گمنام

اسْم: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۹٬۱۲۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ تیر ۱۳۹۳
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/اسْم | آیات شامل این کلمه ]]'''
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/اسْم | آیات شامل این کلمه ]]'''
نام. گويند: اصل آن سمو است همزه اول عوض از واو است و گويند: اصل آن وسم به معنى علامت است واو به همزه قلب شده. و آن لفظى است كه بر چيزى گذاشته شود تا از ديگر چيزها متمايز گردد. احتمال نزديك به يقين گردد. احتمال نزديك به يقين آن است كه اصل آن وسم به معنى علامت باشد كه اسم هر چيز علامت و نشانه آن است. طبرسى اصل آن سمو به معنى رفعت است همچنين است قول راغب. [انسان:25]. تسميه: نا گذاشتن [آل عمران:36]. [حج:78]. مسمّى: نام گذارى شده. معناى تعيين نيز مى‏دهد كه نام گذارى تعيين به خصوصى است. [انعام:2]. سپس مدتى مقرر داشت و مدّت تعيين شده نزد اوست. سمّى: هم نام و همتا [مريم:7] كه مراد هم نام است [مريم:65]. به خدا عبادت كن و در بندگيش بردبار باش آيا براى او همتائى مى‏دانى؟. * [رعد:33]. ظاهراً مراد از «سَمّوهُمْ» چنانكه در الميزان فرموده توصيف است يعنى براى خدا شريكانى قائل شدند بگو آنها رب، خالق، رازق، رحيم، و رحمن، و غيره گفت؟ چون توصيف واقعيت هر چيز را روشن مى‏كند در اين صورت خواهند دانست كه آنها شريك خدا نيستند. * [نجم:27]. به نظر مى‏آيد الانثى بيان تسميه است: آنانكه به قيامت ايمان ندارند ملائكه را مؤنث توصيف مى‏كنند و مى‏گويند ملائكه دختران خدايند چنانكه فرموده [زخرف:19]. * [بقره:31] به قولى ضمير جمع «عَرَضَهُمْ» و «هؤلاءِ» راجع به آدم است و آن اسم نوع مى‏باشد. نه علم شخص و مراد از اسماء ظاهراً استعداد و قابليت هائى است كه در بشر گذاشته است و منظور از تعليم اسماء بودن آنها در نهاد آدم است. و شايد مراد از اسماء، اسماء حسنس باشد كه مشروح آن در «خلف» ذيل عنوان بشر خليفه خداست گذشت. معنى آيه چنين است: خداست گذشت. معنى آيه چنين است: خداوند همه اسماء را به آدم (كه خليفه خداست) آموخت، سپس آدمها را به ملائكه نشان داد و فرمود از نامهاى اينان «از قابليّت و كارهايشان) به من خبر دهيد اگر (در خليفه خدا بودن) راستگوايد؟ * [حشر:24]. اسماء حسنى خداوند مشروحاً در «حسن» گذشت. * [حجرات:11]. به قولى مراد از اسم ذكر است يعنى: القاب بد را به يكديگر نبنديد. بد ياد كردنى است كه مردم را پس از ايمان با فسق ياد كنيد بهتر است بگوئيم: فسوق مخصوص به ذمّ بئس است و مراد از آن خطاب كننده يا خطاب شده است كه به كسى بعد از ايمانش آن بد نامى است كه به كسى بعد از ايمانش نسبت داده شود و يا خود شخص در اثر تلقيب بد فاسق گردد. * [رحمن:78]، [انسان:25]، [اعلى:15] در اين گونه آيات مراد ذكر خداوند است و قيد اسم ظاهراً براى آن است كه خدا را فقط با قلب ياد نكنيد بلكه با زبان و ذكر نامهاى حسناى او هم ياد نمتئيد. بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ‏ مخفى نماند مجموع سوره‏هاى قرآن صدو چهارده است در اوائل همه آنها به جز سوره توبه بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ آمده است و يك بار نيز در سوره نمل در نامه سليمان به قوم سباء ذكر شده على هذا مجموعاً صد و چهارده بار در قرآن مجيد تكرار شده