گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶: خط ۱۶:
<span id='link46'><span>
<span id='link46'><span>


==مراد از ظالم لنفسه ، مقصد و سابق بالخيرات در آيه : ثم اورثنا الكتاب الذيناصطفينا... ==
و در كافى به سند خود، از ابن عمر روايت كرده كه گفت: من از حضرت ابوالحسن رضا (عليه السلام) از اين كلام خداى عزّوجلّ پرسيدم كه مى فرمايد: «ثمّ أورثنا الكتاب الّذين اصطفينا من عبادنا...» مى گويد: امام فرمود: منظور فرزندان فاطمه (عليهاالسلام) مى باشند. و منظور از «سابق به خيرات» امام است، و منظور از «مقتصد»، عارف به امام، و مقصود از ظالم به نفس، كسى است كه امام خود را نشناسد.
و در كافى به سند خود از ابن عمر روايت كرده كه گفت : من از حضرت ابوالحسن رضا (عليه السلام ) از اين كلام خداى عزّو جلّ پرسيدم كه مى فرمايد: ((ثمّاورثنا الكتاب الّذين اصطفينا من عبادنا...(( مى گويد: امام فرمود: منظور فرزندانفاطمه (عليهاالسلام ) مى باشند. و منظور از ((سابق به خيرات (( امام است ، و منظور از((مقتصد(( عارف به امام ، و مقصود از ظالم به نفس كسى است كه امام خود را نشناسد.
 
و از كتاب سعد السعود ابن طاووس روايت شده كه ابو اسحاق سبيعى ، از امام باقر (عليه السلام ) در تفسير آيه مزبور حديثى نقل كرده كه فرمود: اى ابا اسحاق اين آيه مخصوص ما است ، اما سابق به خيرات على ابن ابى طالب ، و حسن و حسين ، و شهيدانى از ما هستند و اما ((مقتصد(( آن كسى است كه روزها روزه بدارد و شب ها به نماز بگذارند، و اما ((ظلم به نفس (( در او همان است كه در ساير مردم است ، و او بالاخره آمرزيده مى شود.
و از كتاب سعد السعود ابن طاووس روايت شده كه ابواسحاق سبيعى، از امام باقر (عليه السلام) در تفسير آيه مزبور، حديثى نقل كرده كه فرمود: اى ابا اسحاق! اين آيه مخصوص ما است، اما سابق به خيرات، على ابن ابى طالب، و حسن و حسين، و شهيدانى از ما هستند. و اما «مقتصد»، آن كسى است كه روزها روزه بدارد و شب ها به نماز بگذارند، و اما «ظلم به نفس» در او، همان است كه در ساير مردم است، و او بالاخره آمرزيده مى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۰ </center>
مؤ لف : مراد از شهيد، به قرينه روايات ديگر امام است .
مؤلف: مراد از شهيد، به قرينه روايات ديگر امام است.
و در معانى الاخبار با ذكر سند از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه در تفسير آيه مذكور فرمود: ((الظالم يحوم حوم نفسه و المقتصد يحوم حوم قلبه و السابق بالخيرات يحوم حوم ربه : ظالم همواره پيرامون خواسته هاى نفس خويش است ، و مقتصد همواره پيرامون آن است كه قلب خود را اصلاح كند، و سابق به خيرات آن كسى است كه همواره م توجه به پروردگار خويش است ((.
 
مؤ لف : كلمه ((حوم (( كه در اين روايت آمده و همچنين كلمه ((حومان (( به معناى دوران است ، و اينكه فرمود: ((ظالم به نفس (( همواره پيرامون نفسش دوران دارد، مراد اين است كه : او هميشه گرفتار خواهش هاى نفس است ، و همه كوشش او براى آن است كه نفس را راضى كند، و مقتصد پيرامون قلبش دوران دارد، يعنى همواره در اين مقام است كه قلب خود را تزكيه كند، و آن را به وسيله زهد و عبادت پاك نگه دارد، و دوران سابق به خيرات پيرامون پروردگار خود به اين معنا است كه او همواره در صدد اين است كه خود را براى خدا خالص كند، همواره به ياد او باشد، و غير از او را از ياد ببرد، جز به او به كسى ديگر اميد نداشته باشد، و جز او را قصد نكند.
و در معانى الاخبار، با ذكر سند، از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه در تفسير آيه مذكور فرمود: «الظالم يحوم حوم نفسه و المقتصد يحوم حوم قلبه و السابق بالخيرات يحوم حوم ربه: ظالم همواره پيرامون خواسته هاى نفس خويش است، و مقتصد همواره پيرامون آن است كه قلب خود را اصلاح كند، و سابق به خيرات، آن كسى است كه همواره متوجه به پروردگار خويش است».
و بدان كه روايات از طرق شيعه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) در اينكه آيه شريفه خاص فرزندان فاطمه (عليهاالسلام ) است بسيار زياد است .
 
و در الدر المنثور است كه : فاريابى ، احمد، عبد بن حميد، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم ، طبرانى ، حاكم ، ابن مردويه ، و بيهقى از ابى درداء روايت كرده اند كه گفت : از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) شنيدم در تفسير آيه ((ثمّ اورثنا الكتاب الّذين اصطفينا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات باذن اللّه (( مى فرمود: اما طايفه سوم كه گوى سبقت را در خيرات مى ربودند، بدون حساب داخل بهشت مى شوند، و اما طايفه دوم كه ميانه رو بودند، آنها هستند كه قرآن درباره شان مى فرمايد حسابى آسان پس مى دهند. و اما طايفه اول كه ظ الم به نفس هستند، آنها در تمامى طول مدتى كه محشر برپا است مشغول پس دادن حسابند، و آنگاه همانهايند كه خدا را با رحمتش ديدار مى كنند. پس همين ظالمان به نفس هستند كه مى گويند: ((الحمد لله الّذى اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شكور الّذى احلنا دار المقامه من فضله لا يمسنا فيها نصب و لا يمسنا فيها لغوب ((.
مؤلف: كلمه «حوم» كه در اين روايت آمده و همچنين كلمه «حومان» به معناى دوران است، و اين كه فرمود: «ظالم به نفس»، همواره پيرامون نفسش دوران دارد، مراد اين است كه او هميشه گرفتار خواهش هاى نفس است، و همه كوشش او براى آن است كه نفس را راضى كند، و مقتصد پيرامون قلبش دوران دارد، يعنى همواره در اين مقام است كه قلب خود را تزكيه كند، و آن را به وسيله زهد و عبادت پاك نگه دارد، و دوران سابق به خيرات، پيرامون پروردگار خود به اين معنا است كه او همواره در صدد اين است كه خود را براى خدا خالص كند، همواره به ياد او باشد، و غير از او را از ياد ببرد، جز به او به كسى ديگر اميد نداشته باشد، و جز او را قصد نكند.
 
و بدان كه روايات از طرق شيعه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) در اين كه آيه شريفه خاص فرزندان فاطمه (عليهاالسلام) است بسيار زياد است.
 
و در الدر المنثور است كه: فاريابى، احمد، عبد بن حميد، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم، طبرانى، حاكم، ابن مردويه، و بيهقى از ابى درداء روايت كرده اند كه گفت: از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) شنيدم در تفسير آيه «ثمّ اورثنا الكتاب الّذين اصطفينا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات باذن اللّه» مى فرمود: اما طايفه سوم كه گوى سبقت را در خيرات مى ربودند، بدون حساب داخل بهشت مى شوند، و اما طايفه دوم كه ميانه رو بودند، آن ها هستند كه قرآن درباره شان مى فرمايد: حسابى آسان پس مى دهند. و اما طايفه اول كه ظالم به نفس هستند، آن ها در تمامى طول مدتى كه محشر برپا است، مشغول پس دادن حساب اند، و آنگاه همان هايند كه خدا را با رحمتش ديدار مى كنند. پس همين ظالمان به نفس هستند كه مى گويند: «الحمد لله الّذى اذهب عنا الحزن إن ربنا لغفور شكور الّذى احلنا دار المقامة من فضله لا يمسنا فيها نصب و لا يمسنا فيها لغوب».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۱ </center>
مؤ لف : اين روايت را صاحب مجمع نيز از ابى درداء از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل كرده ، و در معناى آن احاديث ديگرى نيز هست ، و در مقابل ، احاديث ديگرى هست كه مخالف با اينها است ، از آن جمله در مجمع البيان از ابن مردويه از عمر از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) روايت آورده كه در تفسير جمله ((فمنهم ظالم لنفسه (( فرمود: منظور كافر است . ليكن به اين احاديث نبايد اعتناء كرد.
مؤلف: اين روايت را صاحب مجمع نيز از ابى درداء از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) نقل كرده، و در معناى آن احاديث ديگرى نيز هست، و در مقابل، احاديث ديگرى هست كه مخالف با اين ها است، از آن جمله در مجمع البيان، از ابن مردويه، از عمر، از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) روايت آورده كه در تفسير جمله «فمنهم ظالم لنفسه» فرمود: منظور كافر است. ليكن به اين احاديث نبايد اعتناء كرد.
و در تفسير قمى در ذيل جمله ((لا يمسنا فيها نصب و لا يمسنا فيها لغوب (( از امام نقل كرده كه فرمود: ((نصب (( به معناى خستگى و ((لغوب (( به معناى كسالت و ضجر است .
 
و در تفسير قمى، در ذيل جمله «لا يمسنا فيها نصب و لا يمسنا فيها لغوب»، از امام نقل كرده كه فرمود: «نصب» به معناى خستگى و «لغوب» به معناى كسالت و ضجر است.
<span id='link47'><span>
<span id='link47'><span>
==چند روايت درباره مقدار عمرى كه سپرى شدن آن جاى عذرى براى آدمى نمى ماند اولمنعمركم ما يتذكر فيه من تذكر ==
==چند روايت درباره مقدار عمرى كه سپرى شدن آن جاى عذرى براى آدمى نمى ماند اولمنعمركم ما يتذكر فيه من تذكر ==
و در نهج البلاغه از اميرالمؤ مين (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: آن عمرى كه اگر خدا به آدمى بدهد جاى عذرى برايش باقى نمى گذارد، شصت سال است .
و در نهج البلاغه از اميرالمؤ مين (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: آن عمرى كه اگر خدا به آدمى بدهد جاى عذرى برايش باقى نمى گذارد، شصت سال است .
۱۴٬۳۵۶

ویرایش