الزخرف ٣٠: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link103 | آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link103 | آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link105 | وجوهى كه درباره معناى آيه: «وَ جَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَة فِى عَقَبِهِ لَعَلّهُم يَرجِعُون» گفته شده]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link105 | وجوهى كه درباره معناى آيه : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link106 | سخن مشركان كه در ردّ قرآن گفتند: چرا بر يكى از بزرگان و توانگران نازل نشده و پاسخ به گفتار مشرکان مکه ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link106 | سخن | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link108 | رزق دنيا به مشيّت خداوند است و اختيار آن، به دست انسان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link109 | تقسيم معشيت و بيان علل انقسام آن در جامعه]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link108 | رزق دنيا به | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link110 | مقصود از اين كه فرمود: اگر مردم امت واحده نمى شدند، سقف خانه كافران را از نقره مى كرديم...]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link109 | تقسيم معشيت و بيان علل انقسام آن در | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link111 | آنان که از ذکر خدا اعراض کنند، همنشینی از شیاطین دارند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link110 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link112 | بيزارى جستن كافر كوردل از قرين شيطانى خود، در قيامت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link111 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link114 | اقوال مفسران درباره آیه: «وَ اسئَل مَن أرسَلنَا مِن قَبلِكَ...» ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link112 | بيزارى جستن كافر | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link116 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link114 | اقوال | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link116 | روايتى | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link117 | رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link117 | رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۵۹
کپی متن آیه |
---|
وَ لَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُ قَالُوا هٰذَا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ کَافِرُونَ |
ترجمه
الزخرف ٢٩ | آیه ٣٠ | الزخرف ٣١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْحَقُّ»: قرآن (نگا: زخرف / و ).
تفسیر
- آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف
- وجوهى كه درباره معناى آيه: «وَ جَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَة فِى عَقَبِهِ لَعَلّهُم يَرجِعُون» گفته شده
- سخن مشركان كه در ردّ قرآن گفتند: چرا بر يكى از بزرگان و توانگران نازل نشده و پاسخ به گفتار مشرکان مکه
- رزق دنيا به مشيّت خداوند است و اختيار آن، به دست انسان
- تقسيم معشيت و بيان علل انقسام آن در جامعه
- مقصود از اين كه فرمود: اگر مردم امت واحده نمى شدند، سقف خانه كافران را از نقره مى كرديم...
- آنان که از ذکر خدا اعراض کنند، همنشینی از شیاطین دارند
- بيزارى جستن كافر كوردل از قرين شيطانى خود، در قيامت
- اقوال مفسران درباره آیه: «وَ اسئَل مَن أرسَلنَا مِن قَبلِكَ...»
- بحث روايتى
- رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ «30»
جلد 8 - صفحه 449
و چون حقّ به سراغشان آمد، گفتند: اين سحر است و ما به آن كفر مىورزيم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ (30)
وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُ: و هنگامى كه آمد ايشان را حق به جهت تنبيه آنها از خواب غفلت و جهالت، اقرار به آن ننمودند و به وظايف شكر گزارى اقدام نكردند بلكه انكار و عناد را زياد نمودند. قالُوا هذا سِحْرٌ: گفتند اين قرآن سحر، وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ: و بدرستى كه ما به آن كافر هستيم و باور نداريم كه از جانب خدا باشد. پس استخفاف آن نمودند و با رسول آغاز مكابره و معانده نمودند و در كفر افزودند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِي بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ «26» إِلاَّ الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ «27» وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «28» بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِينٌ «29» وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ (30)
ترجمه
و هنگاميكه گفت ابراهيم بپدرش و قومش همانا من بيزارم از آنچه ميپرستيد
جز آنكه آفريد مرا پس همانا او بزودى هدايت ميكند مرا
و قرار داد آن مقاله خود را قول باقى در ميان فرزندانش شايد آنان بازگشت نمايند
بلكه
جلد 4 صفحه 600
برخوردار ساختم اينها و پدرانشان را تا آمد نزدشان حقّ و پيغمبرى بيان كننده
و چون آمد نزدشان حق گفتند اين جادو است و همانا ما به آن كافرانيم.
تفسير
خداوند متعال براى ردع كفّار قريش از شرك و توابع آن بتقليد و تبعيّت از دين پدرانشان كه در آيات سابقه ذكر شد به بليغترين بيان ياد آورى فرموده به پيغمبر خود وقتى را كه حضرت ابراهيم بجدّ مادرى يا عموى خود كه پدر خوانده ميشود و ساير اقوامش فرمود من داراى برائتم يعنى بيزارم از آنچه شما ميپرستيد كه بتها باشند و عبادت شما مرضىّ من نيست ستايش و پرستش نميكنم من مگر خداوندى را كه بدست قدرت خود آفريد مرا و البتّه او مرا هدايت بحقّ نموده و خواهد نمود در دنيا بطريق ارشاد خلق و در آخرت به راه بهشت تا قريش بدانند كه جدّا على و امجد آنها تقليد را كنار گذارد و به حجّت بر قوم خود قيام نمود و علم توحيد را در دنيا برافراشت آنها هم كه خود را تابع ملّت آن حضرت ميدانند بايد موحّد باشند و به پيروى از او بر مدّعاى خود اقامه دليل كنند و اگر بخواهند تقليد هم نمايند بايد از جدّ امجد خودشان كه مقبول تمام ملل عالم است بنمايند نه از پدران خودشان كه بعدا بتوهّمات باطل و وساوس شيطانى بتپرست شدند چون خودشان معتقد بودند كه حضرت ابراهيم و حضرت اسمعيل اشرف آباء ايشانند كه مؤسّس و مروّج توحيد در دنيا بودند و بعدا فرموده و قرار داد ابراهيم عليه السّلام برائت از بت و هر معبودى را جز خداى يگانه كلمه باقيه اخلاص كه لا اله الا اللّه است در اعقاب و ذريّات خود براى آنكه توحيد اصل عقائد و مرجع اعمال آنها باشد و ايشان امام و مقتداى خلق تا روز قيامت به استدعاء از خدا و قبول حق بشرط آنكه معصيت از آنها سر نزند يا قرار داد خدا برائت از هر معبودى را جز خود كلمه اخلاص كه باقى باشد در اولاد آن حضرت به اين معنى كه هميشه يك نفر از آن خانواده موحّد باشد و مردم را دعوت بتوحيد و دين حقّ نمايد و بقيّه آن خاندان رجوع باو نمايند و تبعيّت از او كنند و او امام و مقتدا و پيشواى همه باشد و اين حكومت الهيّه اعمّ از نبوّت و امامت در اين خاندان باقى و برقرار بماند تا روز قيامت لذا در روايات متعدده معتبره
جلد 4 صفحه 601
كلمه باقيه بامامت در اعقاب امام حسين عليه السّلام تفسير شده تا امام زمان عليه السّلام و قمّى ره لعلّهم يرجعون را برجعت ايشان بدنيا تفسير فرموده است ولى بسيارى از اعقاب حضرت ابراهيم تخلّف از قرار او و خدا نمودند و راه كفر و شرك را پيش گرفتند و خدا تعجيل در عقوبت آنها نفرمود لذا فرموده بلكه بهرهمند نمودم اين موجودين از نسل آن حضرت و پدرانشان را بمال و عزت و نعمت دنيا تا مغرور به آنها و مغمور در معاصى گشتند و ما براى آنان قرآن را كه حقّ است و پيغمبر خاتم را كه بيان كننده آنست و واضح است حقانيّت او فرستاديم و چون قرآن را ديدند و دانستند كه اتيان بآن از طاقت بشر بيرون است گفتند اين سحر است و ما منكر آن ميباشيم كه از جانب خدا است با آنكه خداوند آن را براى ارشاد و هدايت آنها بخير و صلاح دنيا و آخرتشان فرستاده بود.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَمّا جاءَهُمُ الحَقُّ قالُوا هذا سِحرٌ وَ إِنّا بِهِ كافِرُونَ (30)
پس چون که آمد آنها را حق نپذيرفتند و گفتند اينکه سحر است و محققا ما به او كافر هستيم.
وَ لَمّا جاءَهُمُ الحَقُّ که دين مقدس اسلام باشد و قرآن مجيد و معجزات صادره از حضرت رسالت و احكام متقنه اسلام.
قالُوا هذا سِحرٌ گفتند اينکه كفار و مشركين اينکه سحر است که معجزه را سحر شمردند و قرآن را مفتريات و پيغمبر را ساحر و كذاب و مجنون و مفتري دانستند و گفتند:
وَ إِنّا بِهِ كافِرُونَ به اينکه دين و به اينکه قرآن و به اينکه پيغمبر كافر هستيم.
دين اسلامي که اتم تمام اديان است از حيث عقائد و اخلاق و احكام و قرآني که يَهدِي لِلَّتِي هِيَ أَقوَمُ که ميفرمايد إِنَّ هذَا القُرآنَ يَهدِي لِلَّتِي هِيَ أَقوَمُ- اسراء آيه 9- و ميفرمايد وَ نَزَّلنا عَلَيكَ الكِتابَ تِبياناً لِكُلِّ شَيءٍ وَ هُديً وَ رَحمَةً وَ بُشري لِلمُسلِمِينَ- نحل آيه 91- و پيغمبري که اشرف تمام ممكنات و افضل تمام انبياء و خاتم تمام رسل است اينکه دين را باطل و اينکه قرآن را مفتريات و اينکه پيغمبر را ساحر بشمارند و بگويند:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 30)- ولی عجب این که: «هنگامی که حق (قرآن) به سراغ آنها آمد (به جای این که به اصلاح و جبران خطاهای گذشته خویش پردازند گروه کثیری به مخالفت برخاستند و) گفتند: این سحر است و ما نسبت به آن کافریم» (وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ کافِرُونَ).
نکات آیه
۱ - مشرکان، قرآن را سحر قلمداد کردند. (و لمّا جاءهم الحقّ قالوا هذا سحر)
۲ - انکار لجاجت آمیز وحى و قرآن، از سوى مشرکان مکه (و رسول مبین . و لمّا جاءهم الحقّ قالوا هذا سحر و إنّا به کفرون)
۳ - قرآن، داراى تأثیرى شگرف در میان مردم عصر نزول (قالوا هذا سحر) این که مشرکان قرآن را سحر مى خواندند، نشانگر تأثیر عمیق آن است.
۴ - اعتراف ناخودآگاه مشرکان مکه، به تأثیر خارق العاده قرآن در مخاطبان خود (قالوا هذا سحر) اگر مشرکان مکه شاهد چنین تأثیرى نبودند، دلیلى نداشت که آن را سحر معرفى کنند.
۵ - اقدام مشرکان مکه به جنگ تبلیغاتى علیه پیامبر(ص)، به دلیل ناتوانى از مقابله منطقى با آن حضرت (و لمّا جاءهم الحقّ قالوا هذا سحر)
۶ - روى آورى به اتهام و جنگ روانى تبلیغى، شیوه مخالفان پیام حق (و لمّا جاءهم الحقّ قالوا هذا سحر)
موضوعات مرتبط
- اقرار: اقرار به تأثیر قرآن ۴
- جنگ: جنگ روانى ۵، ۶
- حق: روش برخورد حق ستیزان ۶
- قرآن: جادوانگارى قرآن ۱; مکذبان قرآن ۲
- محمد(ص): تبلیغ علیه محمد(ص) ۵
- مردم: تأثیر قرآن در مردم مقارن بعثت ۳
- مشرکان: تهمتهاى مشرکان ۱
- مشرکان مکه: اقرار مشرکان مکه ۴; بى منطقى مشرکان مکه ۵; روش برخورد مشرکان مکه ۵; لجاجت مشرکان مکه ۲
- وحى: مکذبان وحى ۲
منابع