۱۴٬۳۲۱
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
مگر اين ابراهيم خليل نبود كه به چند وجه حرف مى زد، از آنجمله فرمود: «'''انى سقيم - من بيمارم'''» و حال آنكه بيمار نبود، و دروغ هم نگفته بود، و نيز همين جناب فرموده بود «'''بل فعله كبيرهم - بلكه بزرگ بتها، بتها را شكسته '''» و حال آنكه نه بت بزرگ شكسته بود و نه ابراهيم دروغ گفته بود، و همچنين يوسف فرياد زد اى كاروانيان شما دزديد، و حال آنكه به خدا قسم نه آنان دزد بودند و نه يوسف دروغ گفته بود. | مگر اين ابراهيم خليل نبود كه به چند وجه حرف مى زد، از آنجمله فرمود: «'''انى سقيم - من بيمارم'''» و حال آنكه بيمار نبود، و دروغ هم نگفته بود، و نيز همين جناب فرموده بود «'''بل فعله كبيرهم - بلكه بزرگ بتها، بتها را شكسته '''» و حال آنكه نه بت بزرگ شكسته بود و نه ابراهيم دروغ گفته بود، و همچنين يوسف فرياد زد اى كاروانيان شما دزديد، و حال آنكه به خدا قسم نه آنان دزد بودند و نه يوسف دروغ گفته بود. | ||
<span id='link230'><span> | <span id='link230'><span> | ||
و نيز در همان كتاب از مردى شيعه مذهب از امام صادق (عليه السّلام ) نقل كرده كه گفته است ، از آنجناب از معناى قول خدا درباره يوسف پرسيدم كه مى فرمايد: «'''ايتها العير انكم لسارقون '''» - فرمود: آرى برادران ، يوسف را از پدرش دزديده بودند، مقصودش اين دزدى بود نه دزديدن پيمانه سلطنتى ، به شهادت اينكه وقتى پرسيدند مگر چه گم كرده ايد؟ نگفت شما پيمانه ما را دزديده ايد، بلكه گفت : ما پيمانه سلطنتى را گم كرده ايم ، بهمين دليل مقصودش از اينكه گفت شما دزديد همان دزديدن يوسف است. | و نيز در همان كتاب از مردى شيعه مذهب از امام صادق (عليه السّلام ) نقل كرده كه گفته است ، از آنجناب از معناى قول خدا درباره يوسف پرسيدم كه مى فرمايد: «'''ايتها العير انكم لسارقون '''» - فرمود: آرى برادران ، يوسف را از پدرش دزديده بودند، مقصودش اين دزدى بود نه دزديدن پيمانه سلطنتى ، به شهادت اينكه وقتى پرسيدند مگر چه گم كرده ايد؟ نگفت شما پيمانه ما را دزديده ايد، بلكه گفت : ما پيمانه سلطنتى را گم كرده ايم ، بهمين دليل مقصودش از اينكه گفت شما دزديد همان دزديدن يوسف است. | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۱: | ||
و در كافى به سند خود از ابن ابى عمير از كسى كه او اسم برده از امام صادق (عليه السّلام ) روايت كرده كه در ذيل قول خداى عزّوجلّ كه فرموده : «'''انا نريك من المحسنين '''» فرموده است : يوسف در مجالس به ديگران جا مى داد، و به محتاجان قرض مى داد، و ناتوانان را كمك مى نمود. | و در كافى به سند خود از ابن ابى عمير از كسى كه او اسم برده از امام صادق (عليه السّلام ) روايت كرده كه در ذيل قول خداى عزّوجلّ كه فرموده : «'''انا نريك من المحسنين '''» فرموده است : يوسف در مجالس به ديگران جا مى داد، و به محتاجان قرض مى داد، و ناتوانان را كمك مى نمود. | ||
<span id='link232'><span> | <span id='link232'><span> | ||
و در تفسير برهان از حسين بن سعيد در كتاب «'''تمحيص '''» از جابر روايت كرده كه گفت : از حضرت ابى جعفر (عليه السّلام ) پرسيدم معناى صبر جميل چيست ؟ فرمود: صبرى است كه در آن شكايت به احدى از مردم نباشد، همانا ابراهيم (عليه السّلام ) يعقوب را براى حاجتى نزد راهبى از رهبان و عابدى از عباد فرستاد، راهب وقتى او را ديد خيال كرد خود ابراهيم است ، پريد و او را در آغوش گرفت ، و سپس گفت : مرحبا به خليل الرحمان ، يعقوب گفت : من خليل الرحمان نيستم بلكه يعقوب فرزند اسحاق فرزند ابراهيم ام . راهب گفت : پس چرا اينقدر تو را پير مى بينم چه چيز تو را اينطور پير كرده ؟ گفت: هم و اندوه و مرض . | و در تفسير برهان از حسين بن سعيد در كتاب «'''تمحيص '''» از جابر روايت كرده كه گفت : از حضرت ابى جعفر (عليه السّلام ) پرسيدم معناى صبر جميل چيست ؟ فرمود: صبرى است كه در آن شكايت به احدى از مردم نباشد، همانا ابراهيم (عليه السّلام ) يعقوب را براى حاجتى نزد راهبى از رهبان و عابدى از عباد فرستاد، راهب وقتى او را ديد خيال كرد خود ابراهيم است ، پريد و او را در آغوش گرفت ، و سپس گفت : مرحبا به خليل الرحمان ، يعقوب گفت : من خليل الرحمان نيستم بلكه يعقوب فرزند اسحاق فرزند ابراهيم ام . راهب گفت : پس چرا اينقدر تو را پير مى بينم چه چيز تو را اينطور پير كرده ؟ گفت: هم و اندوه و مرض . | ||
ویرایش