گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۸}}
__TOC__
__TOC__


خط ۳۳: خط ۳۵:
==آيات ۱ - ۸، سوره قمر ==
==آيات ۱ - ۸، سوره قمر ==
سوره قمرمكى است و پنجاه و پنج آيه دارد
سوره قمرمكى است و پنجاه و پنج آيه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اقْترَبَتِ الساعَةُ وَ انشقَّ الْقَمَرُ(۱)
اقْترَبَتِ الساعَةُ وَ انشقَّ الْقَمَرُ(۱)
وَ إِن يَرَوْا ءَايَةً يُعْرِضوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُّستَمِرُّ(۲)
وَ إِن يَرَوْا ءَايَةً يُعْرِضوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُّستَمِرُّ(۲)
وَ كذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَ كلُّ أَمْرٍ مُّستَقِرُّ(۳)
وَ كذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَ كلُّ أَمْرٍ مُّستَقِرُّ(۳)
وَ لَقَدْ جَاءَهُم مِّنَ الاَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ(۴)
وَ لَقَدْ جَاءَهُم مِّنَ الاَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ(۴)
حِكمَةُ بَلِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ(۵)
حِكمَةُ بَلِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ(۵)
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاع إِلى شىْءٍ نُّكرٍ(۶)
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاع إِلى شىْءٍ نُّكرٍ(۶)
خُشعاً أَبْصرُهُمْ يخْرُجُونَ مِنَ الاَجْدَاثِ كَأَنهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ(۷)
خُشعاً أَبْصرُهُمْ يخْرُجُونَ مِنَ الاَجْدَاثِ كَأَنهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ(۷)
مُّهْطِعِينَ إِلى الدَّاع يَقُولُ الْكَفِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ(۸)
مُّهْطِعِينَ إِلى الدَّاع يَقُولُ الْكَفِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ(۸)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
به نام خداى رحمان و رحيم .
به نام خداى رحمان و رحيم .
خط ۶۱: خط ۶۳:
و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكّه نازل شده ، و نبايد به گفته آنان كه گفته اند: در جنگ بدر نازل شده ، و يا آنها كه گفته اند: بعضى از آياتش در مدينه نازل شده ، اعتناء كرد.
و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكّه نازل شده ، و نبايد به گفته آنان كه گفته اند: در جنگ بدر نازل شده ، و يا آنها كه گفته اند: بعضى از آياتش در مدينه نازل شده ، اعتناء كرد.
و از جمله آيات برجسته اش آيات راجع به قدر است كه در آخر سوره قرار دارد.
و از جمله آيات برجسته اش آيات راجع به قدر است كه در آخر سوره قرار دارد.
اقْترَبَتِ الساعَةُ وَ انشقَّ الْقَمَرُ
اقْترَبَتِ الساعَةُ وَ انشقَّ الْقَمَرُ
كلمه «'''اقتراب '''» به معناى بسيار نزديك شدن است ، پس اين كه فرمود: «'''اقتربت الساعة '''» معنايش اين است كه : ساعت خيلى نزديك شده ، و ساعت عبارت است از ظرفى كه در آن ظرف قيامت بپا مى شود.
كلمه «'''اقتراب '''» به معناى بسيار نزديك شدن است ، پس اين كه فرمود: «'''اقتربت الساعة '''» معنايش اين است كه : ساعت خيلى نزديك شده ، و ساعت عبارت است از ظرفى كه در آن ظرف قيامت بپا مى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۸۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۸۹ </center>
خط ۷۶: خط ۷۸:
البته اين آيه خالى از اين اشاره نيست كه انشقاق قمر يكى از لوازم نزديكى ساعت است .
البته اين آيه خالى از اين اشاره نيست كه انشقاق قمر يكى از لوازم نزديكى ساعت است .
معناى جمله «'''و يقولوا سحر مستمر'''» و «'''كل امر مستقر'''»
معناى جمله «'''و يقولوا سحر مستمر'''» و «'''كل امر مستقر'''»
وَ إِن يَرَوْا ءَايَةً يُعْرِضوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُّستَمِرُّ
وَ إِن يَرَوْا ءَايَةً يُعْرِضوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُّستَمِرُّ
استمرار از هر چيزى به معناى عبور از آن است ، البته عبورى پى در پى ، و به همين جهت بر دوام و عموميت هر چيزى هم اطلاق مى شود، پس «'''سحر مستمر'''» به معناى سحرهايى پى در پى و دائمى است .
استمرار از هر چيزى به معناى عبور از آن است ، البته عبورى پى در پى ، و به همين جهت بر دوام و عموميت هر چيزى هم اطلاق مى شود، پس «'''سحر مستمر'''» به معناى سحرهايى پى در پى و دائمى است .
و كلمه «'''آيه '''» نكره در سياق شرط است ، يعنى كلمه مذكور بدون الف و لام و هم در جمله اى شرطيه قرار گرفته ، و بر حسب قواعد ادبى عموميت را مى فهماند، و معنايش «'''هر آيتى '''» است ، پس مى فهماند مشركين هر آيتى ببينند درباره اش مى گويند: اينها همه سحرهايى است پشت سرهم .
و كلمه «'''آيه '''» نكره در سياق شرط است ، يعنى كلمه مذكور بدون الف و لام و هم در جمله اى شرطيه قرار گرفته ، و بر حسب قواعد ادبى عموميت را مى فهماند، و معنايش «'''هر آيتى '''» است ، پس مى فهماند مشركين هر آيتى ببينند درباره اش مى گويند: اينها همه سحرهايى است پشت سرهم .
و بعضى از مفسرين ، مستمر را به محكم و مورد وثوق تفسير كرده اند.
و بعضى از مفسرين ، مستمر را به محكم و مورد وثوق تفسير كرده اند.
و بعضى ديگر آن را به از بين رفتنى و زائل شدن ، و بعضى ديگر آن را زشت و منفور معنا كرده اند. ولى اين معانى بعيد است .
و بعضى ديگر آن را به از بين رفتنى و زائل شدن ، و بعضى ديگر آن را زشت و منفور معنا كرده اند. ولى اين معانى بعيد است .
وَ كذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَ كلُّ أَمْرٍ مُّستَقِرُّ
وَ كذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَ كلُّ أَمْرٍ مُّستَقِرُّ
در اين جمله صريحا نفرموده چه چيز را تكذيب مى كنند، ولى به قرينه ذيل آيه مى فهميم كه منظور تكذيب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) و آياتى است كه آورده .
در اين جمله صريحا نفرموده چه چيز را تكذيب مى كنند، ولى به قرينه ذيل آيه مى فهميم كه منظور تكذيب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) و آياتى است كه آورده .
و معناى آيه اين است كه : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) و آياتى را كه آورده تكذيب كردند، در حالى كه همه امور مستقر و در مجراى خود قرار مى گيرد، آن وقت فهميده مى شود كه آن امر حق است يا باطل ، راست است يا دروغ ؟ پس به زودى خواهند دانست كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر حق و صادق ، و يا بر باطل و كاذب است . بنابر اين جمله و كل امر مستقر در معناى آيه و لتعلمن نباه بعد حين مى باشد.
و معناى آيه اين است كه : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) و آياتى را كه آورده تكذيب كردند، در حالى كه همه امور مستقر و در مجراى خود قرار مى گيرد، آن وقت فهميده مى شود كه آن امر حق است يا باطل ، راست است يا دروغ ؟ پس به زودى خواهند دانست كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر حق و صادق ، و يا بر باطل و كاذب است . بنابر اين جمله و كل امر مستقر در معناى آيه و لتعلمن نباه بعد حين مى باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۹۱ </center>
بعضى از مفسرين گفته اند: تكذيب در آيه مورد بحث مربوط به انشقاق قمر است و معناى آيه اين است كه : مشركين انشقاق قمر را تكذيب نموده باز هم هواهاى نفسانى خود را پيروى كردند، ولى جمله و كل امر مستقر آنطور كه بايد با اين تفسير معنا نمى دهد و نمى سازد.
بعضى از مفسرين گفته اند: تكذيب در آيه مورد بحث مربوط به انشقاق قمر است و معناى آيه اين است كه : مشركين انشقاق قمر را تكذيب نموده باز هم هواهاى نفسانى خود را پيروى كردند، ولى جمله و كل امر مستقر آنطور كه بايد با اين تفسير معنا نمى دهد و نمى سازد.
وَ لَقَدْ جَاءَهُم مِّنَ الاَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ
وَ لَقَدْ جَاءَهُم مِّنَ الاَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ
كلمه «'''مزدجر'''» مصدر ميمى و به معناى پند گيرى است ، و جمله «'''من الانباء'''» بيان همان چيزى است كه در آن عبرت و پند گيرى و مزدجر است ، و مراد از آن «'''انباء'''»، اخبار امتهاى گذشته اى است كه هلاك شدند، و يا مقصود اخبار روز قيامت است ، و هر دو وجه را احتمال داده اند، و از ظاهر اين آيت را با بيان خبرهاى روز قيامت و سپس با خبرهاى عده اى از امت هلاك شده تعقيب كرده ، بر مى آيد كه مراد از اخبارى كه در آن عبرت و مزد جر هست ، همه اخبار مذكور است .
كلمه «'''مزدجر'''» مصدر ميمى و به معناى پند گيرى است ، و جمله «'''من الانباء'''» بيان همان چيزى است كه در آن عبرت و پند گيرى و مزدجر است ، و مراد از آن «'''انباء'''»، اخبار امتهاى گذشته اى است كه هلاك شدند، و يا مقصود اخبار روز قيامت است ، و هر دو وجه را احتمال داده اند، و از ظاهر اين آيت را با بيان خبرهاى روز قيامت و سپس با خبرهاى عده اى از امت هلاك شده تعقيب كرده ، بر مى آيد كه مراد از اخبارى كه در آن عبرت و مزد جر هست ، همه اخبار مذكور است .
حِكمَةُ بَلِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ
حِكمَةُ بَلِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ
«'''حكمت '''» به معناى كلمه حقى است كه از آن بهره بردارى شود، و كلمه «'''بالغه '''» از ماده بلوغ است كه به معناى رسيدن هر رونده اى است به آخرين حد مسافت ، ولى به طور كنايه در تماميت و كمال هر چيزى هم استعمال مى شود، پس «'''حكمت بالغه '''» آن حكمتى است كه كامل باشد، و از ناحيه خودش نقصى و از جهت اثرش كمبودى نداشته باشد.
«'''حكمت '''» به معناى كلمه حقى است كه از آن بهره بردارى شود، و كلمه «'''بالغه '''» از ماده بلوغ است كه به معناى رسيدن هر رونده اى است به آخرين حد مسافت ، ولى به طور كنايه در تماميت و كمال هر چيزى هم استعمال مى شود، پس «'''حكمت بالغه '''» آن حكمتى است كه كامل باشد، و از ناحيه خودش نقصى و از جهت اثرش كمبودى نداشته باشد.
و حرف «'''فاء'''» در جمله «'''فما تغن النذر'''» فاى فصيحه است كه از حذف شدن جزئياتى خبر مى دهد، جزئياتى كه گفتار متفرع بر آنها است ، و كلمه نذر جمع نذير و نذير يا به معناى منذر و بيم رسان است ، و يا به معناى انذار و بيم رساندن است ، و هر دو معنا صحيح است ، هر چند معناى اول به فهم نزديك تر است .
و حرف «'''فاء'''» در جمله «'''فما تغن النذر'''» فاى فصيحه است كه از حذف شدن جزئياتى خبر مى دهد، جزئياتى كه گفتار متفرع بر آنها است ، و كلمه نذر جمع نذير و نذير يا به معناى منذر و بيم رسان است ، و يا به معناى انذار و بيم رساندن است ، و هر دو معنا صحيح است ، هر چند معناى اول به فهم نزديك تر است .
و معناى آيه اين است كه : اين قرآن و يا آنچه به سوى آن دعوت مى كند، حكمتى است بالغ ، ولى آن را تكذيب كرده دنبال هواهاى نفسانى خود را گرفتند، و در نتيجه منذرين و يا انذارها سودى به حالشان نبخشيد.
و معناى آيه اين است كه : اين قرآن و يا آنچه به سوى آن دعوت مى كند، حكمتى است بالغ ، ولى آن را تكذيب كرده دنبال هواهاى نفسانى خود را گرفتند، و در نتيجه منذرين و يا انذارها سودى به حالشان نبخشيد.
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاع إِلى شىْءٍ نُّكرٍ
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاع إِلى شىْءٍ نُّكرٍ
كلمه «'''تولى '''» كه مصدر فعل «'''تول '''» است به معناى اعراض ‍ است ، و حرف فاء كه بر سرش در آمده فاى تفريع است ، مى فهماند جمله فرع و نتيجه مطالب قبلى است كه حال كفار را توصيف مى كرد،
كلمه «'''تولى '''» كه مصدر فعل «'''تول '''» است به معناى اعراض ‍ است ، و حرف فاء كه بر سرش در آمده فاى تفريع است ، مى فهماند جمله فرع و نتيجه مطالب قبلى است كه حال كفار را توصيف مى كرد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۹۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۹۲ </center>
خط ۱۰۸: خط ۱۱۰:
<span id='link66'><span>
<span id='link66'><span>
==تشبيه كردن مردم در بيرون شدن از قبر را به ملخ ‌هاى منتشر ==
==تشبيه كردن مردم در بيرون شدن از قبر را به ملخ ‌هاى منتشر ==
خُشعاً أَبْصرُهُمْ يخْرُجُونَ مِنَ الاَجْدَاثِ كَأَنهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ
خُشعاً أَبْصرُهُمْ يخْرُجُونَ مِنَ الاَجْدَاثِ كَأَنهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ
كلمه «'''خشع '''» جمع خاشع است كه مصدر آن خشوع به معناى نوعى ذلت است ، و اگر اين خشوع را به ديدگان نسبت داده ، از اين جهت حالت خشوع و ذلت بيش از هر چيز در ديدگان ظهور مى كند.
كلمه «'''خشع '''» جمع خاشع است كه مصدر آن خشوع به معناى نوعى ذلت است ، و اگر اين خشوع را به ديدگان نسبت داده ، از اين جهت حالت خشوع و ذلت بيش از هر چيز در ديدگان ظهور مى كند.
و كلمه «'''اجداث '''» جمع جدث به معناى قبر است ، و جراد (ملخ ) حيوانى معروف است ، و اگر مردم را در بيرون شدن از قبر تشبيه كرده به ملخ ‌هاى منتشر، از اين جهت است كه ملخ وقتى منتشر مى شود هر دسته داخل در دسته ديگر مى شود و با هم مخلوط مى شوند، با اين كه به ظاهر هر يك از آنها جهتى مخالف جهت ديگر دارد، در روز قيامت هم مردم اينچنين درهم و برهم مى شوند، قرآن كريم در جاى ديگر مى فرمايد: «'''يوم يخرجون من الاجداث سراعا كانهم الى نصب يوفضون خاشعه ابصارهم '''».
و كلمه «'''اجداث '''» جمع جدث به معناى قبر است ، و جراد (ملخ ) حيوانى معروف است ، و اگر مردم را در بيرون شدن از قبر تشبيه كرده به ملخ ‌هاى منتشر، از اين جهت است كه ملخ وقتى منتشر مى شود هر دسته داخل در دسته ديگر مى شود و با هم مخلوط مى شوند، با اين كه به ظاهر هر يك از آنها جهتى مخالف جهت ديگر دارد، در روز قيامت هم مردم اينچنين درهم و برهم مى شوند، قرآن كريم در جاى ديگر مى فرمايد: «'''يوم يخرجون من الاجداث سراعا كانهم الى نصب يوفضون خاشعه ابصارهم '''».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۹۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۹۴ </center>
مُّهْطِعِينَ إِلى الدَّاع يَقُولُ الْكَفِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ
مُّهْطِعِينَ إِلى الدَّاع يَقُولُ الْكَفِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ
يعنى در حالى از گورها بيرون مى شوند كه به سرعت به سوى صاحب دعوت مى دوند و دعوتش را اجابت مى كنند، آن روز كافران گويند امروز روزى بس دشوار است .
يعنى در حالى از گورها بيرون مى شوند كه به سرعت به سوى صاحب دعوت مى دوند و دعوتش را اجابت مى كنند، آن روز كافران گويند امروز روزى بس دشوار است .
بحث روايتى
بحث روايتى
خط ۱۴۱: خط ۱۴۳:
پس هم كتاب بر وقوع چنين معجزه اى دلالت دارد و هم سنت ، و اما اين يك كره آسمانى دو نيم شود، چنين چيزى فى نفسه ممكن است و عقل دليلى بر محال بودن آن ندارد، از سوى ديگر معجره هم امرى خارق العاده ، و وقوع حوادث خارق العاده نيز ممكن است ، عقل دليلى بر محال بودن آن ندارد، و ما در جلد اول اين كتاب به طور مفصل در اين باره بحث نموده ، هم امكان معجره را اثبات كرديم و هم وقوع آن را، و يكى از روشن ترين شواهد بر وقوع شق القمر، قرآن كريم است ، پس بايد آن را بپذيريم هر چند كه از ضروريات دين نباشد.
پس هم كتاب بر وقوع چنين معجزه اى دلالت دارد و هم سنت ، و اما اين يك كره آسمانى دو نيم شود، چنين چيزى فى نفسه ممكن است و عقل دليلى بر محال بودن آن ندارد، از سوى ديگر معجره هم امرى خارق العاده ، و وقوع حوادث خارق العاده نيز ممكن است ، عقل دليلى بر محال بودن آن ندارد، و ما در جلد اول اين كتاب به طور مفصل در اين باره بحث نموده ، هم امكان معجره را اثبات كرديم و هم وقوع آن را، و يكى از روشن ترين شواهد بر وقوع شق القمر، قرآن كريم است ، پس بايد آن را بپذيريم هر چند كه از ضروريات دين نباشد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۸}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش