الواقعة ٨٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۴ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۵۲ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
وَ تَجْعَلُونَ‌ رِزْقَکُمْ‌ أَنَّکُمْ‌ تُکَذِّبُونَ‌

ترجمه

و به جای شکر روزیهایی که به شما داده شده آن را تکذیب می‌کنید؟!

|و نصيب خود را اين قرار مى‌دهيد كه آن را تكذيب كنيد
و تنها نصيب خود را در تكذيب [آن‌] قرار مى‌دهيد؟
و بهره خود را تکذیب آن قرار می‌دهید؟
و فقط نصیب خود را این قرار می دهید که آن را انکار کنید؟!
و نصيب خود را در دروغ انگاشتن آن قرار مى‌دهيد؟
و سپاس روزیتان را چنان کرده‌اید که [آن را] انکار می‌کنید
و روزى- بهره- خود را [از آن‌] اين مى‌سازيد كه [آن را] دروغ انگاريد؟!
و آیا بهره‌ی خود را از قرآن تنها تکذیب بدان می‌کنید؟!
و تنها نصیب خودتان را همواره در تکذیب (آن) قرار می‌دهید؟
و قرار دهید روزی خود را که تکذیب کنید

And you make it your livelihood to deny it?
ترتیل:
ترجمه:
الواقعة ٨١ آیه ٨٢ الواقعة ٨٣
سوره : سوره الواقعة
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«رِزْقَ»: بهره. قسمت. «أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ»: مفعول دوم (تَجْعَلُونَ) است. برخی (رِزْقَ) را شکر معنی کرده‌اند و در این صورت مفهوم آیه چنین است: آیا بجای سپاسگزاری نعمت قرآن، آن را تکذیب می‌کنید؟! بعضی هم مضافی را مقدر می‌دانند که شکر است و آیه را چنین معنی می‌کنند: آیا شکر نعمت قرآن را تکذیب آن می‌نمائید؟! برخی هم رزق را فقط نعمت قرآن نمی‌دانند، بلکه همه نعمتها و روزیها می‌شمارند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسى» گویند: هر وقتى که کفار در خصب و فراوانى رزق مى بودند و فراوانى مزبور از اثر بارندگى بدست مى آمد. مى گفتند: چون فصل باران بوده بنا به عادت خود باریدن گرفت و خداوند براى آن که آنان را در این عقیده تکذیب نماید این آیه را نازل فرمود.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ «82»

و (سهم و) رزق خود را تكذيب آن قرار مى‌دهيد؟

نکته ها

«مُدْهِنُونَ» از «دهن» به معناى روغن است. مداهنه، گاهى به معناى مدارا و ملايمت و گاهى سستى و ضعف مى‌آيد.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله همراه با عدّه‌اى در حال مسافرت بودند كه با كمبود آب مواجه شدند و عطش بر مردم غلبه كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله دست به دعا برداشتند و باران باريد و همه را سيراب كرد. در اين ميان يكى گفت: اين باران به خاطر طلوع فلان ستاره است (نه دعاى پيامبر)! كه اين آيه نازل شد. «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ» و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: به جاى شكر روزى‌هايتان، تكذيب مى‌كنيد. «1»

آرى همواره در جامعه افرادى وجود دارند كه موجوديّت و شخصيّت خود را در مخالفت با ديگران مى‌بينند و تمام هنر خود را در كوك كردن ساز مخالفت بكار مى‌گيرند. اگر همه موافق باشند او مخالفت مى‌كند و اگر همه مخالف باشند، او موافق است. او كار به دليل ندارد و دوست دارد هميشه بر خلاف ديگران حركت كند و اين نگرش در حركات و گفتار و برخوردهاى شخصى او نمايان است. او سعى مى‌كند در چگونگى اصلاح سر و صورت يا رنگ و نوع لباس، يا لحن و صوت و استفاده از الفاظ و اصطلاحات و يا نوشتار، حتى در نام‌گذارى فرزند، رفتارى غير متعارف و انگشت‌نما داشته باشد و به اين طريق خود را جدا و بهتر از ديگران مطرح كند.


«1». تفسير نمونه.

جلد 9 - صفحه 444

پیام ها

1- هر چه قداست و عظمت بيشتر باشد، سهل انگارى خطرناك‌تر و توبيخ بيشتر است. «أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ»

2- مداهنه و سازشكارى در برابر اصول مسلّم دين، پذيرفته نيست. إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ‌ ... أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ‌

3- سهل انگارى، سستى و سازش در دين، به تدريج انسان را به انكار وادار مى‌كند. «أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ (82)

وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ‌: و قرار مى‌دهيد نصيب و حظّ خود را از اين قرآن، أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ‌: آنكه شما تكذيب كنيد آن را و لهذا آنچه در قرآن بايد عمل نمائيد شما برعكس آن و خلاف كنيد. 2- مى‌گردانيد شكر روزى خود را تكذيب نمودن به قرآن، يعنى وضع تكذيب مى‌كنيد در موضع شكران 3- مى‌گردانيد بهره خود را از قرآنى كه روزى شما شده آنكه به آن تكذيب نمائيد. 4- ابن عباس گفته مى‌گردانيد شكر بارانى كه سبب روزى شما شده آنكه تكذيب كنيد و گوئيد كه آن از جانب خدا نيست و نسبت دهيد آنرا به طلوع فلان ستاره و سقوط فلان كوكب، چنانچه در شأن نزول وارد شد كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله با اصحاب به سفرى رفتند، در راه تشنگى عظيم به ايشان رسيد و آب نيافتند.

خدمت حضرت شكايت نمودند فرمود: اگر من دعا كنم و خدا باران فرستد شما به انواء نسبت، و خواهيد گفت به طلوع فلان ستاره و سقوط فلان كوكب به ما باران رسيد. گفتند حال وقت انواء نيست. حضرت دو ركعت نماز بگزارد و دعا نمود، بادى برآمد و ابرى پيدا شد باران عظيمى آمد جميع اوديه پر از آب شد و همه مشكها و ظرفها را پر كردند. حضرت مردى را ديد كه به قدح آب برمى‌دارد و مى‌گفت اين باران به نوء فلان ستاره است. حضرت فرمود من مى‌دانستم كه بعضى از شما چنين گوئيد پس حق تعالى اين آيه نازل فرمود.

تتمه: در اخبار آمده سليمان عبد الملك را گفتند بعضى از علوم نجوم بياموز تا از آن نيز بى‌نصيب نباشى. گفت مرا از آن منع كرده‌اند، زيرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مروى است كه فرمود: ترسناك‌ترين چيزى كه بر امت خود مى‌ترسم سه چيز است: 1- ظلم كردن بر ائمه هدى. 2- تكذيب نمودن قدر. 3- ايمان به نجوم.

جلد 12 - صفحه 483


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ (75) وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ (76) إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (77) فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ (78) لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ (79)

تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (80) أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ (81) وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ (82) فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83) وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ (84)

وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ (85) فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ (86) تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (87)

ترجمه‌

پس سوگند ياد نميكنم بمواضع وقوع ستارگان‌

و همانا آن هر آينه سوگنديست اگر بدانيد بزرگ‌

همانا آن قرآنيست گرامى‌

در كتابى نگاه داشته شده‌

مس نميكند آنرا مگر پاك‌شدگان‌

فرو فرستادنى است از پروردگار جهانيان‌

آيا پس نسبت باين گفتار سستى ميورزيد

و قرار ميدهيد روزيتان را آنكه شما تكذيب ميكنيد

پس چرا نبايد وقتى كه رسيد جان بگلو

و شما آن هنگام نظر ميكنيد

و ما نزديكتريم باو از شما ولى نمى‌بينيد

پس چرا نبايد اگر هستيد غير جزا داده‌شدگان‌

برگردانيد آنرا اگر هستيد راستگويان.

تفسير

در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مواقع نجوم طرد نمودن آنها است شياطين را و مشركين بآن سوگند ياد مينمودند پس خداوند فرموده من بآن سوگند ياد نميكنم و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در زمان جاهليّت مردم قسم ميخوردند بآن پس خدا فرمود قسم نميخورم من بمواقع نجوم چون امر كسى كه بآن قسم بخورد بزرگ است و بنابراين مراد آنست كه سوگند ياد نميكنم بمواقع و اوقات سقوط ستارگان و آن سوگند سوگندى است كه اگر بدانيد گناه است و ياد كنيد آنرا گناه بزرگى است يا آن سوگندى است كه گناه بزرگى است اگر بدانيد ولى افسوس كه نميدانيد و بعدا فرموده آنچه بر من نازل شده قرآن مفيد نافع است كه در لوح محفوظ الهى وجود دارد مانند آنكه ما ميگوئيم بجان تو قسم نميخورم امر از اين قرار است و شايد جهت منع از چنين قسمى آن باشد كه اعراب جاهليّت مواضع وقوع ستارگان و سقوط كواكب را منشأ آثارى ميدانستند از قبيل نزول باران و غيره و ميگفتند باران بفلان ستاره بر ما نازل شد و


جلد 5 صفحه 136

اين كفر يا اقلا بى‌ادبى است چون بايد گفت بخواست خدا نازل شد لذا خداوند باين تقريب از آن و از قسم بمواقع ستارگان كه مشعر باين عقائد است منع فرموده و مقرّب يا مؤيّد اين معنى است آنچه در ضمن آيات بعد بيايد انشاء اللّه تعالى ولى مفسرين فرموده‌اند خداوند قسم ياد فرموده بمطالع و مغارب يا مساقط نجوم و لا زائد است و آن معمول در كلام ميباشد يا لا اشاره بردّ اقوال كفار است راجع بقرآن كه ميگفتند سحر و شعر و افسانه است يا نفى غير آنچه بقسم اثبات شده براى مزيد تأكيد مانند آنكه گفته شود نيست جز اين قسم بخدا چنين است يا مراد از مواقع نجوم آيات قرآن است كه نجوما يعنى متفرّقا بر قلب پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و خدا بآن قسم ياد فرموده و مؤيّد اين معنى است توصيف قسم ببزرگى و آنكه بعضى بموقع النّجوم قرائت نموده‌اند و مؤيّد اين اقوال است آنكه قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه پس سوگند ياد ميكنم بمواقع نجوم و بنابراين اقوال متعلّق قسم آنست كه آنچه بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده قرآن پر خير و فائده و نفع است براى بشر تا روز قيامت و كلام خدا است كه كرامت و احترامش نزد خدا و خلق زياد است ولى آنچه بعنوان تأييد از قمّى ره نقل شد در صافى موجود است و حقير بر حسب معمول خود در نقل روايات بآن اعتماد نمودم و بعد از مراجعه بتفسير برهان و اطلاع بر اخبار معارضه با آن رجوع بتفسير على بن ابراهيم قمّى كه نسخه خطى از آن نزد حقير است نمودم ديدم چنين نقلى در آن نبود و بنابراين چون در متشابهات مرجع راسخان در علمند آنچه بدوا ذكر شد بايد تلقّى بقبول شود نه اقوال مفسرين و العلم عند اللّه تعالى و درك نميكنند و اصابت نمينمايند بچيزى از معانى و حقايق قرآن مگر كسانيكه پاك باشند از معاصى و نبايد مسّ نمايند خطّ آنرا مگر كسانيكه خالى از جنابت و با وضو و طهارت باشند چنانچه در روايات ائمه اطهار بآن تصريح شده چون نازل از جانب پروردگار عالم است و جز از طريق اولياء او بحقائق آن راه نتوان يافت و بايد محترم باشد آيا نسبت بقرآن مداهنه و سهل‌انگارى ميكنيد و نفاق ميورزيد و تكذيب ميكنيد باطنا با آنكه ظاهرا تصديق مينمائيد آنرا و قرار ميدهيد بهره خودتان را از آن تكذيب خودتان يا قرار ميدهيد شكر روزى‌


جلد 5 صفحه 137

خودتان را كه خدا بشما داده كفران نعمت او چون وقتى باران ميآيد ميگوئيد بفلان ستاره آمد با آنكه بخواست خدا آمده و قرآن بآن ناطق است و شما تكذيب ميكنيد قرآن را در اين نسبتى كه ميدهيد چون مخاطب باين آيات كفار مكّه و منافقين اين امّتند و مستفاد از روايات ائمه اطهار آنست كه آنها از اين قبيل نسبتها ميدادند و نفاق و شقاق ميورزيدند و قرآن منزل و تجعلون شكر كم انّكم تكذّبون است پس چرا وقتى بحال احتضار افتاديد و جانتان بحلقومتان رسيد و شما در كنار عزيزانتان نشسته و با حسرت بآنها نگاه ميكنيد و ما با ملائكه‌اى كه مأمور قبض ارواحند مشغول قبض روح آنها و نزديكتر از شما بآنانيم ولى شما نميدانيد كه ما حاضريم و نمى‌بينيد ملائكه را و با كمال اشتياقى كه ببرگشتن روح آنها ببدنشان داريد پس چرا اگر شما مملوك حق و مقهور در تحت اراده او براى مجازات اعمالتان در آخرت نيستيد چنانچه مدّعى آن مى‌باشيد كه دار جزائى نيست برنميگردانيد روح آنها را ببدنهاشان اگر راست ميگوئيد و بنابراين كلمه فلولا براى طول كلام و احتياج بربط تامّ تكرار شده و خلاصه كلام آنست كه اگر شما راست ميگوئيد عالم ديگرى نيست و از دست شما در اين عالم كارى برميآيد چرا جان عزيزانتان را وقتى ما ميخواهيم بگيريم و بگلو رسيده برنميگردانيد در كافى از امام صادق عليه السّلام در اين آيه نقل نموده كه وقتى جان بگلوى محتضر رسيد منزل او را در بهشت باو ارائه ميدهند پس ميگويد مرا بدنيا برگردانيد تا كسان خود را بآنچه ديدم خبر دهم ميگويند نميشود و اگر لا در آيه اول زائد هم نباشد تأكيد در كلام حاصل است‌

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ تَجعَلُون‌َ رِزقَكُم‌ أَنَّكُم‌ تُكَذِّبُون‌َ (82)

و قرار مي‌دهيد چيزي‌ ‌را‌ ‌که‌ خداوند روزي‌ ‌شما‌ كرده‌ محققا ‌شما‌ تكذيب‌ مي‌كنيد.

خداوند منّت‌ ‌بر‌ ‌شما‌ گذاشته‌ و امتياز داده‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌بر‌ ساير امم‌ سالفه‌ ‌به‌ نزول‌ قرآن‌ و دين‌ مقدّس‌ اسلام‌ و ارسال‌ پيغمبر محترم‌ ‌را‌ و ‌شما‌ تكذيب‌ مي‌كنيد و قدرداني‌ نمي‌كنيد و نمي‌پذيريد العياذ پيغمبر ‌را‌ ساحر و مجنون‌ و مفتري‌ و كذاب‌ مي‌گوئيد و قرآن‌ ‌را‌ بافته بشر مي‌شماريد و دين‌ اسلام‌ ‌را‌ تكذيب‌ مي‌كنيد و اطلاق‌ رزق‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ رزق‌ منحصر ‌به‌ مأكولات‌ نيست‌ آنچه‌ خداوند ‌به‌ بنده‌ عنايت‌ فرمايد رزق‌ ‌است‌ مي‌گويي‌: (اللهم‌ ارزقنا عقلا كاملا و علما نافعا و ادبا بارعا و خير الدنيا و

جلد 16 - صفحه 410

الآخرة) خداوند منّت‌ گذارده‌ ‌که‌ ‌براي‌ ‌شما‌ همچو پيغمبري‌ فرستاده‌ و همچو كتابي‌ نازل‌ فرموده‌ لَقَد مَن‌َّ اللّه‌ُ عَلَي‌ المُؤمِنِين‌َ إِذ بَعَث‌َ فِيهِم‌ رَسُولًا مِن‌ أَنفُسِهِم‌ يَتلُوا عَلَيهِم‌ آياتِه‌ِ وَ يُزَكِّيهِم‌ وَ يُعَلِّمُهُم‌ُ الكِتاب‌َ وَ الحِكمَةَ وَ إِن‌ كانُوا مِن‌ قَبل‌ُ لَفِي‌ ضَلال‌ٍ مُبِين‌ٍ آل‌ عمران‌ آيه 158 آنهم‌ قرآني‌ ‌که‌ شفاء كليه امراض‌ روحيّه‌ و جسميّه‌ ظاهريّه‌ و باطنيّه‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌فرمايد: وَ نُنَزِّل‌ُ مِن‌َ القُرآن‌ِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنِين‌َ وَ لا يَزِيدُ الظّالِمِين‌َ إِلّا خَساراً اسراء آيه 84.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 82)- در این آیه می‌فرماید: «و به جای شکر روزیهائی که به شما داده شده آن را تکذیب می‌کنید»؟ (وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ).

ج5، ص88

نکات آیه

۱ - موضع گیرى تکذیب گرانه در برابر قرآن، تنها بهره مشرکان حق ستیز صدراسلام (و تجعلون رزقکم أنّکم تکذّبون) «رزق» در معانى عطا، نصیب و طعام به کار مى رود (مفردات راغب). مفسران «رزق» را در این آیه به معناى نصیب گرفته اند.

۲ - شرک پیشگان صدراسلام، به جاى سپاس گزارى خداوند به خاطر فرستادن قرآن، بر تکذیب آن پافشارى کردند. (و تجعلون رزقکم أنّکم تکذّبون) برخى از مفسران بر آنند که «رزق»، به معناى عطا است و آیه شریفه نیز به تقدیر «و تجعلون شکر رزقکم...» مى باشد.

۳ - قرآن، رزق معنوى و عطاى الهى به انسان ها (و تجعلون رزقکم أنّکم تکذّبون) تعبیر «رزق» درباره قرآن، بیانگر مطلب یاد شده است.

۴ - نکوهش مشرکان از سوى خداوند، به خاطر موضع گیرى تکذیب گرانه آنان در برابر قرآن (و تجعلون رزقکم أنّکم تکذّبون)

موضوعات مرتبط

  • خدا: رازقیت خدا ۳; سرزنشهاى خدا ۴; عطایاى خدا ۳
  • روزى: روزى معنوى ۳
  • شکر: شکر نعمت ۲
  • قرآن: استفاده از قرآن ۱; تکذیب قرآن ۲; سرزنش تکذیب قرآن ۴; فضیلت قرآن ۳; مکذبان قرآن ۴
  • مشرکان: تکذیبگرى مشرکان صدر اسلام ۱، ۲; سرزنش مشرکان ۴; لجاجت مشرکان صدر اسلام ۲
  • نعمت: نعمت قرآن ۲

منابع

  1. ابن ابى حاتم در تفسیر خود از ابوحرزة روایت کند که این آیه درباره مردى از انصار در جنگ تبوک نازل گردید که سنگ حمل می‌کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داده بود که بعد از حرکت از منزلى که توقف کرده بودند، آب با خود حمل ننمایند سپس کوچ کردند تا به منزل دیگرى رسیدند در حالتى که آب نداشتند لشکریان شکایت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بردند و از بى‌آبى چاره مى اندیشیدند. پیامبر برخاست دو رکعت نماز به جاى آورد سپس دعا کرد و از خداوند باران خواست باران شدیدى باریدن گرفت به قسمى که همه سیراب شدند سپس مردى از انصار که به نفاق متهم بود و انکار باران را از اثر دعاى پیامبر می‌داشت. به وى گفت: واى بر تو مگر نمى بینى که باران مزبور از اثر دعاى رسول خدا صلی الله علیه و آله باریدن گرفته است. شخص منافق مى گفت: چون فصل باران بود باران مزبور به خودى خود بنا به عادت آمده است. صاحب کشف الاسرار از ابن عباس روایت کند که پیامبر در سفرى با اصحاب می‌رفت در بین راه تشنگى بر اصحاب غلبه کرد. پیامبر فرمود: آیا مى خواهید از براى شما تقاضاى باران از خداوند بنمایم به شرط این که نگوئید در فصل خودش بنا به عادت باریدن گرفته است. گفتند: یا رسول اللّه الآن فصل باران نیست سپس پیامبر دو رکعت نماز خواند و از خداوند تقاضاى باران نمود. در این میان بادى وزیدن گرفت و ابرهاى سیاه نمودار گردید و باران شدیدى باریدن گرفت به قسمى که سیل راه افتاد و اصحاب همه ظرف‌هاى خویش را مملوّ از آب نمودند سپس پیامبر سوار شد. مردى را ملاقات نمود که قدح و کاسه خویش را پر آب می‌کرد و می‌گفت: ما از بارانى که در فصل خویش آمده سیراب شدیم و نمى گفت که این باران رزق خدا و نعمت پروردگار است که نازل شده است سپس این آیه نازل گردید.