الأحقاف ٨: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۲#link189 | آيات ۱ - ۱۴، سوره احقاف]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۲#link189 | آيات ۱ - ۱۴، سوره احقاف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۲#link190 | غرض و مفاد كلى سوره مباركه احقاف]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۲#link190 | غرض و مفاد كلى سوره مباركه احقاف]] | ||
خط ۴۷: | خط ۴۸: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۴#link204 | روايتى درباره نزول آيه : ((و شهد شاهد من بنىاسرائيل ...))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۴#link204 | روايتى درباره نزول آيه : ((و شهد شاهد من بنىاسرائيل ...))]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۱۵#link139 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۱_بخش۱۵#link139 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «8» | |||
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ: (اضراب است از كلام سابق) يعنى اى پيغمبر بگذار اينكه كفار اسناد سحر به قرآن دهند و تعجب فرما در اينكه اكتفا به اين نسبت ننموده بلكه گويند افترا نموده قرآن را بر خدا و از پيش خود گفته، قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ: بگو اى پيغمبر اگر بر بافته باشم بر فرض محال، پس آن معصيتى باشد | |||
جلد 12 - صفحه 70 | |||
در غايت عظمت كه مستلزم انواع عذاب باشد؛ و چون آن عقوبت بر من نازل شود، فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً: پس شما مالك نتوانيد شد و قادر نخواهيد بود براى من از عذاب خدا چيزى را و اگر خدا به جهت اين افترا عذاب را بر من نازل سازد، شما كه در قوت از همه پيش هستيد قدرت نخواهيد داشت در دفع چيزى از عذاب، پس چگونه در اين امر خطير جرئت كنم بر اين معصيت عظيم و به كدام پيش گرمى خود را مظان عقوبت قرار دهم. هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ: | |||
خداى داناترست به آنچه خوض مىكنيد در آن از طعن در آيات قرآن و اسناد سحر و افترا به آن، كَفى بِهِ شَهِيداً: و كافى است خدا در حالتى كه گواه است، بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ: ميان من و شما گواهى دهد به صدق كلام در آيات قرآن و تبليغ احكام و بر شما به تكذيب و عناد و انكار. وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ: و اوست بسيار بسيار آمرزنده، توبه كننده از شرك و معاصى، مهربان بر كسى كه ثابت قدم باشد بر ايمان. اين اشاره است به سعه رحمت و غفران سبحانى نسبت به بندگان. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ كانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ كانُوا بِعِبادَتِهِمْ كافِرِينَ «6» وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «7» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «8» قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ «9» قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10» | |||
ترجمه | |||
و چون محشور شوند مردم ميباشند براى آنها دشمنانى و باشند بپرستش آنها كافران | |||
و چون خوانده شود بر آنها آيات ما كه روشن است گويند آنانكه كافر شدند مر حقّ محقّق را هنگاميكه آمد آنها را اين جادوئى آشكار است | |||
بلكه ميگويند بدروغ نسبت داد آنرا بگو اگر بافته و بدروغ نسبت داده باشم آنرا پس مالك و صاحب اختيار نيستيد براى من از خدا چيزى را او داناتر است بآنچه زبان درازى ميكنيد در آن كافى است او كه باشد گواه ميان من و شما و او است آمرزنده مهربان | |||
بگو نيستم نوپديدار از پيغمبران و نميدانم چه كرده ميشود با من و نه با شما پيروى نميكنم مگر آنچه را كه وحى كرده ميشود بمن و نيستم من مگر بيم دهنده آشكار | |||
بگو آيا ميدانيد كه اگر بوده باشد از نزد خدا و كافر شده باشيد بآن و گواهى دهد شاهدى از بنى اسرائيل بر مانند آن پس ايمان آورد و سركشى و تكبر كرده باشيد همانا خدا هدايت نميكند گروه ستمكاران را. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال خبر داده است از حال معبودهاى باطل از هر جنس و نوع يا خصوص بتها كه در آيات سابقه ذكر شد به بيان آنكه روز قيامت آنها دشمن پرستندگان خودشانند و از آنان بيزارى ميجويند و منكر سزاوار بودن خودشان براى عبادت ميشوند بعد از آنكه خداوند آنها را بنطق آورده باشد و بعضى جمله و كانوا بعبادتهم كافرين را بانكار نمودن كفّار عبادت معبودهاى خودشان را حمل نمودهاند و اين خلاف ظاهر است در اين آيه اگر چه در واقع محقق است و بعدا بيان فرموده است حال پرستش كنندگان آنها را كه چون آيات بيّنات قرآن را براى آنها تلاوت نمايند اين كفّار كه از باب تعصّب و عناد منكر هر حقّ و حقيقتى كه بر آنها عرضه شود ميگردند ميگويند اين قرآن سحرى است | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 648 | |||
آشكار چون مىبينند تمام فصحاء و بلغاء از اتيان بمثل آن عاجزند و نميخواهند اقرار كنند كه كلام خدا است بلكه ميگويند خودش ساخته و پرداخته و بدروغ نسبت بخدا ميدهد و دستور فرموده به پيغمبر خود كه بآنها بفرمايد من غرضى ندارم جز آنكه آيات قرآن را كه مشتمل بر مواعظ و نصايح و احكام مفيده است تلاوت نمايم براى آنكه شما بخير دنيا و آخرت برسيد و اگر افترا بخدا زده باشم و خدا بخواهد مرا عقاب كند شما نميتوانيد عذاب خدا را از من دفع نمائيد پس چرا من براى نفع شما خودم را مقصّر پيش خدا نمايم و خدا بهتر ميداند كه شما چه نسبتهاى ناروائى بقرآن و بمن ميدهيد و كافى است خدا كه شاهد و گواه ميان من و شما باشد و اگر توبه كنيد خدا شما را مىآمرزد چون او آمرزنده و مهربان است كه تعجيل در عقوبت نميكند و مردم را بصلاح دنيا و آخرتشان دعوت ميفرمايد و نيز بآنها بفرمايد من اوّل پيغمبرى نيستم كه از جانب خدا مبعوث شده باشم و از جزئيات احوال خود و شما در آتيه خبر ندارم كه بدانم بسر من و شما از محنت و بلا چه ميآيد بلى آنچه را خداوند بمن وحى فرموده من ميدانم و بمقتضاى آن عمل مينمايم و بآن خبر ميدهم مانند آنكه ميدانم خداوند بالاخره مرا بر شما نصرت و ظفر ميدهد و دينم را در آفاق منتشر ميفرمايد وظيفه من فقط بيان معارف و احكام حقّه و بيم دادن مردم است به بيان فصيح و بليغ از مخالفت اوامر خدا و علم غيب مخصوص باو است كسى نبايد توقع داشته باشد از پيغمبر كه حوادث و سر انجام هر فردى را در زندگى بيان نمايد پيغمبران گذشته هم چنين نبودند كه از تمام حوادث آتيه خبر داشته باشند و نيز بآنها بفرمايد بمن بگوئيد اگر قرآن واقعا از طرف خدا نازل شده باشد و شما انكار كرده باشيد آنرا و يكنفر از بنى اسرائيل كه نزد شما مسلّم بعلم و تقوى باشد شهادت داده باشد كه اصول معارف آن از قبيل توحيد و عدل و معاد و منع از شرك و ظلم و غيره مطابق با تورية است كه آن حقّ است و لذا اسلام اختيار نموده باشد مانند عبد اللّه بن سلام كه گفتهاند مقبوليّت عامّه داشت و باين جهت ايمان آورد و شما تكبّر و سركشى از قبول آن نموده باشيد آيا ستم بخودتان و خلق ننمودهايد و بدانيد كه خدا راهنمائى نميكند به بهشت گروه ستمكاران را و چون اينجمله دلالت بر جواب شرط داشته از كلام حذف شده | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 649 | |||
است و بعضى گفتهاند مراد از شهادت شاهدى از بنى اسرائيل حضرت موسى است كه در تورية ذكر فرموده مانند اصول معارف قرآن را و بحق بودنش ايمان آورده است چون بيان كرده اوصاف پيغمبر آخر الزّمان را در تورية و بنظر حقير بعيد است و اللّه اعلم. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَم يَقُولُونَ افتَراهُ قُل إِنِ افتَرَيتُهُ فَلا تَملِكُونَ لِي مِنَ اللّهِ شَيئاً هُوَ أَعلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفي بِهِ شَهِيداً بَينِي وَ بَينَكُم وَ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ «8» | |||
يا اينكه ميگويند افتراء است که اينکه پيغمبر افتراء بخدا ميزند از جانب خدا نيست. | |||
جلد 16 - صفحه 138 | |||
بگو اگر من افتراء بزنم اينکه قرآن را شما نميتوانيد و مالك نميشويد براي من از خداوند چيزي را او داناتر است بآنچه شما خارج ميكنيد و در ميآوريد. | |||
أَم يَقُولُونَ افتَراهُ فريه دروغ بستن بغير است اينکه كفار براي اينكه تصديق نبوت حضرت رسالت را نكنند و ايمان نياورند ناچار هستند که قرآن که سرتا سرش دليل و بيان نبوت و رسالت آن حضرت است رد كنند گاهي بگويند: سحر است، گاهي بگويند: افتراء بخدا بسته از جانب خدا نيست، گاهي بگويند: | |||
از ديگران فرا گرفته، گاهي بگويند: بكمك و اعانت ديگران بوده، گاهي بگويند: بهم بافته و امثال اينها. | |||
قُل إِنِ افتَرَيتُهُ بفرما اگر من يك كلمه بر خلاف فرمايش خداوند بگويم گرفتار عذاب سخت ميشوم چنانچه ميفرمايد: | |||
وَ لَو تَقَوَّلَ عَلَينا بَعضَ الأَقاوِيلِ لَأَخَذنا مِنهُ بِاليَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوَتِينَ فَما مِنكُم مِن أَحَدٍ عَنهُ حاجِزِينَ الحاقة آيه 44. | |||
فَلا تَملِكُونَ لِي مِنَ اللّهِ شَيئاً قدرت دفع كوچكترين بلا و عذاب الهي را از من نداريد. | |||
هُوَ أَعلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ افاضه بيرون رفتن و خروج از شيئي است مثل افاضه از عرفات و مشعر و در اينجا مراد اقاويلي است که شما از خود در ميآوريد و نسبت ميدهيد. | |||
كَفي بِهِ شَهِيداً بَينِي وَ بَينَكُم كافي است بخداوند تبارك و تعالي که شاهد باشد بين من و بين شما اشاره بآيه شريفه است: لكِنِ اللّهُ يَشهَدُ بِما أَنزَلَ إِلَيكَ أَنزَلَهُ بِعِلمِهِ وَ المَلائِكَةُ يَشهَدُونَ وَ كَفي بِاللّهِ شَهِيداً نساء. آيه 164. | |||
وَ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ اگر آمديد و ايمان آورديد خداوند از اينکه گفتار ها و كردارهاي شما گذشت ميكند و مشمول رحمت خود مينمايد بسعادت و رستگاري. | |||
139 | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 8)- ولی آنها تنها به این تهمت قناعت نمیکنند «بلکه (پا را از آن فراتر نهاده، با صراحت) میگویند: این آیات را بر خدا افترا بسته» (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ). | |||
در اینجا خداوند به پیامبرش دستور میدهد که با دلیل روشنی به آنها پاسخ گوید، میفرماید: به آنها «بگو: اگر من آن را به دروغ به خدا نسبت داده باشم (لازم است که مرا رسوا کند) و شما نمیتوانید در برابر خداوند از من دفاع کنید» (قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللَّهِ شَیْئاً). | |||
چگونه ممکن است خداوند این «آیات بینات» و این معجزه جاودانی را بر | |||
ج4، ص425 | |||
دست دروغگویی ظاهر سازد؟! این از حکمت و لطف خداوند دور است. | |||
سپس به عنوان تهدید میافزاید: «اما خداوند بهتر از هر کس کارهایی را که شما در آن وارد میشوید میداند» و به موقع شما را سخت کیفر میدهد (هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ). | |||
و در جمله بعد به عنوان تأکید بیشتر توأم با برخوردی مؤدبانه میافزاید: | |||
«همین بس که خداوند گواه میان من و شما باشد» (کَفی بِهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ). | |||
او صدق دعوت من، و تلاش و کوششهایم را در ابلاغ رسالت میداند، و دروغ و افترا و کارشکنی شما را نیز میبیند، و همین برای من و شما کافی است. | |||
و برای این که راه بازگشت را نیز به آنها نشان دهد در پایان آیه میافزاید: «او آمرزنده و مهربان است» (وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ). | |||
توبه کاران را میبخشد، و آنها را مشمول رحمت واسعه خود میسازد. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۰۴
ترجمه
الأحقاف ٧ | آیه ٨ | الأحقاف ٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَمْ»: بلکه. آیا. «إِفْتَرَاهُ»: (نگا: یونس / ، هود / و ). «مَا تُفِیضُونَ فِیهِ»: واژه (مَا) ممکن است موصوله بوده و به معنی نسبتهای ناروائی باشد که به پیغمبر میدادند. در این صورت ضمیر (ه) به (ما) برمیگردد. و ممکن است مصدریّه باشد، در این صورت ضمیر (ه) به قرآن یا حق برمیگردد، و (تُفِیضُونَ) به معنی ورود در کاری به قصد افساد است. «تُفِیضُونَ»: در آن فرو میروید (نگا: یونس / ). «شَهِیداً»: گواه. مطّلع (نگا: فصّلت / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِنْ جَادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ... (۲) وَ قَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ... (۲) قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ... (۵) لِيَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ... (۱) وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ... (۲) لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ (۰) ثُمَ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ (۰) فَمَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ... (۰) قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ... (۲) إِلاَّ بَلاَغاً مِنَ اللَّهِ وَ... (۰)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۴، سوره احقاف
- غرض و مفاد كلى سوره مباركه احقاف
- احتجاج عليه پرستش بت ها و معبودهاى زمينى
- معناى واژه ((اثاره )) و مفاد آيه با توجه به معناى آن
- احتجاج عليه مشركين كه قرآن را افتراء به خدا دانسته رسالت پيامبر (ص ) را منكرشدند
- معنا و مفاد آيه : ((قل ما كنت بدعا من الرسل و ما ادرى مايفعل بى و لا بكم ))
- نفى علم غيب از پيامبر (ص ) در جمله ((و ما ادرى ...)) از جهت بشر بودن او است و بااثبات علم غيب براى آن حضرت از طريق وحى منافات ندارد
- عدم منافات نفى علم غيب از پيامبر در اين آيه با عالم بر غيب بودن ايشان به وسيله وحىالهى
- (درباره عالم بودن پيامبر (ص ) و ائمه (ع ) به غيب ، و اثر و رابطه آن با زندگى ورفتار ايشان )
- بيان اينكه علم غيب اثرى در جريان حوادث خارجى ندارد
- على ملازم با اراده موافق است كه تواءم با التزام قلب نسبت به آن باشد
- مقصود از ((شاهد من بنى اسرائيل )) در آيه :((قل اراءيتم ان كان من عند الله و كفرتم ...))
- وجوه مختلف در معناى آيه : ((و قال الذين كفروا للذين امنوا لو كان خيرا ما سبقونا اليه...))
- رواياتى درباره مراد از ((اثارة من علم )) و راجع بهنزول آيه : ((ام يقولون افتريه ...))
- روايتى در ذيل جمله : ((و ما ادرى ما يفعل بى ولابكم )) و اشكالات آن
- روايتى درباره نزول آيه : ((و شهد شاهد من بنىاسرائيل ...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «8»
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ: (اضراب است از كلام سابق) يعنى اى پيغمبر بگذار اينكه كفار اسناد سحر به قرآن دهند و تعجب فرما در اينكه اكتفا به اين نسبت ننموده بلكه گويند افترا نموده قرآن را بر خدا و از پيش خود گفته، قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ: بگو اى پيغمبر اگر بر بافته باشم بر فرض محال، پس آن معصيتى باشد
جلد 12 - صفحه 70
در غايت عظمت كه مستلزم انواع عذاب باشد؛ و چون آن عقوبت بر من نازل شود، فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً: پس شما مالك نتوانيد شد و قادر نخواهيد بود براى من از عذاب خدا چيزى را و اگر خدا به جهت اين افترا عذاب را بر من نازل سازد، شما كه در قوت از همه پيش هستيد قدرت نخواهيد داشت در دفع چيزى از عذاب، پس چگونه در اين امر خطير جرئت كنم بر اين معصيت عظيم و به كدام پيش گرمى خود را مظان عقوبت قرار دهم. هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ:
خداى داناترست به آنچه خوض مىكنيد در آن از طعن در آيات قرآن و اسناد سحر و افترا به آن، كَفى بِهِ شَهِيداً: و كافى است خدا در حالتى كه گواه است، بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ: ميان من و شما گواهى دهد به صدق كلام در آيات قرآن و تبليغ احكام و بر شما به تكذيب و عناد و انكار. وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ: و اوست بسيار بسيار آمرزنده، توبه كننده از شرك و معاصى، مهربان بر كسى كه ثابت قدم باشد بر ايمان. اين اشاره است به سعه رحمت و غفران سبحانى نسبت به بندگان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ كانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ كانُوا بِعِبادَتِهِمْ كافِرِينَ «6» وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «7» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «8» قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ «9» قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10»
ترجمه
و چون محشور شوند مردم ميباشند براى آنها دشمنانى و باشند بپرستش آنها كافران
و چون خوانده شود بر آنها آيات ما كه روشن است گويند آنانكه كافر شدند مر حقّ محقّق را هنگاميكه آمد آنها را اين جادوئى آشكار است
بلكه ميگويند بدروغ نسبت داد آنرا بگو اگر بافته و بدروغ نسبت داده باشم آنرا پس مالك و صاحب اختيار نيستيد براى من از خدا چيزى را او داناتر است بآنچه زبان درازى ميكنيد در آن كافى است او كه باشد گواه ميان من و شما و او است آمرزنده مهربان
بگو نيستم نوپديدار از پيغمبران و نميدانم چه كرده ميشود با من و نه با شما پيروى نميكنم مگر آنچه را كه وحى كرده ميشود بمن و نيستم من مگر بيم دهنده آشكار
بگو آيا ميدانيد كه اگر بوده باشد از نزد خدا و كافر شده باشيد بآن و گواهى دهد شاهدى از بنى اسرائيل بر مانند آن پس ايمان آورد و سركشى و تكبر كرده باشيد همانا خدا هدايت نميكند گروه ستمكاران را.
تفسير
خداوند متعال خبر داده است از حال معبودهاى باطل از هر جنس و نوع يا خصوص بتها كه در آيات سابقه ذكر شد به بيان آنكه روز قيامت آنها دشمن پرستندگان خودشانند و از آنان بيزارى ميجويند و منكر سزاوار بودن خودشان براى عبادت ميشوند بعد از آنكه خداوند آنها را بنطق آورده باشد و بعضى جمله و كانوا بعبادتهم كافرين را بانكار نمودن كفّار عبادت معبودهاى خودشان را حمل نمودهاند و اين خلاف ظاهر است در اين آيه اگر چه در واقع محقق است و بعدا بيان فرموده است حال پرستش كنندگان آنها را كه چون آيات بيّنات قرآن را براى آنها تلاوت نمايند اين كفّار كه از باب تعصّب و عناد منكر هر حقّ و حقيقتى كه بر آنها عرضه شود ميگردند ميگويند اين قرآن سحرى است
جلد 4 صفحه 648
آشكار چون مىبينند تمام فصحاء و بلغاء از اتيان بمثل آن عاجزند و نميخواهند اقرار كنند كه كلام خدا است بلكه ميگويند خودش ساخته و پرداخته و بدروغ نسبت بخدا ميدهد و دستور فرموده به پيغمبر خود كه بآنها بفرمايد من غرضى ندارم جز آنكه آيات قرآن را كه مشتمل بر مواعظ و نصايح و احكام مفيده است تلاوت نمايم براى آنكه شما بخير دنيا و آخرت برسيد و اگر افترا بخدا زده باشم و خدا بخواهد مرا عقاب كند شما نميتوانيد عذاب خدا را از من دفع نمائيد پس چرا من براى نفع شما خودم را مقصّر پيش خدا نمايم و خدا بهتر ميداند كه شما چه نسبتهاى ناروائى بقرآن و بمن ميدهيد و كافى است خدا كه شاهد و گواه ميان من و شما باشد و اگر توبه كنيد خدا شما را مىآمرزد چون او آمرزنده و مهربان است كه تعجيل در عقوبت نميكند و مردم را بصلاح دنيا و آخرتشان دعوت ميفرمايد و نيز بآنها بفرمايد من اوّل پيغمبرى نيستم كه از جانب خدا مبعوث شده باشم و از جزئيات احوال خود و شما در آتيه خبر ندارم كه بدانم بسر من و شما از محنت و بلا چه ميآيد بلى آنچه را خداوند بمن وحى فرموده من ميدانم و بمقتضاى آن عمل مينمايم و بآن خبر ميدهم مانند آنكه ميدانم خداوند بالاخره مرا بر شما نصرت و ظفر ميدهد و دينم را در آفاق منتشر ميفرمايد وظيفه من فقط بيان معارف و احكام حقّه و بيم دادن مردم است به بيان فصيح و بليغ از مخالفت اوامر خدا و علم غيب مخصوص باو است كسى نبايد توقع داشته باشد از پيغمبر كه حوادث و سر انجام هر فردى را در زندگى بيان نمايد پيغمبران گذشته هم چنين نبودند كه از تمام حوادث آتيه خبر داشته باشند و نيز بآنها بفرمايد بمن بگوئيد اگر قرآن واقعا از طرف خدا نازل شده باشد و شما انكار كرده باشيد آنرا و يكنفر از بنى اسرائيل كه نزد شما مسلّم بعلم و تقوى باشد شهادت داده باشد كه اصول معارف آن از قبيل توحيد و عدل و معاد و منع از شرك و ظلم و غيره مطابق با تورية است كه آن حقّ است و لذا اسلام اختيار نموده باشد مانند عبد اللّه بن سلام كه گفتهاند مقبوليّت عامّه داشت و باين جهت ايمان آورد و شما تكبّر و سركشى از قبول آن نموده باشيد آيا ستم بخودتان و خلق ننمودهايد و بدانيد كه خدا راهنمائى نميكند به بهشت گروه ستمكاران را و چون اينجمله دلالت بر جواب شرط داشته از كلام حذف شده
جلد 4 صفحه 649
است و بعضى گفتهاند مراد از شهادت شاهدى از بنى اسرائيل حضرت موسى است كه در تورية ذكر فرموده مانند اصول معارف قرآن را و بحق بودنش ايمان آورده است چون بيان كرده اوصاف پيغمبر آخر الزّمان را در تورية و بنظر حقير بعيد است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَم يَقُولُونَ افتَراهُ قُل إِنِ افتَرَيتُهُ فَلا تَملِكُونَ لِي مِنَ اللّهِ شَيئاً هُوَ أَعلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفي بِهِ شَهِيداً بَينِي وَ بَينَكُم وَ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ «8»
يا اينكه ميگويند افتراء است که اينکه پيغمبر افتراء بخدا ميزند از جانب خدا نيست.
جلد 16 - صفحه 138
بگو اگر من افتراء بزنم اينکه قرآن را شما نميتوانيد و مالك نميشويد براي من از خداوند چيزي را او داناتر است بآنچه شما خارج ميكنيد و در ميآوريد.
أَم يَقُولُونَ افتَراهُ فريه دروغ بستن بغير است اينکه كفار براي اينكه تصديق نبوت حضرت رسالت را نكنند و ايمان نياورند ناچار هستند که قرآن که سرتا سرش دليل و بيان نبوت و رسالت آن حضرت است رد كنند گاهي بگويند: سحر است، گاهي بگويند: افتراء بخدا بسته از جانب خدا نيست، گاهي بگويند:
از ديگران فرا گرفته، گاهي بگويند: بكمك و اعانت ديگران بوده، گاهي بگويند: بهم بافته و امثال اينها.
قُل إِنِ افتَرَيتُهُ بفرما اگر من يك كلمه بر خلاف فرمايش خداوند بگويم گرفتار عذاب سخت ميشوم چنانچه ميفرمايد:
وَ لَو تَقَوَّلَ عَلَينا بَعضَ الأَقاوِيلِ لَأَخَذنا مِنهُ بِاليَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوَتِينَ فَما مِنكُم مِن أَحَدٍ عَنهُ حاجِزِينَ الحاقة آيه 44.
فَلا تَملِكُونَ لِي مِنَ اللّهِ شَيئاً قدرت دفع كوچكترين بلا و عذاب الهي را از من نداريد.
هُوَ أَعلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ افاضه بيرون رفتن و خروج از شيئي است مثل افاضه از عرفات و مشعر و در اينجا مراد اقاويلي است که شما از خود در ميآوريد و نسبت ميدهيد.
كَفي بِهِ شَهِيداً بَينِي وَ بَينَكُم كافي است بخداوند تبارك و تعالي که شاهد باشد بين من و بين شما اشاره بآيه شريفه است: لكِنِ اللّهُ يَشهَدُ بِما أَنزَلَ إِلَيكَ أَنزَلَهُ بِعِلمِهِ وَ المَلائِكَةُ يَشهَدُونَ وَ كَفي بِاللّهِ شَهِيداً نساء. آيه 164.
وَ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ اگر آمديد و ايمان آورديد خداوند از اينکه گفتار ها و كردارهاي شما گذشت ميكند و مشمول رحمت خود مينمايد بسعادت و رستگاري.
139
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 8)- ولی آنها تنها به این تهمت قناعت نمیکنند «بلکه (پا را از آن فراتر نهاده، با صراحت) میگویند: این آیات را بر خدا افترا بسته» (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ).
در اینجا خداوند به پیامبرش دستور میدهد که با دلیل روشنی به آنها پاسخ گوید، میفرماید: به آنها «بگو: اگر من آن را به دروغ به خدا نسبت داده باشم (لازم است که مرا رسوا کند) و شما نمیتوانید در برابر خداوند از من دفاع کنید» (قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللَّهِ شَیْئاً).
چگونه ممکن است خداوند این «آیات بینات» و این معجزه جاودانی را بر
ج4، ص425
دست دروغگویی ظاهر سازد؟! این از حکمت و لطف خداوند دور است.
سپس به عنوان تهدید میافزاید: «اما خداوند بهتر از هر کس کارهایی را که شما در آن وارد میشوید میداند» و به موقع شما را سخت کیفر میدهد (هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ).
و در جمله بعد به عنوان تأکید بیشتر توأم با برخوردی مؤدبانه میافزاید:
«همین بس که خداوند گواه میان من و شما باشد» (کَفی بِهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ).
او صدق دعوت من، و تلاش و کوششهایم را در ابلاغ رسالت میداند، و دروغ و افترا و کارشکنی شما را نیز میبیند، و همین برای من و شما کافی است.
و برای این که راه بازگشت را نیز به آنها نشان دهد در پایان آیه میافزاید: «او آمرزنده و مهربان است» (وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ).
توبه کاران را میبخشد، و آنها را مشمول رحمت واسعه خود میسازد.
نکات آیه
۱- کافران، مدعى منتسب نبودن قرآن به مبدأ وحى و انتساب دروغین آن از سوى پیامبر(ص) به خداوند (أم یقولون افتریه)
۲- مشرکان مکه، معتقد به وجود خداوند و در تلاش براى انکار رسالت پیامبراکرم(ص) (أم یقولون افتریه) اتهام افترا و کذب به پیامبر(ص) در زمینه آیات از سوى کافران، نمایانگر این حقیقت است که آنان، در بخشى از ادعاها و جوسازى هاى خویش، بر وجود خداوند صحه گذاشته بودند; لیکن رسالت پیامبر(ص) و آیات وحى را انکار مى نمودند.
۳- نسبت افترا به پیامبر(ص)، از شیوه هاى کافران در مبارزه با آن حضرت (قال الذین کفروا ... هذا سحر مبین . أم یقولون افتریه)
۴- افترازنندگان به خداوند، در معرض کیفر حتمى او (إن افتریته فلا تملکون لى من اللّه شیئًا) تعبیر «فلاتملکون...»، بیانگر این نکته است که اگر پیامبر(ص) به خدا افترا بسته باشد; مشرکان در دفاع از او ناتوان اند. این مطلب مى رساند که افترا بر خداوند، مستلزم عذاب و عقابى است که هیچ دفاع و حمایتى در برابر آن، اثربخش نیست.
۵- اعتقاد به کیفر حتمى افترازنندگان به خداوند، مایه اجتناب از هر گونه نسبت دروغ به ساحت حق (قل إن افتریته فلا تملکون لى من اللّه شیئًا)
۶- قدرت و اراده الهى، مطلق و بدون معارض (فلا تملکون لى من اللّه شیئًا)
۷- کفرورزى و نسبت هاىِ نارواى مشرکان به ساحت وحى و پیامبر(ص)، مورد علم و آگاهى خداوند (قل ... هو أعلم بما تفیضون فیه)
۸- افترا زنندگان به پیامبر(ص)، مورد تهدید از سوى خداوند (قل ... هو أعلم بما تفیضون) مخاطب «تفیضون» کافرانى اند که آیات روشن قرآن را مورد انکار قرار داده و نسبت سحر به آن داده اند. خداوند با موظّف کردن پیامبر(ص) به ابلاغ این حقیقت که احوال مشرکان، در حیطه علم و آگاهى خداوند قرار دارد; در حقیقت ایشان را تهدید به عذاب کرده است.
۹- پیامبر(ص) در مقام تنزیه خویش از اتهام افترا، امیدوار و متکى به داورى خداوند (قل إن افتریته ... کفى به شهیدًا بینى و بینکم)
۱۰- خداوند، شاهدى کافى براى داورى میان حق و باطل (قل ... کفى به شهیدًا بینى و بینکم) برداشت یاد شده، مبتنى بر الغاى خصوصیت از مورد آیه است.
۱۱- ایمان به حمایت الهى از جبهه حق، پشتوانه مؤمنان در مواجهه با خصومت هاى جبهه باطل (قل ... کفى به شهیدًا بینى و بینکم) خداوند، با تذکر دادن (کفى به شهیدًا) به پیامبر(ص)، از یک سو کافران را تهدید کرده و از سوى دیگر آن حضرت را دلدارى داده است; زیرا توجه به نظارت و داورى خداوند، خصومت دشمنان را براى مؤمنان قابل تحمل و سهل مى گرداند.
۱۲- شهادت و داورى خداوند میان حق و باطل، متکى به علم برتر او (هو أعلم ... کفى به شهیدًا) از ارتباط «هو أعلم» با «کفى به...»، مطلب یاد شده استفاده مى شود.
۱۳- پیامبر(ص)، مأمور به ترک مناظره و محاجه با کافران، پس از اتمام حجت بر ایشان * (قل إن افتریته فلا تملکون ... کفى به شهیدًا بینى و بینکم) برداشت یاد شده براساس این احتمال است که تعبیر «کفى به شهیدًا» به معناى ترک محاجه باشد; یعنى، پس از اتمام حجت، کار داورى درباره کافران را به خدا واگذار.
۱۴- خداوند، «غفور» (بسیار آمرزنده) و «رحیم» (مهربان) است. (و هو الغفور الرحیم)
۱۵- مهلت خداوند به کافران، ناشى از غفران و رحمت او است; نه جهل و ناتوانى او. (فلا تملکون ... هو أعلم ... و هو الغفور الرحیم) تعبیر «و هو الغفور الرحیم» در پى تهدید کافران، مى تواند بیانگر مطلب یاد شده باشد. بدین معنا که خداوند، قادر است کافران را کیفر دهد; اما آن را به تأخیر انداخته، تا مگر بنده اى استغفار نموده و رو به سوى حق آورد.
۱۶- غفران و رحمت الهى، گسترده و فراگیر نسبت به تمامى توبه کنندگان (أم یقولون افتریه قل إن افتریته فلا تملکون لى من اللّه شیئًا ... و هو الغفور الرحیم) با توجه به این که مخاطبان تهدید الهى در صدر آیه شریفه، کسانى اند که رسالت پیامبر(ص) و قرآن را انکار مى کردند; تذکر «هو الغفور الرحیم» در پایان چنین آیه اى، بدان معنا است که در صورت توبه، حتى منکران رسالت هم مورد غفران قرار مى گیرند.
۱۷- ترغیب کافران از سوى خداوند، براى روى آورى به توبه و بازگشت به سوى او (أم یقولون افتریه ... و هو الغفور الرحیم) تذکر خداوند به غفران و رحمت بى کران خویش، در حقیقت فراخوانى و دعوت مردم و حتى کافران، به توبه و استغفار است.
۱۸- گناه، مانع برخوردارى انسان از رحمت گسترده خداوند * (و هو الغفور الرحیم) برداشت یاد شده بدان احتمال است که تقدم «الغفور» بر «الرحیم»، اشاره به این جهت داشته باشد که تا غفران الهى شامل انسان نشود; زمینه براى بهرهورى وى از رحمت گسترده خداوند مهیا نمى شود.
۱۹- لزوم رعایت اعتدال در تهدید و ایجاد موازنه بین خوف و رجا، در کار تبلیغ و هدایت خلق (قل إن افتریته فلا تملکون لى من اللّه شیئًا ... و هو الغفور الرحیم) خداوند، همپاى تهدید منکران رسالت، غفران گسترده خویش را نیز به رخ آنان مى کشد و این خود گویاى حقیقت یاد شده است.
موضوعات مرتبط
- آمرزشهاى خدا: مشمولان آمرزشهاى خدا ۱۶
- اسماء و صفات: رحیم ۱۴; غفور ۱۴
- اعتدال: اهمیت اعتدال ۱۹
- افترا: افترا به قرآن ۱; افترا به محمد(ص) ۱، ۷، ۹; افترا به وحى ۷; موانع افترا به خدا ۵
- امیدوارى: اعتدال در امیدوارى ۱۹
- ایمان: آثار ایمان به خدا ۱۱
- تائبان: فضایل تائبان ۱۶
- تبلیغ: ابزار تبلیغ ۱۹; امیدوارى در تبلیغ ۱۹; ترس در تبلیغ ۱۹
- ترس: اعتدال در ترس ۱۹
- توبه: تشویق به توبه ۱۷
- تهدید: اعتدال در تهدید ۱۹
- خدا: آثار آمرزشهاى خدا ۱۵; آثار رحمت خدا ۱۵; آثار علم خدا ۱۲; تشویقهاى خدا ۱۷; تهدیدهاى خدا ۸; حاکمیت اراده خدا ۶; حاکمیت قدرت خدا ۶; حمایتهاى خدا ۱۱; قضاوت خدا ۹، ۱۰; کفایت گواهى خدا ۱۰; ملاک قضاوت خدا ۱۲; منشأ مهلتهاى خدا ۱۵; موانع رحمت خدا ۱۸; وسعت آمرزشهاى خدا ۱۶; وسعت رحمت خدا ۱۶; وسعت علم خدا ۷
- رحمت خدا: مشمولان رحمت خدا ۱۶
- کافران: آثار اتمام حجت بر کافران ۱۳; افتراهاى کافران ۱; ترک مناظره با کافران ۱۳; تشویق کافران ۱۷; تهمتهاى کافران ۳; روش مبارزه کافران ۳; مهلت به کافران ۱۵
- گناه: آثار گناه ۱۸
- مؤمنان: حامى مؤمنان ۱۱
- محمد(ص): امیدوارى محمد(ص) ۹; تکذیب محمد(ص) ۲; تنزیه محمد(ص) ۹; تهدید مفتریان به محمد(ص) ۸; تهمت به محمد(ص) ۳; مبارزه با محمد(ص) ۳; مسؤولیت محمد(ص) ۱۳
- مشرکان: افتراهاى مشرکان ۷; کفر مشرکان ۷
- مشرکان مکه: تکذیبگرى مشرکان مکه ۲; خداشناسى مشرکان مکه ۲; عقیده مشرکان مکه ۲
- مفتریان به خدا: حتمیت کیفر مفتریان به خدا ۴، ۵
- هدایت: ابزار هدایت ۱۹