الشعراء ١٩٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۵#link301 | آيات ۱۹۲ - ۲۲۷، سوره شعراء]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۵#link301 | آيات ۱۹۲ - ۲۲۷، سوره شعراء]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۵#link302 | معناى ((انزال )) و ((تنزيل )) و موارد استعمال آن دو در آيات قرآن كريم]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۵#link302 | معناى ((انزال )) و ((تنزيل )) و موارد استعمال آن دو در آيات قرآن كريم]] | ||
خط ۵۶: | خط ۵۷: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۸#link322 | روايتى درباره شعر و شعرا و نزول آيه : ((و الشعراء يتبعهم الغاوون ...))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۸#link322 | روايتى درباره شعر و شعرا و نزول آيه : ((و الشعراء يتبعهم الغاوون ...))]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۶۳#link166 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۶۳#link166 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ «195» وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ «196» | |||
(اين قرآن) به زبان عربى روشن (نازل شده) و همانا (خبر) آن در كتابهاى (آسمانى) پيشين آمده است. | |||
===نکته ها=== | |||
«زُبُرِ» از واژهى «زُبُرِ» به معناى نوشتن و جمع «زبور» به معناى كتاب است. | |||
قرآن را ساده ننگريم، زيرا: | |||
الف: سرچشمهى آن، «رَبِّ الْعالَمِينَ» است. | |||
ب: واسطهى آن، «الرُّوحُ الْأَمِينُ» است. | |||
ج: ظرف آن، قلب پاك پيامبر صلى الله عليه و آله «قَلْبِكَ» است. | |||
جلد 6 - صفحه 369 | |||
د: هدف آن، بيدارى مردم «الْمُنْذِرِينَ» است. | |||
ه: زبان آن، فصيح و بليغ «عَرَبِيٍّ مُبِينٍ» است. | |||
و: بشارت آن، در كتابهاى پيشينيان، «زُبُرِ الْأَوَّلِينَ» است. | |||
حضرت اسماعيل، هود، صالح و شعيب عليهم السلام، به زبان عربى سخن مىگفتهاند. «1» | |||
فرشتهى وحى داراى چند نام است: روحالامين، روحالقدس، شديدالقوى، رسولٌكريم و جبرئيل. دليل اين كه به جبرئيل «روح» گفته شده، يا به خاطر آن است كه دين و روح مردم به واسطهى او زنده شده، يا خودش موجودى روحانى است. | |||
===پیام ها=== | |||
1- قرآن وحى الهى است، نه شنيدهها وبافتههاى پيامبر. «إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ» | |||
2- قرآن از دنياى غيب به دنياى شهود نازل شده است. «لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ» | |||
3- كسى كه وحى مىفرستد، همانى است كه تمام هستى را اداره و تربيت مىكند. | |||
(قوانين آسمانى با نظام آفرينش هماهنگ است) «لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ» | |||
4- نزول وحى، وسيلهى رشد واز شئون ربوبيّت است. «لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ» | |||
5- سنّت الهى به استخدام واسطههاست. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ» | |||
6- وحى الهى بدون كم و كاست نازل شده است. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ» | |||
7- قلب، مركز دريافت حقايق است. «عَلى قَلْبِكَ» | |||
8- تا از عمق جان چيزى را باور نداشته باشيم، نمىتوانيم هشدار جدّى بدهيم. | |||
«عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ» | |||
9- سنّت خداوند، فرستادن پيامبران براى انذار و هشدار است. «مِنَ الْمُنْذِرِينَ» | |||
10- درمان غافل، با انذار وهشدار است. «مِنَ الْمُنْذِرِينَ» در قرآن، انذار بيشتر از بشارت آمده است. | |||
---- | |||
«1». تفسير منهجالصّادقين. | |||
جلد 6 - صفحه 370 | |||
11- تبليغ بايد روشن و با زبان مردم باشد. «عَرَبِيٍّ مُبِينٍ» | |||
12- بشارتِ قرآن، در كتب آسمانى پيشين آمده است. «زُبُرِ الْأَوَّلِينَ» چنانكه بشارت آمدن پيامبر اسلام در تورات وانجيل بوده است. «يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ» «1» | |||
13- در برنامهريزى و مديريّت، زمينه را براى رشد و هدايت و فعاليّت آيندگان فراهم سازيد. «زُبُرِ الْأَوَّلِينَ» | |||
14- مضمون و محتواى قرآن، در كتابهاى آسمانى پيشين بوده، ولى الفاظ آن بر قلب مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شده است. «زُبُرِ الْأَوَّلِينَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195) | |||
بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ: نازل فرموديم قرآن را بر قلب تو به زبان عربى آشكارا و واضح المعنى، تا امت نگويند كه ما كلام تو را نفهميديم كه چه مىگوئى، و لهذا هر پيغمبرى به زبان قوم خود تبليغ رسالت فرمود مانند موسى به عبرى و عيسى به سريانى. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (193) عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195) وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ (196) | |||
أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ (197) وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ (198) فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ (199) كَذلِكَ سَلَكْناهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (200) لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (201) | |||
فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (202) فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ (203) أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ (204) أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ (205) ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ (206) | |||
ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ (207) وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ (208) ذِكْرى وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ (209) وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ (210) وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ (211) | |||
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ (212) | |||
ترجمه | |||
و همانا آن فرو فرستاده پروردگار جهانيان است | |||
فرود آورد آنرا روح الامين | |||
بر دلت تا بوده باشى از بيم دهندگان | |||
بزبان تازى واضح | |||
و همانا آن در كتب پيشينيان است | |||
آيا و نبود براى آنها دليلى آنكه ميدانند آنرا دانايان بنى اسرائيل | |||
و اگر فرو فرستاده بوديم آنرا بر بعضى عجمان | |||
پس خوانده بود آنرا بر آنها نبودند بآن گروندگان | |||
همچنين وارد نموديم آنرا در دلهاى گناهكاران | |||
با آنكه ايمان نمىآورند بآن تا آنكه به بينند عذاب پر درد را | |||
پس بيايد آنها را ناگاه و آنها ندانند | |||
پس گويند آيا هستيم ما مهلت داده شدگان | |||
آيا پس بعذاب ما شتاب ميكنند | |||
آيا پس دانستى كه اگر بهرهمند سازيمشان سالها | |||
پس آيد آنها را آنچه وعده داده ميشوند | |||
كفايت نكند آنها را آنچه بهرهمند كرده ميشوند بآن | |||
و هلاك نكرديم اهل بلدى را مگر آنكه براى آنها بودند بيم دهندگان | |||
براى تذكّر و نباشيم ستمكاران | |||
و فرود نياوردند آنرا شيطانها | |||
و سزاوار نباشد آنها را و نميتوانند | |||
همانا آنها از شنيدن بركنار شدگانند. | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 127 | |||
تفسير | |||
خداوند متعال بعد از ذكر هفت قصه از قصص انبياء عظام فرموده آنچه ذكر شد از قرآن وحى منزل پروردگار جهانيان است كه نازل نموده است آنرا جبرئيل كه ملقّب بروح الامين است براى آنكه از عالم ارواح و امين وحى الهى است بر قلب تو كه پيغمبر خاتمى تا بوده باشى از بيم دهندگان خلق بزبان تازى واضح المعنى از عذاب الهى و نيست از قبيل حكايات و تواريخى كه قابل شك و ريب باشد و اينكه فرموده نازل نموده بر قلب تو براى افاده اينمعنى است كه چنان قرائت نمود آنرا جبرئيل بر تو كه شنيدى الفاظ آنرا و درك كردى معانى آنرا و قرار گرفت در قلب تو و محتمل است مراد از مبين بيان كننده باشد باين اعتبار كه لسان عربى توسعه دارد چون براى هر خصوصيّتى از خصوصيات معنى در لغت عرب لفظ خاصى است كه ميتوان از آنمعنى بآن لفظ تعبير نمود بخلاف ساير السنه كه اين توسعه را ندارد لذا آنها را بعربى خوب ميشود ترجمه نمود و عربى را بآنها نميشود ترجمه كرد و بنابراين كلمه مبين در مدح لسان عربى ذكر شده و در كافى از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پرسيدند مراد از عربى مبين چيست فرمود بيان ميكند آن زبانها را و بيان نميكند زبانها آنرا و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند هيچ كتابى و وحيى را نازل ننمود مگر بعربى ولى بگوش انبيا بزبان قومشان ميرسيد و بگوش پيغمبر ما بعربى ميرسيد و چون او با قومش سخن مىفرمود بعربى بود و آنها هم بعربى مىشنيدند و هر كس با پيغمبر بهر زبانى صحبت ميكرد او بعربى مىشنيد و تمام آنها بترجمه جبرئيل عليه السّلام بود و از تشريفاتى بود كه خدا براى او مقرّر فرموده بود و از بعضى روايات مفسّره استفاده ميشود كه آنچه بتوسط روح الامين بر قلب پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نازل شده ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است و بعضى نزّل بتشديد زاى و نصب الرّوح الامين قرائت نمودهاند و اين قرآن علاوه بر آنكه از حيث فصاحت و بلاغت بحدّ اعجاز رسيده و خود مصدّق خود است از حيث معانى هم شاهد صدق دارد كه اصول معارف و مواعظ و قصص و حكايات آن موافق با كتب انبياء سابق است و ذكر آن و آورندهاش در كتب سابقه وجود دارد آيا اين نيست براى كفار دليل | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 128 | |||
بر صحّت قرآن و نبوّت آورندهاش كه ميدانند آنرا دانايان بنى اسرائيل از يهود و نصارى بمراجعه بتورية و انجيل و يافتن اوصاف و نعوت پيغمبر خاتم را در كتب خودشان لذا اسلام ميآورند از قبيل عبد اللّه بن سلام و اصحاب او و اوس و خزرج و ساير دانشمندان از اهل كتاب و تكن بتاء و آية برفع نيز قرائت شده است و يكى از موجبات رواج اسلام در عرب آنستكه خداوند قرآن را بر شريفترين مردى از شريفترين بيتى از بيوت عرب نازل فرمود و لذا مىفرمايد و اگر نازل نموده بوديم قرآن را بر غير عرب كه آن بعضى از افراد عجم باشد پس خوانده بود آنرا براى اعراب چنين نبود كه ايمان بياورند بآن چون آنها خيلى متعصّبند و تمكين از عجم نميكنند ولى ما آنرا بشخصى از عرب نازل نموديم پس ايمان آوردند باو عجم و اين خود فضيلتى است براى افراد عجم چنانچه قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و چنانچه ما قرآن را بزبان عربى فصيح نازل نموديم براى استفاده كامل قوم وارد نموديم بقرائت و بيان پيغمبر خودمان آنرا بالفاظ و معانيش در دلهاى كفار ولى با وجود اين چون آنها معاند و لجوجند ايمان نميآورند بآن تا ببينند عذاب اليم الهى را كه ملجأ كند آنها را بايمان پس ميآيد آنعذابى كه بايد بيايد بر آنها ناگهان با آنكه آنها نميدانند چنان عذابى بر آنها وارد ميشود و ملتفت نيستند پس در آنوقت كه ايمان فائده و پشيمانى سودى ندارد از روى حسرت و ندامت ميگويند آيا ما مهلت داده ميشويم كه ايمان بياوريم و تصديق كنيم ولى فعلا كه بآنها مهلت داديم ميگويند اين عذاب را زودتر بر ما نازل كن از روى تمسخر آيا تعجيل در عذاب ما ميكنند با آنكه براى آنها صرفه ندارد آيا دانستى اى حبيب من كه اگر بهرهمند كنيم ما آنها را ساليان دراز پس وارد شود بر آنها عذاب موعود ما كفايت نكند آنها را و فائده ندارد بحالشان آن نعمتهاى بسيارى كه در آنسالهاى متمادى بآن متنعّم بودند بلكه موجب مزيد طغيان و تكميل استحقاقشان براى عذاب خواهد بود پس نبايد بآن خوشيهاى موّقت مغرور شوند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در خواب ديد كه بنى اميّه از منبرش بعد از او بالا ميروند و مردم را از راه حق بقهقرى برميگردانند پس خيلى محزون شد و جبرئيل نازل شد و حضرت را بآنحال | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 129 | |||
مشاهده نمود و از سببش سؤال كرد و او قضيه را بيان فرمود و جبرئيل اظهار بى اطلاعى كرد و عروج نمود و طولى نكشيد كه مراجعت كرد و اين چند آيه را آورد كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بآنها مأنوس شود و سوره قدر را كه دلالت دارد بر آنكه يك شب قدر براى آنحضرت بهتر از هزار ماه سلطنت بنى اميّه است و بناى ما بر اين بوده كه عذاب بر قومى وارد نمىنموديم و اهل هيچ بلدى را بهلاكت نمىرسانديم مگر بعد از آنكه براى آنها پيغمبرانى فرستاده باشيم كه بيم دهنده باشند آنها را از عذاب ما براى تذكّر آنها و اتمام حجّت چون ما هيچگاه ستمكار نبوده و نيستيم كه پيش از ارسال رسول منذر قومى را عذاب كنيم ولى وقتى رسول منذر فرستاديم و آنها اطاعت و انقياد ننمودند و مستحق عقوبت شدند معذّب و مستأصل خواهيم نمود آنها را و نبايد تصوّر كنند كه قرآن چون مشتمل بر اخبار غيبيّه است از قبيل القائات شياطين است كه بكاهنان مينمودند و گاهى از غيب خبر ميدادند سزاوار نيست كسى چنين كتابى را كه جامع علوم و معارف و مصالح و مفاسد امور اهل عالم است تا روز قيامت بشياطين نسبت دهد و آنها هرگز قدرت و استطاعت انشاء و ترتيب چنين معانى و الفاظى را نداشته و ندارند و جدّا از مداخله آنها در آسمان و استماع اخبار غيبيّه از ملائكه جلوگيرى ميشود بتوسط شهاب ثاقب و ملائكهئى كه مأمور طرد آنها هستند لذا از ادراك معارف حقّه و علوم دينيّه معزول و محرومند كار آنها فتنه و فساد و اضلال و اخلال است و هدف قرآن موعظه و ارشاد بصلاح و فلاح پس نميشود چنين كتاب مجيدى بالقاء چنين موجودات پليدى باشد يا چيزى از آن بكمك آنان انجام گيرد چون آنها اگر بخواهند كمك كنند با دوستان خودشان ميكنند نه با كسانيكه در نقطه مقابل جاى دارند و گفته شده جهت اين محروميّت و ممنوعيّت آنستكه استفاده از معانى حقّه و استضائه از انوار حقيقيّه منوط و مشروط باشتراك در صفاء ذهن و قابليّت قبول فيض حق است و آنها نفوس خبيثه شريره ظلمانى هستند و سنخيّت با عالم انوار ندارند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ العالَمِينَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ (193) عَلي قَلبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195) وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الأَوَّلِينَ (196) | |||
و محققا اينکه قرآن هر آينه نازل شده پروردگار عالمين است که جبرئيل که روح الامين است نازل شد به اينکه قرآن بر قلب مبارك تو اي رسول محترم براي اينكه بوده باشي از انذار كنندگان بلسان عربي واضح روشن و محققا اينکه ذكر قرآن هر آينه در كتب انبياء سلف بوده. | |||
اخبار بسيار داريم که اينکه جمله (وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ العالَمِينَ) را بولايت امير المؤمنين تفسير فرموده و مكرر گفتهايم که اخبار وارده در تفسير قرآن بيان مصداق است مصداق اتم منافي با عموم نيست يعني ولايت امير المؤمنين را پروردگار عالمين در همين قرآن در روز عيد غدير نازل فرموده در قوله تعالي يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ (مائده آيه 67) و در قوله تعالي اليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دِينَكُم وَ أَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسلامَ دِيناً (مائده آيه 3) و در قوله تعالي إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ- الي قوله- وَ هُم راكِعُونَ (مائده آيه 55) و بسياري از آيات ديگر. | |||
و ما مراتب نزول قرآن را در مقدمه بيان كرديم اولين مرتبه در عالم انوار بر نور مقدس نبوي بوده سپس در لوح محفوظ که ميفرمايد بَل هُوَ قُرآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوحٍ مَحفُوظٍ (بروج آيه 21 و 22) سپس در ليلة القدر در آسمان اول إِنّا أَنزَلناهُ فِي لَيلَةِ القَدرِ سپس جبرئيل نجوما بر حضرتش قرائت ميكرد بر قلب مطهر که اينکه آيه ميفرمايد (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلي قَلبِكَ) که غرض اصلي همين مرتبه اخيره بوده که: | |||
(لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ) که علت انزال قرآن انذار كفار و مشركين و ارباب ضلال و فساق | |||
جلد 14 - صفحه 89 | |||
و فجار و بشارت بمؤمنين و صلحاء و اتقياء و ابرار است. | |||
(بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ) يكي اينكه لسان عربي افضل و احسن السنه است و از اينکه جهت لسان اهل بهشت عربيست ديگر آنكه پيغمبر و قوم او عرب بودند و ميفرمايد: | |||
وَ ما أَرسَلنا مِن رَسُولٍ إِلّا بِلِسانِ قَومِهِ (ابراهيم آيه 4) جهت سوم در خبر داريم که حضرت صادق (ع) در مقام مدح عجم و فضيلت آنها ميفرمايد | |||
«لو نزل القرآن علي العجم ما امنت به العرب و قد نزل علي العرب فامنت به العجم» | |||
و در قرآن ميفرمايد وَ لَو نَزَّلناهُ عَلي بَعضِ الأَعجَمِينَ فَقَرَأَهُ عَلَيهِم ما كانُوا بِهِ مُؤمِنِينَ» در چند آيه بعد. | |||
(وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الأَوَّلِينَ) يعني بشارت بنزول القرآن و برسالت حضرت رسالت و به ولايت امير المؤمنين که در چندين حديث تفسير شده بود در كتب انبياء سلف از صحف آدم و نوح و ابراهيم و تورات و زبور و انجيل بوده چنانچه ميفرمايد وَ إِذ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيتُكُم مِن كِتابٍ وَ حِكمَةٍ ثُمَّ جاءَكُم رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُم لَتُؤمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقرَرتُم وَ أَخَذتُم عَلي ذلِكُم إِصرِي قالُوا أَقرَرنا قالَ فَاشهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُم مِنَ الشّاهِدِينَ (آل عمران آيه 81) | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 195)- و برای این که جای هیچ گونه عذر و بهانهای برای کسی باقی نماند آن را «به زبان عربی آشکار» نازل کرد (بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ). | |||
البته هدف تکیه روی زبان عرب نیست، بلکه روی صراحت قرآن و روشنایی | |||
ج3، ص399 | |||
مفاهیم آن است. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۲۳
ترجمه
الشعراء ١٩٤ | آیه ١٩٥ | الشعراء ١٩٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِلِسَانٍ»: جار و مجرور متعلّق به فعل (نَزَل) است. «مُبِینٍ»: واضح و روشن (نگا: یوسف / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً... (۱)
الْعَزِيزِ الْحَکِيمِ (۰) رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ... (۰) وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَ... (۱) إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا... (۰)
تفسیر
- آيات ۱۹۲ - ۲۲۷، سوره شعراء
- معناى ((انزال )) و ((تنزيل )) و موارد استعمال آن دو در آيات قرآن كريم
- توضيح و تفصيل معناى جمله : ((نزل به الروح الامين على قلبك ))
- بيان مراد از قلب ، و چگونگى دريافت وحى بوسيله قلب
- وجوه متعدد و بى پايه اى كه راجع به انزال وحى بر قلب پيامبر(صلى اللّه عليه و آلهوسلم ) گفته شده است
- اشاره به سخيف ترين قول در كيفيت نزول وحى توسط فرشته بر پيامبر صلى اللّهعليه و آله
- معناى اينكه فرمود قرآن در كتب انبياى گذشته آمده بود (انه لفى ذبر الاولين )
- تفسير ((ولو نزلناه على بعض الاءعجمين فقراه عليهم ما كانوا به مؤ منين )) و معناى((اعجمين ))
- معناى آيه شريفه : ((كذلك سلكناه فى قلوب المجرمين :اينچنين قرآن را در دلهاى مجرمانعبور مى دهيم )).
- هلاكت هر قومى بعد از اتمام حجت با آنان بوده است
- ظالم نبودن خدا به چه معنا است ؟
- پاسخ خداى تعالى به اين افتراى مشركين كه مى گفتند محمد (صلى اللّه عليه و آلهوسلم ) جنى دارد كه قرآن را برايش مى آورد
- زندگى خاكى ملازم با تكليف است و عصمت انبياء عليهم السلام با مكلف بودن ايشانمنافات ندارد
- اشاره به اينكه در دعوت دينى استثنا و تبعيض راه ندارد (و انذر عشيرتك الاقربين )
- توضيح اينكه شياطين بر هر افاك اثيم نازل مى شوند
- جواب به تهمت ديگرى كه مشركان بر پيامبر صلى اللّه عليه و آله وسلم مى زدند و اورا شاعر و كلام وحى را شعر مى خواندند
- روايات متعدد درباره آنچه كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله بعد ازنزول آيه : ((و انذر عشيرتك الاقربين )) انجام داد
- نگرانى پيامبر صلى اللّه عليه و آله از سرنوشت امت پس از خود
- روايات متعدد درباره آنچه كه پيامبر گرامى صلى اللّه عليه و آله بعد ازنزول آيه : ((و انذر عشيرتك الاقربين )) انجام داد
- پيمان برادرى و يارى بستن على عليه السّلام بارسول الله صلى اللّه عليه و آله وسلم بعد از انذار عشيرة اقربين
- دو روايت در ذيل ((و تقلبك فى الساجدين )) در خطاب بر پيامبر اكرم صلى اللّه عليهو آله است
- روايتى درباره شعر و شعرا و نزول آيه : ((و الشعراء يتبعهم الغاوون ...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ «195» وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ «196»
(اين قرآن) به زبان عربى روشن (نازل شده) و همانا (خبر) آن در كتابهاى (آسمانى) پيشين آمده است.
نکته ها
«زُبُرِ» از واژهى «زُبُرِ» به معناى نوشتن و جمع «زبور» به معناى كتاب است.
قرآن را ساده ننگريم، زيرا:
الف: سرچشمهى آن، «رَبِّ الْعالَمِينَ» است.
ب: واسطهى آن، «الرُّوحُ الْأَمِينُ» است.
ج: ظرف آن، قلب پاك پيامبر صلى الله عليه و آله «قَلْبِكَ» است.
جلد 6 - صفحه 369
د: هدف آن، بيدارى مردم «الْمُنْذِرِينَ» است.
ه: زبان آن، فصيح و بليغ «عَرَبِيٍّ مُبِينٍ» است.
و: بشارت آن، در كتابهاى پيشينيان، «زُبُرِ الْأَوَّلِينَ» است.
حضرت اسماعيل، هود، صالح و شعيب عليهم السلام، به زبان عربى سخن مىگفتهاند. «1»
فرشتهى وحى داراى چند نام است: روحالامين، روحالقدس، شديدالقوى، رسولٌكريم و جبرئيل. دليل اين كه به جبرئيل «روح» گفته شده، يا به خاطر آن است كه دين و روح مردم به واسطهى او زنده شده، يا خودش موجودى روحانى است.
پیام ها
1- قرآن وحى الهى است، نه شنيدهها وبافتههاى پيامبر. «إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ»
2- قرآن از دنياى غيب به دنياى شهود نازل شده است. «لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ»
3- كسى كه وحى مىفرستد، همانى است كه تمام هستى را اداره و تربيت مىكند.
(قوانين آسمانى با نظام آفرينش هماهنگ است) «لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ»
4- نزول وحى، وسيلهى رشد واز شئون ربوبيّت است. «لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ»
5- سنّت الهى به استخدام واسطههاست. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ»
6- وحى الهى بدون كم و كاست نازل شده است. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ»
7- قلب، مركز دريافت حقايق است. «عَلى قَلْبِكَ»
8- تا از عمق جان چيزى را باور نداشته باشيم، نمىتوانيم هشدار جدّى بدهيم.
«عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ»
9- سنّت خداوند، فرستادن پيامبران براى انذار و هشدار است. «مِنَ الْمُنْذِرِينَ»
10- درمان غافل، با انذار وهشدار است. «مِنَ الْمُنْذِرِينَ» در قرآن، انذار بيشتر از بشارت آمده است.
«1». تفسير منهجالصّادقين.
جلد 6 - صفحه 370
11- تبليغ بايد روشن و با زبان مردم باشد. «عَرَبِيٍّ مُبِينٍ»
12- بشارتِ قرآن، در كتب آسمانى پيشين آمده است. «زُبُرِ الْأَوَّلِينَ» چنانكه بشارت آمدن پيامبر اسلام در تورات وانجيل بوده است. «يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ» «1»
13- در برنامهريزى و مديريّت، زمينه را براى رشد و هدايت و فعاليّت آيندگان فراهم سازيد. «زُبُرِ الْأَوَّلِينَ»
14- مضمون و محتواى قرآن، در كتابهاى آسمانى پيشين بوده، ولى الفاظ آن بر قلب مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شده است. «زُبُرِ الْأَوَّلِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195)
بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ: نازل فرموديم قرآن را بر قلب تو به زبان عربى آشكارا و واضح المعنى، تا امت نگويند كه ما كلام تو را نفهميديم كه چه مىگوئى، و لهذا هر پيغمبرى به زبان قوم خود تبليغ رسالت فرمود مانند موسى به عبرى و عيسى به سريانى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (193) عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195) وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ (196)
أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ (197) وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ (198) فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ (199) كَذلِكَ سَلَكْناهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (200) لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (201)
فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (202) فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ (203) أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ (204) أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ (205) ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ (206)
ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ (207) وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ (208) ذِكْرى وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ (209) وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ (210) وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ (211)
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ (212)
ترجمه
و همانا آن فرو فرستاده پروردگار جهانيان است
فرود آورد آنرا روح الامين
بر دلت تا بوده باشى از بيم دهندگان
بزبان تازى واضح
و همانا آن در كتب پيشينيان است
آيا و نبود براى آنها دليلى آنكه ميدانند آنرا دانايان بنى اسرائيل
و اگر فرو فرستاده بوديم آنرا بر بعضى عجمان
پس خوانده بود آنرا بر آنها نبودند بآن گروندگان
همچنين وارد نموديم آنرا در دلهاى گناهكاران
با آنكه ايمان نمىآورند بآن تا آنكه به بينند عذاب پر درد را
پس بيايد آنها را ناگاه و آنها ندانند
پس گويند آيا هستيم ما مهلت داده شدگان
آيا پس بعذاب ما شتاب ميكنند
آيا پس دانستى كه اگر بهرهمند سازيمشان سالها
پس آيد آنها را آنچه وعده داده ميشوند
كفايت نكند آنها را آنچه بهرهمند كرده ميشوند بآن
و هلاك نكرديم اهل بلدى را مگر آنكه براى آنها بودند بيم دهندگان
براى تذكّر و نباشيم ستمكاران
و فرود نياوردند آنرا شيطانها
و سزاوار نباشد آنها را و نميتوانند
همانا آنها از شنيدن بركنار شدگانند.
جلد 4 صفحه 127
تفسير
خداوند متعال بعد از ذكر هفت قصه از قصص انبياء عظام فرموده آنچه ذكر شد از قرآن وحى منزل پروردگار جهانيان است كه نازل نموده است آنرا جبرئيل كه ملقّب بروح الامين است براى آنكه از عالم ارواح و امين وحى الهى است بر قلب تو كه پيغمبر خاتمى تا بوده باشى از بيم دهندگان خلق بزبان تازى واضح المعنى از عذاب الهى و نيست از قبيل حكايات و تواريخى كه قابل شك و ريب باشد و اينكه فرموده نازل نموده بر قلب تو براى افاده اينمعنى است كه چنان قرائت نمود آنرا جبرئيل بر تو كه شنيدى الفاظ آنرا و درك كردى معانى آنرا و قرار گرفت در قلب تو و محتمل است مراد از مبين بيان كننده باشد باين اعتبار كه لسان عربى توسعه دارد چون براى هر خصوصيّتى از خصوصيات معنى در لغت عرب لفظ خاصى است كه ميتوان از آنمعنى بآن لفظ تعبير نمود بخلاف ساير السنه كه اين توسعه را ندارد لذا آنها را بعربى خوب ميشود ترجمه نمود و عربى را بآنها نميشود ترجمه كرد و بنابراين كلمه مبين در مدح لسان عربى ذكر شده و در كافى از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پرسيدند مراد از عربى مبين چيست فرمود بيان ميكند آن زبانها را و بيان نميكند زبانها آنرا و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند هيچ كتابى و وحيى را نازل ننمود مگر بعربى ولى بگوش انبيا بزبان قومشان ميرسيد و بگوش پيغمبر ما بعربى ميرسيد و چون او با قومش سخن مىفرمود بعربى بود و آنها هم بعربى مىشنيدند و هر كس با پيغمبر بهر زبانى صحبت ميكرد او بعربى مىشنيد و تمام آنها بترجمه جبرئيل عليه السّلام بود و از تشريفاتى بود كه خدا براى او مقرّر فرموده بود و از بعضى روايات مفسّره استفاده ميشود كه آنچه بتوسط روح الامين بر قلب پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نازل شده ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است و بعضى نزّل بتشديد زاى و نصب الرّوح الامين قرائت نمودهاند و اين قرآن علاوه بر آنكه از حيث فصاحت و بلاغت بحدّ اعجاز رسيده و خود مصدّق خود است از حيث معانى هم شاهد صدق دارد كه اصول معارف و مواعظ و قصص و حكايات آن موافق با كتب انبياء سابق است و ذكر آن و آورندهاش در كتب سابقه وجود دارد آيا اين نيست براى كفار دليل
جلد 4 صفحه 128
بر صحّت قرآن و نبوّت آورندهاش كه ميدانند آنرا دانايان بنى اسرائيل از يهود و نصارى بمراجعه بتورية و انجيل و يافتن اوصاف و نعوت پيغمبر خاتم را در كتب خودشان لذا اسلام ميآورند از قبيل عبد اللّه بن سلام و اصحاب او و اوس و خزرج و ساير دانشمندان از اهل كتاب و تكن بتاء و آية برفع نيز قرائت شده است و يكى از موجبات رواج اسلام در عرب آنستكه خداوند قرآن را بر شريفترين مردى از شريفترين بيتى از بيوت عرب نازل فرمود و لذا مىفرمايد و اگر نازل نموده بوديم قرآن را بر غير عرب كه آن بعضى از افراد عجم باشد پس خوانده بود آنرا براى اعراب چنين نبود كه ايمان بياورند بآن چون آنها خيلى متعصّبند و تمكين از عجم نميكنند ولى ما آنرا بشخصى از عرب نازل نموديم پس ايمان آوردند باو عجم و اين خود فضيلتى است براى افراد عجم چنانچه قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و چنانچه ما قرآن را بزبان عربى فصيح نازل نموديم براى استفاده كامل قوم وارد نموديم بقرائت و بيان پيغمبر خودمان آنرا بالفاظ و معانيش در دلهاى كفار ولى با وجود اين چون آنها معاند و لجوجند ايمان نميآورند بآن تا ببينند عذاب اليم الهى را كه ملجأ كند آنها را بايمان پس ميآيد آنعذابى كه بايد بيايد بر آنها ناگهان با آنكه آنها نميدانند چنان عذابى بر آنها وارد ميشود و ملتفت نيستند پس در آنوقت كه ايمان فائده و پشيمانى سودى ندارد از روى حسرت و ندامت ميگويند آيا ما مهلت داده ميشويم كه ايمان بياوريم و تصديق كنيم ولى فعلا كه بآنها مهلت داديم ميگويند اين عذاب را زودتر بر ما نازل كن از روى تمسخر آيا تعجيل در عذاب ما ميكنند با آنكه براى آنها صرفه ندارد آيا دانستى اى حبيب من كه اگر بهرهمند كنيم ما آنها را ساليان دراز پس وارد شود بر آنها عذاب موعود ما كفايت نكند آنها را و فائده ندارد بحالشان آن نعمتهاى بسيارى كه در آنسالهاى متمادى بآن متنعّم بودند بلكه موجب مزيد طغيان و تكميل استحقاقشان براى عذاب خواهد بود پس نبايد بآن خوشيهاى موّقت مغرور شوند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در خواب ديد كه بنى اميّه از منبرش بعد از او بالا ميروند و مردم را از راه حق بقهقرى برميگردانند پس خيلى محزون شد و جبرئيل نازل شد و حضرت را بآنحال
جلد 4 صفحه 129
مشاهده نمود و از سببش سؤال كرد و او قضيه را بيان فرمود و جبرئيل اظهار بى اطلاعى كرد و عروج نمود و طولى نكشيد كه مراجعت كرد و اين چند آيه را آورد كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بآنها مأنوس شود و سوره قدر را كه دلالت دارد بر آنكه يك شب قدر براى آنحضرت بهتر از هزار ماه سلطنت بنى اميّه است و بناى ما بر اين بوده كه عذاب بر قومى وارد نمىنموديم و اهل هيچ بلدى را بهلاكت نمىرسانديم مگر بعد از آنكه براى آنها پيغمبرانى فرستاده باشيم كه بيم دهنده باشند آنها را از عذاب ما براى تذكّر آنها و اتمام حجّت چون ما هيچگاه ستمكار نبوده و نيستيم كه پيش از ارسال رسول منذر قومى را عذاب كنيم ولى وقتى رسول منذر فرستاديم و آنها اطاعت و انقياد ننمودند و مستحق عقوبت شدند معذّب و مستأصل خواهيم نمود آنها را و نبايد تصوّر كنند كه قرآن چون مشتمل بر اخبار غيبيّه است از قبيل القائات شياطين است كه بكاهنان مينمودند و گاهى از غيب خبر ميدادند سزاوار نيست كسى چنين كتابى را كه جامع علوم و معارف و مصالح و مفاسد امور اهل عالم است تا روز قيامت بشياطين نسبت دهد و آنها هرگز قدرت و استطاعت انشاء و ترتيب چنين معانى و الفاظى را نداشته و ندارند و جدّا از مداخله آنها در آسمان و استماع اخبار غيبيّه از ملائكه جلوگيرى ميشود بتوسط شهاب ثاقب و ملائكهئى كه مأمور طرد آنها هستند لذا از ادراك معارف حقّه و علوم دينيّه معزول و محرومند كار آنها فتنه و فساد و اضلال و اخلال است و هدف قرآن موعظه و ارشاد بصلاح و فلاح پس نميشود چنين كتاب مجيدى بالقاء چنين موجودات پليدى باشد يا چيزى از آن بكمك آنان انجام گيرد چون آنها اگر بخواهند كمك كنند با دوستان خودشان ميكنند نه با كسانيكه در نقطه مقابل جاى دارند و گفته شده جهت اين محروميّت و ممنوعيّت آنستكه استفاده از معانى حقّه و استضائه از انوار حقيقيّه منوط و مشروط باشتراك در صفاء ذهن و قابليّت قبول فيض حق است و آنها نفوس خبيثه شريره ظلمانى هستند و سنخيّت با عالم انوار ندارند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ العالَمِينَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ (193) عَلي قَلبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195) وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الأَوَّلِينَ (196)
و محققا اينکه قرآن هر آينه نازل شده پروردگار عالمين است که جبرئيل که روح الامين است نازل شد به اينکه قرآن بر قلب مبارك تو اي رسول محترم براي اينكه بوده باشي از انذار كنندگان بلسان عربي واضح روشن و محققا اينکه ذكر قرآن هر آينه در كتب انبياء سلف بوده.
اخبار بسيار داريم که اينکه جمله (وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ العالَمِينَ) را بولايت امير المؤمنين تفسير فرموده و مكرر گفتهايم که اخبار وارده در تفسير قرآن بيان مصداق است مصداق اتم منافي با عموم نيست يعني ولايت امير المؤمنين را پروردگار عالمين در همين قرآن در روز عيد غدير نازل فرموده در قوله تعالي يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ (مائده آيه 67) و در قوله تعالي اليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دِينَكُم وَ أَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسلامَ دِيناً (مائده آيه 3) و در قوله تعالي إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ- الي قوله- وَ هُم راكِعُونَ (مائده آيه 55) و بسياري از آيات ديگر.
و ما مراتب نزول قرآن را در مقدمه بيان كرديم اولين مرتبه در عالم انوار بر نور مقدس نبوي بوده سپس در لوح محفوظ که ميفرمايد بَل هُوَ قُرآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوحٍ مَحفُوظٍ (بروج آيه 21 و 22) سپس در ليلة القدر در آسمان اول إِنّا أَنزَلناهُ فِي لَيلَةِ القَدرِ سپس جبرئيل نجوما بر حضرتش قرائت ميكرد بر قلب مطهر که اينکه آيه ميفرمايد (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلي قَلبِكَ) که غرض اصلي همين مرتبه اخيره بوده که:
(لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ) که علت انزال قرآن انذار كفار و مشركين و ارباب ضلال و فساق
جلد 14 - صفحه 89
و فجار و بشارت بمؤمنين و صلحاء و اتقياء و ابرار است.
(بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ) يكي اينكه لسان عربي افضل و احسن السنه است و از اينکه جهت لسان اهل بهشت عربيست ديگر آنكه پيغمبر و قوم او عرب بودند و ميفرمايد:
وَ ما أَرسَلنا مِن رَسُولٍ إِلّا بِلِسانِ قَومِهِ (ابراهيم آيه 4) جهت سوم در خبر داريم که حضرت صادق (ع) در مقام مدح عجم و فضيلت آنها ميفرمايد
«لو نزل القرآن علي العجم ما امنت به العرب و قد نزل علي العرب فامنت به العجم»
و در قرآن ميفرمايد وَ لَو نَزَّلناهُ عَلي بَعضِ الأَعجَمِينَ فَقَرَأَهُ عَلَيهِم ما كانُوا بِهِ مُؤمِنِينَ» در چند آيه بعد.
(وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الأَوَّلِينَ) يعني بشارت بنزول القرآن و برسالت حضرت رسالت و به ولايت امير المؤمنين که در چندين حديث تفسير شده بود در كتب انبياء سلف از صحف آدم و نوح و ابراهيم و تورات و زبور و انجيل بوده چنانچه ميفرمايد وَ إِذ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيتُكُم مِن كِتابٍ وَ حِكمَةٍ ثُمَّ جاءَكُم رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُم لَتُؤمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقرَرتُم وَ أَخَذتُم عَلي ذلِكُم إِصرِي قالُوا أَقرَرنا قالَ فَاشهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُم مِنَ الشّاهِدِينَ (آل عمران آيه 81)
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 195)- و برای این که جای هیچ گونه عذر و بهانهای برای کسی باقی نماند آن را «به زبان عربی آشکار» نازل کرد (بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ).
البته هدف تکیه روی زبان عرب نیست، بلکه روی صراحت قرآن و روشنایی
ج3، ص399
مفاهیم آن است.
نکات آیه
۱ - نزول مفاهیم وحى در قالب الفاظ عربى بر قلب پیامبر(ص) (نزل ... على قلبک ... بلسان عربىّ)
۲ - غنا و توانمندى زبان عربى براى بیان روشنِ مفاهیم بلند وحى (نزل ... بلسان عربىّ مبین) برداشت یاد شده بدان احتمال است که «مبین» صفت توضیحى براى «لسان عربىّ» باشد. بر این اساس قید «مبین» ستایشى از جانب خدا نسبت به زبان عربى است; از آن جهت که این زبان مى تواند محتواى بلند وحى را به روشنى برساند.
۳ - انتخاب گویاترین و روشن ترین واژه ها و شیوه هاى گویش عرب براى بیان وحى (بلسان عربىّ مبین) در برداشت یاد شده «مبین» به عنوان صفت احترازى اخذ شده است. براین اساس زبان عربى به دو دسته (مبین و غیرمبین) تقسیم مى شود و خداوند قسم اول را براى بیان مفاهیم وحى برگزیده است.
۴ - قرآن، برخوردار از بیانى روشن در جهت انذار مردمان (لتکون من المنذرین بلسان عربىّ مبین)
۵ - قرآن، قابل فهم و استفاده براى عموم مردمان (بلسان عربىّ مبین)
۶ - لزوم به کارگیرى صراحت، روشنى و گویایى سخن، در تبلیغ و هدایت خلق (نزل ... بلسان عربىّ مبین)
موضوعات مرتبط
- تبلیغ: روش تبلیغ ۶; صراحت در تبلیغ ۶; فصاحت در تبلیغ ۶
- عربى: بلاغت زبان عربى ۲، ۳; ویژگیهاى زبان عربى ۲، ۳
- قرآن: انذارهاى قرآن ۴; سهولت فهم قرآن ۵; عربیت قرآن ۱، ۳; وضوح قرآن ۴، ۵; ویژگیهاى قرآن ۴، ۵
- محمد(ص): نزول وحى به محمد(ص) ۱
- وحى: زبان وحى ۱، ۳