است. طبرسى در مجمع البيان فرموده: به اتفاق اماميه، آن يك آيه است از سوره حمد و از هر سوره ديگر و هر كه آن را در نماز نخواند نمازش باطل است خواه واجبى باشد يا ندبى. و در نمازهاى جهريّه بلند گفتن آن واجب و در نمازهاى اخفاتى بلند خواندن مستحب است. در اين كه گفته شد ميان فقهاء امّت «اهل سنت» اختلاف هست ولى در اينكه آن جزء آيه سوره نمل است اختلافى نيست. آية اللّه يزدى در عروة الوثقى فرموده: بسمله جزء هر سوره است. واجب است قرائت عروة ذيل اين مسئله فرموده: اين مطلب اجماعى است چنانكه در خلاف شيخ، مجمع البيان، نهايه الاحكام، ذكرى، جامع المقاصد و... نقل است. حرّ هاملى رحمة اللّه در وسائل كتاب الصلوة ابواب قرائت باب 11 روايات آن را نقل كرده و در باب 12 نيز روايات محمول بر تقيه را آورده است. زمخشرى در كشّاف گويد: همه قراء مكه و كوفه و فقهاء آن دو شهر گفته‏اند: بسمله آيه اى است از فاتحه و از هر سوره. شافعيو اصحاب نيز در همين عقيده‏اند و لذا آن را با جهر مى‏خوانند و گويند: اهل سلف آن را در قرآن ثابت كرده‏اند با آنكه توصيه مى‏نمودند قرآن را از هر زايد پاك دارند. بدين جهت آمين را ننوشته‏اند اگر بسمله از قرآن نمى‏بود آن را در قرآن محفوظ نمى‏دانستندو از ابن عباس منقول است: هر كه آن را ترك كند صد و چهارده آيه از كناب خدا را ترك كرده است. ولى ابوحنيفه و تابعنش و ديگران گفته‏اند: آن آيه نيست نه از حمد و نه از سوره‏هاى ديگر فقط براى تبرك و جدا كردن ميان سوره‏ها نوشته شده چنانكه در هر كار با آن شروع مى‏شود و در رأى آنها در نماز با جهر خوانده نمى‏شود. المنار در ذيل سوره حمد گويد: مسلمين اتفاق دارند در اينكه بِسْمِ اللّه ارَّحْمنِ الرَّحيمِ از قرآن است و جزء آيه از سوره نمل مى‏باشد ولى درباره آن در سوره هاى ديگر اختلاف دارند سپس مثل كشّاف اقوال را نقل نموده است. ولى در مكتب اهل بيت عليهم السلام «اَهْلُ الْبَيْتَ اَدْرى بِما فى الْبَيْتِ» چنانكه نقل شد بسمله جزء تمام سوره‏ها و آيه مستقلى است و غير آن مردود و باطل است در الميزان از خصال صدوق از امام صادق عليه السلام نقل شده فرمود: چه شده بر آنها خدا آنها را بكشد بزرگنرين آيه را در كتاب خدا قصد كرده و پنداشته‏اند كه چون اظهارش كنند بدعت است و از امام باقر عليه السلام منقول است: گرامى‏ترين آيه را از كتاب خدا كه بَسْمِ اللّهِ الَّرَحْمنِ الرَّحيمِ است دزديدند. سزاوار است در شروع هر كار بزرگ و كوچك آن را بياورند تا مبارك باشد و نيز فرموده: در روايات فريقين از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم نقل شده: «كُلُّ اَمْرٍ ذى بالٍ لَمْ يُبْدَءْ فيهِ بِاِسْمِ اللّهِ فَهُوَ اَبْتَرٌ...». نا گفته نماند: ابن اثير در نهايه بدين صورت نقل كرده «كُلُّ اَمْرٍ ذى بالٍ لَمْ يُبْدَءُ فيهِ بِحَمْدِ اللّهِ فَهُوَ اَبْتَرٌ» رسول خدا صلى اللّه عليه و اله و سلم جدا شدن و در روايتى تمام شدن سوره را نمى‏داشت مگر با نزول بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم. و از صحيح مسلم از حديث انس نقل كرده است مه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: اكنون بر من سوره‏اى نازل شد پس خواند: بَسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيم. اين دو حديث در الميزان نيز آمده است.


=== ریشه کلمه ===
=== ریشه کلمه ===
۸٬۹۳۳

ویرایش