۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۲}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۸: | خط ۱۰: | ||
پس جمله «'''قتل ...'''» نفرين بر آنان است ، نه اينكه خواسته باشد خبر دهد، و منظور از «'''قتل '''»، لعنت و طرد از درگاه خداى تعالى است )). | پس جمله «'''قتل ...'''» نفرين بر آنان است ، نه اينكه خواسته باشد خبر دهد، و منظور از «'''قتل '''»، لعنت و طرد از درگاه خداى تعالى است )). | ||
بعضى گفته اند: مراد از «'''اصحاب اخدود'''» مردان و زنان مؤ منى هستند كه در آن قوم سوخته شدند، و جمله «'''قتل '''» مى خواهد خبر دهد كه اين مردان و زنان به وسيله سوختن در آتش كشته شدند، نه اينكه بخواهد بر آنان نفرين كند. ليكن اين نظريه ضعيف است ، به دليل اينكه بر حسب ظاهر ضميرهاى «'''اذهم عليها'''» و «'''هم على ما يفعلون '''» و «'''ما نقموا'''» به اصحاب اخدود برمى گردد، و مراد از اين ضمائر و مخصوصا دومى و سومى جباران ستمگرى هستند كه ناقم و شكنجه گر بودند، نه مؤ منين شكنجه شده . | بعضى گفته اند: مراد از «'''اصحاب اخدود'''» مردان و زنان مؤ منى هستند كه در آن قوم سوخته شدند، و جمله «'''قتل '''» مى خواهد خبر دهد كه اين مردان و زنان به وسيله سوختن در آتش كشته شدند، نه اينكه بخواهد بر آنان نفرين كند. ليكن اين نظريه ضعيف است ، به دليل اينكه بر حسب ظاهر ضميرهاى «'''اذهم عليها'''» و «'''هم على ما يفعلون '''» و «'''ما نقموا'''» به اصحاب اخدود برمى گردد، و مراد از اين ضمائر و مخصوصا دومى و سومى جباران ستمگرى هستند كه ناقم و شكنجه گر بودند، نه مؤ منين شكنجه شده . | ||
النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۱۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۱۷ </center> | ||
كلمه «'''النار'''» بدل است از كلمه «'''اخدود'''»، در نتيجه معنا چنين مى شود «'''قتل اصحاب النار'''»، و كلمه «'''وقود'''» به معناى آتش گيرانه است ، حال چه كبريت باشد و چه هيزم و چه چيز ديگر، و اگر نار را به وصف «'''وقود'''» توصيف كرد براى اشاره به عظمت امر آن آتش و شدت اشتعال و افروختگى آن بود. | كلمه «'''النار'''» بدل است از كلمه «'''اخدود'''»، در نتيجه معنا چنين مى شود «'''قتل اصحاب النار'''»، و كلمه «'''وقود'''» به معناى آتش گيرانه است ، حال چه كبريت باشد و چه هيزم و چه چيز ديگر، و اگر نار را به وصف «'''وقود'''» توصيف كرد براى اشاره به عظمت امر آن آتش و شدت اشتعال و افروختگى آن بود. | ||
خط ۱۵: | خط ۱۷: | ||
وَ هُمْ عَلى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شهُودٌ | وَ هُمْ عَلى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شهُودٌ | ||
يعنى حاضر بودند و عمل سوزاندن و سوخته شدن مؤ منين را مشاهده مى كردند. | يعنى حاضر بودند و عمل سوزاندن و سوخته شدن مؤ منين را مشاهده مى كردند. | ||
وَ مَا نَقَمُوا مِنهُمْ إِلا أَن يُؤْمِنُوا | وَ مَا نَقَمُوا مِنهُمْ إِلا أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ | ||
كلمه «'''نقم '''» - به فتحه نون و قاف - به معناى كراهت شديد است ، مى فرمايد نفرتشان از مؤ منين فقط براى اين بود كه به خدا ايمان داشتند، و به خاطر همين داشتن ايمان ، ايشان را سوزاندند. | كلمه «'''نقم '''» - به فتحه نون و قاف - به معناى كراهت شديد است ، مى فرمايد نفرتشان از مؤ منين فقط براى اين بود كه به خدا ايمان داشتند، و به خاطر همين داشتن ايمان ، ايشان را سوزاندند. | ||
<span id='link284'><span> | <span id='link284'><span> | ||
==آنچه آوردن اوصاف : عزيز، حميد، مالكيّت سموات وارض و شهيد بودن بر هر چيز براىخداوند در آيه : «'''== | ==آنچه آوردن اوصاف : عزيز، حميد، مالكيّت سموات وارض و شهيد بودن بر هر چيز براىخداوند در آيه : «'''== | ||
و ما نقموا منهم ...'''» افاده مى كند | و ما نقموا منهم ...'''» افاده مى كند | ||
الْعَزِيزِ | الْعَزِيزِ الحَْمِيدِ الَّذِى لَهُ مُلْك السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ شهِيدٌ | ||
اوصافى كه در اين آيه براى اسم جلاله - اللّه - آورده به حجت و دليل حقانيت مؤ منين و مظلوميت آنان ، و بر باطل بودن جباران كه بر خدا جرات نموده ، دست به چنان جناياتى زدند، اشاره دارد و مى فهماند كه به زودى خداى تعالى به آنان جزاى خير، و به اينان عذاب دوزخ مى چشاند. | اوصافى كه در اين آيه براى اسم جلاله - اللّه - آورده به حجت و دليل حقانيت مؤ منين و مظلوميت آنان ، و بر باطل بودن جباران كه بر خدا جرات نموده ، دست به چنان جناياتى زدند، اشاره دارد و مى فهماند كه به زودى خداى تعالى به آنان جزاى خير، و به اينان عذاب دوزخ مى چشاند. | ||
براى اينكه خداى تعالى اللّه عزيز حميد است ، غالبى است شكست ناپذير على الاطلاق ، و در آنچه مى كند جميل است على الاطلاق ، پس او به تنهايى همه جلالها و جمالها را دارد، و در برابر چنين خدايى بايد خاضع شد، و نبايد متعرض خشم او گرديد، و چون ملك آسمانها و زمين از آن او است ، پس او مليك على الاطلاق است ، و امر و حكم ، مخصوص او است ، بنابر اين او رب العالمين است ، در نتيجه واجب است كه او معبود گرفته شود، و برايش شريك اتخاذ نشود، و از اين بيان نتيجه مى گيريم كه پس مؤ منين بر حق و كفار در ضلالتند. | براى اينكه خداى تعالى اللّه عزيز حميد است ، غالبى است شكست ناپذير على الاطلاق ، و در آنچه مى كند جميل است على الاطلاق ، پس او به تنهايى همه جلالها و جمالها را دارد، و در برابر چنين خدايى بايد خاضع شد، و نبايد متعرض خشم او گرديد، و چون ملك آسمانها و زمين از آن او است ، پس او مليك على الاطلاق است ، و امر و حكم ، مخصوص او است ، بنابر اين او رب العالمين است ، در نتيجه واجب است كه او معبود گرفته شود، و برايش شريك اتخاذ نشود، و از اين بيان نتيجه مى گيريم كه پس مؤ منين بر حق و كفار در ضلالتند. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۲: | ||
<span id='link285'><span> | <span id='link285'><span> | ||
==تهديد شكنجه كنندگان مؤ منين و مؤ منات به عذاب جهنّم و عذاب حريق == | ==تهديد شكنجه كنندگان مؤ منين و مؤ منات به عذاب جهنّم و عذاب حريق == | ||
إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا المُْؤْمِنِينَ وَ المُْؤْمِنَتِ ثمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَاب جَهَنَّمَ وَ لهَُمْ عَذَاب الحَْرِيقِ | |||
كلمه «'''فتنه '''» به معناى محنت و شكنجه است ، و جمله «'''الذين فتنوا...'''» عام است ، شامل اصحاب اخدود و مشركين قريش كه گروندگان به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را شكنجه مى دادند، و زن و مردشان را در تنگنا قرار مى دادند، تا از دين اسلام به دين آنان برگردند مى شود. | كلمه «'''فتنه '''» به معناى محنت و شكنجه است ، و جمله «'''الذين فتنوا...'''» عام است ، شامل اصحاب اخدود و مشركين قريش كه گروندگان به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را شكنجه مى دادند، و زن و مردشان را در تنگنا قرار مى دادند، تا از دين اسلام به دين آنان برگردند مى شود. | ||
در مجمع البيان مى گويد: اگر كسى بپرسد چرا در اين آيه بين عذاب جهنم و عذاب حريق جدايى انداخت و فرمود: پس براى ايشان است عذاب جهنم ، و براى ايشان است عذاب حريق ، با اينكه اين دو عذاب يكى است ؟ در جواب گفته مى شود: مراد از اين دو جمله اين است كه : اين طايفه غير از عذاب حريق و آتش گرفتن ، عذابهاى ديگرى در جهنم از قبيل زقوم و غسلين و مقامع دارند. | در مجمع البيان مى گويد: اگر كسى بپرسد چرا در اين آيه بين عذاب جهنم و عذاب حريق جدايى انداخت و فرمود: پس براى ايشان است عذاب جهنم ، و براى ايشان است عذاب حريق ، با اينكه اين دو عذاب يكى است ؟ در جواب گفته مى شود: مراد از اين دو جمله اين است كه : اين طايفه غير از عذاب حريق و آتش گرفتن ، عذابهاى ديگرى در جهنم از قبيل زقوم و غسلين و مقامع دارند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۱۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۱۹ </center> | ||
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لهَُمْ جَنَّتٌ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنهَرُ ذَلِك الْفَوْزُ الْكَبِيرُ | |||
اين آيه وعده جميلى است به مؤ منين كه مايه دلگرمى آنان است ، همچنان كه آيه قبلى وعيد و تهديدى بود به كفارى كه مؤ منين را شكنجه مى دادند. | اين آيه وعده جميلى است به مؤ منين كه مايه دلگرمى آنان است ، همچنان كه آيه قبلى وعيد و تهديدى بود به كفارى كه مؤ منين را شكنجه مى دادند. | ||
إِنَّ بَطش رَبِّك لَشدِيدٌ | |||
اين آيه تا تمام هفت آيه ، تاءكيد و تحقيق وعده و وعيد سابق الذكر است ، و كلمه «'''بطش '''» - بطورى كه راغب گفته - به معناى گرفتن چيزى با خشم و صولت است . | اين آيه تا تمام هفت آيه ، تاءكيد و تحقيق وعده و وعيد سابق الذكر است ، و كلمه «'''بطش '''» - بطورى كه راغب گفته - به معناى گرفتن چيزى با خشم و صولت است . | ||
و اگر كلمه «'''بطش '''» را اضافه كرد به كلمه «'''رب '''»، و آن را هم اضافه كرد به كاف خطاب و فرمود: «'''بطش ربك '''» براى دلگرمى به تاءييد و نصرت پروردگارش بود، و اشاره بود به اينكه جباران اين امت نيز سهمى از تهديد و وعيد قبلى دارند. | و اگر كلمه «'''بطش '''» را اضافه كرد به كلمه «'''رب '''»، و آن را هم اضافه كرد به كاف خطاب و فرمود: «'''بطش ربك '''» براى دلگرمى به تاءييد و نصرت پروردگارش بود، و اشاره بود به اينكه جباران اين امت نيز سهمى از تهديد و وعيد قبلى دارند. | ||
إِنَّهُ هُوَ يُبْدِىُ وَ يُعِيدُ | |||
مقابله انداختن بين پديد آورنده و برگشت دهنده ، قرينه است بر اينكه منظور از كلمه «'''ابداء'''» همان واژه بدء است ، كه به معناى افتتاح و آغاز كردن چيزى است ، چون از عرب شنيده نشده كلمه «'''ابداء'''» را استعمال كنند، تا در نتيجه مضارع آن «'''يبدء'''» - به ضمه ياء - باشد و ليكن در قرائت چنين آمده ، و در بعضى قرائت هاى متروك به جاى «'''يبدء'''» «'''يبدء'''» - به فتحه يا و فتحه دال - آمده . | مقابله انداختن بين پديد آورنده و برگشت دهنده ، قرينه است بر اينكه منظور از كلمه «'''ابداء'''» همان واژه بدء است ، كه به معناى افتتاح و آغاز كردن چيزى است ، چون از عرب شنيده نشده كلمه «'''ابداء'''» را استعمال كنند، تا در نتيجه مضارع آن «'''يبدء'''» - به ضمه ياء - باشد و ليكن در قرائت چنين آمده ، و در بعضى قرائت هاى متروك به جاى «'''يبدء'''» «'''يبدء'''» - به فتحه يا و فتحه دال - آمده . | ||
<span id='link286'><span> | <span id='link286'><span> | ||
خط ۵۳: | خط ۵۵: | ||
وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ | وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ | ||
يعنى او كثير المغفره و كثير الموده است ، و اين دو صفت ناظر به وعده اى است كه قبلا به مؤ منين داده بود، همچنان كه صفت شديد البطش ناظر به وعيدى بود كه به كفار داده بود. | يعنى او كثير المغفره و كثير الموده است ، و اين دو صفت ناظر به وعده اى است كه قبلا به مؤ منين داده بود، همچنان كه صفت شديد البطش ناظر به وعيدى بود كه به كفار داده بود. | ||
ذُو الْعَرْشِ | ذُو الْعَرْشِ المَْجِيدُ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ | ||
منظور از كلمه «'''عرش '''» كه در لغت به معناى تخت سلطنت است ، مقام مالكيت خداى تعالى ، و كنايه است از اينكه او هر تصرفى كه بخواهد مى تواند در مملكتش كه سراپاى عالم است بكند، | منظور از كلمه «'''عرش '''» كه در لغت به معناى تخت سلطنت است ، مقام مالكيت خداى تعالى ، و كنايه است از اينكه او هر تصرفى كه بخواهد مى تواند در مملكتش كه سراپاى عالم است بكند، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۲۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۲۱ </center> | ||
و هر حكمى را كه بخواهد به هر نحوى كه بخواهد براند. و كلمه «'''مجيد'''» صفت مشبهه از مجد است ، كه به معناى عظمت معنوى است ، و همان كمال ذات و صفات خدا است و معناى اينكه فرمود: «'''فعال لما يريد'''» اين است كه او هر چه بخواهد مى كند، و چيزى نيست كه او را از آنچه اراده كرده منصرف سازد، نه از داخل ذات خود، كه مثلا دچار كسالت و خستگى شود، و يا اراده اش مبدل به اراده اى ديگر شود، و يا به هر جهت ديگر از اراده اش صرفنظر كند، و نه از خارج ، مثل اينكه كسى جلو او را از انفاذ اراده اش بگيرد، پس او مى تواند به كسانى كه مؤ منين را شكنجه مى دهند وعده آتش دوزخ بدهد، و به كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح مى كنند وعده بهشت بدهد، براى اينكه او هم ذو العرش است و هم مجيد، و او خلف وعده نمى كند، چون «'''فعال لما يريد'''» است . | و هر حكمى را كه بخواهد به هر نحوى كه بخواهد براند. و كلمه «'''مجيد'''» صفت مشبهه از مجد است ، كه به معناى عظمت معنوى است ، و همان كمال ذات و صفات خدا است و معناى اينكه فرمود: «'''فعال لما يريد'''» اين است كه او هر چه بخواهد مى كند، و چيزى نيست كه او را از آنچه اراده كرده منصرف سازد، نه از داخل ذات خود، كه مثلا دچار كسالت و خستگى شود، و يا اراده اش مبدل به اراده اى ديگر شود، و يا به هر جهت ديگر از اراده اش صرفنظر كند، و نه از خارج ، مثل اينكه كسى جلو او را از انفاذ اراده اش بگيرد، پس او مى تواند به كسانى كه مؤ منين را شكنجه مى دهند وعده آتش دوزخ بدهد، و به كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح مى كنند وعده بهشت بدهد، براى اينكه او هم ذو العرش است و هم مجيد، و او خلف وعده نمى كند، چون «'''فعال لما يريد'''» است . | ||
هَلْ أَتَاك حَدِيث | هَلْ أَتَاك حَدِيث الجُْنُودِ فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ | ||
اين استفهام مى خواهد مطالب گذشته را مسلم كند، و براى شدت بطش خداى تعالى نمونه هايى ارائه دهد و بفهماند چطور «'''مالك '''» و «'''مجيد'''» و «'''فعال لما يريد'''» است ، و اين در عين حال ، دلگرمى براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و مايه مسرت نفس شريف آن جناب نيز هست ، و معناى دو آيه روشن است . | اين استفهام مى خواهد مطالب گذشته را مسلم كند، و براى شدت بطش خداى تعالى نمونه هايى ارائه دهد و بفهماند چطور «'''مالك '''» و «'''مجيد'''» و «'''فعال لما يريد'''» است ، و اين در عين حال ، دلگرمى براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و مايه مسرت نفس شريف آن جناب نيز هست ، و معناى دو آيه روشن است . | ||
بَلِ | بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فى تَكْذِيبٍ | ||
بعيد نيست كه از سياق استفاده شود كه مراد از «'''الذين كفروا'''» تنها كفار از قوم رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) باشد، و در اين آيه كه كلمه «'''بل '''» بر سرش در آمده ، از اثر كردن مواعظ و استدلالهاى گذشته در دل كفار اعراض شده ، مى فرمايد: نبايد از آنان اميد داشت كه با شنيدن اين مواعظ و حجت ها ايمان بياورند، براى اينكه آنهايى كه كفر مى ورزند و همچنان بر تكذيب خود پافشارى مى كنند، آنها از موعظه و استدلال منتفع نمى گردند. | بعيد نيست كه از سياق استفاده شود كه مراد از «'''الذين كفروا'''» تنها كفار از قوم رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) باشد، و در اين آيه كه كلمه «'''بل '''» بر سرش در آمده ، از اثر كردن مواعظ و استدلالهاى گذشته در دل كفار اعراض شده ، مى فرمايد: نبايد از آنان اميد داشت كه با شنيدن اين مواعظ و حجت ها ايمان بياورند، براى اينكه آنهايى كه كفر مى ورزند و همچنان بر تكذيب خود پافشارى مى كنند، آنها از موعظه و استدلال منتفع نمى گردند. | ||
از اينجا روشن مى شود كه مراد از ظرف قرار دادن تكذيب و گفتن اينكه كفار در ظرف تكذيب قرار دارند، همان اصرار ورزيدن آنان بر تكذيب است . | از اينجا روشن مى شود كه مراد از ظرف قرار دادن تكذيب و گفتن اينكه كفار در ظرف تكذيب قرار دارند، همان اصرار ورزيدن آنان بر تكذيب است . | ||
وَ | وَ اللَّهُ مِن وَرَائهِم محِيط | ||
«'''وراى هر چيزى '''» جهات خارجى آن است ، جهاتى كه از آن خارج و به آن محيط است . مى فرمايد: خدا از خارج محيط به آنان و ناظر اعمالشان است ، و اين اشاره است به اينكه كفار نمى توانند با كفر خود خدا را عاجز سازند، چون او محيط به ايشان و از هر جهت قادر بر ايشان است ، اين جمله نيز تسليت خاطر خطير رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است . | «'''وراى هر چيزى '''» جهات خارجى آن است ، جهاتى كه از آن خارج و به آن محيط است . مى فرمايد: خدا از خارج محيط به آنان و ناظر اعمالشان است ، و اين اشاره است به اينكه كفار نمى توانند با كفر خود خدا را عاجز سازند، چون او محيط به ايشان و از هر جهت قادر بر ايشان است ، اين جمله نيز تسليت خاطر خطير رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۲۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۲۲ </center> | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۹: | ||
<span id='link291'><span> | <span id='link291'><span> | ||
==آيات ۱ - ۱۷، سوره طارق == | ==آيات ۱ - ۱۷، سوره طارق == | ||
بِسمِ | بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | ||
وَ السمَاءِ وَ الطارِقِ(۱) | وَ السمَاءِ وَ الطارِقِ(۱) | ||
وَ مَا أَدْرَاك مَا الطارِقُ(۲) | وَ مَا أَدْرَاك مَا الطارِقُ(۲) | ||
النَّجْمُ الثَّاقِب (۳) | |||
إِن | إِن كلُّ نَفْسٍ لمََّّا عَلَيهَا حَافِظٌ(۴) | ||
فَلْيَنظرِ الانسنُ | فَلْيَنظرِ الانسنُ مِمَّ خُلِقَ(۵) | ||
خُلِقَ مِن | خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ(۶) | ||
يخْرُجُ مِن بَينِ الصلْبِ وَ الترَائبِ(۷) | يخْرُجُ مِن بَينِ الصلْبِ وَ الترَائبِ(۷) | ||
إِنَّهُ عَلى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ(۸) | |||
يَوْمَ تُبْلى السرَائرُ(۹) | يَوْمَ تُبْلى السرَائرُ(۹) | ||
فَمَا لَهُ مِن | فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَ لا نَاصِرٍ(۱۰) | ||
وَ السمَاءِ ذَاتِ | وَ السمَاءِ ذَاتِ الرَّجْع (۱۱) | ||
وَ الاَرْضِ ذَاتِ الصدْع (۱۲) | وَ الاَرْضِ ذَاتِ الصدْع (۱۲) | ||
إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصلٌ(۱۳) | |||
وَ مَا هُوَ | وَ مَا هُوَ بِالهَْزْلِ(۱۴) | ||
إِنهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً(۱۵) | إِنهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً(۱۵) | ||
وَ أَكِيدُ كَيْداً(۱۶) | وَ أَكِيدُ كَيْداً(۱۶) | ||
فَمَهِّلِ الْكَفِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدَا(۱۷) | |||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
به نام خداى رحمان و رحيم . سوگند به آسمان و به طارق (۱). | به نام خداى رحمان و رحيم . سوگند به آسمان و به طارق (۱). | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۸: | ||
در اين سوره مردم را به معاد انذار كرده ، و استدلال كرده به اطلاق قدرت ، و سخن را با تاءكيد ايفاء نموده ، و ضمنا به حقيقت آن روز اشاره مى كند و سوره را با تهديد كفار ختم مى نمايد، و اين سوره سياقى مكى دارد. | در اين سوره مردم را به معاد انذار كرده ، و استدلال كرده به اطلاق قدرت ، و سخن را با تاءكيد ايفاء نموده ، و ضمنا به حقيقت آن روز اشاره مى كند و سوره را با تهديد كفار ختم مى نمايد، و اين سوره سياقى مكى دارد. | ||
معناى «'''طارق '''» و «'''ثاقب '''» | معناى «'''طارق '''» و «'''ثاقب '''» | ||
وَ السمَاءِ وَ الطارِقِ وَ مَا أَدْرَاك مَا الطارِقُ | وَ السمَاءِ وَ الطارِقِ وَ مَا أَدْرَاك مَا الطارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِب | ||
ماده «'''طرق '''» در اصل - به طورى كه گفته اند - به معناى زدن به شدت است ، به طورى كه صدايش به گوشها برسد. و «'''مطرقه - چكش '''» را هم به همين جهت مطرقه مى گويند، و نيز اگر راه را طريق گفته اند باز به اين مناسبت است كه رونده با پا بدان مى كوبد و صداى پايش به گوشها مى رسد. ولى به تدريج در پيمودن طريق استعمال شده و در آن شايع گشت ، و سپس اختصاص يافت به آمدن از سفر در هنگام شب ، و اين نيز بدان مناسبت بود كه غالبا شخصى كه شبانه از راه مى رسد همه درها را بسته مى بيند، و ناگزير در را مى كوبد، و سپس استعمالش در هر چيزى كه شب ظاهر شود شايع گشت ، مانند ستارگان كه در شب پيدا مى شوند، و در آيه همين معنا منظور است . | ماده «'''طرق '''» در اصل - به طورى كه گفته اند - به معناى زدن به شدت است ، به طورى كه صدايش به گوشها برسد. و «'''مطرقه - چكش '''» را هم به همين جهت مطرقه مى گويند، و نيز اگر راه را طريق گفته اند باز به اين مناسبت است كه رونده با پا بدان مى كوبد و صداى پايش به گوشها مى رسد. ولى به تدريج در پيمودن طريق استعمال شده و در آن شايع گشت ، و سپس اختصاص يافت به آمدن از سفر در هنگام شب ، و اين نيز بدان مناسبت بود كه غالبا شخصى كه شبانه از راه مى رسد همه درها را بسته مى بيند، و ناگزير در را مى كوبد، و سپس استعمالش در هر چيزى كه شب ظاهر شود شايع گشت ، مانند ستارگان كه در شب پيدا مى شوند، و در آيه همين معنا منظور است . | ||
و كلمه «'''ثقب '''» در اصل به معناى دريدن بود، و بعدها به معناى هر چيز نورانى و روشنگر شد، به اين مناسبت كه چنين چيزى پرده ظلمت را با نور خود مى درد. | و كلمه «'''ثقب '''» در اصل به معناى دريدن بود، و بعدها به معناى هر چيز نورانى و روشنگر شد، به اين مناسبت كه چنين چيزى پرده ظلمت را با نور خود مى درد. | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۵۵: | ||
پس اينكه فرمود: «'''و السماء و الطارق '''» سوگندى است به آسمان و به طارق ، و آنگاه طارق را تفسير كرده به نجم ، يعنى ستاره كه در شب طلوع مى كند. و جمله «'''و ما ادريك ما الطارق '''» امر آن را بزرگ داشته ، مى فهماند كه به چيز بزرگى سوگند ياد كرده . و جمله «'''النجم الثاقب '''» بيان طارق است ، و جمله در معناى جواب استفهام تقديرى است ، گويا وقتى فرموده : تو نمى دانى كه طارق چيست ! شخصى پرسيده : چيست ؟ فرموده : «'''النجم الثاقب '''». | پس اينكه فرمود: «'''و السماء و الطارق '''» سوگندى است به آسمان و به طارق ، و آنگاه طارق را تفسير كرده به نجم ، يعنى ستاره كه در شب طلوع مى كند. و جمله «'''و ما ادريك ما الطارق '''» امر آن را بزرگ داشته ، مى فهماند كه به چيز بزرگى سوگند ياد كرده . و جمله «'''النجم الثاقب '''» بيان طارق است ، و جمله در معناى جواب استفهام تقديرى است ، گويا وقتى فرموده : تو نمى دانى كه طارق چيست ! شخصى پرسيده : چيست ؟ فرموده : «'''النجم الثاقب '''». | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۲}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش