گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۲}}
__TOC__
__TOC__


خط ۸: خط ۱۰:
پس جمله «'''قتل ...'''» نفرين بر آنان است ، نه اينكه خواسته باشد خبر دهد، و منظور از «'''قتل '''»، لعنت و طرد از درگاه خداى تعالى است )).
پس جمله «'''قتل ...'''» نفرين بر آنان است ، نه اينكه خواسته باشد خبر دهد، و منظور از «'''قتل '''»، لعنت و طرد از درگاه خداى تعالى است )).
بعضى گفته اند: مراد از «'''اصحاب اخدود'''» مردان و زنان مؤ منى هستند كه در آن قوم سوخته شدند، و جمله «'''قتل '''» مى خواهد خبر دهد كه اين مردان و زنان به وسيله سوختن در آتش كشته شدند، نه اينكه بخواهد بر آنان نفرين كند. ليكن اين نظريه ضعيف است ، به دليل اينكه بر حسب ظاهر ضميرهاى «'''اذهم عليها'''» و «'''هم على ما يفعلون '''» و «'''ما نقموا'''» به اصحاب اخدود برمى گردد، و مراد از اين ضمائر و مخصوصا دومى و سومى جباران ستمگرى هستند كه ناقم و شكنجه گر بودند، نه مؤ منين شكنجه شده .
بعضى گفته اند: مراد از «'''اصحاب اخدود'''» مردان و زنان مؤ منى هستند كه در آن قوم سوخته شدند، و جمله «'''قتل '''» مى خواهد خبر دهد كه اين مردان و زنان به وسيله سوختن در آتش كشته شدند، نه اينكه بخواهد بر آنان نفرين كند. ليكن اين نظريه ضعيف است ، به دليل اينكه بر حسب ظاهر ضميرهاى «'''اذهم عليها'''» و «'''هم على ما يفعلون '''» و «'''ما نقموا'''» به اصحاب اخدود برمى گردد، و مراد از اين ضمائر و مخصوصا دومى و سومى جباران ستمگرى هستند كه ناقم و شكنجه گر بودند، نه مؤ منين شكنجه شده .
النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ
النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۱۷ </center>
كلمه «'''النار'''» بدل است از كلمه «'''اخدود'''»، در نتيجه معنا چنين مى شود «'''قتل اصحاب النار'''»، و كلمه «'''وقود'''» به معناى آتش ‍ گيرانه است ، حال چه كبريت باشد و چه هيزم و چه چيز ديگر، و اگر نار را به وصف «'''وقود'''» توصيف كرد براى اشاره به عظمت امر آن آتش ‍ و شدت اشتعال و افروختگى آن بود.
كلمه «'''النار'''» بدل است از كلمه «'''اخدود'''»، در نتيجه معنا چنين مى شود «'''قتل اصحاب النار'''»، و كلمه «'''وقود'''» به معناى آتش ‍ گيرانه است ، حال چه كبريت باشد و چه هيزم و چه چيز ديگر، و اگر نار را به وصف «'''وقود'''» توصيف كرد براى اشاره به عظمت امر آن آتش ‍ و شدت اشتعال و افروختگى آن بود.
خط ۱۵: خط ۱۷:
وَ هُمْ عَلى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شهُودٌ
وَ هُمْ عَلى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شهُودٌ
يعنى حاضر بودند و عمل سوزاندن و سوخته شدن مؤ منين را مشاهده مى كردند.
يعنى حاضر بودند و عمل سوزاندن و سوخته شدن مؤ منين را مشاهده مى كردند.
وَ مَا نَقَمُوا مِنهُمْ إِلا أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ
وَ مَا نَقَمُوا مِنهُمْ إِلا أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ
كلمه «'''نقم '''» - به فتحه نون و قاف - به معناى كراهت شديد است ، مى فرمايد نفرتشان از مؤ منين فقط براى اين بود كه به خدا ايمان داشتند، و به خاطر همين داشتن ايمان ، ايشان را سوزاندند.
كلمه «'''نقم '''» - به فتحه نون و قاف - به معناى كراهت شديد است ، مى فرمايد نفرتشان از مؤ منين فقط براى اين بود كه به خدا ايمان داشتند، و به خاطر همين داشتن ايمان ، ايشان را سوزاندند.
<span id='link284'><span>
<span id='link284'><span>
==آنچه آوردن اوصاف : عزيز، حميد، مالكيّت سموات وارض و شهيد بودن بر هر چيز براىخداوند در آيه : «'''==
==آنچه آوردن اوصاف : عزيز، حميد، مالكيّت سموات وارض و شهيد بودن بر هر چيز براىخداوند در آيه : «'''==
و ما نقموا منهم ...'''» افاده مى كند
و ما نقموا منهم ...'''» افاده مى كند
الْعَزِيزِ الحَْمِيدِ الَّذِى لَهُ مُلْك السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ شهِيدٌ
الْعَزِيزِ الحَْمِيدِ الَّذِى لَهُ مُلْك السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ شهِيدٌ
اوصافى كه در اين آيه براى اسم جلاله - اللّه - آورده به حجت و دليل حقانيت مؤ منين و مظلوميت آنان ، و بر باطل بودن جباران كه بر خدا جرات نموده ، دست به چنان جناياتى زدند، اشاره دارد و مى فهماند كه به زودى خداى تعالى به آنان جزاى خير، و به اينان عذاب دوزخ مى چشاند.
اوصافى كه در اين آيه براى اسم جلاله - اللّه - آورده به حجت و دليل حقانيت مؤ منين و مظلوميت آنان ، و بر باطل بودن جباران كه بر خدا جرات نموده ، دست به چنان جناياتى زدند، اشاره دارد و مى فهماند كه به زودى خداى تعالى به آنان جزاى خير، و به اينان عذاب دوزخ مى چشاند.
براى اينكه خداى تعالى اللّه عزيز حميد است ، غالبى است شكست ناپذير على الاطلاق ، و در آنچه مى كند جميل است على الاطلاق ، پس ‍ او به تنهايى همه جلالها و جمالها را دارد، و در برابر چنين خدايى بايد خاضع شد، و نبايد متعرض خشم او گرديد، و چون ملك آسمانها و زمين از آن او است ، پس او مليك على الاطلاق است ، و امر و حكم ، مخصوص او است ، بنابر اين او رب العالمين است ، در نتيجه واجب است كه او معبود گرفته شود، و برايش شريك اتخاذ نشود، و از اين بيان نتيجه مى گيريم كه پس مؤ منين بر حق و كفار در ضلالتند.
براى اينكه خداى تعالى اللّه عزيز حميد است ، غالبى است شكست ناپذير على الاطلاق ، و در آنچه مى كند جميل است على الاطلاق ، پس ‍ او به تنهايى همه جلالها و جمالها را دارد، و در برابر چنين خدايى بايد خاضع شد، و نبايد متعرض خشم او گرديد، و چون ملك آسمانها و زمين از آن او است ، پس او مليك على الاطلاق است ، و امر و حكم ، مخصوص او است ، بنابر اين او رب العالمين است ، در نتيجه واجب است كه او معبود گرفته شود، و برايش شريك اتخاذ نشود، و از اين بيان نتيجه مى گيريم كه پس مؤ منين بر حق و كفار در ضلالتند.
خط ۳۰: خط ۳۲:
<span id='link285'><span>
<span id='link285'><span>
==تهديد شكنجه كنندگان مؤ منين و مؤ منات به عذاب جهنّم و عذاب حريق ==
==تهديد شكنجه كنندگان مؤ منين و مؤ منات به عذاب جهنّم و عذاب حريق ==
إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا المُْؤْمِنِينَ وَ المُْؤْمِنَتِ ثمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَاب جَهَنَّمَ وَ لهَُمْ عَذَاب الحَْرِيقِ
إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا المُْؤْمِنِينَ وَ المُْؤْمِنَتِ ثمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَاب جَهَنَّمَ وَ لهَُمْ عَذَاب الحَْرِيقِ
كلمه «'''فتنه '''» به معناى محنت و شكنجه است ، و جمله «'''الذين فتنوا...'''» عام است ، شامل اصحاب اخدود و مشركين قريش كه گروندگان به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را شكنجه مى دادند، و زن و مردشان را در تنگنا قرار مى دادند، تا از دين اسلام به دين آنان برگردند مى شود.
كلمه «'''فتنه '''» به معناى محنت و شكنجه است ، و جمله «'''الذين فتنوا...'''» عام است ، شامل اصحاب اخدود و مشركين قريش كه گروندگان به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را شكنجه مى دادند، و زن و مردشان را در تنگنا قرار مى دادند، تا از دين اسلام به دين آنان برگردند مى شود.
در مجمع البيان مى گويد: اگر كسى بپرسد چرا در اين آيه بين عذاب جهنم و عذاب حريق جدايى انداخت و فرمود: پس براى ايشان است عذاب جهنم ، و براى ايشان است عذاب حريق ، با اينكه اين دو عذاب يكى است ؟ در جواب گفته مى شود: مراد از اين دو جمله اين است كه : اين طايفه غير از عذاب حريق و آتش گرفتن ، عذابهاى ديگرى در جهنم از قبيل زقوم و غسلين و مقامع دارند.
در مجمع البيان مى گويد: اگر كسى بپرسد چرا در اين آيه بين عذاب جهنم و عذاب حريق جدايى انداخت و فرمود: پس براى ايشان است عذاب جهنم ، و براى ايشان است عذاب حريق ، با اينكه اين دو عذاب يكى است ؟ در جواب گفته مى شود: مراد از اين دو جمله اين است كه : اين طايفه غير از عذاب حريق و آتش گرفتن ، عذابهاى ديگرى در جهنم از قبيل زقوم و غسلين و مقامع دارند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۱۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۱۹ </center>
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لهَُمْ جَنَّتٌ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنهَرُ ذَلِك الْفَوْزُ الْكَبِيرُ
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لهَُمْ جَنَّتٌ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنهَرُ ذَلِك الْفَوْزُ الْكَبِيرُ
اين آيه وعده جميلى است به مؤ منين كه مايه دلگرمى آنان است ، همچنان كه آيه قبلى وعيد و تهديدى بود به كفارى كه مؤ منين را شكنجه مى دادند.
اين آيه وعده جميلى است به مؤ منين كه مايه دلگرمى آنان است ، همچنان كه آيه قبلى وعيد و تهديدى بود به كفارى كه مؤ منين را شكنجه مى دادند.
إِنَّ بَطش رَبِّك لَشدِيدٌ
إِنَّ بَطش رَبِّك لَشدِيدٌ
اين آيه تا تمام هفت آيه ، تاءكيد و تحقيق وعده و وعيد سابق الذكر است ، و كلمه «'''بطش '''» - بطورى كه راغب گفته - به معناى گرفتن چيزى با خشم و صولت است .
اين آيه تا تمام هفت آيه ، تاءكيد و تحقيق وعده و وعيد سابق الذكر است ، و كلمه «'''بطش '''» - بطورى كه راغب گفته - به معناى گرفتن چيزى با خشم و صولت است .
و اگر كلمه «'''بطش '''» را اضافه كرد به كلمه «'''رب '''»، و آن را هم اضافه كرد به كاف خطاب و فرمود: «'''بطش ربك '''» براى دلگرمى به تاءييد و نصرت پروردگارش بود، و اشاره بود به اينكه جباران اين امت نيز سهمى از تهديد و وعيد قبلى دارند.
و اگر كلمه «'''بطش '''» را اضافه كرد به كلمه «'''رب '''»، و آن را هم اضافه كرد به كاف خطاب و فرمود: «'''بطش ربك '''» براى دلگرمى به تاءييد و نصرت پروردگارش بود، و اشاره بود به اينكه جباران اين امت نيز سهمى از تهديد و وعيد قبلى دارند.
إِنَّهُ هُوَ يُبْدِىُ وَ يُعِيدُ
إِنَّهُ هُوَ يُبْدِىُ وَ يُعِيدُ
مقابله انداختن بين پديد آورنده و برگشت دهنده ، قرينه است بر اينكه منظور از كلمه «'''ابداء'''» همان واژه بدء است ، كه به معناى افتتاح و آغاز كردن چيزى است ، چون از عرب شنيده نشده كلمه «'''ابداء'''» را استعمال كنند، تا در نتيجه مضارع آن «'''يبدء'''» - به ضمه ياء - باشد و ليكن در قرائت چنين آمده ، و در بعضى قرائت هاى متروك به جاى «'''يبدء'''» «'''يبدء'''» - به فتحه يا و فتحه دال - آمده .
مقابله انداختن بين پديد آورنده و برگشت دهنده ، قرينه است بر اينكه منظور از كلمه «'''ابداء'''» همان واژه بدء است ، كه به معناى افتتاح و آغاز كردن چيزى است ، چون از عرب شنيده نشده كلمه «'''ابداء'''» را استعمال كنند، تا در نتيجه مضارع آن «'''يبدء'''» - به ضمه ياء - باشد و ليكن در قرائت چنين آمده ، و در بعضى قرائت هاى متروك به جاى «'''يبدء'''» «'''يبدء'''» - به فتحه يا و فتحه دال - آمده .
<span id='link286'><span>
<span id='link286'><span>
خط ۵۳: خط ۵۵:
وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ
وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ
يعنى او كثير المغفره و كثير الموده است ، و اين دو صفت ناظر به وعده اى است كه قبلا به مؤ منين داده بود، همچنان كه صفت شديد البطش ناظر به وعيدى بود كه به كفار داده بود.
يعنى او كثير المغفره و كثير الموده است ، و اين دو صفت ناظر به وعده اى است كه قبلا به مؤ منين داده بود، همچنان كه صفت شديد البطش ناظر به وعيدى بود كه به كفار داده بود.
ذُو الْعَرْشِ المَْجِيدُ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ
ذُو الْعَرْشِ المَْجِيدُ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ
منظور از كلمه «'''عرش '''» كه در لغت به معناى تخت سلطنت است ، مقام مالكيت خداى تعالى ، و كنايه است از اينكه او هر تصرفى كه بخواهد مى تواند در مملكتش كه سراپاى عالم است بكند،
منظور از كلمه «'''عرش '''» كه در لغت به معناى تخت سلطنت است ، مقام مالكيت خداى تعالى ، و كنايه است از اينكه او هر تصرفى كه بخواهد مى تواند در مملكتش كه سراپاى عالم است بكند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۲۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۲۱ </center>
و هر حكمى را كه بخواهد به هر نحوى كه بخواهد براند. و كلمه «'''مجيد'''» صفت مشبهه از مجد است ، كه به معناى عظمت معنوى است ، و همان كمال ذات و صفات خدا است و معناى اينكه فرمود: «'''فعال لما يريد'''» اين است كه او هر چه بخواهد مى كند، و چيزى نيست كه او را از آنچه اراده كرده منصرف سازد، نه از داخل ذات خود، كه مثلا دچار كسالت و خستگى شود، و يا اراده اش مبدل به اراده اى ديگر شود، و يا به هر جهت ديگر از اراده اش صرفنظر كند، و نه از خارج ، مثل اينكه كسى جلو او را از انفاذ اراده اش بگيرد، پس او مى تواند به كسانى كه مؤ منين را شكنجه مى دهند وعده آتش دوزخ بدهد، و به كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح مى كنند وعده بهشت بدهد، براى اينكه او هم ذو العرش است و هم مجيد، و او خلف وعده نمى كند، چون «'''فعال لما يريد'''» است .
و هر حكمى را كه بخواهد به هر نحوى كه بخواهد براند. و كلمه «'''مجيد'''» صفت مشبهه از مجد است ، كه به معناى عظمت معنوى است ، و همان كمال ذات و صفات خدا است و معناى اينكه فرمود: «'''فعال لما يريد'''» اين است كه او هر چه بخواهد مى كند، و چيزى نيست كه او را از آنچه اراده كرده منصرف سازد، نه از داخل ذات خود، كه مثلا دچار كسالت و خستگى شود، و يا اراده اش مبدل به اراده اى ديگر شود، و يا به هر جهت ديگر از اراده اش صرفنظر كند، و نه از خارج ، مثل اينكه كسى جلو او را از انفاذ اراده اش بگيرد، پس او مى تواند به كسانى كه مؤ منين را شكنجه مى دهند وعده آتش دوزخ بدهد، و به كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح مى كنند وعده بهشت بدهد، براى اينكه او هم ذو العرش است و هم مجيد، و او خلف وعده نمى كند، چون «'''فعال لما يريد'''» است .
هَلْ أَتَاك حَدِيث الجُْنُودِ فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ
هَلْ أَتَاك حَدِيث الجُْنُودِ فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ
اين استفهام مى خواهد مطالب گذشته را مسلم كند، و براى شدت بطش ‍ خداى تعالى نمونه هايى ارائه دهد و بفهماند چطور «'''مالك '''» و «'''مجيد'''» و «'''فعال لما يريد'''» است ، و اين در عين حال ، دلگرمى براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و مايه مسرت نفس ‍ شريف آن جناب نيز هست ، و معناى دو آيه روشن است .
اين استفهام مى خواهد مطالب گذشته را مسلم كند، و براى شدت بطش ‍ خداى تعالى نمونه هايى ارائه دهد و بفهماند چطور «'''مالك '''» و «'''مجيد'''» و «'''فعال لما يريد'''» است ، و اين در عين حال ، دلگرمى براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و مايه مسرت نفس ‍ شريف آن جناب نيز هست ، و معناى دو آيه روشن است .
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فى تَكْذِيبٍ
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فى تَكْذِيبٍ
بعيد نيست كه از سياق استفاده شود كه مراد از «'''الذين كفروا'''» تنها كفار از قوم رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) باشد، و در اين آيه كه كلمه «'''بل '''» بر سرش در آمده ، از اثر كردن مواعظ و استدلالهاى گذشته در دل كفار اعراض شده ، مى فرمايد: نبايد از آنان اميد داشت كه با شنيدن اين مواعظ و حجت ها ايمان بياورند، براى اينكه آنهايى كه كفر مى ورزند و همچنان بر تكذيب خود پافشارى مى كنند، آنها از موعظه و استدلال منتفع نمى گردند.
بعيد نيست كه از سياق استفاده شود كه مراد از «'''الذين كفروا'''» تنها كفار از قوم رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) باشد، و در اين آيه كه كلمه «'''بل '''» بر سرش در آمده ، از اثر كردن مواعظ و استدلالهاى گذشته در دل كفار اعراض شده ، مى فرمايد: نبايد از آنان اميد داشت كه با شنيدن اين مواعظ و حجت ها ايمان بياورند، براى اينكه آنهايى كه كفر مى ورزند و همچنان بر تكذيب خود پافشارى مى كنند، آنها از موعظه و استدلال منتفع نمى گردند.
از اينجا روشن مى شود كه مراد از ظرف قرار دادن تكذيب و گفتن اينكه كفار در ظرف تكذيب قرار دارند، همان اصرار ورزيدن آنان بر تكذيب است .
از اينجا روشن مى شود كه مراد از ظرف قرار دادن تكذيب و گفتن اينكه كفار در ظرف تكذيب قرار دارند، همان اصرار ورزيدن آنان بر تكذيب است .
وَ اللَّهُ مِن وَرَائهِم محِيط
وَ اللَّهُ مِن وَرَائهِم محِيط
«'''وراى هر چيزى '''» جهات خارجى آن است ، جهاتى كه از آن خارج و به آن محيط است . مى فرمايد: خدا از خارج محيط به آنان و ناظر اعمالشان است ، و اين اشاره است به اينكه كفار نمى توانند با كفر خود خدا را عاجز سازند، چون او محيط به ايشان و از هر جهت قادر بر ايشان است ، اين جمله نيز تسليت خاطر خطير رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است .
«'''وراى هر چيزى '''» جهات خارجى آن است ، جهاتى كه از آن خارج و به آن محيط است . مى فرمايد: خدا از خارج محيط به آنان و ناظر اعمالشان است ، و اين اشاره است به اينكه كفار نمى توانند با كفر خود خدا را عاجز سازند، چون او محيط به ايشان و از هر جهت قادر بر ايشان است ، اين جمله نيز تسليت خاطر خطير رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۲۲ </center>
خط ۱۰۷: خط ۱۰۹:
<span id='link291'><span>
<span id='link291'><span>
==آيات ۱ - ۱۷، سوره طارق ==
==آيات ۱ - ۱۷، سوره طارق ==
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَ السمَاءِ وَ الطارِقِ(۱)
وَ السمَاءِ وَ الطارِقِ(۱)
وَ مَا أَدْرَاك مَا الطارِقُ(۲)
وَ مَا أَدْرَاك مَا الطارِقُ(۲)
النَّجْمُ الثَّاقِب (۳)
النَّجْمُ الثَّاقِب (۳)
إِن كلُّ نَفْسٍ لمََّّا عَلَيهَا حَافِظٌ(۴)
إِن كلُّ نَفْسٍ لمََّّا عَلَيهَا حَافِظٌ(۴)
فَلْيَنظرِ الانسنُ مِمَّ خُلِقَ(۵)
فَلْيَنظرِ الانسنُ مِمَّ خُلِقَ(۵)
خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ(۶)
خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ(۶)
يخْرُجُ مِن بَينِ الصلْبِ وَ الترَائبِ(۷)
يخْرُجُ مِن بَينِ الصلْبِ وَ الترَائبِ(۷)
إِنَّهُ عَلى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ(۸)
إِنَّهُ عَلى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ(۸)
يَوْمَ تُبْلى السرَائرُ(۹)
يَوْمَ تُبْلى السرَائرُ(۹)
فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَ لا نَاصِرٍ(۱۰)
فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَ لا نَاصِرٍ(۱۰)
وَ السمَاءِ ذَاتِ الرَّجْع (۱۱)
وَ السمَاءِ ذَاتِ الرَّجْع (۱۱)
وَ الاَرْضِ ذَاتِ الصدْع (۱۲)
وَ الاَرْضِ ذَاتِ الصدْع (۱۲)
إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصلٌ(۱۳)
إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصلٌ(۱۳)
وَ مَا هُوَ بِالهَْزْلِ(۱۴)
وَ مَا هُوَ بِالهَْزْلِ(۱۴)
إِنهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً(۱۵)
إِنهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً(۱۵)
وَ أَكِيدُ كَيْداً(۱۶)
وَ أَكِيدُ كَيْداً(۱۶)
فَمَهِّلِ الْكَفِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدَا(۱۷)
فَمَهِّلِ الْكَفِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدَا(۱۷)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
به نام خداى رحمان و رحيم . سوگند به آسمان و به طارق (۱).
به نام خداى رحمان و رحيم . سوگند به آسمان و به طارق (۱).
خط ۱۴۶: خط ۱۴۸:
در اين سوره مردم را به معاد انذار كرده ، و استدلال كرده به اطلاق قدرت ، و سخن را با تاءكيد ايفاء نموده ، و ضمنا به حقيقت آن روز اشاره مى كند و سوره را با تهديد كفار ختم مى نمايد، و اين سوره سياقى مكى دارد.
در اين سوره مردم را به معاد انذار كرده ، و استدلال كرده به اطلاق قدرت ، و سخن را با تاءكيد ايفاء نموده ، و ضمنا به حقيقت آن روز اشاره مى كند و سوره را با تهديد كفار ختم مى نمايد، و اين سوره سياقى مكى دارد.
معناى «'''طارق '''» و «'''ثاقب '''»
معناى «'''طارق '''» و «'''ثاقب '''»
وَ السمَاءِ وَ الطارِقِ وَ مَا أَدْرَاك مَا الطارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِب
وَ السمَاءِ وَ الطارِقِ وَ مَا أَدْرَاك مَا الطارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِب
ماده «'''طرق '''» در اصل - به طورى كه گفته اند - به معناى زدن به شدت است ، به طورى كه صدايش به گوشها برسد. و «'''مطرقه - چكش '''» را هم به همين جهت مطرقه مى گويند، و نيز اگر راه را طريق گفته اند باز به اين مناسبت است كه رونده با پا بدان مى كوبد و صداى پايش به گوشها مى رسد. ولى به تدريج در پيمودن طريق استعمال شده و در آن شايع گشت ، و سپس اختصاص يافت به آمدن از سفر در هنگام شب ، و اين نيز بدان مناسبت بود كه غالبا شخصى كه شبانه از راه مى رسد همه درها را بسته مى بيند، و ناگزير در را مى كوبد، و سپس ‍ استعمالش در هر چيزى كه شب ظاهر شود شايع گشت ، مانند ستارگان كه در شب پيدا مى شوند، و در آيه همين معنا منظور است .
ماده «'''طرق '''» در اصل - به طورى كه گفته اند - به معناى زدن به شدت است ، به طورى كه صدايش به گوشها برسد. و «'''مطرقه - چكش '''» را هم به همين جهت مطرقه مى گويند، و نيز اگر راه را طريق گفته اند باز به اين مناسبت است كه رونده با پا بدان مى كوبد و صداى پايش به گوشها مى رسد. ولى به تدريج در پيمودن طريق استعمال شده و در آن شايع گشت ، و سپس اختصاص يافت به آمدن از سفر در هنگام شب ، و اين نيز بدان مناسبت بود كه غالبا شخصى كه شبانه از راه مى رسد همه درها را بسته مى بيند، و ناگزير در را مى كوبد، و سپس ‍ استعمالش در هر چيزى كه شب ظاهر شود شايع گشت ، مانند ستارگان كه در شب پيدا مى شوند، و در آيه همين معنا منظور است .
و كلمه «'''ثقب '''» در اصل به معناى دريدن بود، و بعدها به معناى هر چيز نورانى و روشنگر شد، به اين مناسبت كه چنين چيزى پرده ظلمت را با نور خود مى درد.
و كلمه «'''ثقب '''» در اصل به معناى دريدن بود، و بعدها به معناى هر چيز نورانى و روشنگر شد، به اين مناسبت كه چنين چيزى پرده ظلمت را با نور خود مى درد.
خط ۱۵۳: خط ۱۵۵:
پس اينكه فرمود: «'''و السماء و الطارق '''» سوگندى است به آسمان و به طارق ، و آنگاه طارق را تفسير كرده به نجم ، يعنى ستاره كه در شب طلوع مى كند. و جمله «'''و ما ادريك ما الطارق '''» امر آن را بزرگ داشته ، مى فهماند كه به چيز بزرگى سوگند ياد كرده . و جمله «'''النجم الثاقب '''» بيان طارق است ، و جمله در معناى جواب استفهام تقديرى است ، گويا وقتى فرموده : تو نمى دانى كه طارق چيست ! شخصى پرسيده : چيست ؟ فرموده : «'''النجم الثاقب '''».
پس اينكه فرمود: «'''و السماء و الطارق '''» سوگندى است به آسمان و به طارق ، و آنگاه طارق را تفسير كرده به نجم ، يعنى ستاره كه در شب طلوع مى كند. و جمله «'''و ما ادريك ما الطارق '''» امر آن را بزرگ داشته ، مى فهماند كه به چيز بزرگى سوگند ياد كرده . و جمله «'''النجم الثاقب '''» بيان طارق است ، و جمله در معناى جواب استفهام تقديرى است ، گويا وقتى فرموده : تو نمى دانى كه طارق چيست ! شخصى پرسيده : چيست ؟ فرموده : «'''النجم الثاقب '''».


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۲}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش