۱۴٬۱۱۵
ویرایش
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
<span id='link23'><span> | <span id='link23'><span> | ||
==روايتى كه مى گويد معراج | ==روايتى كه مى گويد معراج دو مرتبه صورت گرفته است == | ||
در | در كافى، به سند خود، از على بن حمزه روايت كرده كه گفت: در حضور حضرت صادق «عليه السلام» بودم كه ابوبصير از آن جناب پرسيد: فدايت شوم! رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را چند نوبت به معراج بردند؟ | ||
فرمود: دو نوبت جبرئيل او را در موقعى برد و به او گفت: اين جا باش كه در جایى قرار گرفته اى كه تاكنون نه فرشته اى بدان راه يافته و نه پيغمبرى. اين جاست كه پروردگارت صلات مى گزارد. | |||
پرسيد: چگونه صلات مى گزارد؟ گفت: مى گويد: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ»، منم پروردگار ملائكه و روح، رحمتم از غضبم پيشى گرفته است. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» گفت: «عَفوَكَ عَفوَكَ». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۳ </center> | ||
فرمود: در | فرمود: در آن حال، نزديكی اش به پروردگار، همان قدر بوده است كه قرآن در باره اش فرموده: «قَابَ قَوسَينِ أو أدنَی». | ||
ابوبصير به آن جناب عرض كرد: «قَابَ قَوسَينِ أو أدنَى» يعنى چه؟ | |||
فرمود: مابين دستگيره كمان تا سر كمان. سپس فرمود: ميان آن دو حجابى است داراى تلألؤ و به نظرم مى رسد، فرمود: حجابى است از زبرجد. پس رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» از دريچه اى به قدر سوراخ سوزن، عظميى را كه جز خدا نمى داند، مشاهده نمود... | |||
مؤلف: آيات سوره «نجم» هم، مؤيد اين روايت است كه مى گويد: معراج دو بار اتفاق افتاد. «صلواتى» هم كه در اين روايت بود، ظاهرا بايد درست باشد. چون معناى صلوات در لغت به معنى ميل و انعطاف است. و ميل و انعطاف از خداى سبحان (به طورى كه گفته شد)، «رحمت» و از عبد «دعا» است. | |||
گفتارى هم كه جبرئيل از خداى تعالى در صلواتش نقل كرد كه مى فرمايد: «رحمت من از غضبم پيشى گرفته»، خود مؤيد اين معنا است. | |||
و نيز به همين جهت بود كه جبرئيل، آن جناب را در آن موقف نگاه داشت، موقفى كه خود او گفت هيچ فرشته و پيغمبرى بدان جا راه نيافته است، و لازمه اين وصفى كه براى آن موقف كرده، اين است كه: موقف مذكور، واسطه اى ميان خلق و خالق و آخرين حدّى از كمال بوده كه ممكن است يك انسان بدان جا برسد. | |||
پس حد نامبرده، همان حدّى است كه رحمت الهى در آن ظهور كرده، و از آن جا به مادون و پایين تر افاضه مى شود، و به همين جهت در آن جا باز داشته شد كه رحمت خداى را (به خود و به مادون خود) ببيند. | |||
<span id='link24'><span> | <span id='link24'><span> | ||
==خلاصه آنچه از روايات اسراء ومعراج استفاده مى شود در مجمع البيان طبرسى == | ==خلاصه آنچه از روايات اسراء ومعراج استفاده مى شود در مجمع البيان طبرسى == | ||
ودر مجمع البيان خلاصه آنچه را كه از روايات استفاده مى شود چنين آورده است كه : رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) فرمود: جبرئيل در موقعى كه من در مكه بودم نزد من آمد وگفت اى محمد! برخيز ومن برخاسته با اوبه طرف درب به راه افتادم وديدم كه ميكائيل واسرافيل نيز با اوآمده اند. جبرئيل براق را - كه حيوانى بزرگتر از الاغ وكوچكتر از قاطر بود وصورتى چون گونه انسان ودمى چون دم گاوويالى چون يال اسب وپاهائى چون پاهاى شتر داشت - حاضر كرد بر پشت آن جلى بهشتى بود ودوبال از قسمت رانهايش بر آمده بود، گامش به اندازه اى بود كه چشمش كار مى كرد جبرئيل خطاب به من گفت سوار شو. من سوار شدم وبراه افتادم تا به بيت المقدس رسيدم . | ودر مجمع البيان خلاصه آنچه را كه از روايات استفاده مى شود چنين آورده است كه : رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) فرمود: جبرئيل در موقعى كه من در مكه بودم نزد من آمد وگفت اى محمد! برخيز ومن برخاسته با اوبه طرف درب به راه افتادم وديدم كه ميكائيل واسرافيل نيز با اوآمده اند. جبرئيل براق را - كه حيوانى بزرگتر از الاغ وكوچكتر از قاطر بود وصورتى چون گونه انسان ودمى چون دم گاوويالى چون يال اسب وپاهائى چون پاهاى شتر داشت - حاضر كرد بر پشت آن جلى بهشتى بود ودوبال از قسمت رانهايش بر آمده بود، گامش به اندازه اى بود كه چشمش كار مى كرد جبرئيل خطاب به من گفت سوار شو. من سوار شدم وبراه افتادم تا به بيت المقدس رسيدم . |
ویرایش