۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۱۴: | خط ۱۶: | ||
بعضى گفته اند: ((فاعل جمله ((يرفعه (( ضميرى است كه به كلم طيب برمى گردد، و ضمير مف عول كه در آخر اين جمله است به عمل صالح رجوع مى كند، و معناى جمله اين است كه : كلم طيب عمل صالح را بالا مى برد به اين معنا كه عمل صالح هيچ فايده اى ندارد، مگر آنكه از توحيد ناشى شود((. بعضى ديگر گفته اند: ((فاعل در ((يرفعه (( ضميرى است مستتر، كه به خداى تعالى برمى گردد، و معناى عبارت اين است كه : عمل صالح را خدا بالا مى برد. | بعضى گفته اند: ((فاعل جمله ((يرفعه (( ضميرى است كه به كلم طيب برمى گردد، و ضمير مف عول كه در آخر اين جمله است به عمل صالح رجوع مى كند، و معناى جمله اين است كه : كلم طيب عمل صالح را بالا مى برد به اين معنا كه عمل صالح هيچ فايده اى ندارد، مگر آنكه از توحيد ناشى شود((. بعضى ديگر گفته اند: ((فاعل در ((يرفعه (( ضميرى است مستتر، كه به خداى تعالى برمى گردد، و معناى عبارت اين است كه : عمل صالح را خدا بالا مى برد. | ||
ليكن هيچ يك از اين وجوه خالى از بعد نيست ، و آنچه به ذهن نزديك تر است همان معنايى است كه ما ذكر كرديم . | ليكن هيچ يك از اين وجوه خالى از بعد نيست ، و آنچه به ذهن نزديك تر است همان معنايى است كه ما ذكر كرديم . | ||
وَ | وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السيِّئَاتِ لهَُمْ عَذَابٌ شدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولَئك هُوَ يَبُورُ | ||
گفته اند: كلمه ((سيئات (( در اينجا وصفى است كه در جاى موصوف نشسته ، و آن عبارت است از كلمه مكرات و اسم اشاره هم در ((مكر اولئك (( در جاى ضميرى كه بايد | گفته اند: كلمه ((سيئات (( در اينجا وصفى است كه در جاى موصوف نشسته ، و آن عبارت است از كلمه مكرات و اسم اشاره هم در ((مكر اولئك (( در جاى ضميرى كه بايد | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۱ </center> | ||
خط ۲۵: | خط ۲۷: | ||
و اما كسانى كه مكر مى كنند، و به هر مكرى دست مى زنند، تا به خيال خود عزتى كسب كنند، بر عكس عذابى شديد دارند، و مكرهايى كه مى كنند همه نابود و بى نتيجه مى شود، نه به جايى مى رسد و نه عزتى برايشان كسب مى كند. | و اما كسانى كه مكر مى كنند، و به هر مكرى دست مى زنند، تا به خيال خود عزتى كسب كنند، بر عكس عذابى شديد دارند، و مكرهايى كه مى كنند همه نابود و بى نتيجه مى شود، نه به جايى مى رسد و نه عزتى برايشان كسب مى كند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۲ </center> | ||
وَ | وَ اللَّهُ خَلَقَكم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكمْ أَزْوَجاً ... | ||
اين آيه شريفه به خلقت انسان اشاره مى كند، كه خداى تعالى نخست او را از خاك كه مبداء دور اوست ، و خلقتش به آن منتهى مى شود بيافريد، و سپس او را از نطفه كه مبداء نزديك اوست خلق كرد. | اين آيه شريفه به خلقت انسان اشاره مى كند، كه خداى تعالى نخست او را از خاك كه مبداء دور اوست ، و خلقتش به آن منتهى مى شود بيافريد، و سپس او را از نطفه كه مبداء نزديك اوست خلق كرد. | ||
<span id='link25'><span> | <span id='link25'><span> | ||
خط ۶۷: | خط ۶۹: | ||
ليكن حق مطلب اين است كه : اشكال از اصل بى مورد است ، و دو دريا در داشتن حليه مشتركند، همچنان كه كتابهايى كه در اين گونه مسائل بحث مى كنند، وجود حليه در هر دو نوع دريا را مسلم دانسته اند. | ليكن حق مطلب اين است كه : اشكال از اصل بى مورد است ، و دو دريا در داشتن حليه مشتركند، همچنان كه كتابهايى كه در اين گونه مسائل بحث مى كنند، وجود حليه در هر دو نوع دريا را مسلم دانسته اند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷ </center> | ||
وَ تَرَى الْفُلْك فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ وَ | وَ تَرَى الْفُلْك فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشكُرُونَ | ||
ضمير در كلمه ((فيه (( به بحر برمى گردد. و كلمه ((مؤ اخر(( جمع ((ماءخره (( است كه از ماده ((مخر(( به معناى شكافتن ، گرفته شده . و كشتى را ((ماخره (( ناميده اند چون كه آب دريا را با سينه اش مى شكافد، و پيش مى رود. | ضمير در كلمه ((فيه (( به بحر برمى گردد. و كلمه ((مؤ اخر(( جمع ((ماءخره (( است كه از ماده ((مخر(( به معناى شكافتن ، گرفته شده . و كشتى را ((ماخره (( ناميده اند چون كه آب دريا را با سينه اش مى شكافد، و پيش مى رود. | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: اگر ضمير خطاب را مفرد آورد، و فرمود:ترى : مى بينى (( با اينكه خطابهاى قبل و بعدش همه جمع است براى اين است كه : خطابهاى قبل (تستخرجون و غير آن )، و بعد (لتبتغوا و غير آن ) مخصوص كسانى است كه با منافع دريا سر و كار دارند، به خلاف خطاب در جمله مورد بحث ، كه به هركس ى كه مى تواند ببيند، متوجه است . | بعضى از مفسرين گفته اند: اگر ضمير خطاب را مفرد آورد، و فرمود:ترى : مى بينى (( با اينكه خطابهاى قبل و بعدش همه جمع است براى اين است كه : خطابهاى قبل (تستخرجون و غير آن )، و بعد (لتبتغوا و غير آن ) مخصوص كسانى است كه با منافع دريا سر و كار دارند، به خلاف خطاب در جمله مورد بحث ، كه به هركس ى كه مى تواند ببيند، متوجه است . | ||
خط ۸۰: | خط ۸۲: | ||
صاحب تفسير روح المعانى در اين مقام گفته : آنچه براى من در اين باره روشن است ، اين است كه آيه نحل در مقام شمردن نعمتها است ، همچنان كه آيات قبل و بعدش بدين معنا گواهى مى دهد، و در آخر همه آنها مى فرمايد: ((و ان تعدوا نعمه اللّه لا تحصوها : هر چه نعمتهاى خدا را بشماريد به آخر نمى رسيد((. | صاحب تفسير روح المعانى در اين مقام گفته : آنچه براى من در اين باره روشن است ، اين است كه آيه نحل در مقام شمردن نعمتها است ، همچنان كه آيات قبل و بعدش بدين معنا گواهى مى دهد، و در آخر همه آنها مى فرمايد: ((و ان تعدوا نعمه اللّه لا تحصوها : هر چه نعمتهاى خدا را بشماريد به آخر نمى رسيد((. | ||
و در چنين مقامى آن نعمتى مهم تر است كه جلوتر ذكر شود و لذا شكافتن دريا كه نعمت است ، جلوتر از كلمه ((فيه (( ذكر شده ، به خلاف آيه مورد بحث كه يا اصلا سياقش از باب استطراد (حرف حرف مى آورد) مى باشد، و يا از باب تتمه تمثيلى است كه قبلا بيانش گذشت ، و به همين جهت كلمه ((فيه (( را جلوتر ذكر كرد تا اعلام كند كه مقصود بالذات بيان فوايد دريا نبود، و نيز از آنجا كه در سوره نحل اهتمام و عنايت در شمردن نعمت ها بود، جمله ((ولتبتغوا(( را با واو آورد، به خلاف آيه مورد بحث كه مقام اقتضاء كرد واو را نياورد. | و در چنين مقامى آن نعمتى مهم تر است كه جلوتر ذكر شود و لذا شكافتن دريا كه نعمت است ، جلوتر از كلمه ((فيه (( ذكر شده ، به خلاف آيه مورد بحث كه يا اصلا سياقش از باب استطراد (حرف حرف مى آورد) مى باشد، و يا از باب تتمه تمثيلى است كه قبلا بيانش گذشت ، و به همين جهت كلمه ((فيه (( را جلوتر ذكر كرد تا اعلام كند كه مقصود بالذات بيان فوايد دريا نبود، و نيز از آنجا كه در سوره نحل اهتمام و عنايت در شمردن نعمت ها بود، جمله ((ولتبتغوا(( را با واو آورد، به خلاف آيه مورد بحث كه مقام اقتضاء كرد واو را نياورد. | ||
يُولِجُ | يُولِجُ الَّيْلَ فى النَّهَارِ وَ يُولِجُ النَّهَارَ فى الَّيْلِ وَ سخَّرَ الشمْس وَ الْقَمَرَ كلُّ يجْرِى لاَجَلٍ مُّسمًّى ... | ||
كلمه ((ايلاج (( كه مصدر ((يولج (( است ، به معناى فرو كردن است ، و ((ايلاج شب در روز(( به معناى آن است كه با طولانى كردن شب ، روز را كوتاه كند، و ((ايلاج روز در شب (( آن ا ست كه با طولانى كردن روز، شب را كوتاه كند، و مراد از اين دو جمله اين است كه : به اختلاف شب و روز از نظر بلندى و كوتاهى اشاره كند، كه به طور دايم در ايام سال جريان دارد. | كلمه ((ايلاج (( كه مصدر ((يولج (( است ، به معناى فرو كردن است ، و ((ايلاج شب در روز(( به معناى آن است كه با طولانى كردن شب ، روز را كوتاه كند، و ((ايلاج روز در شب (( آن ا ست كه با طولانى كردن روز، شب را كوتاه كند، و مراد از اين دو جمله اين است كه : به اختلاف شب و روز از نظر بلندى و كوتاهى اشاره كند، كه به طور دايم در ايام سال جريان دارد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۹ </center> | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۲: | ||
بحث روايتى | بحث روايتى | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش