جان را نوازش مى دهد، و منظره آن چشم را فروغ مى بخشد. این امر یکى از مواهب بهشتیان قرار داده شده است. سکب‌ (۱ بار)

تعبیر به «قُرَّةِ أَعْیُن» در لغت عرب، به معناى چیزى است که مایه خنک شدن چشم انسان، مى گردد، یعنى اشک شوق را از دیدگانش جارى مى سازد و این کنایه لطیفى

کامل عضو چشم و یا نور و بینایى آن مى باشد. مراد از «الصراط» نیز راه معمول و متداولى است که افراد آن را طى مى کنند. ۲ - عذاب کافران با از بین بردن چشم ها و

کسی عذابی می‌آید که خوارش سازد، و چه کسی دروغگوست، شما چشم به راه باشید که من نیز همراه با شما چشم به راهم‌ و اى قوم من، شما بر جاى خود- آنچه توانيد يا به

به گوش دل نشنيدند و به چشم حق بين آن را نديدند. حاصل آنكه بندگان خاصه خدا چنين نيستند، بلكه به گوش قبول آيات را بشنوند و به چشم دل انوار حقانيت آن را مشاهده

شده در حال بارگیری... زَمْهَر» به معناى شدت سرما، یا شدت غضب، یا سرخ شدن چشم، بر اثر خشم، مى باشد، و در اینجا منظور همان معناى اول است. در حدیثى آمده است

عدّه‏اى از آيات نسبت زيغ به چشم داده شده و آن همان انحراف و اشتباه چشم است كه واقع را در صورت ديگر به بيند. [نجم:17]. چشم آن حضرت منحرف نشد آنچه ديد واقعيت

باز با تردستى چشم شخصرا از كارى كه مى‏كند منحرف مى‏نمايد... طبرسى فرموده: سحر و كهانت و حيله نظير هم اند از جمله سحر تصرفى است كه در چشم واقع مى‏شود تا

اِنَّ...» يعنى از آنچه نمى‏دانى پيروى مكن كه گوش و چشم و قلب همه مسؤل‏اند. ظهور آيه در آن است كه چشم و گوش و قلب بايد بكوشند و يقين به دست آورند و به آن

اصل به معناى از بین بردن پیچیدگى و اشکال است، و آن بر دو گونه است: گاهى، با چشم دیده مى شود، مانند گشودن قفل، و گاه، با اندیشه درک مى شود، مانند گشودن پیچیدگى

اثر پر شدن است، هنگامى که انسان ناراحت مى شود، اگر ناراحتى زیاد شدید نباشد، چشم ها پر از اشک مى شود، بى آن که جریان یابد; اما هنگامى که ناراحتى به مرحله شدید

آیات شامل این کلمه دمع‌ (۲ بار) اشك چشم. و جارى شدن اشك. مصدر و اسم هر دو آمده است (مفردات - اقرب) [مائده:83]، [توبه:92] فيض به معنى امتلاء و پر شدن و

را پيش از آنكه برگردانى بسوى خود چشم خود را، يعنى به يك چشم به هم زدن تخت را حاضر سازم؛ و اين نهايت سرعت است. يا چون چشم به چيزى اندازى، هنوز از آن برندارى

کسی که (به وسیله آن، حقّ را) ببیند، به سود خود اوست؛ و کسی که از دیدن آن چشم بپوشد، به زیان خودش می‌باشد؛ و من نگاهبان شما نیستم (و شما را بر قبول ایمان

بر بردن گوش و چشم آنان. تتمه تشبيه: همچنانكه خدا قادر است بر بردن چشم و گوش آن گرفتاران باران و رعد و برق، همچنين قادر است بر آنكه گوش و چشم منافقان را نابود

تکرار در قرآن: ۲(بار) لیست کلمات مشتق شده در حال بارگیری... اشك چشم. و جارى شدن اشك. مصدر و اسم هر دو آمده است (مفردات - اقرب) [مائده:83]، [توبه:92] فيض